اعتماد: مردي که متهم است همسر جوان خود را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده ديروز در دادگاه کيفري استان تهران محاکمه شد.
پدر و مادر مقتول از تقاضاي قصاص گذشت کردند اما دختر مقتول خواهان قصاص پدرش شد.
در جلسه محاکمه اين متهم ابتدا شکاري نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و در توضيح کيفرخواست گفت؛ هفتم مهرماه سال 86 ماموران پليس پاسگاه نعمت آباد باخبر شدند زن جواني به نام اکرم در خانه اش به قتل رسيده است. زماني که پليس در محل حاضر شد شوهر اکرم در حالي که چاقو به دست داشت بالاي سر جنازه ايستاده بود، بنابراين شوهر مقتول که اکبر نام دارد به عنوان متهم بازداشت شد و سپس جسد به دستور بازپرس به پزشکي قانوني منتقل و تحقيقات در اين خصوص آغاز شد. اکبر در بازجويي ها ادعا کرد متوجه رابطه غيراخلاقي همسرش با فرد ديگري شده و به همين دليل او را به قتل رسانده است.
نماينده دادستان تهران ادامه داد؛ از آنجايي که متهم نتوانسته دليل قانع کننده و محکمه پسندي براي گفته هايش مطرح کند عمل وي از موارد قتل عمد محسوب مي شود و من به عنوان نماينده دادستان تهران تقاضاي صدور حکم قانوني در اين خصوص را دارم. البته متهم جرائم ديگري مثل شرب خمر و نگهداري مواد مخدر نيز دارد که به خاطر اين جرائم نيز درخواست مجازات دارم. در ادامه پدر و مادر مقتول در جايگاه حاضر شدند تا خواسته شان را مطرح کنند. پدر اکرم گفت؛ اکبر دخترم را به قتل رسانده است اما او دو فرزند کوچک دارد و من به خاطر فرزندانش او را مي بخشم. من دو سال از اين بچه ها مثل چشمان خودم نگهداري کردم و آنها براي من عزيز هستند. با توجه به اينکه مادرشان را از دست داده اند نمي خواهم بي پدري هم بکشند. اما مادر مقتول ابتدا گفت رضايت نمي دهد. او گفت؛ دامادم دختر جوانم را کارد آجين کرد. او هيچ گناهي نداشت. تازه او را بي آبرو هم معرفي مي کند. من از او نمي گذرم. دقايقي بعد وقتي قضات از مادر مقتول خواستند به سرنوشت نوه هايش فکر کند او بالاخره گفت به خاطر خدا گذشت مي کند اما هرگز اکبر را نمي بخشد.
سومين نفري که در جايگاه ويژه حاضر شد دختر 13ساله مقتول و متهم بود. وي گفت؛ من تقاضاي قصاص پدرم را دارم. او جلوي چشمان من مادرم را به قتل رساند و من حالا نمي خواهم از او بگذرم.
اين دختر گفت؛ چرا افرادي که حالا از من مي خواهند از پدرم بگذرم روزي که او با کارد مادرم را مي زد حرفي نمي زدند و به فکر آن زن بيچاره نبودند. من به جز مادرم کسي را نداشتم. پدري که هر روز من را کتک بزند و فقط به فکر مصرف مواد باشد به چه درد من مي خورد. او هيچ گرهي از زندگي من باز نخواهد کرد. من خواهان قصاص او هستم. اين دختر به توصيه قضات براي گذشت توجهي نکرد و بر قصاص پدرش اصرار کرد.
در اين هنگام قاضي همتيار از او پرسيد تو مدعي شده بودي همسرت رابطه غيراخلاقي داشت، در اين باره چه مي گويي. متهم جواب داد؛ هر آنچه گفته ام دروغ بود. او زن پاکي بود. من مشکل دارم. زماني که داروهايم را نمي خورم دچار حالات آشفته روحي مي شوم.
بعد از دفاعيات متهم دختر وي خطاب به قضات گفت؛ پدرم مرد بداخلاقي بود. روزي نمي شد که مادرم را کتک نزند. نمي دانم چرا مادرم از او جدا نمي شد. پدرم مواد مي کشيد و زماني که اين کار را مي کرد اصلاً حال عادي نداشت. او حتي از مادرم مي خواست مواد مصرف کند. پدرم ما را هم کتک مي زد. او هيچ وقت براي من پدر خوبي نبود. من پدرم را دوست ندارم.