اعتماد: فضايل اخلاقي فراموش نشود
«فضايل اخلاقي فراموش نشود» عنوان يادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم محمد کاکاوند است كه در آن ميخوانيد؛ شانزدهم شهريورماه (در شماره 2046) روزنامه، يادداشت دقيق و صريح و شجاعانه جناب آقاي احمد پورنجاتي را با عنوان «سخني صميمانه با دادستان جديد تهران» خواندم که در آن با ذکر مصاديقي که من از جزئيات آن اطلاعي ندارم از «رابطه آمر و مامور» و «حدود صلاحيت مامور» و «چگونگي کنترل مقام مافوق بر مادون» و «ضمانت اجراي آن کنترل» و «اصل بي طرفي و عدم تبعيض مقام قضايي بين اشخاص» با قلم شيواي خودشان به زباني ساده سخن گفته بودند نه به اين صراحت و با اين اصطلاحات مذکور. از منظر حقوقي هيچ اشکال و ايرادي بر آنچه ايشان گفتند نمي توان گرفت. آن نوشته سبب شد از جنبه ديگر در سطحي کلان تر به رابطه اعضاي ملت و جايگاه دولت در آن بنگرم.
سه. آنچه گفتيم مربوط به گروهي بود که اساساً ديگران از خارج گروه قصد دگرگون کردن هدف يا دخل و تصرف در کارگروه را نداشته باشند يا گروه مجبور نباشد با گروه هاي ديگر کار کند اما اگر ناچار يا لازم باشد با ديگران کار کند که معمولاً چنين است هر چقدر گروه منظم و مرتب باشد باز هم فعل و انفعال افراد و اشخاص خارج از گروه، همکاري کردن يا نکردن آنها بر کارکرد گروه تاثير خواهد گذاشت؛ واي به آن روزي که عده يي نخواهند گروه فرضي ما باشد يا کار کند يا بخواهند مطابق ميل و نظر آنها کار کند. گروه فرضي ما بايد هم کار خودش را بکند و هم سنگ اندازي ها و چوب لاي چرخ گذاشتن ها را تحمل يا خنثي کند.
چهار. اولاً مسلم است کار دستگاه قضايي همانند هر کار گروهي احتياج دارد که همه اعضا به هدف سازمان آشنايي و اعتقاد داشته باشند و آموزش و آموخته هاي اعضا، شوق و ذوق شان به کار و هدف سازمان همانند باشد. ثانياً کار قضايي سخت است و حجم کار کارگزاران دستگاه قضايي ما زياد و افسوس که چندان روي خوشي دست کم در عمل و نه در نظر به همکاري وکلا با خودش ندارد. به جاي آنکه از ايشان کمک بگيرد که کارش کمتر و دقيق تر شود کمکي که نمي گيرد هيچ، از توان خودش مايه مي گذارد که آنها را آن گونه که خودش مي خواهد بکند. به علاوه، هيچ علاقه و توجهي هم به گسترش روش هاي جانشين مراجعه به دادگاه هاي دادگستري در مسائل حقوقي از قبيل «داوري» ندارد. ثالثاً اصحاب دعوا هم هزار افسوس، غالباً با حسن نيت و پاک دستي به دادگستري نمي روند. قاضي بايد انواع و اقسام «فيلمنامه ها» و داستان ها را براي احراز واقعيت و تشخيص و تصديق حق بشنود و با تيزهوشي از ميان گفته ها و نوشته هاي طرفين دريابد که چه اتفاقي افتاده است، دشواري يافتن حکم موضوع و اقناع وجدان قاضي به جاي خود، حتي دادباخته يي که بحق محکوم به بي حقي شده است تجديدنظرخواهي و فرجام و ديگر طرق اعتراض به راي را از دست نمي دهد.
پنج.در آن نوشته جناب آقاي پورنجاتي از «صلاحيت ذاتي ماموران» سخن گفته بودند. قصدم از اين نوشته اين است که دولت هم صلاحيتي دارد. از دولتي به خصوص سخن نمي گويم و مقصودم مفهوم مجرد آن است. مسلم است که بايد تمام اعضاي دولت يعني سه قوه و تمام کارکنان دولت همانند هر گروه ديگر با هم تناسب داشته باشند. صرف نظر از اينکه آيا رابطه دولت و ملت رابطه وکيل و موکلي است يا رابطه قيم و ولي عليه يي اگرچه نظريه دوم در جوامع مردمسالار پذيرفته نيست؛ نکته اينجاست که نبايد از دولت که دستگاه دادگستري يکي از ارکان آن است انتظار داشت در تمام عرصه ها پيشتاز باشد و هر کاري بر دوش دولت باشد. دولت در حدود صلاحيت خودش بايد پاسخگو و موظف به خدمت به مردم باشد. مضافاً اينکه هر کاري با قدرت دولت شدني نيست، رفتار کارگزاران دولت که دستگاه دادگستري بخشي از آن است چه از نظر روابط کارگزاران با يکديگر و چه از نظر روابط ايشان با مردم بايد براساس قانون باشد؛ اين شرط لازم است اما کافي نيست. ترويج و تعليم و عمل به وفاداري، دورانديشي، ميانه روي، عدالت، بخشندگي، دلسوزي، بردباري، پاکدامني، راستگويي، ادب، حسن نيت و عشق بين مردم جزء وظايف دولت نيست. اين فضايل لحظه لحظه بايد در گفتار و رفتار مردم مرسوم باشد. اميد است آن کسان که تمام يا بخشي از فضايل برشمرده را بوسيده اند و به کنار نهاده اند يا کلاً از وجود آنها غافل شده اند در رفتار خودشان تجديدنظر کنند. به اين شکل جامعه رو به سوي کمال مي رود و بار دستگاه دادگستري کم مي شود و زندگي شيرين تر. هموطن مهرتان بر ديگران افزون باد.
