عصر ایران؛ رضا رئیسی- اگر از منظر یک مخاطب بیرونی (جدای از شهروندان ایالات متحده و حامیان انتخاباتی ترامپ) به مصاحبه اخیر او با کریستین والکر و آنچه ترامپ در مورد ایران و موضوع توافق و مذاکره با آن گفت، نگاه بیندازید، قطعا دچار سردرگمی و تشتت ذهنی شده و نمیتوانید یک رهیافت منطقی نسبت به ذهنیت او در خصوص مذاکره با ایران، پیدا کنید، در چند سوال و جواب مجری و رئیس جمهوری ایالات متحده، چند گفتار متناقض و متزاحم با یکدیگر می یابید که نمیشود آنها را به همین سادگی و در یک قالب هماهنگ درک و فهم کرد.
این تناقض و تزاحم البته چند دلیل و عقبه دارد:
ترامپ سخنان خود را برای مخاطبان داخلی بهخصوص برای حامیان سیاسی خود مطرح و ارائه میکند و بسیاری از نکاتی که با این پیشفرض مد نظر قرار داده و عنوان میکند برای مخاطب بیرونی، چندان ملموس و قابل فهم نیست، مثلا در همین مصاحبه میگوید: ایرانی ها هیچ پولی در بساط نداشتند و آماده توافق با من بودند که یک انتخاب بد و انتخاب اشتباه، بایدن را بر سر کار آوردند و حالا آنها ٣٠٠ میلیارد دلار در حسابشان پول نقد دارند و بعد هم گریزی به ٧ اکتبر میزند و میگوید اگر این پول نبود، حماس هم نمیتوانست علیه اسرائیل کاری کند!
او در واقع مانند همیشه عطف به رقابتهای داخلی و کینه از دموکراتها که او را ناکاربلد و سیاستمدار خام دانسته و دلقک میدانند، به بایدن حمله میکند و چیزهایی میگوید که لزوما واقعیت بیرونی ندارند و هدفش تخریب بایدن و دموکرات ها نزد مخاطبان داخلی است. که اینجا ٣٠٠ میلیارد دلاری است که معلوم نیست از کجا آورده و اصلا در زمان بایدن ٧ میلیارد دلار بلوکه شده هم از کره جنوبی هم آزاد نشده و هنوز به دست ایران نرسیده است.
اگر هم منظور دوران برجام و زمان اوباما باشد که ارقام اصلا این نبوده و به دوران قبل از ریاست جمهوری وی باز میگردد و ربطی به کارآمدی سیاست فشار حداکثری او ندارد و از طرف دیگر طرف ایرانی حتی در دوران بایدن هم حاضر به مذاکره نشد که به ادعای او در صورت پیروزی بخواهد چند روز بعد از انتخاب مجدد او حاضر به مذاکره شود.
ماجرای عملیات ٧ اکتبر هم که دیگر عجیبالخلقه ترین گفتار او بود، چرا که به اذعان همگان ایران هیچ نقشی در آن نداشت، عملیات هم ارتباطی با پول نداشت و… همه اینها نشان میهد او مانند اسلاف جمهوریخواه خود و طبقه متوسط آمریکا از ایران و کم و کیف زندگی مردمان آن و مناسبات منطقهای و نقش ایران اطلاع و آگاهی خاصی ندارد و هر آنچه اسرائیلیها و یا بخشی از اپوزیسیون در گوش او میخوانند، مرجع گفتاری و ابراز نظرات او است.
در ماجرای غنی سازی و برنامه صلحآمیز هستهای ایران نیز همینطور است، پروندهای که در ابتدا با تبلیغات و مثلا افشاگری مجاهدین خلق/ منافقین کلید مسئله سازی آن زده شد و سپس اسراییل عهده دار پرونده سازی شد و علیرغم تاکید همیشگی مقامات ایرانی بر صلح آمیز بودن برنامه هستهای و تایید چندین و چند باره نهادهای بین المللی از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی، هیچگاه مقامات آمریکایی و بهخصوص تندروهای جمهوریخواه دست از بهانه جویی برنداشتند.
اکنون هم تناقض گویی ترامپ در این موضوع ناشی از آن hست که اگر بپذیرد، ایران برنامه غنی سازی خود را در هر سطحی ادامه دهد، یعنی همه آن ادعاها و بهانه جویی های دو دههای بی معنا بوده و از طرف دیگر مشابه دموکرات ها و برجام(که روی آن حساسیت دارد) او از شعار همیشگی نئوکانها کوتاه آمده و از طرف دیگر او می خواهد که با ایران به توافق برسد و میداند طرف ایرانی بعد از سالها صرف هزینههای گزاف تن به نابودی برنامه هستهای خود در قالب هیچ گزینه و گزارهای نخواهد داد
اینجاست که دچار این تناقض گویی ها شده و خروجی گفتارش ضد و نقیض میشود، اما در این میان نکته مهم آنجاست که او تمایل ویژهای برای حصول توافق با ایران دارد که در همه رفتارها و عملکردهای اخیرش از جمله در برکناری والتز مشاور امنیتملی خود بوضوح إن را نشان داده است.
و در این مصاحبه کذایی هم به عینه قابل مشاهده است. در واقع او عطف به همان حساسیت همیشگی روی دموکرات ها، از یک طرف میخواهد به توافقی با ایران دست یابد که آنها نتوانستند و یا در اجرا با کارشکنی خود ترامپ ابتر و ناتمام ماند. از طرف دیگر او روحیه محاسبهگرانه و محاسبه هزینه و فایده از جمله در سیاست خارجی دارد و میخواهد پرونده مناقشه ۴۶ سالهای که جز هزینه برای ایالات متحده نداشته را دگرگون کرده و با لحاظ منافع مشترک حل این پرونده بزرگ را به نام خود زده و از طرف دیگر با تضمین امنیت انرژی در هارتلند انرژی جهان یک تضمین مناسب برای إینده اقتصاد ایالات متحده در سبد خود داشته باشد و با فراغ بال از خاورمیانه به سراغ دغدغه اصلی خود یعنی حوزه آسیای شرقی و مهار قدرت رقیب اصلی اقتصادی یعنی چین برود.
البته که حل پرونده مناقشه با ایران، با توجه به تحرکات اسرائیل و لابی قدرتمند آن در ساختار قدرت ایالات متحده کار سهل و آسانی نیست و این یکی به نعل و یکی به میخ زدن های او و تناقض گفتاری برآمده از همین موضوع است.
البته که اگر او با نگاه عقلانی و فازغ از رویکردهای ایدئولوژیک به پهنه خاورمیانه و نقش و استعداد و ظرفیت های ایران بنگرد و نگاهی به شرکای استراتژیکی چون عربستان سعودی داشته باشد و نگاه اقتصاد محور را به جای نگاه تضاد نگر و تقابل محور قرار دهد، حصول توافق از آن چیزی که همگان انتظار آن را دارند، آسانتر و سریعتر ممکن و میسر است.