عصر ایران؛ محمد آریاننیا - سر و کله زدن با یک اقتصاد بیمار خیلی سخت است اما اگر منتهی به بیدرآمدی، بدهکاری، ورشکستگی، فشار طلبکاران و شرمساری مقابل خانواده و اطرافیان بشود سختتر است.
در روزگاری که آمریکا توان کنترل قیمت دلارش را ندارد و عدد تابلوی صرافیها به ما نشان میدهد بیگناه شاهد کاهش ارزش داراییهایمان هستیم؛ اگر کسی بگوید میخواهم نکاتی به شما بگویم که کسب و کارتان را بهتر میکند حتما بخشی از ناسزاهای این روزهایمان را روانهاش میکنیم. شوربختانه آن یک نفر منم!
اما واقعیت قصه که با هزاران ناسزا هم درست نمیشود این است که کسب و کار در هر شرایطی باید زنده بماند. سر و کله زدن با یک اقتصاد بیمار خیلی سخت است اما اگر منتهی به بیدرآمدی، بدهکاری، ورشکستگی، فشار طلبکاران و شرمساری مقابل خانواده و اطرافیان بشود سختتر است.
به گمانم اگر کسی خودش همه اینها را تجربه کرده باشد و حال پس از سالها زندگی در اعماق چاه و سپس پیروزی بر شرایط، بخواهد راه پیشگیری و درمان را بگوید باید به حرفش گوش کرد. خوشبختانه آن یک نفر نیز منم!
چه هیچ درآمدی ندارید و چه چشم بد دور، صاحب درآمد بالا هستید این زنجیره یادداشتها در عصر ایران وزین به کارتان میآید. قرار است کوتاه، با زبانی ساده و برخاسته از تجربه در کف بازار ایران، نکاتی بسیار مهم را برایتان بگوید. نامش را گذاشتهام «حلقههای کارگشایی». به امید گشوده شدن کار هر بنی بشری که نمیخواهد کاسه چهکنم چهکنم دستش بگیرد.

نتورکیهای قدیم، یعنی همانها که دور هم جمع میشدند و گریبان چاک کرده به لحظه شیرین پرزنت درود میفرستادند، یک شعار خوب داشتند: «ما تجارت خوب و بد نداریم تاجر خوب و بد داریم.»
چرا این شعار مهم است؟ چون راه را برای انتخاب شغل نشان میدهد. در واقع با گسترش لوازم بازاریابی و فروش، شغلهای بسیاری در دایره خلق ثروت وارد شدهاند و دیگر نمیتوان فقط پسرعمه بساز و بفروش اقدس خانوم یا دخترخاله دکتر کبری خانوم را موفق دانست. مثلاً خودم تولیدکننده محصولات گیاهی، رستوراندار یا فروشنده بیمههای عمر میشناسم که درآمدشان از تمام اقوام اقدس و کبری بیشتر است.
از طرفی اگر هر روز صبح با هزار سختی و ناراحتی خود را از روی تخت به سر کار بکشانید درآمدتان باید هزینه تراپی شود؛ خلاقیت و موفقیت پیشکش.
پس ابتدا علاقه خود را بیابید و بعد شروع کنید. اینطوری به رشد نزدیکتر است. البته قبل از یافتن علاقه، مواد لازمی را باید در کولهپشتی گذاشت که در حلقه بعدی میگویم.

با ادای احترام به یوسین بولت، سریعترین دونده جهان، به گمانم کسانی که در دوی ماراتن مقام میآورند الگوی بهتری هستند. نه اینکه آن بندگان خدا در دوی سرعت کار خاصی نکنند، اما به گمانم برای موفقیت در زندگی چیزهایی بیشتر از یک شروع عالی و سرعت بینظیر نیاز است. چیزهایی از جنس استقامت، تابآوری، مدیریت ترس. همانهایی که ما را در یک کسب و کار به جلو میبرند.
یکی از مراجعانم میگفت میخواهم از صفر شروع کنم. صاحبکارم هم بیست سال پیش از صفر شروع کرد و الان به جاهای خوبی رسیده است. گفتم به شرطی که تجربه همه شکستها و زمینخوردنهای صاحبکارت به اینکه موقعیت الان را به یک باره رها کنی بیرزد.
راستش جز آن عده از عزیزانی که از ما بهتران هستند و ابوی محترم ژن خوبش را در اختیارشان گذاشته، بقیه باید بدانند که در بازار، خاصه بازار ایران، برای هیچ کسی فرش قرمز پهن نکردهاند. ممکن است برخی از جاها کم بیاوری، بعضی از زمانها یک حرکت اشتباه همه زحماتت را بر باد بدهد و دفعاتی هم باشد که مجبور باشی دوباره از صفر شروع کنی.
البته الزاماً همه اینها برای شما اتفاق نمیافتد اگر به جای اینکه بگویید «خودم میدانم»، با چشمان باز و ذهن مشورتپذیر، تاب بیاورید. اگر جایی هم زمین خوردید به عنوان یک درس به آن نگاه کنید که قرار است تکرار نشود.
در واقع شاید در کسب و کار، تامیرات تولا، دارنده مدال طلای المپیک پاریس در دوی ماراتن، از بولت جلو بزند!

اگر قاضی بودم و میشد حتما به موجودی به نام «کمالگرایی» حبس ابد میدادم. لامروت جوری دست و پای خیلی از آدمهایی که میتوانستند در بازار بترکانند را بسته که فقط باید به حالشان گریست.
روی منبر نمیروم که کمالگرایی کیلو چند است؟، شما باید شروع کنید و از این حرفها. اتفاقا خیلیها هم هستند که بیگدار به آب زدند و در همان آب غرق شدند. اما به گمانم اینکه صبر کنی تا همه چیز به بهترین حالت خود شود و بعد بسم الله بگوییم قدری ستم است.
دانشجویی دارم که در تمام دورههای من شرکت کرده اما با وجود دانش فراوان هنوز شروع نمیکند و معتقد است که زمانش باید برسد. بیخیال رفقا. شما مرحوم ابتهاج نیستید که به انتظار این غبار این بیسوار بنشینید.
به گمانم یکی از مهم ترین ریشههای کمالگرایی ترسیدن از سختی رسیدن به هدف است که خود را این چنین باکلاس نشان میدهد! در واقع بعضیها به جای اینکه اعتراف کنند که از سختیها هراس دارند خود را آدم کمالگرایی جا میزنند.
برای فائق آمدن بر ترس شروع کردن روشهای مختلفی گفتهاند. توصیه من انجام اقدامات کوچک است. مثلا اگر هدف نهایی شما حرکت از تهران و رسیدن به مشهد است اگر به 930 کیلومتر رانندگی کردن فکر کنید حتماً میگرخید. اما اگر بنا را بر رسیدن به ورامین بگذارید، بعد از ورامین به گرمسار برسید، مقصد بعدی را سمنان بگذارید و همینطور تا آخر، سرانجام مشهد و زیارت سلطان نصیبتان میشود. اهداف خرد کلید شروع کردن است.

اصولا غُر زنها را به بهشت نمیبرند اما جایی که ملت غُر میزنند قطعاً بهشت کسانی است که دنبال ایده برای شروع کسب و کار هستند.
در حلقه های قبلی درباره لزوم علاقه برای شروع صحبت کردم اما اینکه همینطوری الله بختکی دنبال علاقه هم بروید ممکن است شکست عشقی بخورید. در واقع گرچه به قول سعدی، «فرمان عشق و عقل به یک جای نشنوند/ غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی» اما شما باید کاری کنید که عقل بعد از جنبیدن عشق میداندار باشد. اما چگونه؟
یکی از مهم ترین مراکز ایدهیابی جاهایی است که مردم نظرات خود را مینویسند. تمام سایتهای فروش آنلاین محصول یا خدمات؛ دیجی کالا، ترب، سایتهای رزرو ویلا، شبکههای اجتماعی آنلاینشاپها و خلاصه هر جایی که مشتری میتواند نظراتش را نسبت به محصول یا خدمات بنویسد میتواند شما را به بهشت ببرد.
در این باغ رضوان شما متوجه میشوید که مردم از چه مشکلاتی رنج میبرند یا رقبایتان در حوزه مورد علاقه شما چه نقاط ضعفی دارند. از همینجا بدون چک و چانه، نخستین جرقهها زده میشود.
البته اگر امکان و توانش را دارید این اتفاق میتواند به صورت حضوری و با مراجعه به اقوام و دوستان هم رخ دهد. به طور کل باید در حوزه مورد علاقه خودتان میزبان غر زدنهای خلقالله شوید تا بعداً برای از بین بردن دلایلش بکوشید.
یک نکته مهم دیگر هم بگویم و آن اینکه اصولاً اینکه نخواهید دنیا را نجات دهید. مردم در مورد مشکلات و محصولات زیادی ابراز ناراحتی میکنند اما برای موفقیت در کسب و کار باید به سمت قسمتی از بازار رفت که کمتر به آن پرداخته شده است. به اصطلاح علما نیچ کار رو در بیاورید.
مثلاً اگر پوشاک در حیطه علاقهمندی شما برای کسب و کار قرار دارد به جای اینکه حداقل در ابتدای کار به فکر راهاندازی فروشگاهی با انواع مختلف لباسهای تابستانی و زمستانی باشید بهتر است یک فروشگاه تخصصی مانتو تأسیس کنید که بهترین و با کیفیتترین مانتوهای ایران را فقط میتوان در آن پیدا کرد. مشکلات بعدی بشریت را در گامهای بعدی هم میشود حل کرد.
ادامه دارد...
من توصيه هاي كسب و كاري بسياري ديده ام كه عموما اقتباس كامل از تجربه هاي بين المللي و بدون توجه به شرايط خاص حاكم بر اقتصاد و فهنگ كار ما بوده اما موضوعات مطرح شده در اين نوشتار به ميزان زيادي منطبق با واقعيات اقتصادي ماست و راهگشا بي صبرانه منتظر ادامه اين موضوع هستم...