گوهر خيرانديش پس ايفاي نقش «قدسي» در سريال «ميوه ممنوعه»(حسن فتحي) و بازي در نقش «سيده خانم» در فيلم «دعوت»(ابراهيم حاتمي كيا)، اين بار ايفاگر نقشي كاملا متفاوت به نام «شمسي پلنگ» است. با اين حال او معتقد است كه شمسي شالفروش هم زني مظلوم است كه مورد ظلم خانواده واقع شده؛ او در تمام روزهايي كه مقابل دوربين حسن فتحي رفته به دليل بيماري كه دارد، درد را تحمل كرده، اما خودش ميگويد كه به عشق مردمش سعي كرده اين درد در بازياش مشخص نباشد.
اين بازيگر سينما و تلويزيون در گفتوگو با ايسنا، در پاسخ به پرسشي درباره تفاوت نقش «شمسي پلنگ» با «قدسي» و «سيده خانم» خاطرنشان كرد: «شمسي» هم بمانند اين دو مظلوم واقع شدهاست؛ زمانيكه بچه بوده، بين او و برادرش فرق زيادي قايل شدهاند؛ وقتي شوهرش ميميرد او خرج زندگي را دنبال ميكند و با اينكه ظاهر خشني دارد اما زني مهربان با انديشهاي كاملا سالم است؛ او دوست ندارد دروغ بگويد و بشنود و حرمتها را بشكند. شمسي به شدت اخلاقگرا است؛ به حدي كه برغم آن كه كشيدن سيگار در جامعه ما عادي شدهاست اما شمسي دوست ندارد پسرش سيگار بكشد. در حالي كه فرزندش با نشستن پشت رل عدهاي را به كشتن داده، اما مادر خود به جاي او به زندان ميرود تا پسرش با رفتن به زندان به راه خلاف نيفتد؛ اما عملا ميبينيم كه پسر در جامعه نيز به راه خلاف افتادهاست.
وي درباره تضادهايي كه در شخصيتي مانند «شمسي» ديده ميشود و اجراي آن در اين سريال گفت: در سينماي گذشته خودمان هم كساني بودند كه دست به قمه ميبردند و كلاه مخملي بودند، ولي قلب يك كودك را داشتند؛ آنان گاه به دليل رفتار لوطي منشانهشان رفتار قابل قبولتري از بسياري از آدمهايي داشتند كه داراي هيابت مورد قبولي بودند. برخي از اين افراد مهربانانه و دردمنشانه به فقرا كمك ميكردند و اگر زني مورد ظلم واقع ميگرفت به سرعت به ياريش ميشتافتند.
گوهر خيرانديش ادامه داد: رفتار چنين افرادي همواره پر از غلو است و رفتارهاي غلوآميزي را از خود ابراز ميكردند؛ نقش من هم از همين جا ناشي شدهاست؛ شمسي هيبتي خشن دارد ولي بسيار پر احساس است.
اين بازيگر در پاسخ به پرسشي درباره به تصوير كشيدن چنين معضلاتي در قالب كمدي، گفت: قرار بود آقاي فتحي كارشان براي عيد پخش شود و خصوصيت كار عيد مفرحبودن است؛ چون عيد نشان از خوشيها و طرب ميدهد و قرار است مردم به دور از مشكلات زندگي استراحتي داشته باشد؛ قرار فتحي اين بود؛ ولي متأسفانه عيد اين سريال پخش نشد و خستگي به تن تمام افراد گروه ماند. حتي شب عيد سفره را در شهرك غزالي انداختند و به جاي اينكه در كنار خانوادههايشان باشند كنار همكارانشان بودند.
وي با بيان اين كه همزمان با آغاز نوروز، شش قسمت از «اشكها و لبخندها» را آماده پخش داشتند، در اين باره گفت: قصد داشتيم مابقي قسمتها را هم طبق روال آماده ميكرديم تا كار 13 فروردين ماه به پايان برسد.
گوهر خيرانديش در عين حال اظهار كرد: جاي خوشبختي داشت كه ديديم تلويزيون تصميم گرفت «اشكها و لبخندها» را بعد از عيد پخش كند؛ شايد اين تصميم براي گروه بد هم نبود؛ چون بعد از عيد تمام برنامههاي تلويزيون تمام شده بود و برنامهاي در تلويزيون نبود كه مردم بتوانند دنبال كنند.
اين بازيگر با بيان اين كه شايد بهتر بود «اشكها و لبخندها» با صبر و حوصله ديده شود، گفت: تصميم تلويزيون در خصوص پخش اين سريال بعد از عيد، جسورانه بود؛ البته من دوست داشتم كه اين سريال هر روز پخش شود.
وي ادامه داد: پس از آن كه تلويزيون تصميم گرفت «اشكها و لبخندها» را نوروز پخش نكند، فيلمبرداري شكل ديگري گرفت و روزبهروز متن تغييرات خودش را داشت. براي پايان سريال سه نسخه نوشته شد و با همفكري مسوولان در نهايت يك پايان انتخاب شد.
گوهر خيرانديش در پاسخ به پرسشي درباره پاياني كه براي سريال «اشكها و لبخندها» انتخاب شدهاست، اظهار كرد: سرنوشت «هپياِند» (پايان خوش) خواست تلويزيون است.
وي در پاسخ به پرسشي درباره حذفياتي كه سريال «اشكها و لبخندها» به هنگام پخش با آن مواجه شد، گفت: خيلي از حركات و مسايلي كه براي قصه و «شمسي پلنگ» درنظر گرفته شد، زير ذرهبين قرار گرفت و دچار حذف و اضافاتي شد. من فكر ميكنم سياستهاي تلويزيون و خصوصا شبكهي اول به دليل پوشش گستردهاي كه دارد، باعث ميشود ما كمي محدوديت داشته باشيم؛ اين محدويتها لازمه جامعهاي است كه با چارچوب مشخص جلو ميرود و به نظر من «اشكها و لبخندها» تا همين جا نيز تا حدي جسورانه اين محدوديتها را شكسته است.
گوهر خيرانديش سپس درباره نقدهايي كه طي روزهاي اخير به سريال «اشكها و لبخندها» وارد دانستهاند و هم چنين مطالبي كه درباره ورود كلاه مخمليها به تلويزيون عنوان شدهاست، متذكر شد: ما تنها طنزمان را در آن قالب ميگوييم؛ بنابراين در جامعه جا نميافتد و الگو نميشود؛ ما به اين شكل به قضيه نگاه نميكنيم، بلكه قصه فانتزي ما در قالب شكل و شمايل كلاه مخمليها كه منطق ضعيفتري دارند و اكتهاي(عكسالعملهاي) بيروني دارند ميگنجيد. مردم ما هم منطق قويتر و هوشمندانهتري دارند كه بخواهند از چيزي تبعيت كنند كه منسوخ شدهاست.
بازيگر نقش «شمسي پلنگ» در پاسخ به پرسشي درباره ساختار فانتزي اين سريال و تاثير آن بر بازي او، خاطرنشان كرد: من اين مرز را خيلي نازك كردم تا نقش هم باورپذير باشد و هم جذابيت آن حفظ شود.
خيرانديش سپس در پاسخ به پرسشي درباره طرح معضلات سينماي ايران در اين سريال و پرداختن به مشكلات گروههاي مختلفي كه به نوعي با سينما مرتبط هستند، گفت: «اشكها و لبخندها» به نوعي تجليل از يك سينماگر بزرگ به نام علي حاتمي بود؛ كارگرداني كه شهرك سينمايي غزالي با همت او شكل گرفت و بيش از هر كس ديگري در ساخت ديالوگهاي موزون، الگوي خوبي براي گروه بود. روح مرحوم علي حاتمي شاد؛ چراكه اين فضا را ايجاد كرد و به حق خودش نرسيد و به دليل بيماري زود ما را ترك گفت.
وي ادامه داد: «اشكها و لبخندها» به نوعي تجليل از سينما است كه مظلوم واقع شد و نشان داد كه چگونه تجارت ساده سيرابي و شيردان بيش از سينما سود دارد. غير از آن در اين سريال به مشكلات و معضلات هنروران، سينماداري و غيره نگاه ميشود و در كل به سينما و ساخت فيلم نگاهي منتقدانه دارد.
اين بازيگر در پاسخ به پرسشي درباره استفاده از ديالوگهاي موزون در سريال «اشكها و لبخندها» خاطرنشان كرد: اوايل همه چيز بسيارخوب بود؛ اما به تدريج كه برخي از ديالوگهاي موزون، به دليل قابل پخش نبودن حذف ميشد، كل جملهها به هم ميريخت و شكل اوليه از يك دستي خارج ميشد؛ البته آقاي فتحي سعي ميكردند معادل همان جمله را سريع درست كنند و وقتي نقطه نظراتمان را ميگفتيم با گشادهرويي ميپذيرفتند؛ ايشان در مجموعه دست بچهها را براي پيشنهاد باز گذاشته بودند.
گوهر خيرانديش در پاسخ به اين كه تا چه اندازه در خلق شخصيت شمسي پلنگ خود دخالت داشتهاست؟ گفت: من يك طراحي براي اين شخصيت در نظر گرفتم كه در بدو روخواني براي آقاي فتحي گفتم؛ ايشان آنچه را به نقش نزديك ميديدند ميپذيرفتند و بخشهايي كه احساس ميكردند با نقش فاصله دارد را اصلاح ميكردند.