عصر ایران - جنگ دو سالهای که نتانیاهو آن را هدایت کرد، در ساختار ژئوپلیتیکی و موازنه قدرت در خاورمیانه تحولات چشمگیری به وجود آورد که موضوع گزارشی از دیدگاه
"الشرق الاوسط" شده است و بدون سوگیری درباره آن، بازخوانی اش می کنیم:
پس از حملات هفتم اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل سیاستی متفاوت در پیش گرفت و از درگیری با نیروهای نیابتی ایران به سیاست نابودی کامل آنها روی آورد. اکنون در خاورمیانه سه قدرت اصلی شکل گرفتهاند که هر یک قلمرو نفوذ و حوزه امنیتی ویژه خود را دارد.
اسرائیل در مرحله گذار به یک بازیگر منطقهای است و از سیاست پیشین خود که به دفاع از امنیتش بسنده میکرد، دست کشیده است. در حال حاضر، این کشور بیش از آنکه قدرتی دیپلماتیک یا سیاسی باشد، یک قدرت نظامی برتر به شمار میآید.
برنده دوم این معادله ترکیه است. این تحول در نتیجه عقبنشینی ایران پدید آمد. بهویژه پس از آنکه اسرائیل بخش بزرگی از داراییها و زیرساختهای آن را نابود و نفوذش را در منطقه بهشدت تضعیف کرد. خلئی که از عقبنشینی ایران به وجود آمده، نیروهای جاهطلب را به میدان میکشد و در این میان، ترکیه هم از طریق سوریه، وارد عمل شده است.
امروز ترکیه به جایگاهی مهمی دست یافته که از یک قرن پیش، یعنی از زمان از دست دادن نفوذش در سرزمینهای شام و خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول، سابقه نداشته است. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، بارها تاکید کرده که «ترکیه بهعنوان یک بازیگر فعال به منطقه بازگشته است» و این سخن درست است. با این تفاوت که این بار بازگشت ترکیه در قالب یک بازیگر منطقهای مشارکتجو صورت گرفته که در عین حال از قدرت اقتصادی و نظامی قابلتوجهی برخوردار است.
اسرائیل پس از سه جنگ در لبنان، غزه و ایران، بسان رقیبی تازه در عرصه منطقهای ظهور کرده، با این حال ماجرا هنوز به پایان نرسیده است، زیرا ایران و اسرائیل تاکنون به هیچ تفاهمی که بتواند این منازعه طولانی را پایان دهد، دست نیافتهاند و همین امر احتمال بازگشت درگیریها را بیش از پیش تقویت میکند.
امروز باید اسرائیل را با چهرهای متفاوت از آنچه پیش از هفتم اکتبر میشناختیم، ببینیم. این کشور امروز به بازیگری اصلی در منطقه تبدیل شده است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این دگرگونی را چنین توصیف میکند: «ما در آستانه تولد خاورمیانهای جدید قرار داریم.»
در پژوهشی از موسسه تحقیقات سیاست خارجی ایالات متحده (FPRI) آمده که در پی ابتکار عمل اسرائیلــ یعنی جنگهای اخیرش که با پشتیبانی واشنگتن همراه بودــ نظم منطقهای جدیدی با سه ستون اصلی در حال شکلگیری است: اسرائیل، ترکیه و منطقه خلیج فارس (با محوریت عربستان سعودی). این تحول پیامد طبیعی فروپاشی محور ایران و خلاءی است که پس از سقوط اسد و عقبنشینی نیروهای نیابتی رژیم ایران در لبنان، غزه و عراق به جا ماند.
در عراق هم ایالات متحده خواستار خلع سلاح شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران شده است. تنها گروهی که هنوز باقی مانده، شبهنظامیان حوثیاند که احتمالا روزهای پایانی عمرشان را میگذرانند. بهویژه اینکه نیروهای محلی یمن در آستانه حمله به حوثیها و درهم کوبیدن آنها قرار دارند. این در حالی است که حملات اسرائیل بخش بزرگی از منابع مالی و توان نظامی حوثیها را از میان برده و آنها را در موقعیتی شکننده قرار داده است.
