ننوشتم "شهروند امروز" توقیف شد تا حكم ابلاغیه برسد.حتی به دفتر تحریریه هم نرفتم.دلم می خواست باور كنم همه چیز رو به راهه،شهروند هنوز هست .سه شنبه ،چهار شنبه كه برسه باز باید منتظر تماس گاه و بی گاه حسین یاغچی باشم تا زنگ بزنه و بپرسه گفت و گوی خبری چی داری؟ چهره خبرساز كیه؟خواستم فكر كنم هنوز شهروند هست و من باید دنبال مصاحبه های تك باشم تا با خوشحالی به محمد قوچانی زنگ بزنم و خبر بدم .
آخه كار برای شهروند باید یك باشه.شهروند مثل هر نشریه ای نیست كه بخوای با هر مطلبی پرش كنی باید براش وقت بزاری .چهارشنبه كه از كردان می نوشتم هم فكر می كردم شهروند هنوز هست. وقتی تو راهروی پارلمان با حداد عادل و علی لاریجانی برای پرونده تلویزیون خصوصی مصاحبه گرفتم هم فكر كردم هست.
چقدر دلم می خواست پرونده قوی تحویل قوچانی بدم.نشد.شهروند تحمل نشد.شهروند توقیف شد.این شماره شهروند رو باید با حسرت ورق بزنیم آخه آخرین شماره است.یك برگ دیگر از تاریخ مطبوعات كشور ورق خورد شهروند به تاریخ پیوست.
سرنوشت شهروند همان سرنوشت هم میهن بود،ناكام ماند .سرنوشت شهروند سرنوشت همه نشریات خوب ست.دیگه عادت كریم اصلا منتظر هستیم ،هر روز منتظر هستیم تا خبر توقیف نشریاتمون رو بشنویم.حتی وقتی عمر نشریاتمان نزدیك به سال می شه تعجب می كنیم،شك می كنیم ما خوب نیستیم یا یادشان رفته ...
در چنین فضایی شهروند امروز ۷۱ شماره بر روی دكه رفت تا مطبوعات كشور یك گام به جلو بگذارد.وقتی هم میهن توقیف شد فكر نمی كردم در نشریه ای به خوبی آن كار كنم اما شهروند جای آن را گرفت و این باعث می شه تا فكر كنیم بلاخره یه روزی یه نشریه دیگری...كار در مطبوعات برام شده مثل یواشكی زندگی كردن ،یواشكی نفس كشیدن،كوتاه ماندن اما ای كاش این عمر كوتاه در نشریاتی مثل شهروند امروز سپری بشه...