داستان از جنگهای رکونکیستا در منطقه کووادونگا در کوههای آستوریاس در سالهای 718 یا 719 میلادی شروع میشود که پلایو، مورس را شکست داد.
به گزارش "ورزش سه"، ارتش ناچیزی داشت و دیگران هم کمکش نکردند، مقاومت 300 نفر باعث شد بر لشکر شکستناپذیری غلبه کنند که برخی میگویند هزاران سوار و پیاده نظام داشته. فقط آستوریاس تسلیم نشده بود و در نهایت این نجیبزاده حکومتی تشکیل داد که نزدیک به 700 سال ادامه یافت. مجسمه پلایو نزدیک غار مقدسی است که بقایای او قرار دارد: با شمشیر در یک دستش و نگاهی که خیره شده؛ او تنومند، پرغرور و جسور است... کمی مثل لوییس انریکه، البته اینطور که خودش میگوید.
بعد از حذف از لیگ قهرمانان اروپا به دست یوونتوس، کسی که تنها هفت بازی دیگر روی نیمکت بارسلونا مینشیند، با جسارت از مبارزه تا آخر گفت با وجود آنکه همه چیز برایش از دست رفته به نظر میرسد. از موفقیتهای قبل خاطرهای بیش نمانده و گویا تنها کاری که میتوانند بکنند این است که سلاحشان را زمین بگذارند.
جنگ انریکه از بازی امشب در سانتیاگو برنابئو برابر رئال مادرید شروع میشود. پیروزی در این بازی یک الزام است چون با سه امتیاز اختلاف و یک بازی بیشتر حتی تساوی هم به امیدهای قهرمانی بارسلونا پایان میدهد اما او اصرار دارد که این یک فرصت است. کسی نگفت آسان است و البته لوییس انریکه سختترش را ترجیح میدهد.
او گفت: «ما در این بازی فرصت داریم در کورس قهرمانی بمانیم. سخت است که بعد از یک باخت خودت را جمع و جور کنی اما ما بهترین محرک را داریم و این باارزش ترین چیزی است که یک بازیکن بارسلونا میتواند داشته باشد: بازی در برنابئو. سخت است بتوانی این بازیکنان را پیشرفت دهی اما انگیزه دادن به آنها آسان است. من یک مبارزم، مثل بازیکنانم، برای همه چیز آمادهام بخصوص سخت ها. من ژن آستوریایی دارم که پلایو با آن خیلی کارها کرد.
حس بهتری دارم وقتی قرار باشد طغیان کنیم، به اندازه کافی خوش شانس بودهام که بارها در این باشگاه انجامش دهم اما واقعا در هفتههایی که جنگ باشد راحتتر هستم.»
آنچه او اشاره کرده شاید طنزآمیز باشد چون لوییس انریکه نه ریش دارد و نه شمشیر و نه پلایو است، برنابئو هم کووادونگا نیست اما این واقعیت است که او سرسختی را دوست دارد چیزی مثل حضور در مسابقات مرد آهنین؛ در کوههای پیرنه 205 کیلومتر رکاب زده و صحرای مراکش را با یک کولهپشتی دویده آن هم فقط برای تفریح. گفته به خاطر خستگی میخواهد برود اما این هم درست است که عاشق مبارزه است هرچه سختتر بهتر و این دقیقا معنای ال کلاسیکو است.
این بازی برای مربی بارسلونا خاص است. پنج سال برای یکی از این دو تیم بازی کرده و هشت سال برای آن یکی. در سه سال اخیر هم روی نیمکت این بازی را دنبال کرده اما بازی امشب آخرین است. دلتنگ میشود. اگر این روزهای آخر نوستالژیک باشد حسش تقویت میشود. خودش گفته دوست دارد هو بشود و این عالی است چون امشب قرار است بشود.
لوییس انریکه از مادرید رفت و از گذشته اش دست کشید. مشهور است که گفت خودش را سفیدپوش نمیداند. از این گفت که بارسلونا را خانه خودش میداند و بعد از آویختن کفشهایش در گاوا که خیلی از بارسلونا دور نیست، زندگی میکرد. حالا که به آخر دوران بارسلوناییاش نزدیک میشود و هر روز انتقادات بیشتر میشود، جالب است که از آستوریاس بیشتر حرف میزند.
قبلا همیشه از اسپورتینگ خیخون بهعنوان اولین تیمش با احترام یاد میکرد اما حالا از پلایو حرف زد و دلیلش مشخص است: سرسختی، مبارزه، شورش، جنگ. همیشه بیشتر از مادریدی، بارسلونایی بوده و حتی وقتی بیطرف بوده از برد بارسلونا خوشحال شده و فریاد زده. او برای بارسلونا بازی کرد، مربی تیم ب باشگاه شد و بعد تیم اول. اگرچه تلاش کرده بهعنوان مربی کمی آرامش و متانت خود را حفظ کند اما نتوانسته خیلی حس درونی خود را پنهان کند.
تیم او فصل قبل در برنابئو 4 بر صفر به پیروزی رسید. اینکه چطور بازی کنند مشخص میکند در آینده از او چگونه یاد میشود: او در فصل اول مربیگری در بارسلونا سه گانه و در فصل دوم دوگانه را برد اما اگر بازی امشب را نبرد بیشترین چیزی که میتواند عایدش شود، قهرمانی جام حذفی است که کم اهمیت ترین جامها هم هست؛ بارسلونا در فینال کوپا دل ری باید با آلاوس روبهرو شود.
با تردیدهایی که وجود دارد و اینکه بارسلونا چطور دارد هویتش را از دست میدهد با کسی که از این تیم هویت گرفته، پیروزی لزوم بیشتری پیدا میکند و این دقیقا همان چیزی است که لوییس انریکه میخواهد.
هنوز معلوم نیست که از انریکه مربی چه خاطرهای در ذهن میماند اما از او بهعنوان بازیکن، یک مبارز تسلیم ناپذیر که این نبردها را در آغوش میگرفت در ذهن داریم. کافی است او را در ال کلاسیکو تصور کنید که پیراهنش را مقابل هواداران رئال مادرید میبوسد یا به سینه میکوبد.
شاید لوییس انریکه به شیوه بارسلونا بازی نمیکرد یا به شیوه بارسلونا مربیگری نکند اما او به سبک خودش کار میکند، به سبک یک آستوریایی در نبرد میان کاستیا و کاتالونیا. این جنگی است که باید در آن برنده شود. وقتی دو تیم در ماه دسامبر با هم روبهرو شدند، انریکه با یک بحران روبهرو شد و اگر گل دقیقه آخر نبود تیمش برنده میشد؛ در واقع گل سرخیو راموس یکی از دلایل وضعیت و جایگاهی است که الان دارند.
او امشب برای آخرین بار به برنابئو میرود، دلتنگ خواهد شد و همین او را جلو میبرد. در پایان فصل او میرود، خودش گفته مدتی استراحت میکند و به این نیاز دارد اما شاید خیلی زود بفهمد این اصلا چیزی نیست که لازم داشته. او به چیز یا کسی نیاز دارد که با آن درگیر شود، هرچه سختتر بهتر. او سال آینده مربی نخواهد بود، خودش میگوید به خیخون بر میگردد تا در ساحل سن لورنزو استراحت کند اما خودش هم میداند خیلی زود حوصله اش
سر میرود!
سید لو- گاردین