۰۸ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۳
کد خبر ۱۱۰۸۷۰۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۵ - ۰۸-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۸۷۰۶
انتشار: ۱۲:۰۵ - ۰۸-۰۸-۱۴۰۴
که بود و چه کرد؟

جوردانو برونو؛ قربانی اندیشه در آتش کلیسا

جوردانو برونو؛ قربانی اندیشه در آتش کلیسا
نام او نماد مقاومت در برابر جهل سازمان‌یافته است، و یادآور این واقعیت که هیچ قدرتی نمی‌تواند اخگر اندیشه را خاموش کند. جوردانو برونو در زمانه‌ای زندگی کرد که "پرسش" گناه بود؛ اما او با مرگ خود "پرسیدن" را مقدس کرد.

   عصر ایران؛ احمد فرتاش -  در قرن شانزدهم، اروپا در تب‌وتاب رنسانس می‌سوخت؛ نه تنها از حرارت پیشرفت‌های هنری و علمی، بلکه از شعله‌های تضاد میان ایمان و خرد. در چنین زمانه‌ای، مردی از شهر کوچک نولا در ایتالیا برخاست که اندیشه‌اش قرن‌ها جلوتر از زمان خود بود.

   جوردانو برونو، زادۀ سال ۱۵۴۸ میلادی، فیلسوف و ریاضی‌دان و کیهان‌شناسی بود که به قیمت جانش، پرچم آزادی اندیشه را در برابر اقتدار کلیسا برافراشت. او را بعدها «شهید علم و خرد» نامیدند، اما در زمان خودش، کشیشان تنها او را «بدعت‌گذار» می‌دیدند.
 
برونو در نولا، در نزدیکی ناپل، به دنیا آمد. خانواده‌اش از طبقۀ متوسط بودند و او در جوانی به صومعۀ دومینیکی‌ها پیوست؛ جایی که قرار بود زندگی‌اش را در خدمت ایمان بگذراند، اما در همان‌جا نخستین شک‌ها در ذهنش ریشه دواند.
 
  او کتاب‌های ممنوعه می‌خواند، دربارۀ ابدیت جهان و کثرت عوالم می‌اندیشید، و با الهیات رسمی کلیسا احساس بیگانگی می‌کرد. در سال ۱۵۷۶، زمانی که تنها ۲۸ سال داشت، به اتهام «بی‌حرمتی به مریم مقدس و ارتداد» از صومعه گریخت و آوارۀ اروپا شد.
 
  او در سال‌های بعد در شهرهای گوناگون اروپا ـ از ژنو و پاریس گرفته تا آکسفورد و پراگ ـ زندگی کرد. در هر جا که بود، تدریس می‌کرد، بحث می‌کرد، و ناخواسته برای خودش دشمن می‌تراشید. او ذهنی بی‌قرار و زبانی تیز داشت. در پاریس، کتاب‌هایی دربارۀ حافظه و منطق نوشت که توجه دربار فرانسه را جلب کرد.
 
کتاب «هنر حافظه»‌ی او ترکیبی بود از فلسفۀ ارسطویی، جادو و تصویرپردازی ذهنی. او می‌کوشید نشان دهد که حافظۀ انسان می‌تواند همچون کیهان بی‌نهایت گسترش یابد. اما در پسِ این نظریات، اندیشه‌ای عمیق‌تر نهفته بود: باور به اینکه ذهن انسان بازتابی از جهان بی‌کران است.
 
جوردانو برونو
 
برونو در دوران اقامتش در انگلستان (۱۵۸۳ تا ۱۵۸۵) به آکسفورد رفت، اما آن‌جا هم از سوی استادان مورد تمسخر و مخالفت قرار گرفت. دانشگاه آکسفورد در آن زمان زیر سلطۀ "روایت مسیحیِ فلسفۀ ارسطویی" بود و سخنان برونو دربارۀ بی‌نهایت بودن جهان و حرکت زمین بر گرد خورشید، توهینی آشکار به سنت مسیحی تلقی می‌شد. او در یکی از مناظراتش گفت: «جهان خدا محدود نیست. ستارگان بی‌شمار، هر یک خورشیدی‌اند با سیارات خود. پس چگونه می‌توان گفت که آفرینش تنها به این زمین کوچک منحصر است؟» این سخن، در قرن شانزدهم، جسارتی بود هم‌سنگ با افترای کفر.
 
 با این حال، برونو نه تنها یک ستاره‌شناس یا فیلسوف طبیعی بود، بلکه عارفی خردگرا محسوب می‌شد. در نظر او، خداوند در همه چیز حضور دارد؛ نه در چهره‌ای انسانی در آسمان، بلکه در جوهرِ بی‌پایان طبیعت. به همین دلیل، برخی او را پیشرو در فلسفه‌ی پانتئیسم (همه‌خدایی) دانسته‌اند. او می‌گفت: «خدا همان بی‌نهایت است که در همه جا حضور دارد و هیچ مرزی نمی‌شناسد.» این دیدگاه، با آموزه‌های رسمی کلیسا که خدا را جدا از جهان و خالق بیرونی آن می‌دانست، در تضاد کامل بود.
 
 در خلال سفرهایش، برونو با اندیشمندان، شاهزادگان و حتی پادشاهان دیدار کرد. در پراگ با رودلف دوم، امپراتور روم، دیدار داشت و مدتی نیز در آلمان به تدریس فلسفه پرداخت. اما روح ناآرامش هرگز آرام نگرفت. 
 
 او در ۱۵۹۱، به دعوت یکی از اشراف ونیزی به ایتالیا بازگشت؛ اشتباهی که به قیمت جانش تمام شد. در همان سال، مردی به نام جیووانی موچنیگو که شاگردش بود، از او به دادگاه تفتیش عقاید شکایت کرد. موچنیگو ادعا کرد که برونو به آموزه‌های کلیسا توهین کرده، تجسد مسیح را انکار کرده، و به بی‌نهایت بودن جهان و موجودات عاقل در سیارات دیگر باور دارد.
 
 در ماه مه ۱۵۹۲، مأموران تفتیش عقاید برونو را دستگیر کردند. ابتدا در ونیز بازجویی شد، سپس به رم فرستاده شد تا در برابر دادگاه کلیسایی واتیکان محاکمه شود. محاکمۀ او هفت سال به طول انجامید. هفت سال بازجویی، شکنجه و فشار برای توبه. اما او نپذیرفت و در برابر کشیشان گفت: «شما شاید با ترس مرا وادار به سکوت کنید، اما حقیقت خاموش نخواهد شد.»
 
 دادگاه سرانجام در ۱۷ فوریه ۱۶۰۰ حکم داد که جوردانو برونو مرتد است و باید زنده در آتش سوزانده شود. در میدان کامپو دی فیوری در رم، او را برهنه کردند، زبانش را با میخ بستند تا هنگام سوختن سخن نگوید، و سپس بر هیزم‌ها بستند. روایت است که در لحظۀ آخر، به کشیشی که از او خواست توبه کند، گفت: «شما از صدور این حکم بیش از من هراس دارید.» شعله‌ها بالا رفتند، و با سوختن او، یکی از بزرگ‌ترین منادیان و پرچمداران آزادی اندیشه در تاریخ بشر خاموش شد. یا شاید روشن‌تر از همیشه درخشید.
 
  اما مرگ برونو پایان کار او نبود. اندیشه‌هایش در قرن‌های بعد الهام‌بخش نسل‌های بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان شد. گالیله که چند سال پس از مرگ او از نظریۀ خورشیدمرکزی آشکارا دفاع کرد، با احتیاط به سرنوشت برونو می‌نگریست.
 
  در قرن هفدهم، فلاسفه‌ای چون اسپینوزا و بعدها لایب‌نیتس از ایدۀ «خدای درون طبیعت»، که برونو مطرح کرده بود، الهام گرفتند. در قرن بیستم، وقتی رم به شهری مدرن بدل شد، در همان میدان کامپو دی فیوری تندیسی از او برپا کردند؛ چهره‌ای تیره‌پوش، با نگاهی تند و مصمم، که هنوز رو به واتیکان ایستاده است. بر پایۀ تندیس او نوشته‌اند: «به جوردانو برونو، از سوی قرنی که او پیش‌بینی کرده بود.»
 
تندیس جوردانو برونو
 
  فلسفۀ برونو، در بنیاد، پیوندی است میان عقل، شهود و طبیعت. او باور داشت که جهان نه مخلوقی محدود بلکه حقیقتی زنده و در حال تحول است. انسان در مرکز این جهان نیست، بلکه بخشی از آن است. از نگاه او، بی‌نهایت بودن جهان یعنی بی‌نهایت بودن امکان‌ها؛ و این همان چیزی است که دستگاه کلیسا نمی‌توانست تحمل کند. در عصری که زمین را مرکز آفرینش و انسان را تاج آن می‌دانستند، برونو گفت: «ما ذره‌ای هستیم در میان بی‌کرانگی، اما همین ذره، توان اندیشیدن به بی‌کرانگی را دارد.»
 
 برونو همچنین از نخستین کسانی بود که مفهوم «نسبیت مشاهده» را مطرح کرد. او استدلال می‌کرد که اگر کسی در کشتی در حال حرکت بایستد، پرنده‌ای که درون کشتی پرواز می‌کند، برای او ساکن به نظر می‌رسد، در حالی که برای کسی بر ساحل، آن پرنده در حال حرکت است. این ایده بعدها الهام‌بخش بحث‌های علمی شد که سرانجام در نظریه‌های گالیله و سپس در نظریۀ نسبیت اینشتین به بلوغ رسید.
 
 اما شاید مهم‌تر از همه، شجاعت اخلاقی برونو بود. او تا آخرین لحظه حاضر نشد اندیشۀ خود را انکار کند؛ حتی وقتی می‌دانست به سوختن محکوم است. برای او، آزادی اندیشه ارزشمندتر از زندگی بود. برونو می‌دانست که حقیقت در بند نمی‌ماند؛ اگر او بسوزد، اندیشه‌اش در ذهن دیگران شعله‌ور می‌شود. و چنین هم شد.
 
 امروز، نام جوردانو برونو در کنار گالیله، کوپرنیک و دیگر پیشگامان علم می‌درخشد. اما جایگاه او تنها در تاریخ علم نیست، بلکه در وجدان بشر است. نام او نماد مقاومت در برابر جهل سازمان‌یافته است، و یادآور این واقعیت که هیچ قدرتی نمی‌تواند اخگر اندیشه را خاموش کند. جوردانو برونو در زمانه‌ای زندگی کرد که "پرسش" گناه بود؛ اما او با مرگ خود "پرسیدن" را مقدس کرد.
 
 
 
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
W115؛ آیا این مرسدس بنز، مقاوم‌ترین خودروی اشتوتگارت است؟ (فیلم) آب‌نبات‌های خطرناک در آمریکا؛ تنقلاتی که کودکان را «نشئه» می‌کنند حسرت هندی‌ها از پله تا رونالدو؛ پنجاه سال انتظار برای یک ستاره/ سوئیت رئیس جمهور هند برای کریستیانو آماده شده بود آقای مهدی‌قلی و آرزوی سؤال به سبک مایک والاس و کریستین‌ امان‌پور!/ آن وقت "شهبازی" چه بگوید؟ آکسیوس: آمریکا طرح استقرار نیروی بین‌المللی در غزه را نهایی می‌کند فاجعه بانک آینده: توضیح کامل در 90 ثانیه(فیلم) ترافیک سنگین در آزادراه تهران - شمال متا: از حضور زیر ۱۶ساله‌ها در اینستاگرام جلوگیری می‌کنیم لکسوس در مسیر تازه‌ای گام می‌گذارد؛ خداحافظی با سدان و خوش‌آمد به فضای لوکس شش‌چرخ(تصویری) سازمان ملل: آواره شدن ۴۰۰ هزار سوری در دوره حاکمیت جولانی انگلیس و قطر توافق دفاعی جدید امضا کردند گوترش حملات هوایی رژیم صهیونیستی به غزه را محکوم کرد بازداشت ۳ نفر از نزدیکان خواننده مازندرانی به اتهام قتل عمد القسام: اجساد ۲ اسیر اسرائیلی را تحویل خواهیم داد تخریب تابلو خانه اندیشمندان علوم انسانی (فیلم)