۱۲ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۸۶۷۲۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۱۲-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۸۶۷۲۰
انتشار: ۱۱:۰۰ - ۱۲-۰۶-۱۴۰۴
باب سوم حکایت سوم

با سعدی در گلستان : به نانِ خشک قناعت کنیم و جامهٔ دَلْق / که بارِ محنتِ خود بِهْ که بارِ منّتِ خَلق (+صدا)

با سعدی در گلستان : به نانِ خشک قناعت کنیم و جامهٔ دَلْق / که بارِ محنتِ خود بِهْ که بارِ منّتِ خَلق (+صدا)
کسی گفتش: چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کَرَمی عَمیم، میان به خدمتِ آزادگان بسته و بر دَرِ دل‌ها نشسته. اگر بر صورتِ حالِ تو چنان‌که هست وقوف یابد، پاسِ خاطرِ عزیزان داشتن منّت دارد و غنیمت شمارد.

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر این‌جا بشنوید

عصر ایران ــ درویشی را شنیدم که در آتشِ فاقه می‌سوخت و رُقعه بر خِرقه همی‌دوخت و تسکینِ خاطرِ مسکین را همی‌گفت:
 
به نانِ خشک قناعت کنیم و جامهٔ دَلْق
که بارِ محنتِ خود بِهْ که بارِ منّتِ خَلق
 
کسی گفتش: چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کَرَمی عَمیم، میان به خدمتِ آزادگان بسته و بر دَرِ دل‌ها نشسته. اگر بر صورتِ حالِ تو چنان‌که هست وقوف یابد، پاسِ خاطرِ عزیزان داشتن منّت دارد و غنیمت شمارد.
 
گفت: خاموش! که در پَسی مردن بِهْ که حاجت پیشِ کسی بردن.
 
هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر
کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت
 
حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است
رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha