برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند
********************
مجال ستایش موهایت ندارم
باید برای تک تک آن نغمه ها سر دهم
دیگر عاشقان تو را به چشم دیگر می طلبند اما
تنها آرزوی من آرایش موهای توست
********************
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم
تو
پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو
بار دیگر تو …
********************
خسته ام …
دلم می خواهد ،
سوار بر سرسره ی زندگی …
به کودکی ام سر بخورم .
********************
یک زمانی بود آدم ها خیال می کردند
یک گنجشک برای تمام آسمان بس است.
چه آرزوی کوچکی داشتند.
آدم هایی پیدا می شدند که تمام عمر عاشق می ماندند.
چه حوصله ای.
خوشا به حال ما که با چند قدم از روی همه چیز رد می شویم …
********************
و از میان تمامِ آرزو ها
دردناک ترینش
نخواستن تو در نداشتنِ توست
و کاش
کاش گریزی بود از عمقِ وحشت آورِ این درد
که در تخیلِ عشق
رسیدن چه بروزِ محالی دارد
********************
دلم برای روزهای خوش زندگی تنگ شده است
دستم را بگیر و به من بگو
چگونه در گرگ و میشِ
این روزگارِ پر بالا و پایینِ همیشه خاکستری
هنوز می توانم بخندم؟
********************
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
********************
خندهات بارانِ مرواریدْ است
و اخمت
زلزلهیی که شهر آرزوهایم را
ویران میکند
********************
در من دوباره زنده شده یـاد مبهمی
دنیا قشنگ تر شده این روزها کمی
گفتم کمی؟ نه! خیلی- یک کم برای من
یعنی زیــــــــــاد یعنی همسنگ عالمی
دریا کجا و بـــــــاغ کجا؟ سهم من کجا؟
من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی