عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - در میان پهلوانان بیشمار شاهنامه، گودرز کشوادگان چهرهایست متفاوت؛ نه فقط یک جنگاور، بلکه نماد خرد، تدبیر و وفاداری به ایران. او بر خلاف پهلوانانی چون توس، کمتر به خشونت و تعصب آلوده است و بیشتر نقش مشاور و بزرگ خاندان را ایفا میکند. شاهنامه در توصیف او، تصویری از یک پهلوان سالخورده اما ژرفاندیش به دست میدهد؛ مردی که بیش از نیروی بازو، با نیروی عقل و تجربه میجنگد.
گودرز از خاندان کشوادگان و از نجیبزادگان کهن ایران است. او نتیجۀ کاوه آهنگر و پدر پهلوانان مشهوری چون گیو، بیژن و رهام است و در بسیاری از رخدادهای شاهنامه بهعنوان ریشسفید سپاه ایران ظاهر میشود. گودرزیان یکی از بزرگترین خاندانهای پهلوانی ایران در شاهنامهاند.
گودرز در دورۀ کیکاووس و کیخسرو، یکی از مهمترین تکیهگاههای سیاسی و نظامی ایران است. او نه تنها خود در میدانهای بزرگ حضور دارد، بلکه فرزندانش را نیز برای دفاع از ایران تقدیم میکند. وفاداری گودرز به تاج و تخت ایران بیچشمداشت و خالصانه است. در نبردهای سخت با تورانیان، بارها او را میبینیم که با وجود کهولت سن، زره میپوشد و در کنار جوانان میجنگد.
چو گودرز بنهاد بر تن زره
همی گفت دشمن نیارد گره
در داستان رستم و سهراب، گودرز در کنار گودرز دیگر پهلوانان، تلاش میکند تا از بروز جنگهای بیمورد جلوگیری کند. او بارها پیشنهاد میکند با تدبیر و صلح مشکلات را حل کنند و برخلاف توس که مشتاق جنگ است، خردگرایانه با مسائل برخورد میکند.
این تفاوت رویکرد در گفتارهای او و توس به خوبی دیده میشود و فردوسی با ظرافت، گودرز را نماد خرد و توس را نماد تعصب معرفی میکند.
یکی از درخشانترین جلوههای خرد گودرز در ماجرای فرود دیده میشود. وقتی توس با غرور و شتاب، فرود را به قتل میرساند، گودرز نخستین کسی است که به اعتراض برمیخیزد. او توس را سرزنش میکند و با اندوه، این کار را گناهی نابخشودنی میخواند. این موضعگیری، تفاوت آشکار گودرز با دیگر پهلوانان تندخو را نشان میدهد.
گودرز تنها مشاور خردمند نیست؛ او پدری فداکار است. در بسیاری از جنگها، پسرانش را روانۀ میدان میکند و حتی وقتی میداند ممکن است کشته شوند، منافع ایران را بر عاطفۀ پدری مقدم میدارد.
در ماجرای بازگرداندن کیخسرو از توران، او پسرش گیو را مأمور سفری دشوار میکند. گودرز میداند که این سفر خطرناک است، اما برای ایران چارهای ندارد:
به گیو اندرون گفت پیر سپاه
که ایران تو را خواست، بشتاب راه
مبادا که جانت شود بیبهار
که ایران ز جان تو دارد نثار
در نبرد معروف دوازده رخ، که یکی از بزرگترین نبردهای تنبهتن شاهنامه است، گودرز نقش مهمی دارد. او فرماندهی سپاه ایران را بر عهده دارد و با دقت و تدبیر، پهلوانان را برای نبرد با تورانیان انتخاب میکند. خودش هم گرچه سالخورده است، اما همچنان در میدان حاضر میشود و حضورش روحیۀ سپاه ایران را تقویت میکند.
چو گودرز بنشست بر زینِ زور
همه دل به ایران فکندند نور
برخلاف بسیاری از پهلوانان، گودرز کمتر دچار اشتباهات فاجعهبار میشود. او همیشه در کنار شاهان جوان و ناپختهای چون کیکاووس، صدای عقل است. فردوسی با احترام از او یاد میکند و حتی در کهنسالی نیز او را ستون ایران میداند.
چو گودرز بگذشت زین رزمگاه
بر ایران بماند آفرین و سپاه
خرد بود و مردی به گودرز یار
چو کوه استوار و چو دریا وقار
چو بگذشت از این خاک پررزم و کین
بماند از پس او سخن آفرین
A