۱۷ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۷ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۷۳۸۹۶
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۷ - ۱۷-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۳۸۹۶
انتشار: ۰۷:۳۷ - ۱۷-۰۴-۱۴۰۴
واژه‌خانۀ عصر ایران

دزدسالاری چیست؟ قدرت در خدمت غارت

دزدسالاری چیست؟ قدرت در خدمت غارت
در دزدسالاری، ثروت عمومی – از منابع طبیعی گرفته تا بودجه‌های عمرانی و وام‌های خارجی – در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که صرفاً در پی غارت هستند. این رژیم‌ها اغلب پوسته‌ای رسمی از دموکراسی یا قانون دارند، اما در باطن، ساختاری باندی، مافیایی و غارت‌محور دارند.

   عصر ایران - در فرهنگ سیاسی معاصر، واژگان بسیاری برای توصیف اشکال انحرافی و بیمار قدرت به کار می‌روند: دیکتاتوری، الیگارشی، پوپولیسم، و ... اما یکی از واژه‌هایی که در دهه‌های اخیر بیش از پیش کاربرد یافته و معنایی عمیقاً اخلاقی، اقتصادی و سیاسی دارد، واژۀ «دزدسالاری» یا kleptocracy است. واژه‌ای در توصیف یکی از فاجعه‌بارترین شکل‌های حکومت؛ یعنی وقتی که قدرت سیاسی، به ابزار رسمیِ چپاول و غارت کشور توسط نخبگان فاسد تبدیل می‌شود.

 واژۀ kleptocracy از دو واژه‌ی یونانی تشکیل شده است: kleptēs (κλέπτης)  به معنای «دزد» و kratos (κράτος)  به معنای «قدرت» یا «حکومت».

  بنابراین، kleptocracy به معنای دقیق کلمه یعنی «حکومت دزدها». نخستین استفاده‌های سیاسی از این واژه به قرن بیستم برمی‌گردد، هرچند محتوای آن، به قرون بسیار دور بازمی‌گردد.

  «دزدسالاری» ساختاری است که در آن نخبگان سیاسی – اعم از رهبران، مقامات، نظامیان یا وابستگان حکومتی – از جایگاه خود نه برای خدمت به مردم، بلکه برای ثروت‌اندوزی شخصی استفاده می‌کنند. در چنین نظامی، فساد نه یک نقص ساختاری، بلکه بخشی از منطق حکمرانی است. دولت و نهادهایش نه نگهبان منافع عمومی، بلکه ابزار قانونی‌سازی دزدی‌های کلان‌اند.

  در دزدسالاری، ثروت عمومی – از منابع طبیعی گرفته تا بودجه‌های عمرانی و وام‌های خارجی – در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که صرفاً در پی غارت هستند. این رژیم‌ها اغلب پوسته‌ای رسمی از دموکراسی یا قانون دارند، اما در باطن، ساختاری باندی، مافیایی و غارت‌محور دارند.

  یکی از نکات مهم درباره دزدسالاری، آن است که برخلاف دزدهای عادی، نخبگان در این نظام برای غارت نیازی به شکستن قفل یا پنهان‌کاری ندارند؛ آن‌ها از طریق قانون‌گذاری، انتصاب، مناقصات صوری، بانک‌های دولتی، قراردادهای ساختگی و حساب‌های خارج از کشور، ثروت را جابجا می‌کنند.

  مکانیسم‌های کلیدی دزدسالاری عبارتند از:

خصوصی‌سازی مشکوک: واگذاری اموال عمومی به نزدیکان قدرت، با قیمت‌های نازل.

قراردادهای رانتی: اعطای امتیازات اقتصادی بدون رقابت واقعی.

پنهان‌کاری مالی: استفاده از حساب‌های خارجی، شرکت‌های صوری و بانک‌های بی‌نام.

وابسته‌سالاری: انتصاب اقوام و نزدیکان به پست‌های کلیدی اقتصادی.

سرکوب مخالفان مالی: استفاده از دستگاه قضایی و امنیتی برای حذف هرگونه نظارت یا مخالفت.

دزدسالاری چیست؟ قدرت در خدمت غارت/ فعلا منتشر نشود

 واژه‌ی دزدسالاری معمولاً برای توصیف کشورهایی به کار می‌رود که در آن فساد ساختاری، نهادینه شده و بخش عمده‌ای از ثروت ملی، در دست چند نفر متمرکز شده است.

از نمونه‌های مشهور می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

زئیر (کنگوی امروز) در زمان موبوتو سسه سکو: او میلیاردها دلار از منابع این کشور را به حساب‌های شخصی خود منتقل کرد، در حالی که مردم در فقر شدید زندگی می‌کردند.

فیلیپین در دوران فردیناند مارکوس: تخمین زده می‌شود مارکوس و همسرش ایمِلدا، حدود ۱۰ میلیارد دلار اختلاس کرده باشند.

روسیه پس از فروپاشی شوروی: در دوران یلتسین و ادامه‌اش در عصر پوتین، خصوصی‌سازی‌های گسترده به شکل رانتی انجام شد و الیگارش‌های ثروتمند شکل گرفتند؛ افرادی که به دولت نزدیک بودند در مدت کوتاه صاحب میلیاردها دلار شدند.

گینه استوایی تحت حکومت تئودورو ابیانگ: با وجود داشتن منابع نفتی عظیم، اکثریت مردم فقیرند و ثروت کشور در دست خانواده حاکم متمرکز شده است.

ونزوئلا در دوره هوگو چاوز و پس از آن: فساد گسترده و اختلاس در شرکت نفتی دولتی PDVSA یکی از دلایل فروپاشی اقتصادی این کشور بود.

در مواردی هم واژه «دزدسالاری دموکراتیک» برای کشورهایی به کار رفته که علی‌رغم داشتن انتخابات، فساد در آن‌ها در سطح بالای حکومت نهادینه شده است؛ کشورهایی چون مالزی در دوران نجیب رزاق یا حتی برخی کشورها در اروپای شرقی.

 رابطه دزدسالاری با دیگر مفاهیم

با دیکتاتوری هم‌پوشانی دارد: بسیاری از رژیم‌های دزدسالار، دیکتاتوری نیز هستند، اما همه دیکتاتوری‌ها لزوماً دزدسالار نیستند. فرق در آن است که در دزدسالاری، فساد هدف اصلی است، نه فقط ابزار کنترل قدرت.

با الیگارشی مرتبط است: در هر دو، اقلیتی کوچک منابع را در اختیار دارند، اما در دزدسالاری این تمرکز با غارت سیستماتیک همراه است.

با سرمایه‌داری لجام‌گسیخته و خصوصی‌سازی بی‌ضابطه تلاقی دارد: بسیاری از دزدسالاری‌ها با سوءاستفاده از شعارهای اقتصادی آزاد، منابع را به انحصار درآوردند.


پیامدهای دزدسالاری

دزدسالاری نه‌تنها اقتصاد کشور را نابود می‌کند، بلکه به نابودی نهادهای عمومی، تضعیف اعتماد اجتماعی، افزایش مهاجرت نخبگان، و گسترش فقر و خشونت منجر می‌شود. در چنین نظامی:

مردم مالیات می‌دهند، اما خدمات عمومی نمی‌گیرند.

ثروت ملی صادر می‌شود، اما رفاه عمومی کاهش می‌یابد.

سرمایه‌گذاران فرار می‌کنند، چون قانون قابل اعتماد وجود ندارد.

مشروعیت حکومت از بین می‌رود، و در نهایت، خشم عمومی می‌تواند به شورش یا انقلاب منجر شود.


مبارزه با دزدسالاری

مقابله با دزدسالاری پیچیده و دشوار است، چون نخبگان حاکم، خود طراح و مجری سیستم فسادند. با این حال، راهکارهایی برای مقابله با آن مطرح شده‌اند:

شفاف‌سازی مالی در سطح داخلی و بین‌المللی

فشار نهادهای جهانی برای شناسایی دارایی‌های غارت‌شده

حمایت از روزنامه‌نگاری تحقیقی و افشاگران فساد

تحریم هدفمند مقام‌های فاسد

ایجاد نهادهای مستقل قضایی و نظارتی

 در سال‌های اخیر، تلاش‌هایی در سطح جهانی برای شناسایی و مسدودسازی دارایی‌های مقامات فاسد در کشورهای غربی انجام شده؛ همچون پروژه‌های افشاگرانه‌ای مانند «پاندورا پیپرز» و «پاناما پیپرز» که چهرۀ دزدسالاری جهانی را نمایان ساختند.

«دزدسالاری» صرفاً یک نظام فاسد نیست؛ شکلی از حکومت است که در آن، فساد اصل بنیادین اداره کشور است. این واژه، پرده از پیوند میان قدرت، ثروت و غارت برمی‌دارد و نشان می‌دهد چگونه یک حکومت می‌تواند ظاهری مشروع داشته باشد اما در عمل، تنها برای منافع شخصی نخبگان حاکم کار کند. شناخت این ساختار و نام‌گذاری آن، نخستین گام برای مقاومت در برابر آن است؛ چرا که تا وقتی نام واقعی‌اش را ندانیم، نمی‌توانیم با آن مبارزه کنیم.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان