عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- مفهوم زیبایی، از دیرباز موضوع تأملات فلسفی و هنری بوده است. فیلسوفان بزرگی چون کانت، زیبایی را نه صرفاً یک ویژگی عینی در شیء، بلکه تجربهای ذهنی و فراگیر دانستهاند که در آن، قضاوت ما بر پایه “بازی آزاد” قوای فاهمه یا درک - همان قوه حکم کننده، قوه شناخت از طریق مفاهیم- و تخیل استوار است.
اکنون با ظهور هوش مصنوعی (AI)، این پرسش مطرح میشود که آیا ماشینها میتوانند این تجربه پیچیده انسانی را شبیهسازی کنند یا حتی به سطحی از درک برسند که بتوانند زیبایی را، آنگونه که کانت توصیف کرده، تشخیص دهند؟
این نوشتار به بررسی پتانسیل هوش مصنوعی در سنجش زیبایی، چالشهای پیش رو و دیدگاه فیلسوف، ایمانوئل کانت در این زمینه میپردازد.
در دوران اخیر، هوش مصنوعی پیشرفتهای چشمگیری داشته است که فراتر از درهای آزمایشگاه رفته است.
در واقع، امروزه، مدلهای مولد، آثار هنری را با شایستگی کافی میسازند تا ارزش بازار داشته باشند و حتی زیبا تلقی شوند.
این موضوع بحثی را در مورد اینکه آیا تولیدات هوش مصنوعی را میتوان به عنوان هنر در نظر گرفت یا خیر، آغاز کرده است. در واقع، آیا هوش مصنوعی واقعاً میتواند زیبایی را تشخیص دهد؟
سالهاست که فلسفه سعی در تعریف زیبایی داشته است و بسیاری از فیلسوفان در مورد آنچه آن را تشکیل میدهد، تأمل کردهاند. دیدگاههای آنها متفاوت است. اما کانت چه ابزارهای مفهومی را برای تمایز هنر مکانیکی از هنرهای زیبا پیشنهاد کرده است؟
میهمانی ناهار (The Luncheon) اثر رنوار
زیبایی یک احساس ذهنی است که به دنبال جهانی شدن است.
بر همین اساس، مجموعه دیدگاههای کانت را میتوان در موارد فهرست زیر خلاصه کرد:
ما برای شناخت جهان هم به عقل و هم به حواس خود احتیاج داریم و هیچ کدام از آنها نمیتوانند بهتنهایی در فهم جهان به ما کمک کنند.
عقل و حواس ما محدودیتهایی دارند و به همین دلیل شناخت ما از جهان محدود به چیزی است که میتوانیم آن را تجربه کنیم نه ذات واقعی اشیا.
انسان موجودی آزاد است و باید در زندگی بر اساس عقل خود عمل و رفتار کند نه خرافات.
این اراده آزاد یعنی انسان در قبال اعمال خود مسئولیت دارد و بههمین دلیل باید بر اساس اصول اخلاقی عمل کند.
معیار مناسب برای تشخیص درستی یا نادرستی یک عمل، در نظر گرفتن آن بهعنوان یک قانون جهانی است که هیچ استثنایی نمیپذیرد (قانون امر مطلق).
اعمال انسانها نباید به خاطر تمایل و منافع شخصی باشد و هر انسانی باید عمل نیک را فقط به خاطر خود آن انجام دهد.
اغلب، وقتی یک اثر هنری، یک گل یا یک منظره را در نظر میگیرید و از نظر زیباییشناسی آن را قضاوت میکنید، از آن به عنوان زیبا یاد میکنید.
با این حال، برای کانت، زیبایی بخشی از یک شیء را تشکیل نمیدهد، بلکه احساسی است که توسط فرد تجربه میشود.
او پیشنهاد کرد که آنچه ما به عنوان زیبا درک میکنیم، در ما یک بازی آزاد بین تخیل و فهم ایجاد میکند. این باعث میشود که هنگام تأمل در مورد آن، لذت را تجربه کنیم.
برخلاف سلیقه، که میتواند کاملاً ذهنی باشد، زیبایی ادعا میکند که جهانی است.
به عنوان مثال، وقتی یک بشقاب غذا را میچشید و میگویید که آن را دوست دارید، باور ندارید که همه باید به همان شکل احساس کنند. اما کانت پیشنهاد کرد که وقتی چیزی را زیبا قضاوت میکنیم، همه باید آن را اینگونه باور کنیم.
کانت معتقد بود که زیبایی یک احساس ذهنی است که به دنبال جهانی شدن است.
بنابراین، وقتی میگویید چیزی را دوست دارید، انتظار ندارید که همه موافق باشند. از سوی دیگر، وقتی میگویید چیزی زیباست، این ایده را مطرح میکنید که قضاوت شما جهانی است.
دختری با گوشواره آبی اثر یوهانس ورمیر نقاش هلندی
از آنجایی که زیبایی از احساسی در ما ناشی میشود، به علاقه ما به وجود آن شیء بستگی ندارد.
به عنوان مثال، یک گیاهشناس را در نظر بگیرید که یک گل را مشاهده میکند. علاقه آنها در مطالعه خواص آن نهفته است.
آنها احتمالاً نتیجه میگیرند که گل به عنوان اندام تولید مثل یک گیاه عمل میکند. با این حال، آنها چیزی در مورد زیبایی آن نمیگویند.
به همین دلیل، کانت معتقد بود که قضاوتهای زیباییشناختی به رابطه بین وجود شیء و تمایلی که در حالت ذهنی فرد ایجاد میشود بستگی دارد.
این به معنای علاقه آنها به شیء نیست. این واقعیت که قضاوتهای آنها بیغرضانه است به این معنی است که هیچ شرایط شخصی بر معیارهای آنها تأثیر نمیگذارد.
