
تقی دژاکام در
وبلاگ خود نوشت:
یکی از حسرتهای بزرگ زندگی من این است که هیچ گاه موفق نشدم امام خمینی را زیارت کنم ؛ البته در روز تاریخی استقبال از امام در 12 بهمن ، چهره مبهمی از امام را در پشت شیشه های بلیزری که ایشان را از مهر آباد به بهشت زهرا می برد ، از میان خیل مشتاقان بی شماری که در خیابانها ریخته بودند ، در حوالی خیابان جامی در امیریه دیدم ، اما دیگر هیچ گاه موفق نشدم ایشان را ببینم .
در عوض تا آنجا که به یاد دارم آیت الله خامنه ای را از اولین نماز جمعه ای که در تهران اقامه کردند تا حالا دهها بار در نماز جمعه ، چندین بار به لطف مسئولان رسانه ای دفتر رهبر انقلاب یا مدیران کیهان در دیدارهای عمومی عیدانه ایشان و سه بار در دیدار خصوصی زیارت کرده ام و مزه بوسه ای که بر دست آسیب دیده ایشان زده ام برای همیشه با من است .
شب میلاد امام حسن مجتبی "ع" به لطف دوست خوبم "محمد جعفر بهداد" ، توفیق یار شد که به عنوان خبرنگار ایرنا در مراسم شب شعر شاعران با آقا حضور پیدا کنم و از لطف و لطافت این نشست هم خودم بهره مند شوم و هم گزارشی تهیه کنم که دیگران هم لذت ببرند.
گزارش ایرنا از این مراسم خوشبختانه در روزنامه های مختلف ، به خوبی جای گرفت و البته خود دفتر رهبر انقلاب هم از سخنان آقا در انتهای جلسه که در باره شعر و کارکرد اصلاحی - اجتماعی آن گفته بودند خبر خلاصه ای منتشر کرد ، اما برخی جزئیات در این سخنان بود که در خبر دفتر نیامد و من بیم دارم که مانند اظهارات آقا در نشست مشابه که چند سال پیش نویسندگان عضو انجمن قلم ایران با ایشان داشتند و آقا در آن به نقش مهم و تاریخی روشنفکران در انقلاب اسلامی پرداخته بودند و شاید یک ربع تمام از نقش جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی در پایه ریزی انقلاب سخن گفتند و این اظهارات هیچ گاه منتشر نشد ، این سخنان هم منتشر نشود و دیگران هم از آن بهره مند نشوند.
در هر صورت بخشهایی از اظهارات آیت الله خامنه ای را در این جلسه با انتخاب من در زیر می خوانید:
- شکی نیست که شعر ، یک ثروت ملی است . اگر کسی در این تردید بکند ، در یکی از بدیهی ترین مسائل تردید کرده است .
- شعر ، یک ثروت بزرگ و پر ثمر برای هر کشوری است . اولا باید این ثروت را ایجاد کرد ، ثانیا باید آن را روز به روز افزایش داد که دچار خسران و کم آمدن و کاهش نشود ، ثالثا باید از آن برای نیازهای کشور ، یک استفاده بهتر و برتر کرد.
- من الان نمی توانم ادعا کنم که عامل رشد و گسترش فعلی شعر در کشور ما - که موضوعی آشکار است - چیست ؛ اما شکی نیست که یکی از دلایلش باز بودن فضای جولان فکریی است که نتیجه انقلاب است .
- ما دوران قبل از انقلاب را دیده ایم و با خیلی از شاعران آن زمان نشست و برخاست داشته ایم . بهترین ایشان مرحوم امیری فیروزکوهی بود که حقا در قله غزل زمان خودش قرار داشت . [ این در حالی بود که ] بیشترین تجلی و نمایشی که می شد از او دید ، در یک گوشه جلسه خصوصی بود . یا مرحوم [مهدی ] اخوان ثالث که قطعا - به نظر من البته - بهترین شاعر نیمایی و از همه اقرانش قوی تر بود و لفظ و معنای شسته رفته تری داشت ، در گوشه ای زندگی می کرد که جز عده ای از خواص ، او را نمی شناختند و او هم عزلت را ترجیح می داد. وقتی بزرگان ، در این عزلت و خمودی زندگی می کنند ، قهرا جوانها رشد نمی کنند.
