عصر ایران؛ لیلا احمدی (ترجمه و تحلیل)- در شرایطی که اتحاد فراآتلانتیک با تنشهای فزاینده و جنگ اوکراین روندی فرسایشی یافته است، گزارش نشریهٔ تایم به قلم کانر گرین به بررسی تشدید حملات لفظی دونالد ترامپ علیه متحدان اروپایی ایالات متحده میپردازد؛ حملاتی که همزمان با انتشار راهبرد جدید امنیت ملی، موجی از واکنش و نگرانی در اروپا برانگیخته است.
این مقاله، با ارجاع به مصاحبهٔ اخیر ترامپ با پولیتیکو، نشان میدهد رییسجمهور آمریکا، اروپا را قارهای ضعیف و رو به زوال میداند و سیاستهای مهاجرتیاش را عامل فروپاشی اجتماعی، افزایش جرم و تضعیف دولتها قلمداد میکند.
ترامپ عملکرد رهبران اروپا در قبال جنگ اوکراین را ناکارآمد توصیف کرده و میگوید: «آنها فقط حرف میزنند، کاری از پیش نمیبرند و جنگ همچنان ادامه دارد.»
او زلنسکی را به سوءاستفاده از جنگ برای تعویق انتخابات متهم کرده و معتقد است روسیه به دلیل برتری در جمعیت و ظرفیت نظامی، «دست بالا» را در مذاکرات دارد.
ترامپ با این رویکرد، ضمن انتقاد از اروپا، پیامی قدرتمحور به اوکراین و متحدان فراآتلانتیکی ابلاغ کرده که بر اهمیت واقعگرایی و مصالح استراتژیک تأکید دارد.
این نگاه در سند جدید امنیت ملی کاخ سفید نیز بازتاب یافته که با ادبیاتی جنجالی از «تهدید به محو تمدن اروپا» سخن میگوید، از ایدههایی همسو با نظریهٔ «جایگزینی بزرگ» بهره میگیرد و حمایت ضمنی از احزاب راست افراطی اروپا را بهعنوان شرکای سیاسی آمریکا مطرح میکند.
واکنش رهبران اروپایی از جمله صدراعظم آلمان و رئیس شورای اروپا نیز به نگرانیها در قبال مداخلهٔ سیاسی آمریکا و تغییر بنیادین رویکرد واشنگتن به اتحادهای سنتی دامن زده است.
آیا دولت ترامپ در حال بازتعریف مفهوم اتحاد و حاکمیت در روابط بینالملل است و از نقش تاریخیاش بهعنوان شریک ارزشی اروپا فاصله گرفته تا محور روابط مشروط، ایدئولوژیک و اقتدارطلب باشد؟
مقاله این روند هژمونیک را به چالش میکشد و پیامدهای آن را برای آیندهٔ اروپا، ناتو و نظم سیاسی غرب بررسی میکند؛ مسیری که میتواند توازن قدرتهای جهانی را دستخوش تغییرات عمیق کند.

***************
کانر گرین: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، حمله به متحدان اروپایی را تشدید کرده و اروپا را «ضعیف» و «رو به زوال» خوانده است.
ترامپ سیاستهای مهاجرتی این قاره را «فاجعهبار» دانسته و از احتیاط بیشازحد و پایبندی افراطی رهبران اروپا به هنجارهای گفتاری و سیاسی انتقاد کرده است.
او عملکرد اروپا در مدیریت جنگ روسیه و اوکراین را ناکارآمد قلمداد کرده و به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، هشدار داده که روسیه در مذاکرات «دست بالا» را دارد و اوکراین باید «راهی بیاید».
[م. در نگاه ترامپ، موازنهٔ قدرت در جنگ روسیه و اوکراین بهگونهای تغییر کرده که ابتکار عمل بیش از پیش در دست مسکو قرار دارد. روسیه با اتکا به جمعیت بیشتر، ظرفیت نظامی گستردهتر، عمق سرزمینی و توان فرسایشی بالاتر، قادر است جنگ طولانی را تحمل کند؛ در حالی که اوکراین بهشدت به کمکهای نظامی، مالی و سیاسی غرب وابسته است. از دید ترامپ، کندی و چنددستگی اروپا در حمایت مؤثر از کییف، موقعیت چانهزنی اوکراین را تضعیف کرده و این کشور را در آستانهٔ فشار برای پذیرش توافقی نابرابر قرار داده است؛ وضعیتی که بهزعم او، کییف را ناگزیر از انعطاف در مذاکرات میکند.]
انتشار سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا که در آن از احزاب راست افراطی اروپای بهعنوان «همپیمانان سیاسی» یاد شده، واکنش شدید رهبران اروپایی را برانگیخته است. محتوای سند انها را واداشته که نسبت به مداخلهٔ آمریکا در امور داخلی قاره هشدار دهند. صدراعظم آلمان و رئیس شورای اروپا تأکید کردهاند که اروپا باید استقلال تصمیمگیری را حفظ کند و در برابر هرگونه فشار خارجی، حتی از سوی متحدان سنتی، از خود محافظت کند.
[م. راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا که ۵ دسامبر ۲۰۲۵ منتشر شد، در مقایسه با نسخههای پیشین تغییرات مهمی دارد. این سند تاکید بیشتری بر امنیت مرزها، کنترل مهاجرت و منافع داخلی دارد و سیاست آمریکا را از الگوی چندجانبهگرایی و حمایت از «نظم لیبرال جهانی» به سمت تمرکز بر منافع ملی، استقلال استراتژیک و تعدیل حضور جهانی میبرد. روابط آمریکا با متحدان سنتی و رقبایی مانند چین و روسیه به نحوی بازتعریف شده که اولویت با امنیت داخلی، توزیع بار دفاعی به متحدان و چارچوبهای ایدئولوژیک ترامپ است، نه همکاریهای دیرین بینالمللی.]
ترامپ از رهبران راست افراطی مجارستان و ترکیه تمجید کرده و از شهرهایی مانند لندن و پاریس انتقاد کرده است. همین موضوع نگرانیها دربارهٔ تغییر رویکرد آمریکا نسبت به اتحاد فراآتلانتیکی را شدت بخشیده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که با واکنش منفی رهبران اروپایی نسبت به راهبرد جدید امنیت ملی دولتش مواجه شده، انتقادهای تند خود از متحدان سنتی واشنگتن را تشدید کرده است.
او اروپا را بیجان و عاجز خوانده و سیاستهای مهاجرتی قاره را فاجعهبار توصیف کرده است. ترامپ در مصاحبه با نشریهٔ پولیتیکو هشدار داده اگر اروپا «به همین مسیر ادامه دهد»، بسیاری از کشورهای این قاره «دیگر قابل دوام نخواهند بود».
او گفته تمایل رهبران اروپایی به «رعایت هنجارهای سیاسی» باعث شده در مواجهه با بحرانها «ضعف» نشان دهند و توان مقابله با چالشهای امنیتی و اجتماعی را از دست بدهند.
[م. سیاستهای مهاجرتی اروپا در سالهای اخیر میان محدودسازی مرزها و پایبندی به تعهدات حقوق بشری در نوسان بوده و بهدلیل اختلاف بین دولتها، اغلب ناهماهنگ اجرا میشود. ترامپ این وضعیت را فاجعهبار میخواند، زیرا معتقد است مهاجرت گسترده و کنترلنشده باعث افزایش ناامنی، فشار اقتصادی و تضعیف انسجام اجتماعی و اقتدار سیاسی در کشورهای اروپایی شده است.]
سند جدید راهبرد امنیتی کاخ سفید که اواخر هفته گذشته منتشر شده، بخشهایی با عنوان «ترویج عظمت اروپا» دارد و بهزعم تدوینکنندگان، با خطر فرسایش تدریجی هویت تاریخی و فرهنگی و از دستدادن بنیانهای تمدنی روبهروست.
سند ادعا میکند بسیاری از کشورهای عضو ناتو بهزودی «جمعیت غیراروپایی» خواهند داشت؛ مفهومی که بازتاب نظریهای نژادپرستانه موسوم به «جایگزینی بزرگ» است.
[م. «نظریهٔ جایگزینی بزرگ» ( The Great Replacement Theory )، روایتی نژادپرستانه و توطئهمحور دارد و ادعا میکند جمعیتهای مهاجر، بهویژه مهاجران غیرسفیدپوست و مسلمان، بهطور عامدانه و سازمانیافته در حال جایگزینکردن جمعیت بومی اروپا و آمریکای شمالی هستند. این نظریه، مهاجرت، چندفرهنگیبودن و نخبگان سیاسی را عامل «محو هویت ملی و تمدنی» میداند و برای دامنزدن به ترسهای هویتی و توجیه سیاستهای ضد مهاجرت بهکار میرود. این روایت پشتوانهٔ علمی ندارد، اما در گفتمان راست افراطی و برخی حملات خشونتبار الهامبخش بوده است.]
این سند از احزاب راست ملیگرا و افراطی در اروپا بهعنوان «همپیمانان سیاسی» یاد میکند؛ احزابی که هدفشان محدود کردن مهاجرت و مقابله با «سانسور دولتی» است. این بخش از سند بهطور ضمنی حمایت آمریکا از جریانهای راست افراطی اروپا را نشان میدهد و میتواند تنشها و چالشهای تازهای برای اتحاد سنتی فراآتلانتیک بهوجود آورد.
رهبران اروپایی در واکنش به انتشار سند، نسبت به مداخلهٔ آمریکا هشدار دادند. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، بخشهایی از سند را «از منظر اروپایی غیرقابلقبول» خواند و افزود اروپا باید با توجه به تغییر نگرانکننده راهبرد واشنگتن، وابستگی به آمریکا را کاهش دهد. آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا هم تأکید کرد اختیار اروپا باید حفظ شود و متحدان نمیتوانند دیگران را به مداخله در سیاست داخلی تهدید کنند. او هشدار داده «اروپا نهفقط در برابر دشمنان، که در برابر متحدانی که ما را به چالش میکشند نیز باید از خود محافظت کند.»
ترامپ در مصاحبه با پولیتیکو از رهبران راست افراطی مجارستان و ترکیه تمجید کرد و رجب طیب اردوغان را «رهبری سرسخت» خواند.
او بهتندی از آلمان، سوئد، لندن و پاریس انتقاد کرد و گفت سیاستهای مهاجرتی این کشورها باعث افزایش جرم و جنایت و بدتر شدن شرایط شهری شده است. صادق خان، شهردار لندن نیز در واکنش گفت: «لندن دارد به جای متفاوتی تبدیل میشود. ما بزرگترین شهر جهان هستیم و نمیدانم چرا ترامپ اینقدر وسواس دارد.»
[م. صادق خان، اولین شهردار مسلمان و عضو حزب کارگر است که از سال ۲۰۱۶ شهردار لندن شده و تمرکزش را بر حملونقل عمومی، کاهش آلودگی هوا، مسکنِ مقرونبهصرفه و مقابله با تغییرات اقلیمی گذاشته است. او از سیاستهای اجتماعی و عدالت شهری حمایت میکند و محبوبیت بالایی دارد.]
بهزعم ترامپ، تداوم اتحاد اروپا و آمریکا «به شرایط بستگی دارد». او میگوید قصد ندارد اروپا را مدیریت کند، اما «بهطور فعال» در تحولات این قاره دخالت خواهد کرد و از نامزدهایی که دیدگاههای مشابه او دارند، حمایت میکند. در این بین، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، مفاد راهبرد امنیت ملی ترامپ را «در بسیاری موارد همسو با دیدگاه روسیه» دانسته که به نگرانیها دربارهٔ همراستایی واشنگتن با روسیه دامن زده است.
یک روز پیش از انتشار مصاحبه، زلنسکی با رهبران فرانسه، آلمان و بریتانیا در لندن دیدار کرد و بر «وحدت میان اروپا، اوکراین و آمریکا» تأکید کرد. او بار دیگر تصریح کرد که اوکراین در جریان مذاکرات صلح، حاضر به واگذاری هیچ بخشی از خاکش به روسیه نخواهد شد، تا نشان دهد با وجود فشارها، استقلال و تمامیت ارضی کشورش همچنان برای او و متحدان در اولویت است.

********************
یادداشت مترجم:
در مصاحبهٔ اخیر دونالد ترامپ با نشریهٔ پولیتیکو که مجلهٔ تایم بارها به آن ارجاع داده، رئیسجمهور آمریکا با لحنی بیسابقه و صریح، چارچوب جدیدی از نگاه دولت خود به اروپا، ناتو و جنگ اوکراین ترسیم میکند که عملاً بر فاصلهگیری از متحدان سنتی و بازتعریف مفهوم «اتحاد» استوار است.
ترامپ در این گفتوگو اروپا را قارهای «ضعیف» و «رو به زوال» توصیف میکند و مدعی میشود ادامهٔ سیاستهای مهاجرتی و آنچه او «مبادی آداب بودن افراطی» مینامد، بسیاری از کشورهای اروپایی را به نقطهای میرساند که دیگر «کشورهایی قابل دوام» نخواهند بود.
او مهاجرت را مهمترین عامل فروپاشی انسجام اجتماعی، افزایش جرم و جنایت و تضعیف دولتها در اروپا معرفی میکند و بهطور مشخص از آلمان و سوئد بهعنوان نمونههایی نام میبرد که بهگفتهٔ او تاوان سیاستهای باز مهاجرتی را میپردازند و لندن و پاریس را شهرهایی میداند که «وضعیتشان روزبهروز بدتر میشود».
ترامپ در این مصاحبه عملکرد اروپا در قبال جنگ اوکراین را بهشدت زیر سؤال میبرد و میگوید رهبران اروپایی حرفهای بینتیجه میزنند و جنگ همچنان ادامه دارد. او تصریح میکند که روسیه بهدلیل برتری جمعیتی و جغرافیایی در موقعیت قویتری برای مذاکره قرار دارد و «دست بالا» را در گفتوگوهای احتمالی دارد؛ تحلیلی که عملاً روایت مسکو از موازنهٔ قدرت را بازتاب میدهد. در همین چارچوب، ترامپ از ولودیمیر زلنسکی میخواهد «واقعبینانهتر» رفتار کند و «راهی بیاید». او زلنسکی را متهم میکند که از ادامهٔ جنگ برای به تعویق انداختن انتخابات استفاده کرده است؛ ادعایی که با نادیدهگرفتن وضعیت حکومت نظامی در اوکراین مطرح شده است.
نکتهٔ محوری دیگر این مصاحبه، نگاه ابزاری ترامپ به مفهوم اتحادهای بینالمللی است.
او آشکارا میگوید تداوم اتحاد آمریکا با کشورهای اروپایی «قطعی و تضمینشده» نیست و به این بستگی دارد که این کشورها تا چه اندازه از نگاه او قوی، کارآمد و همسو با منافع واشنگتن باقی بمانند. این موضع، اصل سنتی همبستگی فراآتلانتیکی را که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود، بهطور مستقیم به چالش میکشد. ترامپ تأکید میکند که قصد «ادارهٔ اروپا» را ندارد، ولی میپذیرد که «بهشدت» درگیر تحولات سیاسی این قاره شده است و از ادامهٔ حمایت و مداخلهٔ سیاسی غیرمستقیم در انتخابات کشورهای اروپایی، بهویژه با حمایت از نیروهای همسو با دیدگاههای ملیگرایانه و ضد مهاجرت، عقبنشینی نخواهد کرد.
در مجموع، مصاحبهٔ ترامپ با پولیتیکو تصویری منسجم از چرخشی ایدئولوژیک است: عبور از اتحادهای مبتنی بر ارزشهای مشترک لیبرال و دموکراتیک بهسوی روابط مشروط، معاملهمحور و مبتنی بر قدرت؛ رویکردی که نگرانی عمیق رهبران اروپایی را برانگیخته و باعث شده کرملین بخشهایی از راهبرد امنیتی جدید آمریکا را همسو با دیدگاههای خود قلمداد کند.
مقالهٔ تایم نشان میدهد حملات لفظی دونالد ترامپ به اروپا دیگر صرفاً در حد اختلافنظرهای مقطعی دیپلماتیک نیست، بلکه به سطحی از تقابل ایدئولوژیک رسیده که بنیان روابط سنتی آمریکا و اروپا را زیر سؤال میبرد. ترامپ با توصیف اروپا بهعنوان قارهای ضعیف و رو به زوال، مشروعیت سیاستگذاری رهبران اروپایی را هدف میگیرد و اتحاد را امری مشروط به قدرت، کارآمدی و همسویی با نگاه واشنگتن تعریف میکند.
در روایت ترامپ، آنگونه که مقاله بازتاب داده، مهاجرت به کانون اصلی فروپاشی اجتماعی اروپا بدل شده است. او سیاستهای مهاجرتی کشورهای اروپایی را عامل افزایش جرم، تضعیف دولتها و تغییر هویت تمدنی معرفی میکند.
مقاله نشان میدهد این ادبیات نهفقط در مصاحبهٔ ترامپ با پولیتیکو، که در سند جدید امنیت ملی آمریکا نیز تکرار شده و حتی به مفاهیمی نزدیک میشود که ریشه در نظریههای راست افراطی دارند.
بخش مهمی از مقاله به نگاه ترامپ به جنگ اوکراین اختصاص دارد. او با تأکید بر برتری روسیه در مذاکرات احتمالی، عملاً منطق موازنهٔ قوا را جایگزین دفاع ارزشی از حاکمیت ملی اوکراین میکند. انتقاد او از زلنسکی و طرح این ادعا که جنگ بهانهای برای تعلیق انتخابات شده، بخشی از همین نگاه قدرتمحور است که از حساسیتهای حقوقی و شرایط جنگی عبور میکند.