تصور کنید که شما داور یک مسابقه هنری هستید که یکی از شرکتکنندگان در آن از بستگان شماست.
برای اینکه قضاوت شما بیطرفانه باشد، نباید آثار هنری ِ خویشاوندتان را به دلیل رابطه خود با او در نظر بگیرید. البته، شما میخواهید که آنها موفق شوند و در مسابقه برنده شوند و آثارشان مشهور شود، اما این علایق هیچ ارتباطی با قضاوت زیباییشناختی شما ندارند.
در مواجهه با امر زیبا، باید کاملاً بیعلاقه به نحوهی پیدایش آن باشید.
مجسمه داود اثرذ میکل آنژ
به گفتهی کانت، میتوانیم چیزهای زیبا را هم در طبیعت و هم در آفرینشهای هنری بیابیم.
زیبایی گلها و مناظر، زیبایی طبیعی را تشکیل میدهد. اما امر زیبا یک کارکرد عینی را برآورده نمیکند.
علاوه بر این، کانت ادعا کرد که نمیتوانیم در امر زیبا، غایتی را فرض کنیم، باید آن را بیپایان بدانیم.
کانت معتقد بود که زیبایی در هنر باید همان الزامات زیبایی در طبیعت را برآورده کند.
هنرمند نباید به دنبال جلب رضایت عموم یا مطابقت با هیچ قانونی باشد. او اظهار داشت که هر کسی که این معیار را برآورده کند، یک نابغه است.
آنها افرادی هستند که به هنر قانون میدهند، کسانی که موفق میشوند خود را به همان شیوهی طبیعت بیان کنند.
در مقابل، هنر مکانیکی بر تکنیک و تکرار و جستجوی قوانین و الگوها تمرکز دارد.
در سالهای اخیر، شاهد ظهور مدلهای هوش مصنوعی بودهایم که انواع مواد زیباییشناختی را خلق میکنند.
در واقع، آنها اغلب از آثار ساخته شده توسط انسان قابل تشخیص نیستند.
به عنوان مثال، هوش مصنوعی میتواند آثار موسیقی کاملاً جدیدی را بر اساس سبکهای باخ یا بیتلز و همچنین نقاشیهایی به سبک نقاشان مشهور بسازد.
با این حال، هوش مصنوعی نمیتواند سبکی را که خلق میکند، نوآوری کند.
میتواند مانند باخ آهنگسازی کند یا مانند پیکاسو نقاشی کند، اما تا به امروز، نمیتواند سبکهای جدیدی خلق کند.
آنچه میتواند به آن دست یابد، شناسایی الگوهایی است که باعث میشوند یک اثر، حالت ذهنی خاصی را در ما ایجاد کند.
اما، آیا میتوانیم این آثار را زیبا بدانیم؟ چگونه میتوانیم این آثار را به رابطه بین هوش مصنوعی و زیبایی طبق نظر کانت پیوند دهیم؟
کانت در مورد زیبایی ایجاد شده توسط هوش مصنوعی چه فکر میکند؟
اگرچه هنوز نمیدانیم آینده هوش مصنوعی چه خواهد بود، اما در حال حاضر، فقط قادر به اعمال یا یادگیری قوانین است.
در واقع، اگرچه ممکن است بتواند احساسات را تشخیص دهد یا از احساسات خاصی تقلید کند، اما حالتهای ذهنی ندارد که بتوان آنها را به عنوان احساسات طبقهبندی کرد.
دیدگاه ماشین را میتوان با استفاده از قوانین توصیف کرد. بنابراین، کاملاً عینی است.
اگر نظریه کانتی زیبایی را بپذیریم، تأیید اینکه یک مدل هوش مصنوعی میتواند زیبایی را تشخیص دهد، دشوار است.
زیبایی یک ویژگی عینی نیست. این یک احساس ذهنی است که توانایی ما را برای تجربه چیزی به عنوان زیبا از طریق احساس لذت بیغرضانه پیشفرض میگیرد.
هیچ نوع قانونی نمیتواند تعریف زیبایی را تعیین کند. بنابراین، هوش مصنوعی قادر به داشتن یک تجربه زیباییشناختی یا قضاوت سلیقهای نیست.
هیچ چیز مانع ما نمیشود که در آینده، مدلهای هوش مصنوعی را با پشتیبانی فیزیکی که شبیه به شیوههای احساس ما هستند، ارائه دهیم.
در واقع، برخی افراد معتقدند که شبیهسازی تعادل هومئوستاتیک مشابه تعادل ما میتواند به عنوان مبنایی برای ایجاد احساسات اولیه در ماشینها عمل کند.
اما، احتمالاً ما راه درازی تا توانایی تأیید این احتمال داریم.
هوش مصنوعی میتواند الگوها را پیدا کند و آنها را بازتولید کند، اما نمیتواند احساس زیبایی را تجربه کند.
رویکردهای دیگری در مورد زیبایی وجود دارد که میتواند با این ایده که یک مدل الگوریتمی میتواند آن را درک کند، مطابقت داشته باشد.
به عنوان مثال، فیلسوف، دیوید هیوم، ادعا کرد که دانش ما از زیبایی از طریق مجموعهای از قوانین مشتق شده از تجربه ناشی میشود.
این به ما اجازه میدهد تا تأیید کنیم که هوش مصنوعی میتواند حداقل به معنای تجربی، دانشی از زیبایی داشته باشد.
مقایسه اشیایی که توسط انسانها زیبا تلقی میشوند و شناخت الگوهایی که زیربنای آنها هستند، منجر به خلق آثار خاصی شده است که شایسته تحسین هستند.
با این حال، این شکل از زیبایی با ایدههای کانت بسیار فاصله دارد.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@