۲۸ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۴۹۲۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۰ - ۲۴-۰۴-۱۴۰۲
کد ۸۹۴۹۲۳
انتشار: ۰۸:۰۰ - ۲۴-۰۴-۱۴۰۲

با سعدی در گلستان؛ حکایت سوم: ملک اقلیمی بگیرد پادشاه/ همچنان در بند اقلیمی دگر (+صدای)

عصر ایران؛ ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوبروی، باری پدر به کراهت و استحقار در او نظر می‌کرد، پسر به فراست و استبصار به جای آورد و گفت: ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند. نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.

شعر را این‌جا با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

 

الشاةُ نَظیفَةٌ وَ الفیلُ جیفَةٌ.

 

اقلُّ جِبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُ

لاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا

 

آن شنیدی که لاغری دانا

گفت باری به ابلهی فربه

 

اسب تازی و گر ضعیف بود

همچنان از طویله‌ای خر به

 

پدر بخندید و ارکان دولت بپسندیدند و برادران به جان برنجیدند.

 

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

 

هر پیسه گمان مبر نهالی

باشد که پلنگ خفته باشد

 

شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود گفت

 

آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من

آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری

 

کانکه جنگ آرد به خون خویش بازی می‌کند

روز میدان و آن که بگریزد به خون لشکری

 

این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت چون پیش پدر آمد زمین خدمت ببوسید و گفت

 

ای که شخص منت حقیر نمود

تا درشتی هنر نپنداری

 

اسب لاغر میان به کار آید

روز میدان نه گاو پرواری

 

آورده‌اند که سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک جماعتی آهنگ گریز کردند پسر نعره زد و گفت ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید سواران را بگفتن او تهور زیادت گشت و به یک بار حمله آوردند شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد.

 

برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت محالست که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند

 

کس نیاید به زیر سایه بوم

ور همای از جهان شود معدوم

 

پدر را از این حال آگهی دادند برادرانش را بخواند و گوشمالی به واجب بداد پس هر یکی را از اطراف بلاد حصه معین کرد تا فتنه بنشست و نزاع برخاست که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

 

نیم نانی گر خورد مرد خدا

بذل درویشان کند نیمی دگر

 

ملک اقلیمی بگیرد پادشاه

همچنان در بند اقلیمی دگر

برچسب ها: سعدی ، حکایت
ارسال به دوستان
لغو نامحدود قرعه‌کشی گرین کارت آمریکا به دستور ترامپ بازگشت آلودگی به تهران، از تردد غیرضرور خودداری کنید ارزیابی جدید آمریکا درباره حمله به ایران : احتمالا بخشی از اورانیوم غنی‌شده در نطنز است حضور «آرزو احمدوند» همسر عراقچی در آیین پایانی جایزه جهانی امام خمینی (عکس) حراج جواهر کمیاب تاریخ خودرو؛ تنها «سیسیتالیا ۸۰۸XF» (+عکس) تیونینگ آیفون ایر (فیلم) از مهار تورم ۲۵۰ درصدی آرژانتین تا تورم مهارنشدنی ایران!/ خطر اَبَرتورم بیخ گوش ما مسکو: هرگز بشار اسد را تحویل نخواهیم داد زلزله ۵.۷ ریشتری «کابل» را لرزاند قائم‌پناه: کاری به سبک زندگی مردم نداریم/ حامی اصلی دولت مقام معظم رهبری است شکاف عمیمق بین آموزش و پرورش و دانش آموزان/ بچه‌ها از مدرسه بریده‌اند؛ میانگین معدل در کل کشور زیر ۹ است​! میراث فراموش‌شده مدرنیسم در بالکان؛ نگاهی به ویرانه‌های متل «میلیه‌وینا» در بوسنی (+عکس) وقتی طراحی قطعات خودروهای ارزان‌قیمت در دل لوکس‌ترین‌ها می‌تپد / چراغ‌ عقب تراکتور برای پاگانی! (+تصاویر) افشاگری جدید اپستین؛ موج جدید اتهامات علیه چامسکی و بیل گیتس تورم آمریکا : 2.7 درصد