این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر اینجا بشنوید
عصر ایران ــ بخشایِشِ الهی گمشدهای را در مَناهی، چراغِ توفیق فرا راه داشت تا به حلقهٔ اهلِ تحقیق در آمد. به یُمنِ قدمِ درویشان و صدقِ نَفَسِ ایشان ذَمائمِ اخلاقش به حَمائد مبدّل گشت.
دست از هوا و هوس کوتاه کرده و زبانِ طاعنان در حقِ او همچنان دراز، که بر قاعدهٔ اوّل است و زهد و طاعتش نامُعَوَّل.
به عذر و توبه توان رستن از عذابِ خدای
ولیک مینتوان از زبانِ مردم رَست
طاقت جورِ زبانها نیاورد و شکایت پیشِ پیرِ طریقت برد. جوابش داد که: شکرِ این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت؟!
چند گویی که بد اندیش و حسود
عیبجویانِ منِ مسکینند؟
گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
لیکن مرا -که حُسنِ ظَنِّ همگنان در حقّ من به کمال است و من در عینِ نقصان- روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن.
اِنّی لَمُسْتَتِرٌ مِنْ عَیْنِ جیرانی
وَ اللهُ یَعْلَمُ إِسْرارِی وَ إِعْلانی
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالِمالغیب
دانایِ نهان و آشکارا