حکایت - صفحه 5

برچسب جستجو
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم.
کد خبر: ۹۰۵۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کران است.
کد خبر: ۹۰۲۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۸

بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند.
کد خبر: ۹۰۲۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۴

کد خبر: ۸۹۴۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۴

کد خبر: ۸۹۴۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

کد خبر: ۸۹۴۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷

کد خبر: ۲۴۸۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۹

کد خبر: ۱۵۱۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۱۰/۱۱

کد خبر: ۱۴۳۷۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۸/۱۵

آخرین اخبار
پربازدید ها