از دیدن خواهرم در آن حالت و گریه هایش خیلی ناراحت شدم چون مشروب خورده بودم حال طبیعی نداشتم. به سراغ شوهر خواهرم رفتم تا با او صحبت کنم. اما وقتی به آنجا رسیدم جروبحثمان شد به آشپزخانه رفتم تا آب بخورم که به یکباره چشمم به چاقویی لبه پنجره افتاد، آن را برداشتم و نمیدانم چه شد که او را زدم.
کد خبر: ۱۰۵۷۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۷