تفاوت قدرت های جدید با ایران چیست؟
مراکز سهگانه قدرت در منطقه با قدرت پیشین، یعنی ایران، تفاوتی بنیادین دارند؛ هیچیک از آنها ایدئولوژی صدور یا گسترش ندارند و پشتوانه آنها نیز رقابت قدرتهای جهانی - همچون دوران جنگ سرد- نیست تا آنها را به سمت درگیری مستقیم سوق دهد.
ترکیه در حوزه امنیتی خود منافع مشخص و روشنی دارد: از شمال عراق و سوریه گرفته تا منافع اقتصادی و سرمایهگذاری در منطقه خلیج فارس. در مقابل، اسرائیل در حال بازترسیم نقشه امنیتی و مرزهای نفوذ خود است و این روند را از سوریه آغاز کرده است. آنچه هم اسرائیل از آن با عنوان «طرح اسرائيل بزرگ» یا «طرح تلمودی» یاد میکند، در واقع پروژه سیاسی واقعی نیست، مگر در چارچوب استمرار سیاست آن کشور برای بلعیدن و سپس ضمیمه کردن کرانه باختری و غزه؛ ماموریتی که همچنان دشوار و پیچیده باقی مانده است.
البته هنوز زود است که بتوان از افق جاهطلبیهای اسرائیل بهروشنی سخن گفت، زیرا این کشور همچنان سرگرم اجرای تعهداتی است که پس از حملات هفتم اکتبر بر عهده گرفته است. با این همه، انتظار میرود دیر یا زود نگاهش را به سوی نظم ائتلافهای منطقهای معطوف کند؛ تحولی که میتواند پایان دوره انزوای طولانی آن در خاورمیانه باشد. در صورتی که اسرائیل همچنان از پیوستن به نظم منطقهای سر باز زند، در اجرای هیچ سیاست تازهای کامیاب نخواهد شد. چرا که این ادغام همانگونه که ریاض در مذاکراتش با واشینگتن اعلام کرد، مشروط به پذیرش تشکیل یک کشور فلسطینی است.
اسرائیل میتواند مانند گذشته درون مرزهایش در خود فرورود و به سیاست انزوا ادامه دهد، اما اگر بخواهد بهعنوان بازیگری منطقهای فعال و موثر نقشآفرینی کند، ناگزیر است مسئله فلسطین را در قالب یک طرح سیاسی جامع حلوفصل کند. حتی با وجود پیروزیهای نظامی و پذیرش نسبی در جهان عرب، اسرائیل بهخوبی میداند که این موفقیتها نه امنیت میآورد و نه آرامش پایدار. تجربه دهههای گذشته نشان داده است که راه ثبات در خاورمیانه از مسیر راهحل سیاسی برای فلسطینیان میگذرد.
از نظر نظامی، اسرائیل همچنان برای ایالات متحده نقش پاسدار منافع و بازوی امنیتی آن در منطقه را بازی خواهد کرد. میزان حمایتی که واشینگتن در دو سال جنگ به اشکال گوناگون در اختیار تلآویو گذاشت، حدود ۲۷ میلیارد دلار براورد میشود. این رقم با وجود سنگینی آن، در مقایسه با هزینه جنگ و اشغال عراق چندان چشمگیر نیست؛ جنگی که بنا بر آمار رسمی آمریکا، بیش از یک تریلیون دلار هزینه در بر داشت.
در نگاه واشینگتن، اسرائیل سرمایه راهبردی است که ارزش هر دلار صرفشده را دارد، زیرا این کشور توانست همه نیروها و بازیگرانی را که در جبهه مقابل آمریکا قرار داشتند، از ایران گرفته تا حزبالله لبنان و حماس، رژیم اسد و حوثیها، درهم بکوبد.
با این حال تبدیل پیروزیهای یادشده به دستاوردی سیاسی کار آسانی نیست، مگر آنکه به مسائل حلنشده و پروندههای معلق نیز رسیدگی شود.
منبع: روزنامه الشرقالاوسط / العربیه
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر