عصر ایران - با گسترش عملیات گروه تروریستی « داعش» در عراق و تصاویر دهشتناکی که از رفتارهای آنان با شیعیان عراقی انتشار یافته این پرسش که «آیا ایران و آمریکا در برابر دشمن مشترک دست به اقدام مشترک می زنند یا نه» در محافل سیاسی زمزمه می شود.
هر چند رییس جمهور روحانی در نشست خبری 24 خرداد نظر صریحی در این باره ابراز نکرد و دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران نیز گفته است « کارکرد جنگ روانی دارد و کاملا غیر واقعی است» اما این نکات و واقعیت ها را نمی توان از نظر دور داشت:
اولا: در سیاست، امرغیر ممکن وجود ندارد. به تعبیر وینستون چرچیل «در سیاست ما منافع دایمی داریم و نه دوست و دشمن دایمی.» او این سخن را در توجیه متحد شدن بریتانیا و اتحاد شوروی در قبال آلمان نازی در جریان جنگ دوم جهانی بیان کرد و میوه این نگاه و تصمیم را هم با شکست دادن آلمان چید. بی یاری استالین و شوروی امکان غلبه بر آلمان ها حتی با استفاده آمریکا از بمب اتم نبود و فاتح برلین را باید در وهله نخست روس ها دانست.
نیروهای داعش در حال کشتار افراد دستگیر شده

ثانیا: عبارت مشهور «دشمنِ دشمن ما دوست ماست» هر چند بار ایدیولوژیک ندارد اما در مواقعی می تواند به کار آید. در دوران انقلاب اسلامی نیز هم کمونیست ها با شاه مبارزه می کردند و هم انقلابیون مذهبی. گفته می شود میان دو چهره شاخص و ممتاز انقلاب – استاد مطهری و دکتر بهشتی – در باره نوع تعامل این دو دسته از انقلابیون – مذهبی و غیر مذهبی- اختلاف بوده است.
شهید مطهری کمونیست ها را دشمن ایدیولوژیک و شاه را دشمن سیاسی می دانسته اما شهید بهشتی انقلابیون مذهبی و کمونیست ها را رقیب هم می دانسته که در برابر دشمن مشترک – شاه – می توانند همکاری کنند. البته این سخن، مستند مکتوبی ندارد ولی چهره های شاخص انقلابی بارها این گزاره را نقل کرده اند.
ثالثا: این اولین بار نیست که ایران و آمریکا در یک موضوع خاص اشتراک نظر دارند. در طول عمر سی و پنج ساله جمهوری اسلامی نیز این امر مسبوق به سابقه بوده است. اشغال افغانستان توسط شوروی را هم آمریکا محکوم کرد و هم ایران. هر چند در تجهیز مجاهدین افغان بیشتر عربستان مشارکت داشت تا ایران.
مورد دیگر محکومیت و اقدام علیه صرب ها بود. مشهورتر از همه البته برانداختن طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق بود که هم منافع آمریکایی ها را تامین می کرد و هم منافع ما را.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تا پیش از روی کار آمدن حسن روحانی بیشتر با سه شناسه آمریکا ستیزی، فلسطین محوری و ایدیولوژی گرایی شناخته می شده از این رو هر گاه آمریکا در زمینه ای موضع می گرفته عکس آن در تهران اتخاذ شده مگر در چهار زمینه اشغال افغانستان به دست نیروهای شوروی، نسل کشی بوسنیایی ها توسط صرب های بوسنی، طالبان در افغانستان و برانداختن صدام در سال های آخر. حال اگر موضوع «داعش» هم اضافه شود شاهد پنجمین مورد خواهیم بود و مایه شگفتی نیست.
مهم تر از اینها اما این است که ایران می تواند با تاکید بر ضرورت مداخله آمریکا راستی آزمایی کند. این بهانه که کمک آمریکا مشروط به تعهد دولت عراق به تشکیل دولتی فراگیر باشد نیز خود می تواند دم خروس پاره ای مدعاها را به نمایش بگذارد. چرا که اکنون بحث بر سر ارزیابی عملکرد نوری مالکی نخست وزیر عراق نیست. به فرض که در مواردی انحصار طلبی کرده باشد.
آیا این امر توجیهی بر رفتارهای غیر انسانی یک گروه با اتباع بی گناه یک کشور است؟ به فرض که دولت عراق به برخی گروه ها سهم نداده باشد ، جدای این که چرا پارلمان در این باره سکوت کرده آیا تاوان آن را مردمانی باید بپردازند که نقشی نداشته اند؟ آیا آمریکا و دیگر کشورهای قدرتمند غربی می خواهند نارضایتی خود از عملکرد مالکی را با تماشای خون ریزی ابراز کنند؟ نه تنها این سکوت، انسانی نیست که القای منازعه شیعه – سنی به جای تقبیح رفتارهای غیر انسانی نیز با همه مدعاهای حقوق بشری تعارض دارد.
شک نکنیم! «داعش» مصداق کامل تروریسم است. گروهی که سلاح در دست گرفته و با ارهاب و ارعاب قصد دارد خواست خود را به کرسی بنشاند و از هیچ عمل سبُعانه ای روی گردان نیست. در این میان آمریکایی ها به صورت رسمی و غیر رسمی می گویند «اگر مالکی چنان و چنین می کرد...». حال آن که بحث اگرها و مگرها در میان نیست. آدم هایی را دارند می کشند و جامعه جهانی باید مداخله کند. مداخله و جلوگیری کند.
ایران طبعا نقش خود را ایفا خواهد کرد البته نباید در دامی بیفتد که بعید نیست گسترده باشند اما استبعادی هم ندارد که از آمریکایی ها هم بخواهیم اقدام کنند. نه به خاطر اتحاد راهبردی یا تاکتیکی که از سر «راستی آزمایی» تا روشن شود آمریکایی ها به منطقه آمدند تا ریشه تروریسم را بخشکانند یا وقتی می روند منطقه را با داعش تنها بگذارند؟
داعش، فرصتی برای راستی آزمایی است. این موضوع و نجات جان شیعیانی که آماج حملات وحشیانه قرار گرفته اند مهم تر از پرداختن به پیشینه اختلافات ایران و آمریکاست. قرار نیست دوشادوش هم بجنگیم. قرار نیست یکدیگر را در آغوش بگیریم. قرار است برای یک هدف مشترک که سرکوب داعش است به نظر واحد برسیم تا از یک سو روشن شود در میزان تقید به مبارزه با تروریسم تا چه اندازه صادق اند و از جانب دیگر بعدتر ایران را به مداخله بدون هماهنگی متهم نکنند.
یکی از مشکلات ایران و آمریکا این بوده که از مفاهیم، تصویر و برداشت واحد وجود نداشته حال آن که اکنون هنگامی که از تروریسم سخن به میان می آید یک مصداق کاملا روشن مد نظر است: داعش.
به نظر من اگه این یه تله برای ایران نیست خود ناتو بیاد در عرض چند روز جمعش کنه
واقعا ساده لوحانه است اگه فکر کنیم که امریکا به قدرت ایران در منطقه پی برده و از این طور حرفها
می بینید که دولت مرکزی عراق توان مقابله با این وحشیان رو نداره. دست به کار شین
الآن راستی آزمایی موضوعیت نداره
با توجه به رفتار گذشت آمریکا در منطقه و اولویت هاش باید تصمیم گیری بشه
شما همچنان در توهم این هستید که آمریکا با داعش دشمنه. آمریکا پدر داعشه یه کم چشماتون رو باز کنید. عمرا آمریکا اقدامی علیه داعش بکنه.
ورود شما به مسائل سیاسی استراتژیک ستودنی است، اما لازم میدانم تا جسارتا مسائلی را با شما در میان بگذارم.
