عصر ایران؛ فاضل دریس- شاید از نگاه دولت و حتا جامعه شناسی اقتصادی نخل یک نوع درخت مثمر و فواید فراوان در زمینه تغذیه و درآمد زایی و توسعه دارد.
این دیدگاه هم صائب است هم می تواند در برنامه های عمرانی آتی مورد توجه قرار گیرد اما این همه حقیقت نخل نمی باشد.
نخل در باور نخل داران جنوب یک همراه و همدم است و با نفر آن را می شمارند به سان انسان ها.
نخل دار با نخل حرف می زند و می خندد و می گرید.
نخل هم محور اقتصاد خانواده هاست هم رکن اساسی در مناسبات اجتماعی روستاها و شهرهای دارای نخل.
نخل بر اساس آموزه های دینی “عمه انسانهاست” و حتا پیشوای معصوم قلب خود را محل کاشت هسته درخت خرما می داند.
رابطه ای عمیق معنوی بین نخل و نخل دار در طول قرن ها همزیستی شکل گرفته و نخل در جنوب راوی تاریخ پر فراز و نشیب هر منطقه ای بین نسل هاست.
به همین خاطر وقتی نخلی می میرد بخصوص اگر بسوزد جان نخل دار آتش می گیرد و از خود بیخود می شود.
خبر آتش گرفتن بیست هزار نفر نخل در روستای کوت شنوف آبادان بار دیگر باعث برانگیختن پرسش هایی در خصوص برنامه های دولت در حفظ و استمرار ثمر بخشی نخلستان های باقی مانده خوزستان شد.
نخلستان هایی با چند میلیون نخل که بر اثر جنگ تحمیلی هشت ساله و سپس برنامه های ناصواب موسوم به بازسازی مناطق جنگی و دو دهه نیز مدیریت غلط آب همگی جمع شدند تا نخلستانی نماند و آنهایی که موجودند بر اثر تشنگی و بی آبی در طول تابستان داغ می میرند و نخل دار می ماند و شیون و ناله هایی که در تنهایی و بین نخل های بی سر فریاد می زند.
اهالی نخل می گویند نخلی که ثمر نمی دهد را با گفتگو قانع کن تا ثمر دهد چیزی شبیه حرف درمانی که واقعاً با تجربه مشخص شده نتیجه بخش است نه از نوع حرف درمانی مسوولان و دست اندرکاران امر که نه تنها نتیجه ای نداشته که نمک بر زخم است.
سوال اساسی این است حتا اگر به نخلستان به عنوان محور اقتصاد کشاورزی نگاه کنیم و از طرفی نخلستان های موجود ثمره تلاش و حیات چندین نسل انسانهاست چرا برنامه های مدون، ملموس، مبتنی بر واقعیت های جغرافیایی و اقلیمی توسط مسوولان تهیه و اجرا نمی شود که در رأس آن تصحیح مدیریت آب و رهاسازی آن از پشت سدها منطبق با نیازهای حقیقی نخل داران و حقایق طبیعی مناطق و سپس گسترش چتر بیمه ای و استفاده از فن آوری های نوین در حفظ و نگهداری نخیلات است.
چرا که محصول نخیلات شاید فصلی باشد اما خود نخل همیشگی است و با سایر محصولات کشاورزی مثل گندم و جو متفاوت است و نباید از آن غافل شد که بر باوری دیرینه اهمال و بی توجهی به نخل خود افسردگی و بی ثمر شدن نخیلات به دنبال خواهد داشت.
مویه های نخل داران در دوران هشت ساله جنگ را بیاد داریم انگار فرزندان خود را جا گذاشته بودند و حال حدود چهار دهه پس از جنگ و با اجرای همه نوع برنامه های بازسازی و نوسازی و نما سازی حتا تعداد نخل ها به قبل از جنگ تحمیلی نرسیده است.
لازم است از تاراج و به معنی کلمه تاراج نخیلات توسط دو آتش و مصیب جلوگیری کرد.
آتش اول و مهم ترین مصیب از ناحیه برنامه ریزان و مجریان طرح های عمرانی در مناطق نخل دار می باشد که با مدیریت غیر تخصصی و غیر واقعی و گمنام با شرایط اقلیمی روز به روز تعداد بیشتری از نفرات نخل را بی صدا سر می برند و آتش دوم همان آتش حقیقی است که نشات گرفته از آتش اول بوده، چرا که خشکسالی انسان ساز و مدیریت غلط توزیع آب باعث خشک شدن نهرها و رود های کوچک شده و عملا با اولین شعله کبریتی هزاران نخل بر باد می روند که دیگر جبران ناپذیرند.
به باور مردمان نخل و نهر، نخیلات با روش های سنتی اما برآمده از تجربه نسل های گذشته و متناسب با اقلیم شناسی منطقه همچنان زنده می مانند و پیچاندن نسخه ای برای تمام شهرها و استان ها خلاف این ضابطه متکرر انسانی است. جالب اینجاست که حتا در روستا های آبادان و خرمشهر و شادگان فاصله بین نخل ها با توجه به نوع خاک و نخل و شیب زمین گاها متفاوت است و این برآمده از دانشی است که یه رابطه نخل و نخل دار عمق بخشیده است.
این روزها حال نخل خوش نیست و حال نخل دار ناخوش تر . او به نخل به سان همزاد خود می نگرد و همیشه نخل را همنشین و مصدر رزق و روزی و سایه بان مهربانی می داند و ظلم به نخل را بر نمی تابد و از حال زار او دلی خونین دارد .
چه باید کرد؟
آیا نخل دار باید مثل پدری که طفل مریضی دارد از بیمارستان به بیمارستان دیگر ببرد بدون آنکه پزشکانی حاذق او را پذیرا باشند؟
بنظر می رسد حوزه نخیلات از جمله امور تخصصی و سنتی نیاکانی است که دولت در مقام حامی ورود نماید و با مدیریت صحیح و مورد نیاز آب و گسترش چتر حمایتی بیمه و ارایه تسهیلات موردنیاز کار حفظ و نگهداری را به خود نخل داران بسپارد.
و از طرف دیگر نمی بایست در اراضی نخیلات سوخته در صدد اجرای کشت جایگزین غیر از نخل شد یعنی در مناطقی که به دلیلی شوری آب دولت می خواهد به کشاورزی منطقه رونق بدهد چرا همان نخل را نمی کارد و سایر محصولات می تواند در کنار نخیلات نیز وجود داشته باشند اما تبدیل اراضی نخیلات به اراضی تحت کشت گندم و غیره بنوعی دخالت در طبیعت و میراث نیاکان این مناطق است.
تشویق و نقش حمایتی تمام قد به احیای نخیلات باید سر فصل برنامه های دولت باشد چرا که بدین شکل نخل دار را به زمین پیوند می دهد و نخل هر سپیده دم با آفتاب دلبری می کند و آن راز و آرزوی دیرین مردمان نخل و نهر و آفتاب محقق می شود.
نخیلات فقر زداست بدین معنا نخل هایی اگر کاشته و به ثمر بشیند خانواده ای را از غوطه ور شدن در فقر نجات می دهد و این میراث مستمر خواهد بود و در استان خوزستان علیرغم وجود ذخایر عظیم نفت و گاز دارای بالاترین آمار بیکاری است توسعه نخیلات در واقع مرهمی است بر بی تدبیری مسوولان اشتغال می تواند باشد.
البته حضور سریع و به موقع استاندار خوزستان در روستای کوت شنوف و مشاهده عینی نخیلات در آتش سوخته و نشست با اهالی و آسیب دیدگان به عنوان یک حرکت مدیریتی مورد ستایش می تواند زمینه تغییر نگرش دولت به مقوله حمایت از نخیلات و عملی نمودن طرح های متناسب با اوضاع و احوال این روزهای نخل فراهم نماید که به فال نیک گرفته می شود.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر