۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۷۱۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۹ - ۱۶-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۷۱۹
انتشار: ۱۶:۴۹ - ۱۶-۰۷-۱۳۸۸

كليه شما مي‌شود پول آينه بغل ماشين من!

پريا خداقلي زاده
«يك عدد كليه سالم. فوري. گروه خوني (+AB). قيمت تعيين‌شده 12ميليون تومان. مقطوع.شماره تماس...»

كاغذ سفيد چنان روي ديوار خاكستري جا خوش كرده كه انگار از اول با ديوار بالا رفته، نوشته‌هايش در هياهو و شلوغي شهر از ديد خيلي‌ها جا مي‌ماند و فقط چند رهگذر
لحظه‌اي مقابلش مي‌ايستند و شماره را كف دست و كنار روزنامه و هرچيزي كه دم دستشان باشد يادداشت مي‌كنند.

بعضي هم با ديدنش سري تكان مي‌دهند و متأثر عبور مي‌كنند. بي‌اختيار مقابلش توقف مي‌كنم و چندبار پشت سرهم اين جمله را مي‌خوانم «12ميليون تومان، مقطوع.»

باورش سخت است. زبانم نمي‌چرخد. چرا سخت باشد؟ مگر اولين بار است يا آخرين بار! باور خيلي چيزها آسان شده.

بعضي‌ها هم هيجان‌زده مي‌شوند و بسرعت شماره را يادداشت مي‌كنند. صحنه غريبي است. مثل دو گمشده كه بعد از سال‌ها همديگر را پيدا كرده‌اند. كاغذ و آدم‌ها. هر دو به دنبال كسي مي‌گردند. هريك منتظر آن يكي... . قيمت بعضي از اين كليه‌ها مي‌شود پول آينه بغل ماشين آن ديگري.

مرد ميانسالي عبور مي‌كند و زمزمه‌كنان مي‌گويد: «اين‌ها همه‌شان كلاهبردارند و مي‌خواهند اخاذي كنند. مملكت قانون دارد. هر كاري راهي دارد.» مي‌گويد و در شلوغي خيابان گم مي‌شود.

* راه قانوني درد

وقتي يك عضو نداري يعني نداري، مگر اين كه عضو يك نفر ديگر ميهمان تن تو شود. معادله آساني است. وقتي درد از پوست و گوشت بگذرد و به مغز استخوان برسد و شب و روز با آه و ناله به سر آيد، قانون مي‌شود، درد.

خيلي هم فرقي نمي‌كند دردت از نداشتن كليه و نفس‌هاي سنگين و دستگاه دياليز باشد يا حكم جلب و فقر و بدبختي كه روح را ذره ذره زير دستگاه روزگار دياليز مي‌كند!

در هر دو صورت بايد تن به يك تيغ داد. تيغي كه به خاطر درد پهلويت را مي‌شكافد. آن وقت است كه تيغ مي‌شود آخرين راهكار قانوني درد. انجمن حمايت از بيماران كليوي غرق در سكوت سنگيني است. مراجعه‌كنندگان، پرونده به دست پله‌ها را بالا و پائين مي‌كنند و به دنبال كارهاي اداري و مهر و امضا از اين اتاق به آن اتاق روانه مي‌شوند اما در سكوت و به آهستگي!

مرد جواني وارد يكي از اتاق‌ها مي‌شود. براي گرفتن برگه تأييديه آزمايشات آمده و تقريباً روز عملش تعيين شده. 27 ساله است و مجرد. از يكي از شهرستان‌هاي جنوبي آمده. مي‌گويد: «دو ميليون بدهي دارم و هر كاري مي‌كنم مهلت نمي‌دهند. چاره‌اي ندارم. مي‌خواهم كليه‌ام را اهدا كنم تا زندان نيفتم.» مي‌پرسم خب اين كه مبلغ زيادي نيست چرا از كسي قرض يا وام نمي‌گيري؟ مي‌گويد: «هيچ كسي را ندارم و مجبورم.»

* اينجا براي اهداي كليه پنج ميليون مي‌دهند. با سه ميليون مانده چه كاري مي‌كني؟

-‌ «پس‌انداز مي‌كنم. شايد هم كسب و كاري راه انداختم.» پاسخ‌هايش كوتاه و مختصر است. انگار دلش مي‌خواهد به جاي همه اين سؤال و جواب‌ها فقط بگويد «آخرين راه يعني آخرين راه ...»

* قانون كليه

انجمن حمايت از بيماران كليوي با هدف جلوگيري از فروش غيرقانوني كليه تأسيس شده است تا كساني كه قصد اهدا يا دريافت كليه دارند با مراجعه به اين مركز به صورت قانوني اين كار را انجام دهند.

مرد ميانسال ديگري براي دادن شناسنامه‌اش آمده است تا مبادا بعد از انجام آزمايشات و اميدوار شدن يك نفر ديگر كه قرار است كليه او را بگيرد، پشيمان شود و بزند زير همه چيز.

پيراهن سياه و اشك‌هايي كه هنوز خشك نشده حكايت از داغ عزيز دارد و تازه شدن داغي ديگر. او مي‌گويد: «همسرم سال‌ها بيماري سرطان داشت. براي درمانش خيلي دوندگي كردم و با قرض داروهاي شيميايي و گران تهيه كردم اما در نهايت دوام نياورد. ديروز هفتش بود. حالا آمده‌‌ام كليه‌ام را اهدا كنم تا اين پنج، شش ميليون بدهي را بدهم.»
* چرا انقدر با عجله؟

- «هيچ كس از فردايش خبر ندارد. نمي‌خواهم ديني بر گردنم باشد. اينجوري روح آن خدا بيامرز هم شاد مي‌شود.»

* «‌حالا چرا كليه، هيچ چيز ديگري براي فروش نداريد؟»

خنده‌اي تلخ و سؤالم كه بي‌جواب مي‌ماند.

پول، حساب بانكي، ملك و املاك، سرمايه، حقوق ثابت، بيمه و ... فكر مي‌كنم فهم مشترك آنها از اين واژه‌ها چيست؟ از اين سپرده‌گذاري‌ها و مزاياها، شرايطي كه ديگر گوشمان از آوازه و تبليغات رنگارنگش پر شده.

به گفته برخي از مراجعه كنندگان در فروش آزاد يا همان بازار سياه كليه براي يك كليه مبلغ خيلي بيشتري دريافت مي‌شود يعني هر چقدر كه فرد دريافت كننده بخواهد. شايد چند برابر اين مبلغ‌هاي ناچيز تعيين شده.

اگرچه بيمارستان‌هاي دولتي اجازه انجام چنين عملي را ندارند و به اين افراد كارت پيوند تعلق نمي‌گيرد اما دريافت و اهداي توافقي كليه به صورت آزاد در بسياري از بيمارستان‌هاي خصوصي رايج است و طبق شواهد و گفته‌ها نظارت چندان جدي و پيگيرانه‌اي بر روي آن وجود ندارد و هر ماه عده زيادي نزديك به 300 نفر فقط در شهر تهران اقدام به فروش كليه مي‌كنند.

هنوز از پله‌هاي ورودي ساختمان بالا نرفته كه صداي ترمز شديد موتوري كنار ديوار ساختمان بلند مي‌شود. جواني حدوداً 19-20 ساله با عجله از روي موتور پائين مي‌پرد و دوان‌دوان به طرف در ورودي مي‌رود.

از مداركش مشخص است كه او هم‌ از قافله كليه‌دهندگان است. صدايش مي‌كنم چابك به طرفم بازمي‌گردد و از پله‌ها پائين مي‌پرد.

-‌ «بله چي كار داري؟» مي‌پرسم: «مي‌خواهيد كليه اهدا كنيد؟» با شك مي‌پرسد: «شما كي باشيد؟» با كمي مكث مي‌گويم‌: «من هم مي‌خواهم كليه‌ام را اهدا كنم مي‌خواستم بدانم شرايطش اينجا چه‌جوري است؟»
 
جوان نزديك‌تر مي‌آيد با لبخند رضايتمندي مي‌گويد: «هيچي اصلاً سخت نيست فقط بايد بروي آزمايش بدهي. يك كمي گران است، نزديك 400 تومان اما خب چاره‌اي نيست. بعد هم در نوبت مي‌ماني.»

مي‌پرسم: «شما چرا مي‌خواهيد كليه بدهيد؟ شايد بعدها مشکلی ...»
 
حرفم تمام نشده ترديد از چشمانش عبور مي‌كند و به نقطه‌اي خيره مي‌شود. مثل بچه‌اي كه ترسيده باشد و بخواهد به بقيه اميدواري بدهد. دستش را تا پشت سرش مي‌كشد و مي‌گويد: «اُه! من كلي آدم مي‌شناسم كه كليه دادند و طوري‌شان هم نشده، خيالت راحت. در ضمن قرض را بايد پس داد. طلبكار هم سن و سال سرش نمي‌شود. خب بيا تو ديگه چرا بيرون ايستادي؟ مي‌ترسي؟ خودت مي‌داني. من كه بايد بروم.»

مي‌گويد و با لبخند ساختگي‌اش دور مي‌شود. او مي‌رود، من هم مي‌روم اما به راهي ديگر...

کوچه تمام می‌شود. سر خیابان چشمم به تيتر يكي از روزنامه‌هاي روي دكه مي‌افتد. «اقتصاد جهان بزودي رونق مي‌گيرد» لبخند تلخی می‌زنم و فكر مي‌كنم از اين اقتصاد بيلياردي، تريلياردي و ميلياردي جهان و ده‌ها واحد شمارش ديگر كه هنوز هم رياضي‌دانان به كشف بيشتر از آن هم اميدوارند و اين بي‌نهايت اسكناس‌هاي مبادله شده روز و شب سهم آنها كه به ناچار گذرشان به ساختمان زرد رنگ ته اين كوچه مي‌افتد چقدر است؟!

 
ایران
ارسال به دوستان
عراقچی در جده؛ رایزنی با بن فرحان درباره روابط دوجانبه، فلسطین و مذاکرات ایران-آمریکا سخنگوی نمایشگاه کتاب درباره سرقت: اینجا مدینه فاضله نیست تامین اجتماعی شعب اختصاصی برای امور بیمه‌ای رسانه‌ها تعیین کرد دیدار پادشاه بحرین با رئیس دولت موقت سوریه در منامه اوکراین برای آتش‌بس ۳۰ روزه با روسیه اعلام آمادگی کرد رضا عطاران چرا دیگر در تلویزیون سریال نساخت؟ حیف، حیف، حیف... (+چند سکانس به یادماندنی) عربستان امکان کنسلی ویزای حج را فراهم کرد؛ پرداخت ۳۶۰ ریال برای لغو روادید شاهزاده خانم من تنها از دو چیز می ترسم: زن و موش / رازهای باغ نگارستان مذاکرات تعرفه‌ای آمریکا و چین در ژنو آغاز شد سران اروپا در کی‌یف با ترامپ درباره اوکراین گفت‌وگو کردند اولین دیدار پله و مارادونا؛ این دیدار از جام جهانی برای مارادونا مهم‌تر بود؟ حریم هوایی پاکستان برای یک روز دیگر بسته ماند؛ لغو پرواز مشهد به کراچی آغاز دوباره مذاکرات با چاشنی تصمیمات سخت / عبور ترامپ و ویتکاف از سد شاهین‌های واشنگتن مرگبار سمند و پراید در جاده کرمانشاه-ایلام؛ ۸ کشته و یک مصدوم طعنه مجری و کمدین معروف آمریکایی به ادعای تغییر نام خلیج فارس