بولتن نیوز در مطلبی از پشت پرده اقدامات یک سفیر پیشین در آفریقای جنوبی خبر داد:
پرده اول ) دیپلمات سابق ، در آفریقای جنوبی "سفیر" است ، همان جایی که این روز ها جام جهانی فوتبال را برگزار می کند ؛ چند نفر از خانم های مسوولان وقت فیل شان یاد هندوستان کرده و سر از آفریقای جنوبی در آورده اند ، بالاخره باید بین تفریحات آنان و بقیه فرقی باشد یا نه؟! آنها که نباید آخر هفته را شاه عبدالعظیم و کن و سولقون بروند!
آقای سفیر ، از این که مهمانان عالیرتبه ای را پذیرایی می کند ، خوشحال است و سعی می کند رسم میزبانی را در حد اعلایش بجا آورد. اما همه چیز طبق میل او پیش نمی رود. چند روز بعد که خانم ها ، قصد بازگشت دارند ، ماموران فرودگاه وارد هواپیما می شوند و به آنها می گویند که باید بسته هایی که می خواهند از آفریقای جنوبی خارج کنند را بازرسی کنند.
سفیر به هر دری می زند تا جلوی این کار را بگیرد ؛ کار بالا می کشد و در نهایت هیات بانوان ایرانی را از هواپیما پیاده می کنند تا دیگران ، معطل نشوند .
کار بازرسی ختم می شود و مقادیر زیادی طلای خام از بسته های آنان بیرون می آید . مقامات آفریقایی ،در دیدار آقای سفیر یاد آور می شوند که کار صورت گرفته ، جرم بوده ولی این بار را گذشت می کنند.
سفیر پیشین ایران جز سرافکندگی پاسخی ندارد ؛ او باز هم کار خودش را درست انجام نداده بود.
خانم ها با پرواز بعدی به تهران بر می گردند ؛ اما بدون طلا و جواهرهایی که از بازار غیر رسمی و بطور قاچاق خریداری کرده بودند.
پرده دوم) دیپلمات سابق ، بیزینس و تجارت را هم خیلی دوست دارد ؛ او اکنون به ایران بازگشته ، اما همچنان در خط ایران و آفریقا سیر می کند ؛ آقازاده اش هم در آفریقای جنوبی باقی مانده است و چه کسی مطمئن تر از فرزند خود آدم که بتواند امور مالی را رتق و فتق کند؟!
آفریقا ، جای خوبی برای پول درآوردن است ، مخصوصاً اگر به عنوان سفیر ، چند صباحی را در آنجا بوده باشی و در کنار وظایف دیپلماتیک ، برای خودت و آقازاده ات ، زمینه کار و کاسبی را فراهم کرده باشی!
پرده سوم)دیپلمات سابق ، خیلی دوست داشت وزیرامور خارجه شود ؛ او مدت ها در دولت اصولگرا پست و مقام داشت اما چون برایش چندان دندان گیر محسوب نمی شد ، راهی اردوگاه حریف شد تا بلکه فرجی حاصل شود!
او در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در کمیته سیاست خارجی فعال شد و ساعتی بعد از آن که موسوی کنفرانس خبری پیروزی خود را گذاشت و اعلام کرد که نتیجه انتخابات به سود او بود ، دیپلمات قصه ما ، فوری خودش را به وزارت امور خارجه رساند و اصلاً حواسش هم نبود که ساعت یک و نیم بامداد است .
می گفتند طوری رفتار می کرد که گویا آمده بود وزارتخانه را تحویل بگیرد! اما کسی خودش را تحویل نگرفت و از آنجا بیرونش کردند:" آقای محترم ! حتی اگر کاندیدای شما برده باشد ، تا 3 ماه آینده که دولت جدید مستقر شود ، تحویل و تحولی در کار نیست ، بفرمایید بیرون!"
پرده چهام) یک سال از آن شب تلخ می گذرد ، دیپلمات سابق تصمیم می گیرد تلافی کند و شروع می کند به حرف زدن با رسانه ها: "بله ! داشتم عرض می کردم که دیپلماسی ما خیلی ضعیف است ، ما دستاوری نداشتیم ، دیدید که علیه ما قطعنامه هم دادند ، عزت و آبروی ما رفت، انجام سفرها بی حاصل و کم ارزش است و... ."
او البته نمی گوید وقتی غرب ، از توقف کامل غنی سازی کوتاه می آید و سخن از تبادل می گوید یعنی این که زیر با غنی سازی در ایران رفته است و این دستاورد هم ، حتماً از درون تخم مرغ شانسی بیرون نیامده ، بلکه محصول دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی بود که تأسیسات هسته ای کشور را از ننگ مهر و موم ها رهانید.
شاید منظور او از دستاورد ، از نوع همان دستاوردهایی باشد که آقای سفیر سابق و آقازاده محترم در آفریقای جنوبی دارند که اگر این طور باشد ، حق با ایشان است و دستگاه دیپلماسی ما از این دستاوردهای فردی نداشته است!
ای کاش یک چوپان بی سواد و بی مدعا این حرف را می زد که دستگاه سیاست خارجی نتوانست جلوی صدرو قطعنامه را بگیرد تا حمل بر بی اطلاعی اش شود اما وقتی یک دیپلمات سابق ، قطعنامه صادره از شورای امنیت را منحصر در عملکرد وزارت امورخارجه می داند ، باید گفت که او یا دچار حواس پرتی شده یا آن که یاد خاطره ساعت یک و نیم بعد از نصف شبش افتاده است و حس انتقام دارد کارش را می کند!
اکنون ، کسی که در حد خواندن و نوشتن سواد داشته باشد ، این را می فهمد فرایندهایی مانند صدور قطعنامه شورای امنیت ، تابعی از نوع تعاملات کلان حکومت ها با قدرت های سلطه جوی بین المللی است و محدودسازی این بازی استراتژیک جهانی در حد یک وزارتخانه ، ساده انگاری و حماقت محض است.
ای کاش کسی که مدعی است دلش به حال آبروی ایران می سوزد ، درباره نقش خود در رسوایی مربوط به زنان مقامات ایران در فرودگاه ژوهانسبورگ توضیح بیشتری بدهد و نیز درباره سفرهای تجاری اش به آفریقا که دست برقضا (!) بعد از دوران سفارتش گل انداخته ، نیز کمی - فقط کمی - شفاف سازی کند.
این ماجرا ، البته ، پرده های دیگری هم دارد که عنداللزوم کنار خواهند رفت تا عیار صداقت "مدعیان" در منشور کارنامه خودشان محک بخورد و عاقلان را البته ، اشارتی کافیست و عمر طمع ورزان «جاوید» نخواهد بود.