كیهان: كاری كه مطهری كرد...
«كاری كه مطهری كرد...» عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسامالدین
برومند است كه در آن میخوانید؛1- 12 اردیبهشت سالروز شهادت استاد مطهری،
بهانه مباركی است تا پای درس این معلم بزرگ انقلاب اسلامی نشست و كماكان از
آثار گرانسنگ او كه به تعبیر امام راحل عظیمالشأن «بیاستثناء آموزنده و
مفید» است بهرهها برد.
دهههای متوالی است كه نسلهای مختلف از خرمن كتب و آثار این استاد
اندیشمند، خوشههای مورد نیاز خود را میچینند و هرچه زمان گذشته، غبار
كهنگی بر آن آثار ننشسته است. روش متقن و عمیق و دقیق استاد در ارایه مباحث
اسلامی و مبارزه بیامان با افكار متحجر و التقاطی و انحرافی، شاخصهای در
آثار برجامانده از او ایجاد كرده است كه نسلهای جویای فكر منطقی همواره
كتب و اندیشههای بدون اعوجاج او را چاره بر چالشهای فكری و ذهنی خود
دانستهاند.
از همین روی است؛ كه رهبر بصیر انقلاب اسلامی به صراحت تأكید میكنند؛ «در حال حاضر بدیلی برای مجموعه كتابهای شهید مطهری نداریم.»
البته بدیهی است كه در آثار و اندیشه ناب و شخصیت جامعالاطراف استاد
مطهری نباید توقف كرد و برای همین است كه رهبر انقلاب پس از تأكید بر اینكه
«بدیلی برای مجموعه كتابهای شهید مطهری نداریم» تصریح میفرمایند؛
«نیازهای فكری روز به روز و نو به نو میشود و جریان ورود به چالش با افكار
وارداتی و نقادی علمی و تفكیك صحیح از سقیم آن، از وظایف مهمی است كه باید
ادامه پیدا كند و ما در دهههای آینده به مطهریها نیاز مبرم داریم.»
نكته در خور تأمل این است كه آثار و اندیشه «مطهری» و «مطهریها» تنها بر
حوزه فردی و فكری اشخاص و نسلها تأثیرگذار نیست بلكه درعرصه اجتماع و
سیاست نیز اثری غیرقابل انكار دارد. با نگاه و تدقیق در این نكته است كه
رهبر انقلاب در بیانی حكیمانه خاطرنشان مینمایند؛ «آثار شهید مطهری مبنای
فكری نظام جمهوری اسلامی ایران است.»
بنابراین باید دوباره و چندباره این بازخوانی صورت بگیرد كه «مطهری چه
كرد»؟ بیشك كاری كه مطهری و مطهریها انجام میدهند با خط سلامت فكری
جامعه گره خورده است.
صیانت از اندیشههای ناب اسلامی و دفاع منطقی و مستحكم از «فكر اسلامی» در
برابر اندیشهها و الگوهای وارداتی، انحرافی، التقاطی و اشرافی در صدر
نیازهای اساسی یك نظام اسلامی است.
گذر زمان و تاریخ گارانتی ندارد تا آسوده نشست و از انحرافیون غافل شد.
«انحراف» و «التقاط» در هر زمانی به شكلی و با سیمای جدیدی بروز و ظهور میكند كه «مطهری»های آن دوران را میطلبد.
اكنون نیز باید كاری كه استاد مطهری هنرمندانه و هوشمندانه كرد، به همان
قوت و با همان صلابت و منطق استوار سرلوحه قرار بگیرد و عملی شود؛ «كاری كه
شهید مطهری كرد، امروز باید همه فضلای جوان درصدد باشند خود را برای آن
آماده كنند، و اگر آماده هستند اقدام كنند. شهید مطهری به عرصه ذهنیت جامعه
نگاه كرد و عمدهترین سؤالات ذهنیت جامعه جوان و تحصیلكرده و روشنفكر كشور
را بیرون كشید و آنها را با تفكر اسلامی و فلسفه اسلامی و منطق قرآنی
تطبیق كرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسئله
«عدل الهی» و «قضا و قدر» و «علل گرایش به مادیگری» بگیرید- كه مسایل بیشتر
ذهنی و عقلی است- تا مسایل مربوط به «زنان»، تا مسایل مربوط به «خدمات
متقابل اسلام و ایران»، كه این هم تلاشی بود برای روشن كردن ذهنها.»
(بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان-14/5/83)
2- بیش از سه دهه است كه تحركات و تلاش دشمن بر مبنای به چالش كشاندن «فكر
اسلامی» متمركز شده است. با وقوع انقلاب اسلامی و به صحنه آمدن «ایدئولوژی
اسلامی»، پروژه دشمن مسخ «فكر اسلامی و گفتمان دین مدار» در حیات سیاسی و
اجتماعی است. چرا؟ علت روشن است؛ چون رخنه فكر اسلامی در حكومت و حاكمیت،
نامعادله سلطهگران را بهم ریخته و ادامه زیادهخواهیها و چپاولگریهای
آنان را با موانع جدی روبرو ساخت.