- من بحث کمیت و تعداد را می گویم ، اما بحث کیفیت باید سنجش واقعی بشود که چگونه . البته در غزل ، امیری فیروزکوهی ، رهی معیری و شهریار خیلی خوب بودند ، لکن از لحاظ گسترش و باز بودن میدان جولان ، آنوقت این وجود نداشت .انقلاب این میدان را باز کرد ؛ نه فقط در شعر ، که در ادبیات ، در علوم تجربی و در مدیریتهای کلان مثل مدیریت دفاع مقدس که پیش آمد .
- شعری که من امشب شنیدم و پارسال شنیدم ، با شعری که چهارده پانزده سال پیش از جوانها می شنیدم خیلی رشد کرده ، خیلی خوب شده ، خیلی صیقل یافته شده ، علاوه بر اینکه از نظر مضامین ، خیلی پیش رفته است .ما این ثروت ملی را داریم و گسترشش هم بر دستگاههای مسئول واجب است و هم بر کسانی که این نعمت و این قریحه خوب را دارند. باید شکر گزاری کنند و شکر گزاری اش هم به همین است که گسترشش بدهیم و این چشمه ها را جوشنده تر کنیم .
- باید بدانید از این ثروت ، کجا استفاده کنید . با اینکه می دانم شعر ، قابل در قاب گرفتن و محدود شدن نیست و از این جهت ، مثل دیگر قالبهای هنر است . انضباط در زندگی لازم است اما در هنر ، نه ممکن است و نه چنان انضباطی لازم است ؛ چون هنر ضایع می شود . اما خود شاعر مسئولیت دارد و آن کسانی که می توانند زمینه های هدایت شعر شاعر را به عرصه های مورد نیاز جامعه فراهم کنند ، مسئولیت دارند.
- خیلی از زمینه های جامعه با زبان هنر ، قابل اصلاح است و مثلا اخلاقیات باید به اخلاق ملی تبدیل شود . ما چند قرن زیر چکمه استبداد زندگی کرده ایم . برخی پادشاهان که شاید به آنها افتخار هم بکنیم - مثل نادر شاه - دیو مُهیبی است ، شاه عباس هم همین طور . شما ببینید غیر از آن قهرمانیها ، با مردم کشورشان چگونه رفتار کردند ، با خوبهایشان چگونه رفتار کردند . این خلقیات باید اصلاح شود.
- ما احتیاج به روح اخوت و برادری داریم ؛ احتیاج داریم که هر انسانی نسبت به همسایگانش در خانه ، در محل کسب و در خیابان احساس امنیت کند نه نا امنی ... قدرت ابتکار و شجاعت ِ نو آوری را به عنوان یک خصلت ملی نیاز داریم ، شجاعت ِ خطر کردن باید جزو خصال ملی ما در بیاید ، ترحم کردن به یکدیگر ، تزریق روح امید به دیگران ، ... اگر این خصوصیات در ملت تقویت بشود ، جامعه اصلاح می شود. ایجاد این خصلتها و این اصلاح هم ، دستوری نیست ؛ اما با زبان هنر و با زبان شعر می توان این اصلاحات را به وجود آورد . بنابر این ، یکی از نیازهای ما شعر اخلاقی است .
- در تاریخ ادبیات ما ، این ویژگی [اخلاقی و اصلاحی بودن ]در شعر ما کاملا به چشم می خورد . سعدی که از این جهت در قله است ؛ فردوسی ، نظامی ، سنایی و ناصر خسرو همین جور است ، جامی همین جور است . در اواخر دوران سبک هندی ، واعظ قزوینی همین طور است . اصلا او واعظ بوده و منبر می رفته است و البته شعرهای بسیار خوب و پر مضمون و عالی هم گفته است . خود صائب ، اگر فقط غزلیات اخلاقی و نصیحت گونه او را جمع آوری کنید یک کتاب قطور می شود.
- باید به جای الگو سازیهای مصنوعی و جعلی و بدلی از فلان هنرپیشه و فلان آدم عوضی و مانکنها و رقاصه ها ، عاطفه های واقعی به عنوان الگو معرفی شوند.
- بخشی از شعر آیینی ما می تواند مصروف مطالب عرفانی بشود. شعر مولوی را ببینید ؛ اگر دیوان شمس را دوردست ببینیم ، شعر مثنوی که اصولِ اصولِ اصولِ دین است . اعتقاد من این است . یک وقت آقای مطهری از من پرسیدند نظرم راجع به شعر مولوی چیست . گفتم : اصولِ اصولِ اصولِ دین است .گفت : نظر من هم همین است . البته درباره حافظ کمی با هم اختلاف عقیده داشتیم .