مقاله واکنش تند رهبران اروپایی را بهعنوان نشانهای از نگرانی عمیق نسبت به تغییر رفتار آمریکا برجسته میکند. اظهارات صدراعظم آلمان و رئیس شورای اروپا نشان میدهد اروپا مداخلهٔ سیاسی آمریکا را «غیرقابلقبول» میداند و بحث استقلال راهبردی از واشنگتن را جدیتر از گذشته دنبال میکند.
نکتهٔ معنادار مقاله، اشاره به استقبال محتاطانهٔ کرملین از مفاد راهبرد امنیت ملی جدید آمریکا است و نشان میدهد گفتمان ترامپ، حتی اگر آگاهانه نباشد، در برخی نقاط با روایت روسیه همپوشانی پیدا کرده است.
مقالهٔ تایم فراتر از گزارش خبری، تصویری از تغییر پارادایم در سیاست خارجی آمریکا است. ترامپ در این روایت، اتحادهای بینالمللی را نه بر اساس ارزشهای مشترک، که بر مبنای سود، قدرت و همسویی ایدئولوژیک بازتعریف میکند. این تغییر، نقطهٔ گسست جدی با سنت سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم است؛ سنتی که مشروعیت رهبری آمریکا را به دفاع از دموکراسی و نظم لیبرال گره میزد.
نقد اصلی به رویکرد ترامپ، سادهسازی مسائل پیچیدهٔ اروپا در قالب روایت تکعاملی از «مهاجرت» است. مقاله بهخوبی نشان میدهد ترامپ بحرانهای اقتصادی، شکافهای اجتماعی و ناکارآمدیهای ساختاری اروپا را به سیاستهای مهاجرتی تقلیل میدهد و از این رهگذر، روایت نیروهای راست افراطی را مشروعیت میبخشد. این رویکرد نه تحلیلی است و نه راهحلمحور، بلکه بیشتر کارکرد بسیج سیاسی دارد.
در مورد اوکراین نیز، نگاه ترامپ بازتاب نوعی واقعگرایی خام است که هزینههای انسانی، حقوقی و اخلاقی جنگ را نادیده میگیرد. تأکید او بر «دست بالای» روسیه، بدون اشاره به تجاوز نظامی و نقض آشکار حقوق بینالملل، عملاً به عادیسازی منطق زور میانجامد؛ منطقی که در نهایت میتواند امنیت همهٔ کشورها، از جمله متحدان آمریکا را تضعیف کند.
مقالهٔ تایم بهدرستی نشان میدهد واکنش اروپا صرفاً دفاع از حیثیت سیاسی نیست، بلکه تلاش برای حفظ استقلال تصمیمگیری و جلوگیری از تبدیلشدن به میدان رقابت ایدئولوژیک قدرتهای بزرگ است. هشدار اروپا دربارهٔ «مداخلهٔ غیرقابلقبول» آمریکا، نشانهٔ شکافی است که در صورت تداوم، میتواند ساختار ناتو و نظم غربی را دچار فرسایش کند.

ارزش مقاله در این است که نشان میدهد مسئله فقط ترامپ یا مصاحبهٔ جنجالی او نیست؛ پرسش اصلی دربارهٔ آیندهٔ نقش آمریکا در جهان است. آیا ایالات متحده همچنان خود را ضامن ثبات و نظم میداند، یا به بازیگری بدل شده که با همان قواعد بیثباتکنندهٔ رقبایش عمل میکند؟ مقاله پاسخ قطعی نمیدهد، اما نشانهها را بهگونهای کنار هم میگذارد که این پرسش، دیگر قابل چشمپوشی نباشد.
*آیا همسویی مواضع ترامپ و روسیه در سند راهبرد امنیت ملی میتواند بر ثبات اتحاد اروپا و آمریکا تأثیر بگذارد؟
همسویی مواضع ترامپ و روسیه میتواند اعتماد اروپا به آمریکا را کاهش دهد و در حمایت واشنگتن از امنیت جمعی ابهام ایجاد کند. اگر اروپا تصور کند آمریکا ممکن است در مواقع بحرانی تابع منافع روسیه باشد، فشار بیشتری برای تقویت سیاستهای مستقل یا ایجاد اتحادهای جایگزین متحمل خواهد شد. این وضعیت ممکن است به شکاف در ناتو و اختلافنظر بین اعضای اتحادیهٔ اروپا منجر شود. ثبات اتحاد ترسیمشده در دوران پساجنگ جهانی بر اساس اعتماد متقابل است و هرگونه همسویی ناخواسته با روسیه آن را تضعیف میکند.
*حمایت ترامپ از نامزدهای همسو با مواضعش چه پیامدهایی برای سیاست داخلی اروپا دارد؟
حمایت ترامپ از نامزدهای اروپایی میتواند روند دموکراتیک اروپا را مختل کند و زمینهای برای رقابتهای جناحی با تأثیر خارجی ایجاد کند. این اقدام احتمال افزایش شکافهای سیاسی داخلی در کشورهای اروپایی و تقویت نیروهای ملیگرا و ضد اتحادیهٔ اروپا را افزایش میدهد. همچنین، کشورهای عضو ممکن است در سیاستگذاریهای کلان، مانند مسائل امنیتی، انرژی و مهاجرت، با احتیاط عمل کنند تا منافعشان را از فشارهای خارجی مصون بدارند. در نتیجه، نقش آمریکا بهعنوان متحد سنتی اروپا بازبینی میشود و حساسیتها نسبت به دخالتهای انتخاباتی خارجی افزایش مییابد.
*همسویی سخنگوی کرملین با راهبرد ترامپ چه نگرانیهایی برای ناتو ایجاد میکند؟
اظهار همسویی رسمی کرملین با سیاستهای ترامپ، نگرانی جدی برای ناتو ایجاد میکند؛ زیرا این موضوع میتواند توازن قدرت و وحدت سیاسی اعضا را تهدید کند. کشورهای عضو ممکن است نگران ضعف تعهد آمریکا به امنیت جمعی باشند و بر افزایش بودجه دفاعی و تقویت سیستمهای مستقل تمرکز کنند. همچنین، این همسویی میتواند به سوءتفاهمها یا اقدامات تهاجمی روسیه دامن بزند، بهویژه در حوزههای حساس مانند اوکراین و بالتیک. در نتیجه، ناتو باید سیاستهای ارتباطی و بازدارندگیاش را بازبینی کند تا پیام واضحی دربارهٔ تعهد متحدان به امنیت جمعی صادر شود.
*آیا سیاستهای ترامپ میتواند خواسته یا ناخواسته به تقویت نفوذ روسیه در اروپا منجر شود؟
بله، مواضع ترامپ دربارهٔ کاهش مدیریت اروپا و تأکید بر منافع آمریکا میتواند به فرصتهایی برای روسیه تبدیل شود تا نفوذ سیاسی و اقتصادیاش را گسترش دهد. کاهش حمایت صریح واشنگتن از اتحادیهٔ اروپا و شکافهای داخلی در کشورهای عضو، زمینهٔ افزایش دیپلماسی و فشار روسیه را فراهم میکند. این امر میتواند سیاستهای اروپا را به سمت مصالح خودمحور سوق دهد و قدرت روسیه در مذاکرات انرژی، امنیت و سیاست خارجی افزایش یابد. بنابراین، همسویی ناخواسته میتواند بازدارندگی جمعی غرب را تضعیف کند و راهبردهای امنیتی را پیچیدهتر سازد.
*رابطهٔ فعلی ترامپ و پوتین چگونه بر مذاکرات بینالمللی و حل بحران اوکراین تأثیر میگذارد؟
رابطهٔ دو وجهی ترامپ و پوتین، پیچیدگی مذاکرات بینالمللی را افزایش داده است. ترامپ به دنبال حفظ نقش فعال در اروپا و فشار به اوکراین و متحدان است، ولی بیاعتمادی و ابهام در مواضع، احتمال پیشرفت سریع مذاکرات صلح را کاهش میدهد. همسویی احتمالی در برخی سیاستها میتواند روسیه را جسورتر کند و این در حالی است که کشورهای غربی نگران کاهش تعهد آمریکا هستند. نتیجهٔ این وضع، کندی در حل بحران اوکراین، افزایش فشار دیپلماتیک بر ناتو و اروپا و نیاز به راهکارهای چندجانبه بین آمریکا، اتحادیهٔ اروپا و سازمانهای بینالمللی است.
*چه عواملی باعث شده رابطهٔ ترامپ و پوتین همزمان دو وجهی و غیرشفاف باشد؟
رابطهٔ ترامپ و پوتین تحت تأثیر تضاد منافع، سیاستهای داخلی و سابقهٔ روابط تاریخی بین دو کشور دو وجهی است. ترامپ بهدنبال سیاستهای اولآمریکا است و در عین حال از تعامل با روسیه برای حل بحران اوکراین و کاهش تنشها بهره میبرد. از سوی دیگر، عدم اعتماد متقابل، اظهارات تند رسانهای و فشار سیاسی داخلی، شفافیت رابطه را کاهش داده است. این عوامل باعث میشود تعامل دو کشور، همکاری محدود و رقابت استراتژیک باشد و پیشبینی رفتار طرف مقابل دشوار گردد.
*آیا دخالت مصرانه ترامپ در تحولات اروپا میتواند به ایجاد شکاف در سیاستهای اتحادیه اروپا منجر شود؟
دخالت فعال ترامپ، به ویژه حمایت از نامزدهای همسو و تأکید بر استقلال اروپا از آمریکا، میتواند اختلافات داخلی اتحادیهٔ اروپا را تشدید کند. کشورهایی که به آمریکا اعتماد بیشتری دارند ممکن است در مواضع امنیتی و اقتصادی با کشورهای دیگر به توافق نرسند.
این شکافها سیاستهای جمعی اتحادیهٔ اروپا در زمینه مهاجرت، انرژی و امنیت را پیچیدهتر میکنند و بر وحدت استراتژیک تأثیرگذار خواهند بود. همچنین، رقابت داخلی و فشارهای خارجی ممکن است منجر به تصمیمگیریهای کوتاهمدت و کماثربخش شود و ظرفیت اروپا برای مقابله با بحرانهای منطقهای کاهش یابد.
*همسویی احتمالی مواضع ترامپ و روسیه چه مخاطراتی برای امنیت جهانی و توازن قدرت ایجاد میکند؟
همسویی احتمالی ترامپ و روسیه، مخاطرات متعددی برای امنیت جهانی ایجاد میکند. کاهش انسجام ناتو، افزایش اعتماد به نفوذ روسیه در اروپا و ایجاد فرصت برای اقدامات تهاجمی میتواند توازن قدرت جهانی را مختل کند. این وضعیت ممکن است رقابت تسلیحاتی، ناپایداری بازار انرژی و تنشهای ژئوپلیتیک در خاورمیانه و اوکراین را تشدید کند. کشورهای غربی مجبور خواهند شد سیاستهای بازدارندگی و دیپلماسی چندجانبه خود را تقویت کنند. در نهایت، همسویی ناخواسته میتواند فرصتها و تهدیدهای جهانی را تغییر دهد و امنیت بینالمللی را با عدم قطعیت جدی مواجه کند.
*چرا اروپا در برابر فشارهای ترامپ و سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا تا حد زیادی ناتوان عمل میکند و چرا مواضع این قاره در قبال واشنگتن مطیع یا همسو به نظر میرسد؟
ناتوانی نسبی اروپا در برابر ترامپ ناشی از چند عامل ساختاری و تاریخی است. وابستگی نظامی به آمریکا و ناتو، وابستگی اقتصادی به بازارها و سرمایهگذاریهای واشنگتن و همچنین ساختار سیاسی فراآتلانتیک پس از جنگ جهانی دوم، محدودیتهای استقلال عملی ایجاد کردهاند. شکافهای داخلی اتحادیهٔ اروپا و تفاوت اولویتهای کشورهای عضو، اتخاذ موضع یکپارچه را دشوار میکنند. ترس از پیامدهای فوری اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیز اروپا را محتاط نگه میدارد. بنابراین، همسویی یا مطیعبودن اروپا بیشتر ناشی از واقعیتهای استراتژیک و مصالحه بین امنیت و استقلال است تا میل مطلق به اطاعت.
*اروپا چگونه میتواند اعلام استقلال سیاسی و اقتصادی کند و از وابستگی به آمریکا فاصله بگیرد؟
اروپا برای استقلال سیاسی و اقتصادی میتواند چند مسیر عملی در پیش بگیرد: تقویت سیاستهای انرژی داخلی و تنوعبخشی به منابع انرژی، ایجاد بازار دفاعی مشترک و کاهش وابستگی به فناوری و تجهیزات نظامی آمریکا، افزایش هماهنگی اقتصادی و پولی بین کشورهای عضو و توسعهٔ دیپلماسی مستقل در حوزهٔ امنیت و بحرانهای منطقهای. این اقدامها باید با وحدت داخلی و تقویت اتحادیهٔ اروپا همراه باشند تا پیام واضحی به جهان ارسال شود و توازن قدرت غرب حفظ گردد، بدون اینکه امنیت جمعی و حمایت ناتو بهطور کامل تضعیف شود.
*آیا ناتو و اتحاد فراآتلانتیک عملاً به زیان اروپا تمام شده و راهکار مقابله چیست؟
در شرایطی که آمریکا اولویتهای خود را بر منافع ملی قرار میدهد، ناتو میتواند محدودیتهایی برای اروپا ایجاد کند؛ بهویژه اگر تضمین امنیت جمعی در مواقع بحران کاهش یابد. اروپا برای مقابله میتواند ظرفیت دفاعی مستقل بسازد، بودجه نظامی را افزایش دهد و مرکز تصمیمگیری راهبردی مشترک ایجاد کند. همزمان، دیپلماسی چندجانبه با ناتو و سایر قدرتها باید حفظ شود تا امنیت جمعی به خطر نیفتد و توان مقابله با تهدیدهای منطقهای و جهانی از جمله روسیه و چین، حفظ شود.
*در صورت همسویی ناخواسته ترامپ و روسیه، اروپا چگونه میتواند توازن قدرت خود را حفظ کند؟
اروپا باید با ایجاد ائتلافهای اقتصادی و دفاعی مستقل، قدرت چانهزنی خود را افزایش دهد. گسترش همکاری با کشورهای آسیایی و توسعهٔ دیپلماسی انرژی میتواند به کاهش فشار روسیه کمک کند. همچنین، تقویت نهادهای اروپایی برای تصمیمگیری سریع و هماهنگ و سرمایهگذاری در فناوریهای راهبردی، سبب حفظ استقلال عملی اروپا خواهد شد. راهکار کلیدی، ترکیب سیاست بازدارندگی نظامی و دیپلماسی هوشمند است تا اروپا بتواند توازن قدرت را حفظ کند و از هرگونه فشار خارجی یا همسویی ناخواسته میان آمریکا و روسیه آسیب نبیند.
*چه استراتژیهایی در مواجهه با مداخلهٔ آمریکا سودمند است؟
اروپا باید شفافیت سیاست داخلی و استقلال رسانهها را افزایش دهد و قوانین محدودکننده برای حمایت از فرایندهای انتخاباتی و مالی وضع کند. همزمان، تقویت دیپلماسی اتحادیهٔ اروپا با کشورهای عضو و همگرایی سیاسی داخلی میتواند مقاومت ایجاد کند. استفاده از اهرم اقتصادی و توافقات تجاری، افزایش همکاری امنیت سایبری و ارتقای سطح آموزش سیاسی شهروندان، ابزارهای مهم مقابله با دخالت خارجی هستند. هدف، ایجاد توان داخلی برای تصمیمگیری مستقل و کاهش تأثیر فشارهای خارجی، بدون تخریب روابط استراتژیک با متحدان سنتی است.
*اروپا چگونه میتواند همزمان با تقویت استقلال، از امنیت جمعی ناتو بهره ببرد؟
اروپا میتواند با توسعهٔ ظرفیت دفاعی مستقل و ایجاد نیروی واکنش سریع اروپایی، امنیت داخلی و منطقهای را تقویت کند و در عین حال تعهدات ناتو را حفظ کند. این رویکرد شامل تمرینهای مشترک، هماهنگی اطلاعاتی و اشتراک فناوریهای دفاعی است. سیاستگذاری راهبردی باید دو محور داشته باشد: استقلال عملی و بازدارندگی مؤثر. با ترکیب توان داخلی و حمایت جمعی ناتو، اروپا میتواند امنیت خود را تضمین کند و در برابر فشار آمریکا یا تهدیدهای خارجی، انعطاف و قدرت چانهزنی داشته باشد.
مقالهٔ تایم تصویری نگرانکننده از آیندهٔ روابط آمریکا و اروپا ترسیم میکند؛ آیندهای که در آن زبان تحقیر، مشروطسازی اتحادها و مداخلهٔ سیاسی آشکار، جای دیپلماسی مبتنی بر اعتماد و ارزشهای مشترک را میگیرد. ترامپ سیاستهای مهاجرتی و امنیتی اروپا را به چالش میکشد و فراتر از آن، اصل مشروعیت، توان حکمرانی دولتهای اروپایی و اتحاد فراآتلانتیک را به چالش میکشد.
همزمانی این مواضع با اظهارات ترامپ دربارهٔ اوکراین و همسویی ضمنی مفاد راهبرد امنیت ملی آمریکا با روایت کرملین، پرسشهای جدیتری دربارهٔ جایگاه ایالات متحده در نظم جهانی مطرح میکند. آیا آمریکا همچنان خود را متعهد به دفاع از دموکراسی و حاکمیت متحدانش میداند یا به بازیگری بدل شده که با منطق قدرتمحور رقبایش عمل میکند؟
مقالهٔ تایم با کنار هم گذاشتن این نشانهها، خواننده را به این نتیجه میرساند که مسئله فقط تنشهای مقطعی با اروپا نیست؛ اینک با تغییری ساختاری در تعریف «اتحاد» مواجهیم که میتواند پیامدهای عمیق و ماندگاری برای آیندهٔ غرب و نظم سیاسی بینالملل بههمراه داشته باشد.