عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - فرانسوا ماری آروئه، که بیشتر با نام ولتر شناخته میشود، در 21 نوامبر 1694 در پاریس به دنیا آمد. خانوادهاش از طبقه بورژوا و متمول بودند و او در محیطی فرهنگی و نسبتا آرام بزرگ شد. تحصیلات اولیهاش در حوزه زبانهای کلاسیک و فلسفه انجام گرفت، اما به سرعت نشان داد علاقه و استعدادش در زمینه ادبیات و نقد اجتماعی است.
در دوران جوانی، ولتر با نبوغش در نوشتن شعر و نمایشنامه به شهرت رسید، اما این شهرت به سرعت به دلیل برخوردهای تندش با مقامات کلیسا و دولت تحت تأثیر قرار گرفت. یکی از نخستین اتفاقات مهم زندگی او، زندانی شدن کوتاهمدت در زندان باستیل به دلیل نقدهایش به اشراف بود که بعدها به تبعید موقت او به انگلستان انجامید.
تجربه زندگی در انگلستان و آشنایی با نظام سیاسی مشروطه و آزادی اندیشه، تاثیر عمیقی بر فلسفه و دیدگاههای ولتر گذاشت. او با فلسفه عقلگرایی جان لاک و آزادیهای فردی آشنا شد و این موضوعات را در نوشتههای خود به شکل گستردهای مطرح کرد.
ولتر از 16 مه 1717 تا 15 آوریل 1718 در زندان باستیل در سلولی بدون پنجره محبوس بود
ولتر در طول عمرش با بسیاری از نخبگان و دانشمندان زمان خود در ارتباط بود و به عنوان یکی از رهبران فکری عصر روشنگری شناخته شد. او به شدت علیه استبداد، خرافات دینی و محدودیتهای آزادی بیان مبارزه و نقش کلیدی در شکلدهی به تفکر مدرن سیاسی و اجتماعی ایفا کرد.
دوران بلوغ فکری ولتر همزمان بود با تبعید او به انگلستان در سال 1726، جایی که با نظام سیاسی و فرهنگی متفاوتی مواجه شد. تجربه زندگی در انگلستان، بویژه دیدن سیستم پارلمانی، آزادیهای مدنی و فلسفه جان لاک، تأثیر ژرفی بر اندیشههای ولتر گذاشت و او را به حمایت بیچون و چرا از آزادی بیان و حقوق بشر سوق داد.
پس از بازگشت به فرانسه، ولتر نوشتن را با شدت بیشتری دنبال کرد و آثاری همچون «نامههای فلسفی» را منتشر کرد که در آنها به مدح آزادی، نقد استبداد و ارتجاع دینی پرداخت. این کتاب به سرعت در اروپا مشهور شد و نقش مهمی در گسترش اندیشههای روشنگری ایفا کرد.
یکی دیگر از آثار برجستهاش، رمان طنز «کاندید» (سادهلوح) است که با نگاهی انتقادی به فلسفۀ خوشبینی نابجا و سرنوشتگرایی، مسائلی چون نابرابری، جنگ، فساد و بیعدالتی را به نقد میکشد. این اثر نه تنها از نظر ادبی، بلکه از نظر فلسفی نیز بسیار تأثیرگذار بود.
ولتر همچنین در دفاع از آزادی مذهب، مخالفت با تعصب دینی و حمایت از سکولاریسم فعال بود. پرونده معروف «دفاع از ژان کالاس»، نمونهای از تلاشهای او برای عدالت و مقابله با ظلم مذهبی است.
ژان کالاس یک تاجر پروتستان بود که متهم شده بود پسرش را کشته است تا مانع کاتولیک شدن پسرش شود. اما کالاس به هیچ وجه این اتهام را نپذیرفت. قضات دادگاه که کاتولیک بودند، حکم اعدام کالاس را صادر کردند و ژان کالاس در سال 1762 اعدام شد.
ولتر در واکنش به دادگاه کالاس، «رسالهای در باب مدارا» را نوشت که به سرعت در فرانسه پرفروش شد ولی به زودی انتشار کتاب ممنوع شد. اگرچه مردم فرانسه باز هم کتاب او را به شکل غیرقانونی خریدند و خواندند. این کتاب ولتر در اروپا هم بسیار محبوب شد.
پس از تیراندازی مرگبار به دفتر مجلۀ شارلی ابدو در سال 2015، «رسالهای در باب مدارا» 252 سال پس از اولین انتشارش، باز هم پرفروشترین کتاب در کشور فرانسه شد.
زندگی ولتر سراسر مبارزه با نهادهای سنتی و دفاع از عقلانیت بود. او تا آخرین روزهای زندگیاش به نوشتن و نشر اندیشههای آزاد ادامه داد و به یکی از نمادهای بزرگ عصر روشنگری تبدیل شد.
ولتر با نوشتهها و فعالیتهای خود، زمینهساز تغییرات عمیقی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی اروپا شد. او با نقد استبداد، ارتجاع دینی و دفاع از آزادیهای فردی، الهامبخش انقلاب فرانسه بود؛ انقلابی که در آن آرمانهایی چون آزادی، برابری و برادری به عنوان اصول بنیادین جامعه نوین مطرح شدند.
آثار ولتر به شکل قابل توجهی به توسعه اندیشه دموکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از دولت کمک کردند. او با تأکید بر اهمیت آزادی بیان و نقد قدرت، پایههای فلسفه سیاسی مدرن را بنا نهاد و نشان داد که حکومت باید در خدمت مردم و حقوق آنها باشد.
هرچند ولتر مخالف دموکراسی مستقیم و انقلابیون رادیکال بود، اما باور داشت حکومت باید مبتنی بر عقلانیت، عدالت و احترام به آزادیهای فردی باشد. اندیشههای او همچنان در مباحث سیاسی و فلسفی معاصر مورد توجه و بحث قرار میگیرند.
امروزه سده هجدهم به «عصر ولتر» معروف است، به پاس نقش برجسته او در پیشبرد فرهنگ عقلانیت، نقد نهادهای سنتی و ترویج ارزشهای انسانی. از این حیث، ولتر با سایر متفکران و روشنفکران تاریخ تفاوتی اساسی دارد؛ چراکه هیچ سدهای در طول تاریخ به نام یک متفکر نامیده نشده است؛ الّا سدۀ هجدهم که "عصر ولتر" نام گرفته است. آثار و دیدگاههای ولتر همچنان الهامبخش کسانی است که برای آزادی، عدالت و خردورزی تلاش میکنند. او را احتمالا میتوان مهمترین شمایل روشنفکری در تاریخ اروپا و تمدن جدید غرب دانست.
ولتر به شدت منتقد کلیسا بود، اما به وجود خدا باور داشت و خود را دئیست میدانست. یعنی کسی که به "خدای خالق" اعتقاد دارد، اما با شریعتهای جزمی مخالف است. جملۀ معروفی از او نقل شده که خلاصه نگاهش را نشان میدهد: «اگر خدا وجود نداشت، باید او را اختراع میکردیم.»
از نگاه ولتر، باور به خدا نه تنها با عقلانیت در تضاد نیست، بلکه در یک جامعۀ انسانی ضروری هم هست. او خدا را ضامن نظم طبیعی و اخلاق عمومی میدانست. اما در مقابل، با کلیسا - بویژه کلیسای کاتولیک - در ستیز بود.
ولتر معتقد بود کلیسا به جای هدایت معنوی، ابزار قدرت، سرکوب و خرافهپراکنی شده است. شعار معروف او در نقد نهاد دین مسیحیت این بود: «این نفرتانگیز را نابود کنید!» این «نفرتانگیز» در نگاه او همان کلیسای فاسد بود که آزادی انسان را میگرفت، جنگ به راه میانداخت و علم و خرد را سرکوب میکرد.
ولتر در آثار خود بارها تعصب کلیسایی شکنجههای مذهبی، تفتیش عقاید و کشتار دگراندیشان را به سخره گرفت و آنها را نشانههایی از انحراف کلیسا از هدف اصلیاش دانست. در عین حال، دفاع او از تساهل مذهبی، نقش بزرگی در گسترش رواداری دینی در قرون بعدی ایفا کرد.
در توضیح نمونههایی از نقد خوانش کلیسایی در آثار ولتر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. رسالهای دربارۀ مدارا. ولتر در این رساله مینویسد: «هیچ چیز ناعادلانهتر از آن نیست که انسانها را تنها به دلیل باورشان، نه کردارشان، مجازات کنیم.» او در ادامه میگوید اگر مذاهب گوناگون در کنار هم زندگی کنند، هیچگاه درگیر جنگ نمیشوند، اما اگر فقط یکی حاکم شود، بیرحمی آغاز میشود.
2. دایرةالمعارف. ولتر یکی از مشارکتکنندگان در پروژۀ بزرگ دایرةالمعارف به سرپرستی دیدرو بود، که هدفش گسترش دانش و مبارزه با جهل و تعصب کلیسایی بود. در مقالاتش در این مجموعه، بارها به نقد آموزههای جزمی کلیسا پرداخت.
3 رمان کاندید. در این رمان طنزآلود، شخصیتهایی مانند کشیشها و متعصبان مذهبی مکرراً به سخره گرفته میشوند. ولتر از طریق روایتهایی از جنگ، زلزله، بیماری و وحشیگری مذهبی، تلاش میکند پوچی ایمان به «خیر مطلق» در دل فجایع انسانی را نشان دهد. مثلاً در جایی از کاندید، او با طنزی تلخ مینویسد: «آنها یک مرد را چون مرتد سوزاندند، و این بهترین راه بود برای اینکه مردم را به عشق و رحمت خداوند هدایت کنند.»
4. نامه به پادشاه پروس (به فردریک دوم). در مکاتباتش با فردریک کبیر، پادشاه روشنگر پروس، ولتر بارها از ضرورت حکومت عقلانی و جدایی دین از قدرت سیاسی دفاع میکند. او معتقد بود شاهان نباید به ابزار دست کشیشان تبدیل شوند.
ولتر خواستار نابودی ایمان نبود، بلکه خواستار اصلاح نهاد دین، جدایی آن از حکومت، و پایان دادن به تعصب و خشونت مذهبی بود. او به روشنی بین ایمان شخصی و قدرت مذهبی نهادمند تفاوت میگذاشت. او نماینده نسلی بود که میخواست خدا را حفظ کند، اما کلیسا را اصلاح یا مهار کند.
با آنکه ولتر یکی از برجستهترین چهرههای مدافع آزادی دین و اندیشه در قرن هجدهم بود، اما اندیشههای او نیز از نگاه برخی متفکران بینقص نبود. چند محور اصلی و قابل انتقاد در نگاه ولتر به دین را چنین برشمردهاند:
1. سادهسازی بیش از حد دین:
برخی منتقدان، از جمله متفکران مسیحی و الهیدانان، ولتر را متهم کردهاند که دین را به شکل کاریکاتوری به تصویر میکشد. او به جای درگیر شدن با آموزههای عمیقتر و پیچیدهتر الهیات، بیشتر به افراطیترین جلوههای خرافی و تعصبآمیز دین حمله میکرد. منتقدان معتقدند او با تمسخر کلیسا، ارزشهای دینی مانند امید، تسلی معنوی یا ابعاد عرفانی ایمان را نادیده میگرفت.
2. نادیده گرفتن تجربۀ دینی و معنویت شخصی:
ولتر گرچه از ایمان دئیستی دفاع میکرد، اما نسبت به تجربۀ درونی و عاطفی ایمان کمتر توجه نشان میداد. اندیشمندانی مثل ژان ژاک روسو، که با او اختلافات فکری داشت، باور داشتند که معنویت عمیق انسانی چیزی فراتر از عقلانیت ولتر است و نباید آن را به چنین عقلانیتی تقلیل داد.
3. نگاه نخبهگرایانه:
برخی پژوهشگران معاصر اشاره کردهاند نگاه ولتر به مذهب گاه رنگی از نخبهگرایی داشت. او معتقد بود مردم عادی برای حفظ نظم اجتماعی باید به دین پایبند بمانند، اما نخبگان میتوانند فراتر از آن بیندیشند. این دیدگاه، اگرچه در عمل محتاطانه بود، اما به چشم بسیاری نوعی دوگانگی و تناقض در فلسفۀ آزادیخواهانۀ او محسوب میشود.
4. همپوشانی عقلانیت و سکولاریسم با استعمارگری:
در تحلیلهای انتقادی جدید، برخی متفکران پستکلونیال استدلال میکنند که اندیشههای روشنگری، از جمله نگاه دئیستی و عقلگرای ولتر، در بعضی موارد به پوششی برای استعمارگری و تحقیر فرهنگهای غیراروپایی تبدیل شد. هرچند ولتر خود از استعمار فرانسه نیز انتقاد کرده بود، اما نگاهش گاه از چارچوب اروپامحور بیرون نمیآمد.
خانهای در پاریس که ولتر در آن درگذشت
با اینهمه، کمتر کسی تردید دارد که ولتر، با همه فراز و نشیبهای فکریاش، یکی از ستونهای فکری دنیای مدرن و مدافع بیپروای آزادی بیان، عقلانیت و رواداری بود. میراث فکری او همچنان الهامبخش گفتگوها دربارۀ دین، دولت، و آزادی در جهان امروز است. ولتر در 30 مه 1778 دیده بر جهان فرو بست. یازده سال پس از مرگ او، پیروانش انقلاب فرانسه را رقم زدند.