عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- در دنیای پرهیاهوی امروز که از هر سو بمباران اطلاعاتی میشویم، یافتن راهی برای دستیابی به آرامش درونی و روابطی سالم و پایدار، به دغدغهای همگانی تبدیل شده است. بسیاری از ما در جستجوی راهکارهایی برای بهبود کیفیت زندگی خود هستیم، اما اغلب در دام نگاههای سنتی و جبرگرایانه گرفتار میآییم. ویلیام گلاسر (William Glasser)، روانپزشک و نظریهپرداز برجسته آمریکایی، با طرح "تئوری انتخاب" (Choice Theory) خود، پارادایمی نوین در روانشناسی ارائه میدهد که به جای تمرکز بر گذشته و جبر بیرونی، تمام نگاه خود را به قدرت انتخاب انسان در زمان حال معطوف میکند.
این تئوری، که ریشه در واقعیتدرمانی دارد، دیدگاهی رادیکال و در عین حال به شدت توانمندساز را به ما معرفی میکند: اینکه ما، و تنها ما، مسئول انتخابهایمان، رفتارمان، و در نهایت، کیفیت زندگیمان هستیم.
گلاسر با زبانی ساده اما عمیق، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم از قربانی بودن خارج شده و به خالق فعال زندگی خود تبدیل شویم. این مقاله سفری است به اعماق تئوری انتخاب، که مفاهیم کلیدی آن را برای مخاطب فارسیزبان گشوده و او را به خواندن این کتاب تحولآفرین ترغیب میکند.
قلب تئوری انتخاب بر این اصل استوار است که تنها کسی که میتوانیم رفتارش را کنترل کنیم، خودمان هستیم. این جمله به ظاهر ساده، در تضاد کامل با "روانشناسی کنترل بیرونی" (External Control Psychology) قرار میگیرد که بخش عمدهای از تعاملات ما در جامعه بر پایه آن بنا شده است.
روانشناسی کنترل بیرونی به ما میآموزد که میتوانیم دیگران را وادار به انجام کاری کنیم یا اینکه دیگران میتوانند ما را وادار به انجام کاری کنند. این دیدگاه منجر به سرزنش، شکایت، تهدید، تنبیه و پاداشدهی برای کنترل دیگران میشود؛ رفتارهایی که گلاسر آنها را "عادتهای مخرب" مینامد و معتقد است که ریشه اصلی بسیاری از مشکلات ما، به ویژه در روابط، هستند.
در مقابل، تئوری انتخاب به ما میآموزد که همه رفتارها، انتخابهای ما هستند که برای ارضای نیازهای درونیمان انجام میشوند. ما نمیتوانیم کسی را کنترل کنیم و کسی هم نمیتواند ما را کنترل کند. این دیدگاه، بار سنگین تلاش برای کنترل دیگران را از دوش ما برمیدارد و تمام انرژی ما را به سمت کنترل تنها چیزی که میتوانیم کنترل کنیم، یعنی خودمان، هدایت میکند.
گلاسر معتقد است که انسانها از بدو تولد با پنج نیاز ژنتیکی و اساسی متولد میشوند که تمام رفتارهای ما در راستای ارضای آنها صورت میگیرد. این نیازها جهانی هستند، اما شدت و اولویت آنها در افراد مختلف متفاوت است:
1. بقا: شامل نیازهای فیزیولوژیک مانند غذا، آب، سرپناه، و همچنین امنیت و سلامت.
2. عشق و تعلق: نیاز به دوست داشتن، دوست داشته شدن، ارتباط با دیگران، داشتن خانواده و جامعه. گلاسر این نیاز را مهمترین نیاز میداند و معتقد است که ریشه بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری در عدم ارضای کافی این نیاز است.
3. قدرت: نیاز به احساس ارزشمندی، شایستگی، موفقیت، تأثیرگذاری و احترام. این نیاز میتواند در قالب رقابت، رهبری، یا کسب دانش و مهارت بروز کند.
4. آزادی: نیاز به خودمختاری، انتخاب کردن، استقلال و حرکت آزادانه در زندگی.
5. تفریح: نیاز به بازی، خنده، یادگیری و لذت بردن از زندگی. گلاسر معتقد است که یادگیری یک فرایند لذتبخش است و انسانها ذاتاً به دنبال تفریح و تجربه لحظات خوش هستند.
تئوری انتخاب بیان میکند که هر رفتاری که از ما سر میزند، تلاشی است برای ارضای یک یا چند مورد از این نیازها. حتی رفتارهایی که به نظر مخرب میآیند (مانند خشم یا اعتیاد)، در واقع تلاشهای ناکارآمدی برای ارضای این نیازها هستند.
علاوه بر پنج نیاز اساسی، گلاسر مفهوم "دنیای کیفی" (Quality World) را معرفی میکند. دنیای کیفی، مجموعهای از تصاویر ذهنی و ایدهآل از افراد، فعالیتها، اشیاء و باورهایی است که به بهترین نحو نیازهای ما را ارضا میکنند.
این تصاویر منحصر به فرد هستند و در طول زندگی ما بر اساس تجربیات و ارزشهایمان شکل میگیرند. ما همواره تلاش میکنیم تا واقعیت بیرونی را با تصاویر دنیای کیفی خود تطبیق دهیم.
زمانی که بین آنچه در دنیای واقعی داریم و آنچه در دنیای کیفی خود میخواهیم تفاوت وجود داشته باشد، احساس نارضایتی میکنیم و رفتارهایی از ما سر میزند تا این شکاف را پر کنیم. درک دنیای کیفی خود و دیگران، گامی حیاتی در بهبود روابط و انتخابهایمان است.
یکی از نوآورانهترین مفاهیم تئوری انتخاب، "رفتار کلی" (Total Behavior) است. گلاسر میگوید تمام رفتارهای ما از چهار جزء تشکیل شده است:
1. عمل (Acting): آنچه انجام میدهیم (مثلاً صحبت کردن، راه رفتن).
2. تفکر (Thinking): آنچه فکر میکنیم (مثلاً برنامهریزی، تحلیل).
3. احساس (Feeling): آنچه حس میکنیم (مثلاً شادی، غم، عصبانیت).
4. فیزیولوژی (Physiology): واکنشهای بدنی ما (مثلاً ضربان قلب، تعریق، تنش عضلانی).
گلاسر این چهار جزء را به چرخهای یک اتومبیل تشبیه میکند. دو چرخ جلو (عمل و تفکر) مستقیماً تحت کنترل ما هستند و دو چرخ عقب (احساس و فیزیولوژی) به دنبال آنها حرکت میکنند.
به عبارت دیگر، ما مستقیماً احساسات یا فیزیولوژی خود را انتخاب نمیکنیم، بلکه آنها نتیجه مستقیم عمل و تفکر ما هستند. وقتی ما عمل و تفکر خود را تغییر میدهیم، احساسات و واکنشهای فیزیولوژیک ما نیز به تبع آن تغییر میکنند.
این دیدگاه به ما قدرتی شگرف میدهد؛ به جای اینکه بگوییم "افسردهام"، میتوانیم بگوییم "من در حال افسرده کردن خودم هستم" و این یعنی انتخابهایی دارم که میتوانم آنها را تغییر دهم.
تئوری انتخاب تأکید فراوانی بر اهمیت روابط انسانی دارد. گلاسر معتقد است که تقریباً تمام مشکلات طولانیمدت ما، مشکلات رابطهای هستند.
ما یا با افرادی که به آنها نیاز داریم ارتباط خوبی نداریم، یا اصلاً با آنها ارتباطی برقرار نکردهایم. برای بهبود روابط، گلاسر هفت "عادت مهرورزی" (Caring Habits) را در مقابل هفت "عادت مخرب" (Deadly Habits) معرفی میکند:
عادتهای مهرورزی:
1. حمایت کردن
2. تشویق کردن
3. گوش دادن
4. پذیرش
5. اعتماد کردن
6. احترام گذاشتن
7. مذاکره بر سر تفاوتها
عادتهای مخرب:
1. انتقاد کردن
2. سرزنش کردن
3. شکایت کردن
4. نق زدن
5. تهدید کردن
6. تنبیه کردن
7. رشوهدهی یا پاداشدهی برای کنترل
تمرین عادتهای مهرورزی و پرهیز از عادتهای مخرب، سنگ بنای ساخت روابطی سالم، رضایتبخش و پایدار است.
خواندن کتاب "تئوری انتخاب" ویلیام گلاسر، بیش از یک تجربه مطالعاتی، یک سفر تحولآفرین است که میتواند ابعاد مختلف زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد:
1. افزایش خودآگاهی و مسئولیتپذیری: این کتاب به شما کمک میکند تا درک عمیقتری از محرکهای درونی خود (نیازها) و انتخابهایتان (رفتار کلی) پیدا کنید. با پذیرش مسئولیت کامل انتخابهایتان، از قربانی بودن خارج شده و قدرت تغییر را در خود کشف میکنید.
2. بهبود چشمگیر روابط: با درک اینکه نمیتوانید دیگران را کنترل کنید، از تلاشهای بیهوده و مخرب دست برمیدارید. با تمرین عادتهای مهرورزی و درک دنیای کیفی دیگران، روابط شما با همسر، فرزندان، دوستان و همکاران به طرز معجزهآسایی بهبود مییابد.
3. مدیریت مؤثر احساسات: تئوری انتخاب به شما میآموزد که احساسات شما (مانند خشم، غم، اضطراب) انتخابهایی هستند که از عمل و تفکر شما نشأت میگیرند. این بینش به شما قدرت میدهد تا با تغییر آنچه فکر میکنید و انجام میدهید، احساسات خود را مدیریت کنید.
4. افزایش رضایت شغلی و تحصیلی: با به کارگیری اصول تئوری انتخاب در محیط کار یا تحصیل، میتوانید انگیزههای خود را بهتر درک کرده، با همکاران و دانشجویان روابط بهتری برقرار کنید و به اهداف خود با کارآمدی بیشتری دست یابید.
5. تغییر دیدگاه نسبت به مشکلات: به جای اینکه مشکلات را موانعی غیرقابل حل ببینید، تئوری انتخاب به شما ابزارهایی برای تحلیل آنها به عنوان تلاشهایی ناکارآمد برای ارضای نیازها میدهد و راهکارهای جدیدی برای حل آنها ارائه میکند.
6. رهایی از رنج کنترل بیرونی: در جامعهای که اغلب بر کنترل و قدرتطلبی بیرونی تأکید میشود، این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه از این چرخه معیوب خارج شوید و آرامش را در کنترل تنها چیز ممکن (خودتان) بیابید.
تئوری انتخاب ویلیام گلاسر بیش از یک نظریه روانشناختی، یک فلسفه زندگی است. این کتاب نه تنها به ما میآموزد که انسانها موجوداتی انتخابگر هستند، بلکه ابزارهای عملی را برای استفاده آگاهانه از این قدرت انتخاب در اختیارمان قرار میدهد.
با درک نیازهای اساسیمان، شناخت دنیای کیفی خود و دیگران، و آگاهی از مفهوم رفتار کلی، میتوانیم روابطی سالمتر بسازیم، احساساتمان را بهتر مدیریت کنیم و در نهایت، زندگیای سرشار از رضایت و معنا را تجربه کنیم.
برای مخاطب فارسیزبان که اغلب در بسترهای فرهنگی با تأکید بر جبر بیرونی، سرنوشت و نقش پررنگ دیگران در زندگی فردی پرورش یافته است، تئوری انتخاب میتواند تلنگری بیدارکننده باشد.
این کتاب دریچهای است به سوی خودباوری، مسئولیتپذیری و آزادی عمل. اگر به دنبال راهی برای بهبود کیفیت زندگی خود هستید، اگر از الگوهای تکراری و ناکارآمد در روابطتان خستهاید، و اگر میخواهید فرمان زندگیتان را در دستان خود بگیرید، پیشنهاد میکنیم خواندن "تئوری انتخاب" را در اولویت قرار دهید. این کتاب نه تنها دیدگاه شما را نسبت به خود و اطرافتان تغییر میدهد، بلکه به شما قدرتی میبخشد تا آیندهای را که آرزویش را دارید، خودتان بسازید.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@