عصر ایران؛ رضا رئیسی- خبر از سرگیری مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا، بیش و پیش از هر گزاره و گزینه دیگری، حکایت از غلبه طیف مذاکره طلب و دیپلماسی گرا بر تندروهای جنگ طلب موسوم به شاهین ها در هیئت حاکمه ایالات متحده دارد.
تحلیل گران سیاست داخلی ایالات متحده، دولت دوم ترامپ را ملغمهای از کنشگران سیاسی با آرا و نظرات متفاوت و بعضا متناقض بهخصوص نسبت به حوزه سیاست خارجی میدانند، یکدست سازی این نگاهها آنهم در خصوص نوع مواجهه با ایران با توجه به ذهنیت چند دههای ضد ایرانی رایج در سطوح مختلف، کار بسیار سخت و شاقی است.
مشکلی که حداقل در ساختار سیاسی و تصمیم گیری ایران چندان محلی از اعراب ندارد، این البته بدان معنی نیست که مخالفان مذاکره در ایران کم شمار یا فاقد قدرت هستند، بلک شاکله و ساخت قدرت سیاسی در ایران متمرکز و ارکان قدرت در سطوح کلان دچار انسجام ساختاری بوده و حول یک محور مشترک تعربف می شوند و از این منظر چالشهای موجود در هیئت حاکمه ایالات متحده را ندارند.
تیم ونس، ویتکاف و شماری از حلقه نزدیکان ترامپ که پیگیری روند دیپلماسی در مواجهه با ایران را در دستور کار دارند، پس از اعلام رسمی تعویق مذاکرات در اقدامی هوشیارانه، مایک والتز مشاور امنیت ملی آمریکا و از چهره های شاخص جریان موسوم به شاهینها را از سمت بسیار کلیدی خود معزول کردند و ضربه محکمی به جریان جنگ طلب حامی اسرائیل زدند.
اما این پایان کار تندروها نبود، آنچنان که ویتکاف هم در چند گفتگوی اخیر خود به رسانههای وابسته به امپراتوری رابرت مرداک، بنیاد دموکراسی خواهی و کارشکنی فاکس نیوز به عنوان رسانه مرجع نئوکان های آمریکایی و جریان موسوم به بازها، اشاره و تاکید داشت که آنها در مسیر مذاکرات سنگ اندازی می کنند
البته که نماینده ترامپ در مذاکرات هستهای، بر این نکته هم تاکید داشته که ترامپ و خودش دنبال جنگ نیستند و ترجیح می دهند از طریق مذاکره و دیپلماسی چتاش بر سر برنامه هسته ای ایران را حل و فصل کنند اما در این میان توجه به چند نکته مهم و قابل تامل است:
اولین نکته آن است که هر چند ویتکاف حرف از مذاکره و توافق دیپلماتیک میزند و توانسته تا حدودی عنان کار را از طیف شاهینهای جنگ طلب بگیرد اما هنوز بازها که همانند شاهین ها جنگ طلب نیستند اما موافق اعمال فشار حداکثری و برخورد تمامیت خواهانه علیه ایران هستند، دست بالا را در هیئت حاکمه آمریکا دارند و اتفاقا ویتکاف در یکی از آخرین توییت های خود که در پاسخ به توییت یکی از همین تندروهای آمریکایی است، گفته که هرگز توافقی را امضا نخواهد کرد که همانند برجام بندهای غروب کننده داشته باشد و توافق با ایران در این دوره ابدی است و هیچ گاه اجازه ساخت سلاح هستهای به ایران داه نخواهد شد.
در واقع ویتکاف مانند تندروها با صراحت نمی گوید که ایران حق غنیسازی هستهای ندارد اما حصول توافق را در شرایطی قرار می دهد که این قصد و نیت در لفافه شاملش شود.
البته ایران همواره گفته است که قصد ساخت سلاح هستهای را نداشته و ندارد اما اینکه تعهدات چند دههای و فرا نسلی و همیشگی را در خصوص برنامه هستهای خود بپذیرد، نه عقلانی است و نه موجه و نه حتی منطبق با قوانین آژانس بین المللی و تعهدات متقابل در قوانین و قواعد بینالمللی.
دومین نکته هم آن است که اظهارات ویتکاف، بیشتر با توجه به جلب نظر جناح بازها در حزب جمهوریخواه برای مهار برنامه هستهای ایران است و جایی که سخن از منافع ایران است او بیشتر روی عدم جنگ طلبی ترامپ مانور میدهد و آن را به عنوان یک امتیازدهی مذاکراتی قلمداد میکند بی آنکه اشاره ای در خصوص مطالبات ایران به خصوص در حوزه لغو تحریم ها داشته باشد. در واقع این نگاه از بالا و نامتوازن با پیشرفت مذاکرات میتاندبه چالش جدی منجر شود.
سومین نکته هم آن است که در مقوله تعهدات ایران نسبت به برنامه هستهای خود در برجام، طرف آمریکایی منتقد است و خواهان بسط و تعمیم بیشتر تعهدات آن در همه زمینه هاست اما کوچکترین اشارهای به این نکته نمیشود که در واقع ایران در ازای عمل به تعهدات خود در برجام، شاهد عمل به تعهدات متقابل نبود و بالاخره هم این ترامپ بود که زیر میز بازی زد و در پیامدش در قالب هژمونی ایالات متحده دیگر طرف های خارجی هم از عمل به تعهدات خود سر باز زدند و ایران مجبور به عبور از تعهدات و غنی سازی با غنای بالا شد اما هنوز هم بر عهد خود مبنی بر استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای ماند و اگر ویتکاف و یا دیگران از برجام انتقاد میکنند و خواستار تشدید محدودیت ها علیه برنامه هستهای ایران هستند، باید با نگاه به اشتباهات خود در قسمت تعهدات متقابل بازنگری جدی داشته باشند.
یک نکته دیگر که البته ناظر به مذاکره کنندگان داخلی است، این است که با توجه به تجربیات گذشته این مهم را لحاظ کنند که عمل به تعهدات در برنامه هستهای مقوله زمانبری نیست اما به همین سادگی ها نیز قابل برشت و بازگشت نیست، بهخصوص با سخت گیری های بیشتر در این دوره و اینگونه نشود که ایران به تعهدات خود عمل کند و طرف مقابل به هر بهانهای از زیربار عمل به تعهدات سر باز زند. ذخایر اورانیوم ابزار مذاکراتی و سرمایه ملی ایرانیان است و دستیابی به دانش هستهای قارغ از هر نگرش سیاسی، یک دستاورد ملی است و حواسمان باشد که غیر محاسبه گرانه و به ثمن بخس از کف ندهیمش.
هر چه هست، آغاز دوباره مذاکرات، نشانه خوبی است و نشان میدهد که عزم طرفین در پیگیری روند دیپلماسی به جای گزینه و گزارههای دیگر جدی و غیر قابل انکار است و البته دال بر این نکته هم هست که مذاکرات از مرحله مقدماتی به مرحله تثبیت و تصمیمات سخت نزدیک شده است و حداقل در این مقطع با توجه به ساختار چند وجهی قدرت در آمریکا و آرا و نظرات چند پهلو کار هیئت آمریکایی سخت تر است، البته که ترامپ با توجه به کاراکتر خاصش میتواند از این چالش بزرگ اگر اراده جدی به داد و ستد مذاکراتی داشته باشد، به سلامت گذر کند.