فیلم این گفتگو را اینجا ببینید
عصر ایران ؛ گفتگو از نسترن فرهانی ــ محمد فاضلی زاده ۱۳۵۳ در اراک و جامعهشناس ایرانی، پژوهشگر و استادیار سابق دانشگاه شهید بهشتی است. او دانشآموخته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دکتری جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس است. فاضلی در حوزههای جامعهشناسی علم، جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی شهری، ارزیابی تأثیرات اجتماعی و جامعهشناسی محیطزیست فعالیت داشته و آثار متعددی در این زمینهها منتشر کرده است.
محمد فاضلی از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ استادیار دانشگاه مازندران بود و از ۱۳۹۳ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی شد. در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۳۹۰ به دلایل سیاسی از دانشگاه اخراج شد، که این موضوع اعتراضات گستردهای را در پی داشت.
او معاون پژوهشی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری (۱۳۹۲-۱۳۹۶)، مدیر شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی، رئیس مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی، و مشاور وزیر نیرو (از ۱۳۹۶) بودهاست.
فاضلی بهعنوان مشاور مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ فعالیت کرد و در میزگردهای تلویزیونی حضور داشت. در یکی از این برنامهها، پس از بحث با شهاب اسفندیاری (رئیس دانشگاه صداوسیما) و قطع میکروفنش، استودیو را ترک کرد که این ماجرا بازتاب گستردهای یافت.
فاضلی به نقد سیاستهای اقتدارگرا و انحصارگرا پرداخته و بر اهمیت تکثر، تعامل با جهان و مدارا در سیاست داخلی و خارجی تأکید دارد. او معتقد است جریانهایی که تنوع فرهنگی و سیاسی را انکار میکنند، امنیت ملی ایران را تهدید میکنند. همچنین، در زمینه محیطزیست، بهویژه بحران آب، پژوهشهای گستردهای انجام داده و از لزوم ارزیابی تأثیرات اجتماعی پروژههای توسعه سخن گفته است.
اخراج او از دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۴۰۰ بهعنوان بخشی از موج تسویه اساتید سیاسی تلقی شد. رئیس انجمن جامعهشناسی ایران این اقدام را سیاسی و غیرموجه دانست.
فاضلی در فضای مجازی و پادکستها فعال است و دیدگاههایش درباره مسائل اجتماعی، سیاسی و محیطزیستی مخاطبان زیادی دارد. برخی او را به دلیل صراحت و انتقاداتش ستایش میکنند و برخی دیگر او را به سیاسیکاری متهم میکنند.
در این گفتوگو با محمد فاضلی، درباره دستاوردها و چالشهای دولت مسعود پزشکیان صحبت کردیم. از او پرسیدیم آیا معتقد است پزشکیان به وعدههای خود عمل کرده است؟ همچنین درباره جریانهای اقتدارگرا و افرادی که تحمل تحولات اخیر ایران پس از روی کار آمدن پزشکیان را ندارند، صحبت کردیم. پاسخهای فاضلی بسیار شنیدنی و قابلتأمل است. در ادامه، بخشی از پاسخهای او را برای شما مخاطبان آوردهایم.
در کشور جریانی وجود داشته که به آن «خالصسازی» میگویند. این روند با هدف حذف تکثر سیاسی و اجتماعی شکل گرفته و نمیخواسته تنوع موجود در جامعه ایران به رسمیت شناخته شود. این جریان، جریانی اقتدارگرا و یکهسالار است که در همه حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دنبال تحمیل روایتی واحد، اقتدارگرا و انحصاری درباره زندگی ایرانی، حیات جمعی، سیاست و حتی نگاه به سیاست خارجی است.
این جریان نمودهای مختلفی داشته است: از اجبار به نوع خاصی از پوشش گرفته تا حذف افرادی که خواستار تعامل متفاوتی با جهان هستند. همچنین، هر کسی که در دانشگاه سخن متفاوتی مطرح کند، از دایره حذف میشود.