آمریکا و قدرتهای بزرگ غربی تلاش وسیعی می کنند تا بحرانهای منطقه خاورمیانه را به "رقابتهای دیرینه"، "خصومتهای سکتاریستی" و "بنیادگرائی" بین شیعه و سنی جا بزنند. و در این راستا تمام بوقهای تبلیغاتی خود را نیز در دهۀ گذشته به خدمت گرفته اند. این قدرتها بویژه آمریکا و انگلیس چه منافعی از این تبلیغشان می برند؟ و این تبلیغاتشان در راستای پیشبرد و تأمین کدام سیاست است؟
گذشته از این، این درست استکه بحران منطقۀ نفت خیز خاورمیانه کمک به بالا بردن قیمت نفت و تثبیت نرخ دلار در پهنۀ جهانی دارد، و از همین روست که "بوکو حرام"، و به نوعی "داعش" نیجریه درست می شود، تا در خدمت سیاست فوق باشد. اما، آنها پرواهای دیگری را نیز در سر می پروارنند. بیش از یک دهه عدم تأمین امنیت جانی برای مردم عراق و سالیان دراز جنگ و تحریم، تصور رویای شیرین آینده را از مردم عراق سلب کرده است. و تاکتیک امروز قدرتهای بزرگ غربی در عراق که از آستین "داعش" خودنمائی میکند، ادامۀ بیش از یک دهه سیاست آنها در منطقۀ خاورمیانه است. اوضاع نابسامان سوریه، عدم ثبات اقتصادی، سیاسی و نظامی در عراق، و همزمان دست نخوردن کردستان عراق در بیش از یک دهۀ گذشته و افزودن بر ثبات اقتصادی و سیاسی آن دلیل اثبات این ادعا است که آمریکا طرح "خاورمیانۀ بزرگ" خود را رها نکرده است. که اگر چنین باشد، حتی اگر یک درصد احتمال دهیم که چنین باشد، ایران باید به فکر منافع استراتژیک خود باشد. دو تا چشم دارد دوتای دیگر نیز باید قرض کند، تا در چاله ای نیافتد که نه تنها سرنوشت مردم ما مانند سرنوشت مردم عراق و سوریه شود، حتی تمامیت ارضی خود را نیز شدیدا با خطر روبرو سازد. حتما شنیده اید که مستشاران نظامی اسرائیل در کردستان عراق مستقر هستند، در آذربایجان هم به هم چنین.
"عصر ایران" گرامی
همانطوریکه خود به درستی میدانید ایران کشوریست که از اقوام گوناگون شکل یافته است، و خودفریبی خواهد بود که فکر کنیم اگر ایران با همان بحرانی که عراق و سوریه با آن دست بگریبان هستند، روبرو شود، این اقوام در کنار هم خواهند ماند. کشورهای بالکان و جنگ در آنجا را بیاد دارید؟ یوگسلاوی دیگر به تاریخ پیوست و دیگر اثری از آن نیست.
هنگامیکه تونی بلر با سرهنگ قذافی به توافق رسید تا لیبی تأسیسات اتمیش را جمع کند، آیا فکرش را می کردید که چه نقشه ای برای لیبی کشیده اند؟ و یا هنگامی قذافی پنجاه ملیون یورو کمک به سارکوزی برای تبلیغات انتخاباتیش می کند را بیاد می آورید؟ فرانسۀ دوران سارکوزی اولین کشوری بود که به لیبی دوران قذافی یورش برد. نتیجه اینکه این کشورها برنامه های استراتژیک خودشان را دارند و همان را تعقیب می کنند. و در این راستا با یکدیگر نیز متحد هستند. و صد البته در راستای تأمین سیاستهایشان اول فضا سازی می کنند و دوم اینکه از تاکتیکهای متنوع استفاده می کنند تا استراتژیشان مخفی بماند.
برای تآمین منافع استراتژیک خودمان باید قوی شویم، و در این راه ابتدا نیازمند صلح طولانی مدت و دوما نیازمند فراگیری در همۀ زمینه ها هستیم. حتی اگر این امر نیازمند رابطۀ مستقیم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی با خود آمریکا باشد.
در پایان امیدوارم که وقت گرانبهای شما را نگرفته باشم.
اینا همش فیلمه که امریکا بازی میکنه و میگه به عراق کمک میکنیم