قتل دو کودک به خاطر شاغل بودن والدین!

ایران-  مرد جنايتكار كه در اقدامى جنون آميز، دو پسر خردسالش را به قتل رسانده بود، جزئيات اين ماجراى هولناك را فاش كرد.

عصر شنبه ۱۶ شهريور، راننده يك خودرو در حوالى سنندج پيكر نيمه جان مرد جوانى كه كنار جاده رها شده بود را به بيمارستان منتقل كرد.

بدين ترتيب مرد مجروح با تلاش پزشكان از مرگ نجات يافت.
از سوى ديگر مسئولان بيمارستان با مشاهده آثار جراحت هاى عميق روى بدن مرد ناشناس، موضوع را به پليس اعلام كردند. پس از بهبود نسبى «احمد» گروهى از كارآگاهان به تحقيق درباره علت جراحت هاى وى پرداختند. او نيز در تحقيقات به مأموران گفت روز حادثه دزدان مسلح وى را مورد ضرب و شتم قرار داده بعدهم، خودرو و دو فرزندش را ربودند.

با طرح اين ادعا گروهى از كارآگاهان با دستور سرهنگ قنبرى- رئيس پليس آگاهى كردستان- به تحقيق براى رديابى دزدان و نجات دوكودك ربوده شده پرداختند. اما هيچ ردى از آدم ربايان مسلح و خودروى مسروقه به دست نيامد. از سوى ديگر كارآگاهان كه احتمال مى دادند، اظهارات احمد دروغ است به تحقيقات تخصصى از وى ادامه دادند تا اين كه مرد جوان ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از جنايت هولناكى برداشت.

او گفت: از مدتى قبل با همسرم اختلاف و درگيرى داشتم. روز حادثه هم دوباره درگير شديم. هنگام جرو بحث و در اوج عصبانيت، براى انتقام از همسرم و پايان دادن به زندگى تلخ مان تصميم به قتل دو فرزندم و خودكشى گرفتم به همين خاطر ساعتى بعد، على- يك ساله- و سبحان - سه ساله- را به بالاى كوه برده و هر دو را پائين انداختم.بعد هم خودكشى كردم كه متأسفانه زنده ماندم.

احمد كه پى برده بود كارآگاهان متوجه تناقض گويى هايش شده اند سرانجام جزئيات جنايت جنون آميزش را تشريح كرد. او در باره انگيزه اش گفت: من و همسرم كارمند و از صبح تا عصر مشغول كار هستيم. به دليل اين كه نمى توانستيم على و سبحان را در خانه تنها بگذاريم هر روز آنها را به خانه يكى از بستگان مى سپرديم. اين كار بچه ها را آزار مى داد.

سر اين موضوع نيز چندبار با همسرم درگير شده بودم اما فايده اى نداشت. روز قبل از حادثه دو پسرم را به خانه بستگان همسرم بردم اما آنها از پذيرفتن بچه ها خوددارى كردند. در حالى كه بشدت ناراحت و عصبانى بودم براى حل اين مشكل به فكر چاره افتادم.

بدين ترتيب تصميم گرفتم دو پسرم را بكشم، تا از اين وضعيت نجات پيدا كنند. ابتدا تصميم گرفتم آنها را از كوه پائين بيندازم اما منصرف شدم. تا اين كه هر دو را با كارد به قتل رساندم.پس از قتل، اجساد را داخل ماشين گذاشته و آنها را در بيابان رها كردم. سپس با پولى كه داشتم فرار كردم. مدتى به اصفهان و شيراز رفتم اما دائم دچار عذاب وجدان بودم هر شب خواب بچه ها را مى ديدم. سرانجام تصميم به خودكشى گرفتم. بنابراين به كوههاى اطراف سنندج رفتم و خودم را از بلندى به پائين پرت كردم كه زنده ماندم.

چطور یکی از بزرگترین دریاچه های جهان به بیابان تبدیل شد؟

تماشاخانه

همسری که همه جای پنتاگون دیده می شود / تصویر این زن روی دیوارهای وزارت دفاع چه کار می‌کند؟ (فیلم)

مارکوس اورلیوس به زبان ساده : فیلسوفی که امپراتور شد (فیلم)

فیلم های دیگر