در عرصه سیاست خارجی، رویکردی به جهان وجود دارد که از تعامل غیرخشن استقبال میکند و مذاکره برایش تابو نیست. این رویکرد نه معتقد است که همه مسائل با مذاکره حل میشود و نه فکر میکند که روابط با آمریکا یا اروپا کل مشکلات را در بر میگیرد. این دیدگاه به دنبال بازگشت به سیاستی متعادل در روابط خارجی است؛ سیاستی که آمریکا، اروپا، روسیه، چین، عربستان، هند و حتی آمریکای جنوبی را به یک اندازه مهم میداند.
این رویکرد تفاوت آشکاری با نگاه پیشین دارد؛ نگاهی که به نظر من نوعی شرقگرایی توهمی در آن غالب بود. شرقگراییای که نه دستور کار مشخصی داشت و نه برنامهای برای همکاری با کشوری مثل چین ارائه میکرد، بلکه صرفاً به شعارهای شرقگرایانه بسنده میکرد.
جامعه ایران و مردم آن در برابر بخش عمدهای از حاکمیت در وضعیتی شبیه به «صلح مسلح» قرار دارند. صلح مسلح یعنی بخشهایی از حاکمیت آماده اعمال خشونت هستند و بخشهایی از جامعه نیز چنین آمادگیای دارند. هر دو طرف منتظر فرصتی برای بروز خشونتاند. جامعهای که در انتظار خشونت به سر میبرد، نمیتواند رویای توسعه را در سر بپروراند، به سرمایهگذاری دل ببندد، مهاجرت را مهار کند یا با نخبگانش همکاری موثری داشته باشد. بنابراین، پروژه اصلی سیاست داخلی که هر فرد عاقلی در ایران میتواند دنبال کند، کاهش تنش و التهاب بین مردم و حاکمیت است.
مسعود پزشکیان وعدههایی داده است: رفع فیلترینگ، بازگشت به مذاکرات، عدم اجرای قانون عفاف و حجاب، بازگشت دانشجویان به زندگی عادی در دانشگاه، و ایجاد فضای بازتر برای کنش سیاسی و رسانهای. برخی از این وعدهها دستاوردهای خوبی داشتهاند، مانند موفقیت در مذاکرات و جلوگیری از تشدید تنش و جنگ در خاورمیانه. ایران میتوانست پس از وقایع هفتم اکتبر، فروپاشی دولت بشار اسد و تضعیف حزبالله لبنان، بخشی از پازل تشدید تنش در منطقه باشد، اما این روند مهار شده است.
با این حال، رفع فیلترینگ پیشرفت قابلتوجهی نداشته، هرچند گامی رو به جلو برداشته شده است. اگر از من بپرسید آیا از میزان رفع فیلترینگ راضیام، میگویم خیر. اما دلیل محقق نشدن این وعده به منِ شهروند مربوط نیست. بهعنوان یک شهروند، میتوانم از پزشکیان و دولتش بخواهم که به وعده خود عمل کنند. او قول رفع فیلترینگ داده و باید آن را اجرا کند؛ اینکه چرا موفق نشده، به من ربطی ندارد. عدم اجرای قانون حجاب نیز اقدام مثبتی بوده است.
به نظر من، در این دوره آقای قالیباف با جریان اکثریت مجلس همسو نیست. او رئیس مجلس است، اما نماد این مجلس نیست. نماد مجلس فعلی باید فردی تندروتر و سلبیتر از قالیباف باشد. به عبارت دیگر، افرادی مانند امیرحسین ثابتی یا رسایی نماد واقعی این مجلساند. بنابراین، تعامل با مجلس را از تعامل با شخص قالیباف جدا میدانم.
از سال ۱۳۸۲، جریانی در سیاست ایران شکل گرفت که ابتدا به نام «آبادگران» شناخته شد و بعدها به ظهور محمود احمدینژاد منجر شد. این جریان خود را بهعنوان حافظ هسته مرکزی قدرت و کمربند حفاظتی نظام سیاسی معرفی کرد و در ازای این نقش، از انواع رانتهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی بهرهمند شد. این جریان با سابقهای ۲۲ ساله، یکی از کارکردهای اصلیاش حذف گفتمانی بوده که امروز مسعود پزشکیان آن را نمایندگی میکند؛ گفتمانی مبتنی بر مدارا، تعامل با جهان و پذیرش تکثر. هویت، کارکرد و دلیل وجود این جریان در سیاست ایران، اعمال تندروی، کسب رانت و حذف تکثر از عرصه سیاسی بوده است.
ایران امروز نتیجه تعامل سه جریان فرهنگی و فکری برجسته است: ایرانگرایی، اسلامگرایی و دنیای مدرن. این تعامل به شکلگیری هویتهای متنوع در جامعه منجر شده است، بهطوریکه میتوان نمایندگان هر سه جریان و ترکیبهای مختلف آنها را در زندگی روزمره مشاهده کرد. از ایرانگرایان خالص گرفته تا افرادی که ترکیبی از ایرانگرایی و اسلامگرایی یا حتی گرایشهای سکولار و مدرن را در خود دارند، همگی در جامعه ایران حضور دارند.
امروز دیگر پدیدهای عجیب نیست که فردی همزمان به کوروش بزرگ علاقهمند باشد، شیعه مذهب باشد و در عین حال سبک زندگی مدرنی را دنبال کند؛ مثلاً با چادر مشکی در خیابان سگ خانگیاش را به بیرون ببرد، نماز بخواند و به زیارت آرامگاه کوروش برود. این تنوع فرهنگی و سبک زندگی که از تلفیق این سه جریان شکل گرفته، به بخشی از واقعیت روزمره ایرانیان تبدیل شده است. حتی در نبود حجاب اجباری، افرادی دیده میشوند که با حفظ ارزشهای دینی، سبک زندگی متفاوتی را انتخاب کردهاند.
به گفته برخی شهروندان، این رویکرد ترکیبی که بیش از دو دهه در میان برخی ایرانیان رواج داشته، نشاندهنده ظرفیت بالای جامعه ایران برای پذیرش تکثر و همزیستی مسالمتآمیز ارزشهای سنتی و مدرن است.
خاورمیانه امروز محیطی پرتنش است: در شرق ایران، افغانستان تهدیدی امنیتی است؛ در جنوب شرقی، بخشی از پاکستان ناامنترین منطقه این کشور است؛ در غرب، از عراق تا سواحل مدیترانه، ناامنی حاکم است؛ و در شمال غربی، ترکیه و آذربایجان با آرمانهای ژئوپلیتیکی خود به دنبال تغییر مرزها و توازن منطقهای به ضرر ایران هستند. در چنین زیستبوم پیچیدهای، ایران در سیاست داخلی و خارجی با چالشهای بزرگی مواجه است، بهویژه در تعامل با ایالات متحده، که بزرگترین قدرت اقتصادی، نظامی، سیاسی و مالی تاریخ بشر محسوب میشود.
در این میان، جریانی در داخل ایران وجود دارد که تنوع سیاسی و فرهنگی را انکار میکند و به دنبال تحمیل روایتی انحصاری و اقتدارگرا از زندگی است. این جریان در عمق وجود خود خواستار منازعه با جهان است. چنین رویکردی نهتنها به زیان جمهوری اسلامی است، بلکه بهطور مشخص علیه امنیت ملی ایران عمل میکند. مسئله دیگر صرفاً نظام سیاسی نیست؛ بلکه امنیت ملی ایران در خطر است.
شما میتوانید همین حالا تمام پادشاهان ایران را بهصورت غیابی محاکمه کنید، اما این کار هیچ تأثیری ندارد؛ نه برای آنها، نه برای قربانیانشان و نه برای جبران اشتباهاتشان. سیاست برای کشف حقیقت نیست؛ سیاست ابزاری است برای مدیریت غیرخشونتآمیز خشونت، برای ایجاد ظرفیت زندگی مسالمتآمیز، برای تأمین امنیت و برای ساختن زندگیای که در آن انسانها امیدوار باشند. برای حرکت به سوی آینده، لازم نیست گذشته را توجیه کنید، انکار کنید، یا حتی از آن بگذرید. مهم این است که راهی که به آینده میسازید، از دل خشونت برنیاید و شما آماده نباشید که برای رسیدن به آن، به هر نوع خشونتی متوسل شوید.