زمان مي گذرد و لحظه ها و ثانيه ها در تاريخ اين مرز و بوم و بر حافظه ي جوانان ثبت و ضبط ميشود. زمان گذر لحظه ها ، چند ماه مانده به انتخابات دوره دهم رياست جمهوري و مکان گذر: صدا و سيماي ملي؛
جناب ضرغامي؛ باور کنيد سخنانی که برایتان دارم از سر دلسوزي است و نه عشقِ به تخريب.
آقاي رئيس، شما که خود را فرزند مکتب اسلام و ساخته و پرداخته شده سير مطالعاتي استاد مطهري مي دانيد.
شما را چه شده است که بخش خبريتان به روشنيِ روز اينگونه بد ميگويد و خبر ميرساند؟
مگر دين ما دين صداقت و پاکي معرفي نشده است؟
مگر مولاي عدل ما، همو که يک ضربتش از عبادت ثقلين بالاتر و برتر بود و کسي احق از او در زمان حضورش براي خلافت مسلمين نبود حاضر شد با متوسل شدن به منش غير اخلاقي "دروغ" بر مسند قدرت بنشيند؟
رسيدن و رسانيدنِ والاترين و عادل ترين انسان به جايگاه خلافت و قدرت (و در معناي تحريف شده امروزي، خدمت) حتي براي اجرايي شدن احکام عدل آنقدر ارزش ندارد که با يک دروغ به ظاهر مصلحتي بدان رسيد. اين چنين خدمت و خلافتي به فرموده حضرتش از "آب بيني بز" و "کفش پاره وصله شده" پست تر و کم ارزش تر است.
حال چه شده است که در جامعه اسلامي ما و تريبون ملي مان اين چنين "دروغ" فرهنگ شده است.
به راستي چرا لباس دين را اشتباهي و وارونه بر تن کرده ايم؟
چه شده است شما را؟
نکند مي انديشيد، اگر آنکس که شما و هم فکرانتان بخواهند بر مسند خدمت ننشيند، آسمان به زمين مي آيد و يا زمين دهان باز ميکند و اهلش را فرو ميبرد؟
باور بفرماييد اينگونه نيست.
خود را به آب و آتش زده ايد تا (به زعم خودتان) بهترين و اصلح الصالحينِ انسانها بر مسند قدرت نه، که صندلي خدمت تکيه زند!
خود را در نقش نور افکن همه خدمات فردي کرده ايد و پروژکتور تپق زني هاي رقبايش؟
چگونه شده است در حکومت اسلامي مان که به نداي حق طلبي و طاغوت زدايي اش ميبالد و همه جهان را به آن دعوت ميکند، از چنين روشهاي غيراخلاقي که در کفرآميز ترين کشور غير مسلمان يافت نميشود بهره ميبرد.
مگر نه اين است که در اسلام، وسيله و راه رسيدن به هدف همانند خود هدف ميبايست مقدس باشد. لااقل خلاف اخلاق و منطق اسلام نباشد.
حال چه شده است شما را؟
مگر حفظ نظام از اوجب واجبات نيست و "وحدتِ کلمه" يادگار آن پير فرزانه نبود؛ پس چرا اينگونه وظيفه "ايجاد تفرقه" را خواسته يا ناخواسته در بين مردم به خوبي بر عهده گرفته ايد؟
چرا چشمان خود را به حس ضد "رسانه ملي"ِ جوانان بسته ايد؟
مگر نمي شنويد جوانان و دانشجويانمان که سازندگان آتي اين مرز و بوم اند چه ميگويند؟ چرا دائماً بر باروت احساس آنها و آتشفشان خاموششان مي افزاييد که ناگهان با اندک جرقه اي و خرده برخوردي آن شود که ديگر نه تو ماني و نه من.
کتاب تاریخ مملکت ما پر است از نام آزاد مرداني که به دليل نپذيرفتن منش ناحق و خلاف اخلاق به جايگاه مناسب مادي نرسيدند و حتي مظلومانه تخريب شدند اما نام آنها را با نام مناديان اخلاق و عزت براي هميشه در خود ضبط نمود.
و حال شما جناب ضرغامي؛ اگر ميخواهيد نامتان براي آيندگان ماندگار بماند، اگر نميتوانيد اين مسير غير اخلاقي و غير اسلامي را به صراط مستقيم خود بازگردانيد تا در اوج(سازمان) هستيد کنار بکشيد.