عصر ایران؛ سواد زندگی؛ مریم طرزی- بازی های جایگاه اجتماعی نیروی پنهان محرک بسیاری از رفتارها، انتخابها و حتی اضطرابهای ما هستند. ویل استور، نویسنده سرشناس، در کتاب تأثیرگذار خود به نام «بازی جایگاه: درباره زندگی انسان و چگونگی انجام آن»، استدلال میکند که تمایل به کسب جایگاه اجتماعی، انگیزه اصلی بسیاری از کنشهای انسانی است.
این کتاب که با استقبال گستردهای روبرو شده، دیدگاه سنتی درباره انگیزههای بشری را به چالش میکشد و نشان میدهد که چگونه این نیاز عمیق، از روابط شخصی تا پدیدههای جهانی را شکل میدهد.
در این مقاله، با الهام از این ایده، به بررسی مصادیق روزمره این بازی ها در زندگی خود میپردازیم.
تصویر از جلد کتاب «بازی جایگاه: درباره زندگی انسان و چگونگی انجام آن»

همه ما در حال بازی کردن هستیم، چه از آن آگاه باشیم و چه نباشیم. بیشتر ما بازیکنان متوسطی هستیم با امتیازهایی در میانه طیف. تعداد بسیار کمی از ما برندگان بزرگ این بازی ها هستند و برخی دیگر، پس از شکست در یک بازی، آن را رها کرده و بازی تازهای را آغاز میکنند.
اما همه ما در حال بازی و مقایسه هستیم. زیرا ویژگی این بازی ها، رقابت مستقیم است. دو نفر نمیتوانند همزمان رتبه اول باشند. برای اینکه شما در میان ۱۰۰ نفر برتر قرار بگیرید، باید فردی جای خود را به شما دهد.
این بازی ها چه هستند؟ اینها، بازی های جایگاه اجتماعی، موقعیت اجتماعی، یا شأن و مقام اجتماعی هستند. بازی هایی که در آنها خود را با اطرافیان مقایسه میکنیم. مقایسه کردن و تلاش برای برنده شدن، امری طبیعی در انسان است. اما سؤال اینجاست: چه بازی هایی در جریان است و آیا این بازی ها برای ما مفید هستند؟
نمونه آشنای بازی جایگاه اجتماعی، همانی است که همه به آن فکر میکنیم، اما سعی میکنیم به صدای بلند بیانش نکنیم: چه کسی بیشترین پول را در میآورد؟
دوری کردن از این بازی دشوار است. اولاً به این دلیل که پول در زندگی ما نقشی حیاتی دارد و به گونهای در ذهن ما حک شده که همیشه به دنبال زاویه پولی هر موضوعی میگردیم. یک وسیله زیبا میبینیم و فکر میکنیم: «از عهده خریدش برمیآیم؟». فرد موفقی را میبینیم و کنجکاو میشویم: «چقدر درآمد دارد؟». برای گرفتن وام به بانک مراجعه میکنیم و اولین سؤال این است: «میزان درآمدتان چقدر است؟»
همانطور که یکی گفته است: « پول سنجهای ناکامل است، اما تنها سنجهای است که در اختیار داریم.»
مشکل، خودِ این سنجه نیست. البته که باید حساب دقیقی از دخل و خرج زندگی خود داشته باشید. مشکل زمانی آغاز میشود که شروع به رقابت با دیگران میکنیم. افراد از بازی جایگاه پولی برای قضاوت درباره مسائل مختلف استفاده میکنند؛ از «آیا درآمد کافی برای ازدواج با دخترم داری؟» تا «توان مالی همقدم شدن با ما را داری؟»

این آشکارترین بازی جایگاه است: رقابت بر سر درآمد و ثروت. پول به یک سنجه سریع و قابل اندازهگیری برای مقایسه اجتماعی تبدیل شده است.
این مقایسه در موقعیتهای مختلفی مانند ارزیابی شایستگی ازدواج، توانایی همراهی با یک گروه اجتماعی یا حتی دریافت وام بانکی خود را نشان میدهد.
چرا درگیر میشویم؟ اهمیت پول در تأمین نیازهای اولیه و امنیت، آن را به یک دغدغه ذهنی دائمی تبدیل کرده است. موفقیت دیگران را اغلب از دریچه مالی میسنجیم.
آسیب اصلی: مشکل از جایی آغاز میشود که ارزش ذاتی افراد و لذتهای ساده زندگی، در سایه رقابت بیپایان بر سر عددهای حساب بانکی کمرنگ میشود.
وقتی صحبت مستقیم از پول ناپسند است، اشیای لوکس و برندهای مشهور به ابزار نمایش جایگاه تبدیل میشوند. خرید خودروهای گرانقیمت، پوشاک طراحیشده و اکسسوریهای خاص، راهی برای اعلام غیرمستقیم موقعیت مالی و اجتماعی به اطرافیان است.
انگیزه واقعی: اگرچه کیفیت بالا میتواند دلیلی منطقی باشد، اما انگیزه اصلی برای بسیاری، احساس تعلق به یک گروه ممتاز یا تفاخر است.
تأثیر فشار همتایان: زمانی که اطرافیان به نمایش کالاهای خاص عادت کنند، حتی انتخابهای خوب نیز ممکن است احساس کمارزشی ایجاد کنند.
توجه کنید که منظور بد بودن خود این خریدها نیست. برخی افراد کالاهای گرانقیمت را به خاطر کیفیت بالا و علاقه شخصی میخرند و کیفیت بالا معمولاً ارزان نیست.
اما انگیزه این خریدها مورد سؤال است. اگر با خودمان صادق باشیم، هنگام خرید یک کالای برند، آیا حداقل ۱۰٪ از انگیزه ما این نیست که: «حالا که به موفقیت رسیدم، میتوانم چیزهای گران بخرم» یا «ببین با این چقدر باحال به نظر میرسم!»؟
برای بسیاری از مردم، این درصد احتمالاً بسیار بیشتر از ۱۰٪ است. مشکل زمانی پیچیدهتر میشود که فشار همتاها نیز اضافه شود. اگر تمام دوستانتان کیف چرمی «هرمس» به دست دارند، حتی برند «کُچ» نیز کمکلاس به نظر میرسد.
هر بازی جایگاهی اگر به اشتباه انجام شود، میتواند به شکست بینجامد. اما کارشناسان مالی شخصی، به درستی، اولین چیزی که از شما میخواهند کنار بگذارید، همین بازی جایگاه مادی است.
این بازی از دوران مدرسه و رقابت بر سر نمره آغاز میشود و در بزرگسالی به اشکال دیگری ادامه مییابد. افتخار به تعداد کتابهای خوانده شده، انباشتن مدارک دانشگاهی و عنوانهای شغلی پیچیده، نمونههایی از تلاش برای برتری در این میدان هستند.
مسیر از پیش تعیینشده: جامعه اغلب مسیرهایی مانند پزشک، مهندس یا وکیل شدن را به عنوان مسیرهای برتر فکری معرفی میکند.
نتیجه ناخواسته: این رقابت میتواند لذت یادگیری واقعی و کنجکاوی بیطرفانه را تحتالشعاع قرار دهد و به جای رشد دانش، به جمعآوری مدرک تبدیل شود.

این کهکشان قدیمیترین بازی جایگاه است: رقابت برای محبوبیت، احترام و نفوذ در یک گروه. این بازی در تمام گروههای انسانی، از کلاس مدرسه تا محیط کار و حلقه دوستان وجود دارد.
قدرت نامرئی: علاوه بر قدرت رسمی (مانند مقام مدیریت)، یک اقتصاد پنهان از نفوذ وجود دارد که در آن برخی افراد بدون داشتن عنوان، تصمیمگیران اصلی هستند.
ریشه عمیق: نیاز به جایگاه در گروه، ریشه در غریزه بقای انسان دارد. در گذشته، محبوبیت و پذیرش در قبیله برابر با امنیت و دسترسی به منابع بود.
در دوران تحصیل با این بازی آشنا بودید: محبوبترین پسر یا دختر مدرسه چه کسی بود؟
به بیان دیگر: در حلقه اجتماعی شما، چه کسی بیشترین قدرت را دارد؟
این بازی هر روز در محل کار نیز انجام میشود. یک ساختار مدیریتی رسمی وجود دارد که با ترفیع گرفتن، مردم مجبورند شما را «رئیس» خطاب کنند. سپس یک اقتصاد پنهان وجود دارد که در آن همه میدانند افراد تاثیرگذار اصلی چه کسانی هستند، حتی اگر عنوان مدیریتی نداشته باشند.
این بازی، منبع قدرت سیاستمداران نیز هست. از بین همه بازی های جایگاه، جایگاه اجتماعی قدیمیترین آنهاست. بیست هزار سال پیش، شاید پول یا کالاهای لوکس نداشتیم، اما در هر قبیله انسانی، همه رهبران و افراد تاثیرگذار را میشناختند.
این شکل مدرن بازی جایگاه اجتماعی است که در آن معیارهای دیجیتال مانند تعداد دنبالکننده، لایک و دیدگاه به نشانههای جایگاه تبدیل شدهاند.
امروزه، یک شکل مدرن از بازی جایگاه اجتماعی داریم: چه تعداد دنبالکننده در شبکههای اجتماعی داری؟
اگر تعداد کافی دنبالکننده جمع کنید، میتوانید خود را «اینفلوئنسر» بنامید و برندهای بزرگ به سمت شما پول سرازیر کنند.

جالب اینجاست که هر یک از بازی های جایگاه دیگر نیز میتوانند در شبکههای اجتماعی ظاهر شوند. مانند فرد مادیگرایی که به «تصادف» لوگوی LV روی کیفش را کنار آیفون ایکس خود نشان میدهد و هشتگ #استایل میزند.
البته یک شکل تازهتر هم وجود دارد، زیرا نمایش آشکار کالاها دیگر جذاب نیست. حالا بر سر «تجربهها» نیز رقابت میکنیم. بله، تو یک بیامداری، اما آیا قبل از ۳۰ سالگی به ۳۰ کشور سفر کردهای - و آن را با ۳۰ هزار دنبالکننده در اینستاگرام ثبت کردهای؟
تبدیل شدن به کالا: افراد در این فضا اغلب خود را به یک برند شخصی تبدیل میکنند و زندگی خود را برای جذب توجه به نمایش میگذارند.
رقابت در تجربهها: امروزه حتی سفرها و تجربههای زندگی نیز به میدان این رقابت تبدیل شدهاند. هدف اغلب نه لذت بردن، بلکه ثبت و نمایش آنها برای کسب اعتبار اجتماعی است.
حتی در قلمرو اخلاق و مذهب نیز بازی جایگاه وجود دارد. در این بازی، افراد برای نشان دادن برتری اخلاقی، پیروی از آیینها یا التزام به ارزشها با یکدیگر رقابت میکنند.
خطای قضاوت: خطر اصلی اینجاست که این رقابت به قضاوت خشک دیگران و خودبرتربینی منجر شود.
معیار درست: معیار سالم در این حوزه، تأثیر مثبت بر شخصیت و رفتار است. اگر عمل به باورها، فرد را جزمیتر یا نامهربانتر کند، احتمالاً انگیزه اصلی، کسب جایگاه است، نه رشد اخلاقی.
همانطور که ویل استور نیز در کتاب خود اشاره میکند، این بازی ها بخشی جداییناپذیر از وجود اجتماعی انسان هستند. هدف، حذف کامل آنها نیست، بلکه آگاهی از قواعد بازیای است که در آن شرکت کردهایم.
سؤال کلیدی این است: آیا بازی هایی که ما را درگیر کردهاند، به زندگی ما معنا و شادی واقعی میبخشند یا تنها خستگی و اضطراب به ارمغان میآورند؟
پاسخ شاید در تغییر میدان بازی باشد. تنها بازی که همیشه سودمند است، رقابت با خود دیروزمان است. هنگامی که معیار موفقیت را به رشد شخصی، کمک به دیگران و لذتهای بیآلایش تغییر دهیم، از چرخه بیهوده رقابت برای جلب نظر دیگران خارج شدهایم.
بنابراین، ارزش دارد مرتب از خود بپرسیم: «آیا امروز انسانی بهتر از دیروز هستم؟». این، سالمترین بازی جایگاهی است که میتوانیم در آن برنده شویم.
------------------------------
شرح عکس نمایه: مجسمه شاهزاده هال در شهر استراتفورد آپون آون انگلستان. ویلیام شکسپیر نمایشنامهنویس و شاعر رنسانس بریتانیایی است. شاهزاده هال شخصیتی در نمایشنامه هنری چهارم شکسپیر است.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@