رسالت:ايران و فرانسه زمان ژنرال دوگل
«ايران و فرانسه زمان ژنرال دوگل»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛
چندي پيش با يکي از اساتيد دانشگاه تولوز فرانسه دردانشگاه امام صادق(ع) ملاقاتي داشتم. وي مي گفت ايران فعلي مانند فرانسه زمان ژنرال دوگل است که براي حفظ و توسعه منافع ملي خود تدابير استثنايي و منحصر به فردي اتحاذ مي کند. وي معتقد بود امروز دولتي در ايران در راس کار است که قادر است دست به اقدامات استثنايي و غير قابل پيش بيني بزند. برداشت اين روشنفکر فرانسوي اگر چه در جاي خود قابل تحليل و بررسي است اما مسبوق به پاسخ گويي به اين پرسش اساسي است که ممشاي سياست ورزي جمهوري اسلامي ايران و بنيان مرصوص حفظ و توسعه منافع ملي در عرصه هاي مختلف بين المللي بر چه شالوده اي شکل گرفته است؟ به بيان ديگر صورت بندي سياست خارجي نظام ايران پس از انقلاب اسلامي از چه نقشه راهي تبعيت مي کند؟
چندي پيش با يکي از اساتيد دانشگاه تولوز فرانسه دردانشگاه امام صادق(ع) ملاقاتي داشتم. وي مي گفت ايران فعلي مانند فرانسه زمان ژنرال دوگل است که براي حفظ و توسعه منافع ملي خود تدابير استثنايي و منحصر به فردي اتحاذ مي کند. وي معتقد بود امروز دولتي در ايران در راس کار است که قادر است دست به اقدامات استثنايي و غير قابل پيش بيني بزند. برداشت اين روشنفکر فرانسوي اگر چه در جاي خود قابل تحليل و بررسي است اما مسبوق به پاسخ گويي به اين پرسش اساسي است که ممشاي سياست ورزي جمهوري اسلامي ايران و بنيان مرصوص حفظ و توسعه منافع ملي در عرصه هاي مختلف بين المللي بر چه شالوده اي شکل گرفته است؟ به بيان ديگر صورت بندي سياست خارجي نظام ايران پس از انقلاب اسلامي از چه نقشه راهي تبعيت مي کند؟
پاسخ به اين سوال ضمن انسداد منافذ تخالف هاي فلسفي و بنيادين زمينه هاي لازم را براي توافق و تقاعد عموم نخبگان کشور در زمانها و مکان هاي مختلف بر چشم انداز و دور نماي اهداف جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي مختلف بين المللي فراهم مي کند. از سويي با تبيين و تصريح زيربناي منطقي استراتژي ها، تاکتيک ها، معاضدت ها، دشمني ها، اتحاد ها و ... در مقاطع مختلف زماني و مکاني پاسخ شفاف و روشني را به برخي سوالات نظير اينکه چرا پس از سي سال دشمني با آمريکا امروز مسير مذاکره را پيش گرفته ايم، خواهيم داد.
صريح ترين پاسخي که مي توان به چيستي شالوده سياست ورزي جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي بين المللي داد، تقابل جبهه کفر و ايمان است. در حقيقت توسعه نظام ايماني و هدم کفر، استراتژي حياتي هر نظام سياسي دينمدار است.
رويکردهاي مبنايي نظام جمهوري اسلامي ايران هيچ گاه اجازه نخواهد داد که اين کشور و اين نظام در چارچوب هاي تحليلي يک کشور معمول بگنجد.
جمهوري اسلامي ايران نيز مانند هر نظام سياسي و اجتماعي ديگري تمايل به رشد و ارتقاي جايگاه و نقش خود در عرصه هاي مختلف دارد. اين توسعه طلبي مطلوب نظام ايماني و واقعيت امروز نظام کفر است.
بنبانگذار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) در بخشي از پيام استقامت خود نقشه راه و مبناي سياست خارجي جمهوري اسلامي را اينگونه تبيين مي فرمايند:” نکته مهمي که همه بايد به آن توجه کنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است که دشمنان و جهانخواران تا کي و تا کجا ما را تحمل مي کنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزي جز عدول از همه هويت ها و ارزشهاي معنوي الهيمان نمي شناسند. به گفته قرآن کريم هرگز دست از مقابله و ستيز با شما برنمي دارند مگر اينکه شما را از دينتان برگردانند...”
بر اين اساس تغيير رفتار و روي خوش جمهوري اسلامي در مقابل دولت جديد آمريکا به طور منطقي نمي تواند به معناي نفي تقابل رويکردهاي مبنايي جبهه حق و باطل باشد.
سازش با باطل جز در اين دو معنا نمي گنجد يا به معناي عقب نشيني ايمان و پيشروي کفر و يا به معناي کوتاه آمدن کفر و رشد و توسعه نظام ايماني. که البته به نظر نمي رسد اتفاقات اخير را بتوان در قالب عقب نشيني جبهه حق تاويل و تفسر کرد.
بر اين اساس مناشي اين رخداد جديد خارج از اين دو حالت نيست. يا دولت جديد آمريکا به عنوان نماد سمبليک استکبار حاضر شده است استقلال و آزادي جمهوري اسلامي و مشروعيت انقلاب اسلامي را به رسميت بشمارد و يا اينکه مذاکرات، مرحله جديدي در تقابل دو جبهه است که متاثر از سياست خارجي پيش رو نظام اسلامي و ضعف روز افزون جبهه استکبار است.
به زعم نگارنده اين سطور عقب نشيني جبهه باطل متاثر از زوال استکبار جهاني و سياست خارجي تهاجمي جمهوري اسلامي دشمنان انقلاب را وادار به کوتاه آمدن در اين مقطع کرده است که به خودي خود مي تواند فرصتي حياتي براي جمهوري اسلامي محسوب شود.
حضرت امام خميني(ره) اين الگو و اسوه مقاومت در برابر جبهه باطل اين واقعيت را اين گونه تبيين مي فرمايند:” هر چه بيشتر براي ظلم خضوع کنيد ظلم بيشتر فشار مي آورد وقتي که مهيا بشويم براي جلوگيري از ظالم، ظالم عقب مي نشيند، هر چه زيادتر فشار بياوريم او عقب تر مي نشيند، اگر شما يک قدم عقب بنشينيد او جلو مي آيد و اگر شما يک قدم جلو برويد، او عقب مي رود، اين يک سنت الهي است.”(پيام امام به مناسبت شروع سال1359 )
اما چرا وضعيت کنوني به شرط تغيير رويکرد آمريکا براي مذاکره مهيا است؟
مورگنتا يکي از نظريه پردازان روابط بين الملل معتقد است نسبت قدرت در سياست مانند نسبت ثروت در اقتصاد است. در حال حاضر يک دولت قدرتمند در ايران بر سر کار است که با اقتدار سکان سياست خارجي کشور را در دست دارد و حاضر نيست ذره اي از منافع ملي ايران کوتاه بيايد. رويکرد مردمي دولت باعث شده است که فاصله اي بين دولت و مردم وجود نداشته باشد و يک پشتوانه عظيم اجتماعي دستگاه سياست خارجي را در مذاکرات اخير حمايت کند.کشور به لحاظ کيفيت اتحاد ملي و انسجام اسلامي در اوج خود قرار دارد. وفاق ملي بر سر موضوع هسته اي در وضع مطلوبي است و مسئولان و مردم يکصدا مصمم به احقاق حقوق کشور هستند. در مقابل دوران زوال ابرقدرتها بخصوص آمريکا آغاز شده است.قطبيت رنگ باخته و معادلات بين المللي به سوي يک دنياي بي قطبي در حرکت است.
سرمايه اقتدار ملي ذيل تدابير داهيانه رهبر معظم انقلاب که بعد از حضرت امام خميني(ره) به عنوان اصلي ترين سمبل مقاومت در برابر جبهه باطل شناخته مي شوند اندوخته و ثروت بزرگي براي مذاکره کنندگان است تا در اين مقطع حساس نيز کشتي انقلاب را به سلامت و همراه با عزت به مقصد برسانند.
ابتكار: اصولگرايان و رازهايي که تاب مستوري ندارند
-چند روز پس از اين سخنان حميد رسايي نماينده اصولگراي مردم تهران برآشفته از اين موضوع به ميدان آمد و صبر نکرد تا نوبت به نطق در صحن علني مجلس برسد،به همين خاطر در سايت شخصي اش مطلبي نوشت و به مسائلي درباره عملکرد و نظرات محمدرضا باهنر اشاره کرد که فضاي عمومي جامعه کمتر از آن آگاه بود. او با طرح سئوالاتي که محمدرضا باهنر را نشانه رفته بود نوشت:چه کساني در ايام انتخابات در فراکسيون اصولگرايان تمام تلاش خود را مصروف جلوگيري از جمع بندي فراکسيون در حمايت از احمدي نژاد کردند و پس از آن که فراکسيون تصميم به حمايت از وي گرفت، از اعلام آن خودداري کردند؟چه کسي در همان ايام در جلسات مختلف با امثال آقاي تابش (رئيس فراکسيون اقليت) براي آقاي خاتمي پيام مي داد که زبان ما بسته است، اميدواريم شما برخي نکات را در باره دولت نهم مطرح کنيد؟ چه کسي حدود يک ماه قبل از انتخابات در جلسه اي که آقاي حسينيان و زارعي نيز حضور داشتند، رسما گفت که معتقد است برخي از شخصيت ها و احزاب اصولگرا بايد از موسوي حمايت کنند تا اگر راي آورد، بتوانند در قدرت حضور داشته باشند و از تکرار دوم خردادي ديگر جلوگيري کنند؟ چه کسي قافيه را باخته بود تا آنجا که به گفته يکي از مسئولان ارشد ستاد موسوي، حاضر شد در فيلم انتخاباتي موسوي هم حضور يابد و البته مشاوران اصلاح طلب موسوي، کانديداي خود را از اين کار منع کردند با اين توجيه که در اين صورت، راست سنتي نيز در آراي جبهه سبز پوشان خود را شريک مي داند؟چه کسي از آخرين تلاش خود براي حمايت از موسوي نيز دريغ نکرد و چند روز قبل از انتخابات در نامه اي به يکي از مقامات عالي رتبه، خيرخواهانه(!) از ايشان مي خواهد تا با توجه به احتمال پيروزي اصلاح طلبان، ضمن حمايت تلويحي از موسوي، از تکرار دوم خرداد جلوگيري کند؟
بر اين سياهه مي توان موارد ديگري را نيز افزود.نظير:افشاي نامه مقام رهبري به رئيس جمهورمبني بر کنار گذاشتن رحيم مشايي از سمت معاون اولي که يک نماينده اصولگراي ديگر و عضو هيئت رئيسه مجلس خبر آن را منتشر کرد. اما همين مقدار کافي است که پشتوانه اين سئوال شود که چرا در ميان اصولگرايان که به نظر مي رسيد راز داري (بخوانيد پنهان کاري)يکي از اصول اوليه کاري آن ها مي باشد، افشاگري به شيوه اي معمولي بدل شده است؟به نظر مي رسد بتوان به اين سئوال پاسخي اين گونه داد:اصولگرايان در مجالس خود که در مرحله اول بر سري بودن و محرمانه بودن آن تاکيد زيادي مي شود به توافقات و تفاهماتي دست پيدا مي کنند که بيرون از آن تعهدي نسبت به رعايت آن ها وجود ندارد.وهمين موضوع است که پس از مدتي سبب مي شود يکي از طرف هاي قضيه با علم کردن موضوعي ديگر که به رازي سر گشاده مي ماند از در پاسخ برمي آيد اما نتيجه آن خود به راز ديگري تبديل مي شود که با پيمان شکني ديگري به افشا نزديک مي شود.
كيهان: كوتاه نيامديم،كوتاه شدند!
شايد تصور شود كه اشاره به اين حواشي ضرورت چنداني ندارد ولي بايد توجه داشت در پاره اي از موارد، حاشيه ها نه فقط بيرون از متن تلقي نمي شوند، بلكه بخشي از متن و توضيح دهنده و گويا كننده آن نيز هستند. حواشي ياد شده، از اين دسته است و نگارنده برخلاف دكتر جليلي و ساير اعضاي هيئت مذاكره كننده كشورمان بر اين باور است كه مردم شريف و فداكارمان حق دارند بدانند- و ضروري است بدانند- كه نمايندگانشان مي توانند با اتكال به خدا و پشتيباني ملت، در طراز ايران مقتدر اسلامي با نمايندگان قدرت هاي بزرگ روبرو شوند... راستي دكتر جليلي، جانباز قطع پا و حافظ كل قرآن نيز هست... چه عيبي دارد كه اين نيز گفته شود... و گفته شد!
3- مقامات رسمي آمريكايي، اروپايي و اسرائيلي در جريان فتنه اخير كه با حمايت مالي- تبليغاتي گسترده آنها برپا شده بود، از اين فتنه با عنوان يك آشوب دوپله اي ياد مي كردند كه هدف اصلي و نهايي آن براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران!! و هدف كوتاه مدت آن، تضعيف ايران اسلامي است! و بر اين خيال خام بارها به صراحت تأكيد كرده بودند نتيجه كوتاه مدت اين فتنه را با حضور ضعيف و خسته - AWEARIED IRAN تعبير نتانياهو- جمهوري اسلامي ايران در اجلاس اكتبر ژنو، شاهد خواهند بود! به نوشته روزنامه اسرائيلي هاآرتص، بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در تماس با نانسي پلوسي رئيس مجلس نمايندگان آمريكا از آنها خواسته بود «در مذاكرات ژنو، بدون كمترين ترديد از عواقب آن، ايران را به سختي تحريم كنيد. نظام ايران اكنون تحت تأثير مخالفت هاي اصلاح طلبان- بخوانيد سران فتنه- ضعيف شده است و هرگز ضعيف تر از اين روزها نبوده است، بنابراين، اكنون مناسب ترين زمان براي تحريم و فشار بر ايران است. اگر در شرايط كنوني در تحريم ايران ترديد كنيد، فرصتي كه فراهم آمده را از دست خواهيد داد... وقت آن است كه نمايندگان آمريكا و اروپا بيشترين فشار را بر تيم مذاكره كننده ايران وارد كنند. ايراني ها حتماً كوتاه مي آيند و شما موفق خواهيد شد»!
4- بعد از راهپيمايي روز قدس كه از ريزش شديد هواداران موسوي و خاتمي حكايت مي كرد و مخصوصاً بيانات رهبر معظم انقلاب در نماز عيد فطر تهران و ساعتي بعد در جمع مسئولان، كه نشانه اي غيرقابل ترديد از اقتدار ايران اسلامي بود، در لحن و فحواي اظهارنظرهاي مقامات و رسانه هاي غربي و صهيونيستي تغيير محسوسي پديد مي آيد، اما توپخانه تبليغاتي آنها كماكان به شليك رجزهاي آنچناني مشغول است و بر تضعيف ايران اسلامي و ضرورت بهره گيري غرب از اين موقعيت در اجلاس ژنو تأكيد مي كند.
5- نشست ژنو ميان 1+5 و ايران اسلامي در روز پنج شنبه 9 مهرماه 88- اول اكتبر 2009- در اين حال و هوا تشكيل مي شود، اما برخورد مقتدرانه هيئت اعزامي جمهوري اسلامي ايران، آخرين توهمات احتمالي حريف را فرو مي ريزد و ايران اسلامي را نه فقط ضعيف نشده، بلكه بارها مقتدرتر از گذشته مي بينند. بعد از پايان اجلاس، تغيير لحن مقامات و رسانه هاي غربي به وضوح ديده مي شود. اسرائيلي ها بعد از 5 روز «سكوت» معني دار كه رسانه هاي آمريكايي و اروپايي با تعجب از آن ياد مي كنند، زبان قفل شده خود را باز كرده و سايت وزارت خارجه اسرائيل مي نويسد «روز اول اكتبر، روز مذاكرات هسته اي، روزي بود كه غرب آمده بود تا به اصطلاح اتمام حجت كند و به رژيم ايران بگويد كه اگر كوتاه نيايي، كوتاهت مي كنيم، ولي بار ديگر جمهوري اسلامي غرب را شكست داد».
مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي، اما خيلي زودتر و در اولين ساعات بعد از نشست به شكست خود اعتراف كردند، اگرچه برخي از آنها كوشيدند آرزوهاي بر باد رفته خود را به «خبر»! تبديل كنند، كه كارايي اين ترفند ديري نپائيد و اين گروه نيز به شكست اعتراف كردند. روزنامه آمريكايي «لس آنجلس تايمز» بي آن كه خشم خود را پنهان كند، با تيتر درشت در صفحه اول خود نوشت «ايران برنده مذاكرات ژنو بود»، جان بولتون نماينده سابق آمريكا در سازمان ملل متحد كه به كينه توزي عليه ايران اسلامي شهرت دارد، در مصاحبه اي گفت «چگونه مي توان انكار كرد كه مذاكرات ژنو پيروزي بزرگ ديگري براي ايران بوده است». نيويورك تايمز نوشت «دولت آمريكا و متحدان غربي اش باز هم مانند سال هاي گذشته از ايران در حوزه ديپلماسي شكست خوردند». روزنامه واشنگتن پست با ادبيات تحقيركننده اي خطاب به آمريكا و كشورهاي اروپايي عضو 1+5 نوشت؛ «لحن مثبت اوباما بعد از اجلاس ژنو، اگرچه ظاهري اميدواركننده داشت، اما از نااميدي عميق وي نسبت به توقف برنامه هسته اي ايران خبر مي داد»، خبرگزاري انگليسي رويترز، در تحليلي از نشست ژنو تأكيد كرد «ايران با حضور مقتدرانه خود در ژنو نشان داد كه هرگز از فعاليت هسته اي خود عقب نشيني نمي كند» و...
6- مقامات و رسانه هاي غربي در اولين واكنش خود سعي كردند موافقت ايران!! با ارسال اورانيوم غني شده زير 5 درصد به يك كشور ثالث براي تبديل آن به اورانيوم با غناي 20 درصد- به منظور بهره گيري در رآكتور تهران و براي توليد «راديو داروها»- را يك موفقيت براي خود و امتياز بزرگي قلمداد كنند كه ايران در اجلاس ژنو به حريف داده است!! اين در حالي است كه؛
الف: ايران طي نامه اي به آژانس نياز خود را به راديو ايزوتوپ ها با غناي 20 درصد براي توليد راديو داروها اعلام كرده بود بي آن كه با فرآيند تكميلي غني سازي- از 4 يا 5 درصد به 20 درصد- در يك كشور ثالث موافقتي كرده باشد. اما در اجلاس ژنو پيشنهاد انجام فرآيند تكميلي در يك كشور ثالث- روسيه يا فرانسه- از سوي غربي ها مطرح شد كه پاسخ مثبت يا منفي ايران را درپي نداشت.
ب: غربي ها خيلي زود متوجه شدند كه آنچه به عنوان «امتياز» ايران به حريف مطرح كرده اند در حقيقت امتيازي براي ايران اسلامي است. چرا كه تمامي چالش 6 ساله اخير بر اين محور بود كه ايران غني سازي اورانيوم براي ساخت ميله سوخت رآكتورها را حق خود مي دانست و تأكيد مي ورزيد كه اين غني سازي تا مرز حداكثر 5 درصد خواهد بود - اگرچه غني سازي با درصد بيشتر نيز مطابق مفاد NPT و پادمان هاي مربوطه حق قانوني ايران است- و غربي ها با اين خواست ايران - غني سازي حداكثر 5 درصدي- مخالفت مي كردند و چالش6ساله روي اين محور بود. گفتني است غرب حتي با برخورداري ايران از 20 سانتريفيوژ نيز به شدت مخالفت مي ورزيد. بنابراين وقتي با ارسال اورانيوم 5 درصد غني شده به كشور ثالث براي انجام فرآيند تكميلي موافقت مي شود، مفهوم و معناي ديگر آن، اين است كه حريف از اصرار خود بر پيشگيري از غني سازي 5 درصدي اورانيوم در ايران دست كشيده و به اين درصد از غني سازي در ايران تن داده است از اين روي، اگرچه ايران با ارسال اورانيوم غني شده 5 درصدي به كشور ثالث موافقت نكرده است ولي بر فرض انجام اين فرآيند، امتيازي را كه غرب طي 6 سال گذشته بر سر آن جنجال و هياهو به راه انداخته بود، به دست آورده است و اين، يعني همان كه غرب چاره ا ي جز پذيرش ايران هسته اي ندارد و ايران اسلامي از هسته اي شدن كوتاه نيامده است.
ج: در حالي كه حتي رژيم اشغالگر قدس هم، اين امتياز را پايان موفقيت آميز چالش هسته اي 6 ساله به نفع ايران اسلامي دانسته و با لحني تمسخر آميز غرب را به همين علت ملامت مي كند، برخي از سايت هاي مدعي اصلاحات و از جمله يك روزنامه زنجيره اي ارگان موسوي در يادداشتي كه كم اطلاعي و نگاه عوامانه اصلي ترين شاخصه آن است مي نويسد: «سرانجام پس از حدود 7 سال به توافقي با غرب دست يافتيم كه 5 سال پيش نيز قابل دسترسي بود»! و به خيال خود توضيح مي دهد كه در گذشته نيز غرب پيشنهاد غني سازي اورانيوم در خارج از ايران را مطرح كرده بود! در اين نگاه عوامانه عمداً فراموش شده است كه خواسته غرب توقف كامل غني سازي اورانيوم 5 درصدي در ايران و انجام آن در يك كشور ثالث بود و ايران بر انجام غني سازي 5 درصدي تاكيد داشت. در حالي كه اكنون غرب- در صورتي كه بار ديگر هم عهدشكني نكند- به همان خواسته ايران در چالش 6 ساله تن داده است... و در اين باره گفتني هاي ضروري ديگري نيز هست.
جمهوري اسلامي: دهن كجي صهيونيست ها به كميته حقيقت ياب
«دهن كجي صهيونيست ها به كميته حقيقت ياب»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛
تهاجم سنگين هوائي رژيم صهيونيستي به غزه چند ساختمان و تونل هاي انتقال غذا و مايحتاج مردم غزه را هدف قرار داده است . اين حملات موجب اختلال در امر كمك رساني به مردم فلسطين شده و در واقع حلقه محاصره اطراف غزه را تنگ تر ساخته است . ترديدي وجود ندارد كه دور جديد جنايات رژيم تل آويو با چراغ سبز حاميان غربي اين رژيم صورت گرفته است .
سخنگوي ارتش صهيونيستي ضمن تاييد حملات هوائي به غزه آنرا پاسخي به حملات موشكي مقاومت به سرزمين هاي اشغالي توصيف كرده است . در واقع صهيونيستها با اين حملات خود مايلند 1 5 ميليون ساكن غزه را عليه مقاومت بشورانند . اين هدف جديدي نيست بلكه اصل جنگ 22 روزه نيز با همين هدف آغاز شد ولي صهيونيستها در ميدان عمل دريافتند كه هر چه بيشتر بر مردم غزه فشار بياورند وحدت آنها بيشتر و هماهنگي با مقاومت اسلامي جدي تر خواهد شد.
فشار روزافزون به ساكنان غزه رژيم صهيونيستي را در سطح بين المللي دچار انزواي سياسي تبليغاتي كرده و كشورهاي جهان سعي دارند با موضع گيريهاي صريح خود اين رژيم را از تداوم محاصره غزه و از جنايات جنگي عليه ساكنان غزه بازدارند.
اخيرا « رجب طيب اردوغان » نخست وزير تركيه با محكوم كردن سياستهاي تجاوزكارانه و ضد انساني رژيم صهيونيستي اعلام كرد فجايع انساني در غزه همچنان ادامه دارد و هيچ يك از تعهدات بين المللي درباره غزه به اجرا در نيامده است . وي خاطرنشان ساخت اگر چه 4 5 ميليارد دلار تعهد مالي براي بازسازي غزه وجود دارد ولي هيچ يك از تعهدات عملي نشده است و اسرائيل به محاصره و تحريم غزه ادامه مي دهد. بطوريكه امكان ارسال ابتدائي ترين انواع كمكها نيز وجود ندارد.
دقيقا به موازات همين موارد رژيم صهيونيستي در برابر گزارش هاي تكان دهنده گروه حقيقت ياب سازمان ملل به ستيز و برخورد جدي روي آورده است . گزارش اين گروه درباره جنايات ضد انساني صهيونيست ها شوك بزرگي را به وجود آورده و اسرائيل را دچار دردسرهاي فراواني كرده است . « ريچارد گلدستون » رئيس كميته حقيقت ياب سازمان ملل از واكنش هاي جنون آميز رژيم صهيونيستي در قبال اين گزارش اظهار تعجب كرده و مي گويد : « فشارهاي بين المللي بايستي بتواند اسرائيل را به قبول شرايط جديد وادار كند و اتهامات خود را در طول جنگ غزه بپذيرد چرا كه در غير اينصورت امكان تكرار همين جنايات در مقياسي وسيع تر نيز وجود دارد.
گلدستون سران رژيم صهيونيستي را به « كتمان حقايق » متهم ساخته و مي افزايد : « حتي بدون همكاري اسرائيل هم با مشاهده نوار غزه مي توان آثار و تبعات جنايات اسرائيل را به خوبي مشاهده كرد » .
در همين حال مديركل وزارت خارجه رژيم صهيونيستي از سفراي 26 كشور اروپائي خواسته است بخاطر اسرائيل و براي باصطلاح مبارزه با تروريسم اين گزارش گروه حقيقت ياب را تكذيب و محكوم نمايند. هر چند هيچ كشور اروپائي حاضر به تكذيب و رد اين گزارش نشده است ولي صهيونيستها با بمباران هوائي غزه در واقع به سازمان ملل و گزارش گروه حقيقت ياب دهن كجي كرده اند و مي خواهند نشان دهند كه حتي انتشار جهاني و رسمي اين قبيل گزارش هاي افشاگرانه هم تاثيري در مواضع جنون آميز آنها بجا نخواهد گذاشت.
در اين ميان آنچه اهميت دارد اينست كه گلدستون هم يك صهيونيست به اعتراف دخترش علاقمند به اسرائيل است و فقط از روي حقايق جنگ غزه پرده برداري كرده است . البته صهيونيستها با بمباران غزه اهداف ديگري را هم تعقيب مي كنند. با درنظر گرفتن جايگاه و نقش دولت حماس در غزه بمباران اخير به منزله اعمال فشار بر حماس نيز تلقي مي شود. اين نكته بويژه با عنايت به مذاكرات آشتي ملي گروههاي فلسطيني در مصر نشانه جانبداري رژيم تل آويو از محمود عباس و جناح خائن فتح محسوب مي شود كه با اعمال فشار بر حماس اميدوار است كفه را به سود سازشكاران سنگين كند. نكته مهم اينست كه پس از چند بار تلاش ناموفق براي دستيابي به تفاهم ميان فتح و حماس رژيم قاهره با چراغ سبز مشترك آمريكا و ارتجاع عرب درصدد اعمال فشار بيشتر بر حماس است . بمباران هوائي اخير غزه مي تواند بيانگر « هشدار عملي » به حماس براي تاثيرگذاري بر مواضع اين گروه در مذاكرات باشد.
از سوي ديگر مذاكراتي نيز براي آزادي اسراي فلسطيني در قبال آزادي « گلعاد شاليط » در جريان است كه هنوز به سرنوشت روشني نرسيده است . طي روزهاي گذشته يك نوار كوتاه ويديوئي از شاليط منتشر شد كه نشانه سلامت وي بود . صهيونيستها در عوض اين نوار 19 زنداني زن فلسطيني را آزاد كردند كه همين امر يكبار ديگر استحكام مواضع مقاومت را ثابت مي كند و نشان مي دهد كه حماس دست برتر را دارد و وجود اين نظامي صهيونيست در دست مقاومت يك اهرم فشار نيرومند است . بعلاوه اين براي دنياي عرب خفت و خواري فراواني را به اثبات مي رساند كه اسرائيل بخاطر يك زنداني خود دنيا را تحت فشار قرار داده ولي وجود 10 هزار اسير فلسطيني كوچكترين واكنشي را از جانب دنياي عرب به همراه ندارد و فلسطيني ها به تنهائي بايستي با اين پديده دست و پنجه نرم كنند. آنچه بيش از اين اهميت دارد كارشكني و خيانت اعراب و حتي جناح هاي خائن در جبهه فلسطين است كه در جهت تامين منافع نامشروع صهيونيست ها قرار گرفته اند. حماس و جهاد اسلامي در بيانيه اي همكاري و همراهي « فتح » با صهيونيستها را مورد اعتراض قرار داده اند كه چرا با صهيونيستها همفكري كرده و تاخير در بررسي گزارش « گلدستون » را پذيرفته اند اين تازه ترين خيانتي است كه محمود عباس در چارچوب مذاكرات 3 جانبه با آمريكا و رژيم صهيونيستي به آن تن داده است !
سرمايه: فضاي ضدسرمايه گذاري در ايران
«فضاي ضدسرمايه گذاري در ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي سرمايه به قلم شاهين شايان آراني است كه در آن ميخوانيد؛ سرمايه گذاران خارجي بسياري علاقه مند به سرمايه گذاري در صنعت مخابرات کشور هستند اما متاسفانه فضاي سرمايه گذاري در کشور مهيا نيست. مخابرات شرکتي است که پتانسيل هاي بالقوه بسياري دارد که با ورود تکنولوژي جديد و تغيير تفکر آن از دولتي به خصوصي، با بالفعل شدن پتانسيل ها، سودآوري آن افزايش مي يابد.
با واگذاري مخابرات به بخش خصوصي انتظار مي رفت مديريت خصوصي بر آن حاکم شود و سرمايه گذار خارجي نيز در آن حضور يابد اما با وجود تمايل سرمايه گذاران خارجي اين اتفاق رخ نداد چرا که فضاي سرمايه گذاري در کشور ما ضدسرمايه گذاري است و هر زمان سرمايه گذاري بزرگي از طرف بخش خصوصي در شرف انجام بود، يک سونامي منفي گريبان آن را گرفت.
تجربه حضور بخش خصوصي در واگذاري هاي گذشته مويد اين ادعا است. نبود فرهنگ سرمايه گذاري سدي مقابل حضور بخش خصوصي است. زماني ما خصوصي سازي را آغاز کرديم که فرهنگ آن در کشور وجود نداشت. در حالي که فضا بايد به گونه اي باشد که بخش خصوصي با تمايل در رقابت هاي واگذاري ها ورود يابد که اين موضوع در خصوص سرمايه گذاران خارجي هم صدق مي کند. سرمايه گذاران خارجي در صورتي در خريد بلوک هاي مديريتي شرکت هاي مشمول اصل 44 مشارکت خواهند کرد که يک بخش خصوصي قدرتمند نيز در آن حضور يابد در حالي که عمده خريداران بلوک هاي مديريتي، نهادهاي شبه دولتي بودند.
اين در حالي است که حضور بخش خصوصي اعتماد سرمايه گذاران خارجي را جلب مي کند. به نظر مي رسد اتفاقات حين واگذاري بلوک مديريتي مخابرات و پس از آن سرمايه گذار خارجي را عقب نشيني داده است. هويت خريدار هر چند در جاي خود قابل توجه است اما آنچه از منظر سرمايه گذار خارجي بااهميت تلقي مي شود، تداوم تفکر دولتي بر شرکت مخابرات است.
دنياي اقتصاد: آينده مذاكرات هستهاي
«آينده مذاكرات هستهاي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛فضاي پس از مذاكرات ژنو درباره برنامه هستهاي ايران دوگانه و آميختهاي از بيم و اميد است. در نخستين ساعات پس از اين مذاكرات كه پنجشنبه گذشته برگزار شد، مذاكرهكنندگان از پيشرفت سخن گفتند و حتي باراك اوباما، رييس جمهور آمريكا براي توصيف آن از لفظ بسيار خوش بينانه «سازنده» استفاده كرد.
محور خوشبيني اين بود كه ايران در گفتوگو با نمايندگان گروه 1+5 پذيرفته است، بخشي از فرآيند غنيسازي اورانيوم را در خاك روسيه و تحت نظارت فرانسه انجام دهد. علت شادماني غرب از چنين توافقي، اين است كه نگراني آنها از انحراف احتمالي در برنامه هستهاي ايران و گرايش آن به سوي هدفهاي نظامي (كه ادعاي هميشگي غرب است) برطرف ميشود؛ اما هنوز ساعتي از اعلام اين خبر نگذشته بود كه يك مقام ايراني در گفتوگو با شبكه پرس تيوي، چنين توافقي را تكذيب كرد.
ليكن با وجود اين تكذيب، خبرها و تحليلها عمدتا حول همان خبر قبلي ادامه يافت و هنوز هم ادامه دارد. برخي منابع غربي از جمله روزنامه پرنفوذ وال استريت ژورنال، ايران را برنده مذاكرات ژنو خواند و نمايندگان كنگره آمريكا به صورتهاي گوناگون به اوباما هشدار دادند كه در تعامل با ايران احتياط كند. حتي شبكه خبري فاكس نيوز كه به جمهوريخواهان كنگره و نومحافظهكاران آمريكا نزديك است با انتشار يك نظر سنجي مدعي شد بيشتر آمريكاييها خواستار برخورد نظامي با ايران هستند.روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز هم در گزارشي از نزديكتر شدن ايران به تكنولوژي هستهاي نظامي خبرداد.اين خبر هم توسط مقامهاي آمريكايي تكذيب يا دستكم تعديل شد؛ اما آثار تخريبي آن در فضاي رسانهاي باقي ماند.در اين فضاي پرخبر و البته پرابهام، پرسشهاي اصلي اين است كه كار اين مذاكرات به كجا خواهد انجاميد؟آيا بازديد از تاسيسات هستهاي قم كه قرار است در دو هفته آينده انجام شود پايان كار خواهد بود؟ آيا غرب با ادامه فعاليت هستهاي ايران موافقت خواهد كرد يا برعكس ايران به توقف اين برنامه تن خواهد داد؟
هيچيك از اين پرسشها، پاسخ كوتاه ندارد. كسي نميتواند بگويد غرب عقبنشيني خواهد كرد يا ايران.
هيچكس نميتواند زماني حتي تقريبي براي فيصله يافتن اين مساله تعيين كند و در نهايت هيچ چشماندازي كه نشاندهنده عناصر غالب و مغلوب در اين مذاكرات باشد، متصور نيست.
مذاكراتي كه در ژنو آغاز شده، ادامه همان فرآيند قبلي و چند ساله است كه نتيجه آن به تواناييها، مهارتها، ملاحظات و مقتضيات طرفين مناقشه بستگي دارد.
از آنچه تاكنون گذشت فقط دو موضوع تا حدودي روشن است؛ اول اينكه هيچيك از طرفين مذاكره آماده عقبنشيني نيست و دوم اينكه طرفين مايل نيستند، مذاكره جاي خود را به رفتارهاي خشونتبار بدهد. همين دو موضوع موجب اميد و انگيزه اصلي ايران و غرب براي ادامه مذاكره است.
تلاش طرفين براي جلوگيري از شكل گرفتن اراده جنگ، موجب شده است كه طرفين، زخم زبانهاي منتقدان داخلي و رقيبان جهاني را ناديده بگيرند و براي شكلگيري اراده مذاكره و حركت به سوي مصالحه تلاش كنند؛ اما همين حركت اميدواركننده هم با چالشهايي سخت مواجه است. آمريكاييها گفتهاند به طولاني شدن مذاكرات تن نخواهند داد و ايران گفته است نتيجه اين فرآيند نميتواند و نبايد به توقف برنامه هستهاي منجر شود.بنابراين طبيعي است كه در روزها و هفتههاي آينده پا به پاي تلاشهاي ديپلماتيك براي حركت به سوي مصالحه، طرفهاي درگير به ويژه جمهوري اسلامي و ايالات متحده بر حجم تبليغات عليه يكديگر بيفزايند. اين تحركات تبليغاتي لزوما به معناي شكست مذاكرات يا حتي مقدمه بر هم زدن آن نيست، بلكه طرفين ميكوشند با اين كار هم راه شماتت رقيبان تندرو داخلي را كه احيانا مخالف مصالحه هستند، ببندند و هم اينكه براي حريف بينالمللي خود نمايش قدرت بدهند.
در همين چارچوب، طرفين مناقشه براي نشان دادن ارزش مصالحهاي كه به دنبال آن هستند، ناگزيرند خطر عدممصالحه را بزرگ و پرهزينه نشان دهند. واشنگتن ميكوشد به جامعه آمريكا بقبولاند كه همزمان با گرفتاريهاي اين كشور در عراق و افغانستان، منافع ملي آنان ايجاب ميكند مساله هستهاي ايران با روشهاي مسالمتآميز حل شود. جمهوري اسلامي هم با استدلالي كمابيش مشابه تلاش خواهد كرد به ايرانيان بقبولاند كيان كشور و نظام سياسي، با ادامه مذاكرات بهتر حفظ ميشود تا روشهاي ديگر. ملاحظات مشترك ايران و غرب، آنان را وادار ميكند كه يكديگر را ياري كنند.
آنچه اكنون طرفين مذاكره بهويژه دولتهاي ايران و آمريكا به آن نياز دارند، اين است كه در داخل كشور خود به سازش و كوتاه آمدن در برابر حريف متهم نشوند. اين ملاحظه در واقع همان چيزي است كه در مناسبات بينالمللي به آن پرستيژ يا حيثيتطلبي ميگويند؛ در واقع كليد حل بحران در درك مشترك از اين مقوله است. اگر طرفين بتوانند راهي بيابند كه هم هدف بينالمللي آنان تامين شود و هم در داخل كشور خود عزت و اقتدار دولتها را حفظ كنند، به احتمال زياد «اراده صلح» بر «اراده جنگ» فائق خواهد آمد.
مردم سالاري: حفظ کرامت انسان اصلي ترين هدف حکومت علي (ع)
«حفظ کرامت انسان اصلي ترين هدف حکومت علي (ع)»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم فروزان آصف نخعي است كه در آن مي خوانيد؛تشبيه ميرحسين موسوي به رجوي از سوي محمد جواد لاريجاني وطرح موضوع حاشيه ومتن توسط حداد عادل در ماجراي کهريزک واصرار وي براين که "مردن سه نفر درکهريزک مساله اصلي نشود"، مي تواند براي هرکسي که اندک آگاهي نسبت به اسلام و قرآن دارد درد آور باشد. البته دراين باره نمونه هاي فراوان ديگري وجود دارد، ولي اين دونمونه از آن جا داراي اهميت هستند که گويندگان اين سخنان يکي تئوريسين بحث " ام القرا" و ديگري از نزديکان جدي مرحوم مطهري بوده است. يکي خود را تئوريسيني برجسته مي داند وديگري نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي و عضو فراکسيون اصولگرايان است. اما بدون مداهنه بايد گفت آن چه از اين دو روايت به چشم نمي خورد عقلانيت اصولگرايي درحفظ کرامت انساني است. آيا از ميراث امام خميني (ره) و شهيد مطهري مي توان به چنين آموزه هايي رسيد؟ زماني غرب براي رهايي از کليسا، تئوري " انسان اشرف مخلوقات " را از جهان اسلام گرفت تا ثابت کند کليسا دارد به انحراف مي رود. جيوواني پيکو دلا ميراندولا که برزبان عربي نيز تسلط کامل داشت در سال 1486 درکتاب "خطابه اي در باب شان انسان " که ساموئل درسدن آن را " مانيفست انسانگرايي " ناميد، در دفاع از محور انساني مکتب انسانگرايي تاکيد مي کند که " من درکتاب هاي عربي خوانده ام که دردنيا هيچ چيز قابل تحسين تر از انسان وجود ندارد".
بي ترديد آثار اسلامي که در آنها با رويکرد به آيات قرآن مبني براين که اگر کسي يک انسان را بکشد گويي يک ملت را کشته است واگر يک انسان را احيا کند گويي يک ملت را احيا کرده است، حکم انقراض حکومت پاپ هارا صادر کرده است. پاپ ها در آن زمان بيش از آن که نقش رهبرمذهبي داشته باشند ، مانند حاکمان غير ديني عمل مي کردند.فرانچسکو گويچارديني، مورخ ايتاليايي درکتاب تاريخ ايتاليا درسال 1561 مي نويسد:" پاپ ها که قدرت جهاني پيدا کرده بودند، دستورات الهي ورستگاري روحشان را از ياد بردند... هدف آنها ديگر زندگي مقدس وپاک، گسترش مسيحيت و عمل نيک درقبال همسايگان نبود، آنها به جمع آوري سپاه، انباشتن ثروت ، بدعت گذاري و خلق شيوه هاي جديد براي کسب پول بود.
حال سخنان اين دو بزرگوار و ديگر سخناني که از طيف اصولگرايان به گوش مي رسد، آيا با مواضع صريح قرآن درباره انسان و حفظ حيات وبقاي اوکه برتر از خانه کعبه وخانه خدا ناميده شده، هماهنگي دارد؟ براساس خبر جهان نيوز بي دليل نبود که مقام معظم رهبري به سرعت دستور به تعطيلي بازداشتگاه کهريزک دادند. آيا همين دستور نشان از عظمت ماجرا ندارد؟ آيا واقعا ماجراي کهريزک تنها به زعم سرداررادان يک اشتباه بوده است؟
بي شک از اشخاصي چون محمد جواد لاريجاني و حداد عادل انتظار بيش از اين ها است. براساس اين انتظار لازم است به يکي ديگر از آيات قرآن استناد شود. در سوره حجرات آيه 9 آمده است:" اگر دوطايفه از مومنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح کنيد ، واگر باز يکي از آن دو برديگري تعدي کرد، با آن طايفه اي که تعدي مي کند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، ميان آن ها براساس دادگري سازش دهيد وعدالت کنيد که خدا دادگران را دوست دارد.
قرآن به زيبايي عمق واقعيت را بيان مي کند. دراين آيه هيچ يک از دو گروه متخاصم آلت دست دشمن و وابسته به يکي از دوامپراتوري ايران يا روم تلقي نشده است. بلکه از هردو گروه تحت عنوان " مومن " ياد شده است. ديگر اين که براي قضاوت درباره عمل هر يک از دو گروه، به عناوين ومعيارهاي ايدئولوژيک و ديني، قرآن کريم متوسل نشده است بلکه تاکيد مي کند براي ميانجيگري ميان دوگروه مومن، ببينيد کداميک به ديگري تعدي وستم کرده است. اکنون اين بحث مطرح است که اگر پس از انتخابات گروهي به نتيجه انتخابات اعتراض دارد، درست آن است که براساس اين آموزه قرآني براي حفظ کرامت هريک ، ميان آنان صلح برقرار شود يا کسي که به صندلي قوه مجريه يا مقننه تکيه دارد با هر ادبياتي مي تواند درحمايت از يک گروه از مومنان به طرد ديگري به عنوان پايگاه و تريبون دشمن اقدام کند مانند آن چه دربالا آمد؟
در اين ميان اصول گرايان قرار است با استناد به قرآن به اصول وارزش هاي مطرح شده پايبند باشند، يا براي حفظ منافع خود مايلند ارزش هاي قرآني را پشت سرخود بيندازند؟ مگر در همين آيه فلسفه حکومت علي (ع) متجلي نيست؟ يکي از خطوط قرمز علي (ع) در حفظ کرامت انسان ، حفظ حقوق اقليت ديني است آن جا که به دنبال ربودن خلخال از پاي يک زن يهودي مي فرمايد مرگ براي مسلمان جايز است. اين دست از اصول است که درعمل باعث شده علي (ع) زماني که ضربه شمشير ابن ملجم برسرش وارد مي شود، اعلام پيروزي کند (فزت ورب الکعبه) ولي نشاني از اين اعلام پيروزي زماني که با بيعت مردم به قدرت مي رسد نمي بينيم. آيا اصولگرايان نمي خواهند از اين آيات و وقايع تاريخي حساس براي تدوين دکترين سياسي در برخورد با گروه هايي سياسي و... بهره اي ببرند؟
قدس: انتفاضه سوم در راه است
«انتفاضه سوم در راه است»عنوان يادداشت روز روزنامهي قدس به قلم مهدي شکيبايي است كه در آن ميخوانيد؛محاصره مسجدالاقصي و سرکوب نمازگزاران فلسطيني از سوي رژيم صهيونيستي نشان مي دهد که سرزمينهاي اشغالي در انتظار وقوع انتفاضه سوم است.
انتفاضه دوم مسجدالاقصي که از سال 2000 ميلادي با ورود توهين آميز آريل شارون نخست وزير اسبق رژيم صهيونيستي به مسجدالاقصي آغاز شد بسياري از معادلات داخلي ومنطقه اي را تغيير داد وموجب شد که نيروهاي اشغالگر تحت فشار مبارزات ملت فلسطين ناخواسته از نوارغزه عقب نشيني کنند.
هر چند در انتفاضه دوم بيش از 5700 نفر از مردم فلسطين به شهادت رسيدند اما مبارزه ملت فلسطين به لحاظ کمي و کيفي شکل جديتري به خود گرفت.
پيروزي حماس در انتخابات پارلماني در سال 2005 و تشکيل دولت حماس، برآيند انتفاضه دوم بود.
اما اينکه چرا رژيم صهيونيستي با وجود آگاهي از حساسيتهايي که مسلمانان و ملت فلسطين درباره مسجدالاقصي دارند همچنان به سرکوب نمازگزاران فلسطيني و تعرض به اين مکان مقدس مي پردازد، چندين پاسخ براي اين پرسش وجود دارد.
نخست اينکه اسرائيل در چارچوب طرح يهودي سازي فلسطين اشغالي به ماجراجوييهاي جديد دست زده است.
سرکوب نمازگزاران با هدف تحريف افکار عمومي از طرح شوم يهودي سازي اراضي اشغالي و افزايش سقف چانه زني رهبران صهيونيستي در مذاکره با طرفهاي فلسطيني صورت مي گيرد.
اسرائيل تلاش مي کند روند مذاکرات صلح براي تشکيل دولت مستقل فلسطيني را در چارچوب مسائل حاشيه اي مانند چگونگي ورود نمازگزاران به مسجدالاقصي و سقف مجاز نمازگزاران متمرکز کند تا از پردازش به مسائل کلان مربوط به مرزهاي نهايي، پايتخت دولت فلسطين و بازگشت آوارگان فلسطيني خود داري کند.
اين اقدامات رژيم صهيونيستي هر چند با سکوت جامعه جهاني روبرو شده است اما تجربه 61 سال مبارزه ملت فلسطين ثابت کرده که اين ملت به ظرفيتهاي محدود داخلي و بومي خود براي مقابله با رژيم اشغالگر تکيه دارد.
در اين ميان، بايد يادآور شد که حملات اخير رژيم صهيونيستي به نمازگزاران مسجدالاقصي پيامدهاي مهمي در بر خواهد داشت که باز خورد آن، بروز انتفاضه جديدي در اراضي اشغالي است.
بي ترديد اين انتفاضه به لحاظ تاکتيکي با انتفاضه هاي سابق تفاوت خواهد داشت زيرا قراين نشان مي دهد که ملت فلسطين و جريانهاي سياسي اسلامي وغيراسلامي درصدد هستند، به هر قيمتي از توقف انتفاضه سوم جلوگيري کنند وآن را تا رسيدن به نتيجه نهايي ادامه دهند.