سعدی

برچسب جستجو
کد خبر: ۱۰۷۸۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۹

باب دوم حکایت چهل و سوم
بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا. گفت: کمینه آن که مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدّم دارد و حکما گفته‌اند: برادر که در بند خویش است نه برادر و نه خویش است.
کد خبر: ۱۰۷۸۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۳۱

کد خبر: ۱۰۷۷۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۵

باب دوم حکایت چهل و دوم
یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمی‌دارد و طاقتِ سخنی نمی‌آرد. 
کد خبر: ۱۰۷۵۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۸

باب دوم حکایت چهل و یکم
این حکایت شنو که در بغداد / رایت و پرده را خلاف افتاد / رایت از گردِ راه و رنجِ رکاب / گفت با پرده از طریقِ عتاب: / من و تو هر دو خواجه‌تاشانیم / بندهٔ بارگاهِ سلطانیم
کد خبر: ۱۰۷۵۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۵

باب دوم حکایت چهلم
طایفهٔ رندان به خلافِ درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. شکایت از بی‌طاقتی پیشِ پیرِ طریقت برد که چنین حالی رفت. 
کد خبر: ۱۰۷۵۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۳

گفت‌وگوی یاسین حجازی و سروش صحت، گفت‌وگویی صرفاً ادبی یا تاریخی نبود. این برنامه نمایشی بود از تلاقی زبان، اندیشه، فرم و زندگی. یادآوری اهمیت «اکنون»، «تنوع رنگ‌ها»، «دقت در گفتن» و «بازگشت به ریشه‌ها» مضامینی بودند که در تمام طول برنامه تکرار شدند.
کد خبر: ۱۰۷۴۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۵

باب دوم حکایت سی و نهم
یکی بر سرِ راهی مستْ خفته بود و زمامِ اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالتِ مستقبَح او نظر کرد. جوان از خوابِ مستی سر بر آورد و گفت: اِذاٰ مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً
کد خبر: ۱۰۷۳۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۱

باب دوم حکایت سی و هشتم
ترکِ دنیا به مردم آموزند / خویشتن سیم و غَلّه اندوزند / عالِمی را که گفت باشد و بس / هر چه گوید نگیرد اندر کس
کد خبر: ۱۰۷۳۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۸

باب دوم حکایت سی و هفتم
مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خَلایق به رنج اندرم، از بس که به زیارتِ من همی‌آیند و اوقاتِ مرا از تردّدِ ایشان تشویش می‌باشد؟ گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گردِ تو نگردند!
کد خبر: ۱۰۷۳۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۶

کد خبر: ۱۰۷۳۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۰

کد خبر: ۱۰۷۲۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۷

باب دوم حکایت سی و ششم
درویش راهِ بیابان کرده بود و مانده و چیزی نخورده. یکی از آن میان به طریقِ ظرافت گفت: تو را هم چیزی بباید گفت. گفت: مرا چون دیگران فضل و ادبی نیست و چیزی نخوانده‌ام، به یک بیت از من قناعت کنید.
کد خبر: ۱۰۶۷۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۱

باب دوم حکایت سی و پنجم
یکی را از علمایِ راسخ پرسیدند: چه گویی در نانِ وقف؟ گفت: اگر نان از بهرِ جمعیّتِ خاطر می‌ستاند، حلال است و اگر جمع از بهرِ نان می‌نشیند، حرام.
کد خبر: ۱۰۶۷۸۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۹

باب دوم حکایت سی و چهارم
مطابقِ این سخن، پادشاهی را مُهِمّی پیش آمد. گفت: اگر این حالت به مرادِ من بر آید، چندین دِرَم دهم زاهدان را. چون حاجتش برآمد و تشویشِ خاطرش برفت، وفایِ نذرش به وجودِ شرطْ لازم آمد.
کد خبر: ۱۰۶۷۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۷

کد خبر: ۱۰۶۷۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۰

کد خبر: ۱۰۶۶۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۸

باب دوم حکایت سی و سوم
پادشاهی به حکمِ زیارت به نزدیک وی رفت و گفت: اگر مصلحت بینی به شهر اندر، برای تو مُقامی بسازم که فَراغِ عبادت از این به دست دهد و دیگران هم به برکت اَنفاس شما مُسْتَفید گردند و به صَلاح اعمال شما اقتدا کنند.
کد خبر: ۱۰۶۶۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۱

باب دوم حکایت سی و دوم
یکی از پادشاهان عابدی را پرسید که عِیالان داشت: اوقاتِ عزیز چگونه می‌گذرد؟ گفت: همه شب در مناجات و سحر در دعایِ حاجات و همه روز در بند اِخراجات.
کد خبر: ۱۰۶۶۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۹

کد خبر: ۱۰۶۶۳۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۷

آخرین اخبار
پربازدید ها