توطئه وتلاش دشمن برای اجرایی كردن پروژه مسخ فكر اسلامی و گفتمان
دینمدار در هر دورهای بنابر اقتضائات خاصی طراحی و ساماندهی شده است و
هدف آن «انحراف» دولت و جامعه اسلامی از شیوع «فكر اسلامی» در تمامی
لایههای حكومت و اجتماع است.
در دوره موسوم به اصلاحات، این انحراف با طرح آشكار الگوی «سكولاریسم» در
حكومت دنبال شد. اشاره به نمونهها در این باره مصداق مثنوی هفتاد من كاغذ
است.
خلاصه و جان مطلب از سوی مدعیان اصلاحات كه از زبان سخنگوی حزب كارگزاران و
عضو7 نفره جبهه اصلاحات بیان شد این گزاره موهن بود كه؛ «اسلام، نظام
سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد».
البته عقبه این اعوجاجات فكری و سیاسی از مدتها قبلتر طرحریزی شده بود؛
وقتی كه نظریههای انحرافی «قبض و بسط شریعت»، «عصری شدن دین»، «پلورالیزم
دینی» و... مطرح شد و طرفه آنكه به مذاق دشمن خوش آمد.
از باب نمونه باید یادآور شد كه چطور تلاشها و دسیسههای جماعتی برای
انحراف از «فكر اسلامی» مورد توجه دشمن قرار گرفت كه گریسیك - مشاور وقت
امنیت ملی آمریكا - پس از سفر به ایران در دوره اصلاحات میگوید؛ «من در
ایران روشنفكران و كسانی را دیدم كه به اشارهای، ما را دنبال میكنند؛
آنها ششلولهایی را بالا بردهاند تا هر كس و هر چه با آمریكا ناسازگار
است، هدف قرار دهند.»
این مسیر انحرافی تا جایی طی شد كه در جریان فتنه سال 88، صریحا و
گستاخانه جماعتی، از انحراف از فكر اسلامی به حذف و طرد «اسلام» روی آورده و
شعار «جمهوری ایرانی» - تكامل یافته ایران برای همه ایرانیان - سر دادند
كه البته طرفی نبستند چون عموم ملت بارها و در صحنههای حساس و سرنوشت،
وفاداری خود را به «جمهوری اسلامی» ثابت كردهاند.
عمق انحراف یاد شده در این دوره كاملا آشكار شده و پرده تزویر و نفاق مدعیانی برون افتاد.
«م.م» از به اصطلاح نظریهپردازان جریان مدعی اصلاحات و فتنه در رادیو
فردا در تشریح «جمهوری ایرانی» و چشمانداز «جنبش سبز» مینویسد؛ «جمهوری
اسلامی دیگر چارچوبی برای اصلاحطلبی نیست»! (آبان 1388)
اكنون نیز حلقهای ورشكسته در امورسیاسی با فاز تاخیری چندین ساله، حرفها
و ادعاهایی را به صحنه آوردهاند كه پیش از آنها منحرفان از «فكر اسلامی»
با آب و تابی بیشتر و پررنگ و لعابتر به پیش كشیده بودند ولی مشت بر سندان
كوبیدن بود.
سخن از «مكتب ایرانی» با این توجیه سست و متزلزل كه؛ «از مكتب اسلام
دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام،
مكتب ایران است»! در ادامه همان خط انحراف از «فكر اسلامی» است.
همچنانكه تعمد و تكرار «بیداری انسانی» به جای «بیداری اسلامی» رشحه دیگری از آن انحراف است.
3- و بالاخره باید گفت پروژه مسخ «فكر اسلامی» و «گفتمان دینمدار» كاملا
شكستخورده است و امروز این «فكر اسلامی» به بركت انقلاب اسلامی مرزها را
در نوردیده است.
ترفند خارج كردن «فكر اسلامی» از لایههای حكومت و سیاست به بنبست رسیده است.
چندی پیش «رابرت فیسك» طی مقالهای در روزنامه انگلیسی ایندیپندنت به این
مطلب اذعان میكند و با ادبیات و فهم خودش مینویسد؛ «در خاورمیانه، مذهب و
سیاست یكی شده است».
آیا این اوج فلاكت و بدبختی جماعت و حلقهای نیست كه بخواهند با ادبیاتی
بیمایه و بیمقدار، انحراف از فكر اسلامی ناب را ترویج نمایند؟ این دوره
مدتهاست به بایگانی تاریخ سپرده شده است و نقش «مطهری»ها در این باره
بیبدیل است هرچند كه كماكان به مطهریها نیاز مبرم داریم.
خراسان:عناصر تفكر راهبردی در نظام تعلیم و تربیت كشور
«عناصر تفكر راهبردی در نظام تعلیم و تربیت كشور»عنوان سرمقاله روزنامه
خراسان به قلم یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی
است كه در آن میخوانید؛جایگاه معلم به دلیل رسالت سنگینی كه در حوزه تعلیم
و تربیت بر دوش دارد و همچنین تأثیری كه بر رفتار آحاد جامعه(خصوصاً
نوجوانان) می گذارد از دیرباز در تفكر اسلامی و ایرانی دارای اهمیت فراوان
بوده است. خصوصاً اكنون كه مقوله جهانی شدن و اثرات آن در حوزه های مختلف
فرهنگی مطرح است اهمیت نقش معلم در نگاه راهبردی تعلیم و تربیت بیش از پیش
نمایان گردیده است. نظام تعلیم و تربیت كشور برای آنكه بتواند از توان لازم
برای مواجهه با تحولات فرهنگی و آموزشی برخوردار باشد لازم است به تحقق
موارد زیر به عنوان مهمترین عناصر تفكر راهبردی اهتمام ورزد:
مقابله با تضعیف فرهنگ های بومی و پدیده تك فرهنگی شدن: هویت ملی،
ابزاری برای تفكیك ملتها از یكدیگر با تكیه بر آگاهی مشترك حول
مفاهیم تعریف شده جمعی است و تا زمانی كه آگاهی مشتركی برای
تفكیك خود از دیگری به وجود نیاید، هویت ملی، امكان شكل گیری ندارد.
در ارتباط با نظام آموزش و پرورش امروز مسأله نگران كننده، رشد تك فرهنگی
است، فرهنگی كه از سوی رسانه های جهانی غرب تبلیغ می شود و سبك زندگی غربی
را به مردم دیكته می كند.
توجه به پیامدهای جهانی شدن در نظام تعلیم و تربیت: جهانی شدن به عنوان
پدیده قرن حاضر آموزش و پرورش را نیز دچار تغییر و تحول می نماید. از این
رو شناسایی ویژگی ها و آثار آن یكی از وظایف راهبردی نظام تعلیم و تربیت
كشور است. عمده این پیامدها در سه بعد به شرح زیر است:
1- پیامدهای اقتصادی جهانی شدن در نظام آموزش و پرورش شامل توجه بیشتر به
دو بعد اساسی آموزشهای فنی و حرفه ای و استفاده بیشتر از فناوری اطلاعات می
باشد. خصوصی سازی مدارس(قطع هزینه های عمومی درجهت تجهیز مدارس كه باعث
خود گردانی اقتصادی مدارس می شود) از دیگر پیامدهای آن است.
2- مهمترین پیامد سیاسی جهانی شدنِ آموزش و پرورش كمرنگ شدن تسلط دولت بر
نظام آموزشی می باشد. به بیان دیگر آموزشها شكل غیر بومی و جهانی پیدا كرده
و باعث جهت گیری نظام تعلیم و تربیت به سمت تربیت شهروند جهانی می گردد كه
بر این اساس با توجه به رشد عملكرد های فراملی، شناخت سایر فرهنگها و
زبانها ضرورت می یابد.
3- مهم ترین اثر جهانی شدن بر نظام آموزش و پرورش، بعد فرهنگی می باشد كه
از مهمترین پیامدهای آن می توان به ترویج فرهنگ غرب، كمرنگ شدن ویژگیهای
بومی، به مخاطره افتادن هویت ملی و ارزشهای دینی در برنامه های درسی مدارس
اشاره كرد.
تولید علم و همگامی با سرعت تحول اطلاع رسانی: در عصر امروز دانش آموزان
عضو جامعه سازمان یافته ای هستندكه نیازمند آموزش مهارت هایی در
راستای رشد درك فناوری و بهره گیری از آن در تنظیم خط مشی ها و
سیاست های آموزشی می باشند. لذا تفكر راهبردی تعلیم و تربیت بر تولید
علم(همگام با تحول اطلاعات) در جهت رفع نیاز مردم تأكید می نماید.
روندهای مربوط به تربیت دینی: باورهای دینی بخش مهمی از هویت
مسلمانان را شكل می دهد. این هویت در درون مرزهای اعتقادی تعریف می
گردد و نوعی مرزبندی بین خود و بیگانه را مطرح می سازد. بنابراین
آموزش و پرورش در جهت استقرار تربیت اسلامی، ابتدا علایق ایدئولوژیك
پنهان در مواد آموزشی، روش های تدریس، عناصر فضاهای آموزشی را شفاف و
سپس بر مبنای ارزش های اسلامی آنها را در جهت علایق ایدئولوژیك
اسلامی متحول ساخته و به تدوین نظام جدیدی از تربیت دینی اقدام می
نماید.
توجه به آموزش الكترونیكی: آموزش الكترونیكی، بیانگر تكامل آموزشهای
مشاركتی و شخصی در مقایسه با آموزش سنتی است. این نظام آموزشی به دلیل
داشتن امتیازات خاص از جمله؛ رشد كیفیت،كاهش هزینه ها و امكان پذیر شدن
ایجاد مدارس مجازی می تواند یك راه حل منطقی برای نظام آموزشی باشد.
تبیین جایگاه زبان فارسی: از آنجا كه اكثر رسانه های جهانی تنها به چند
زبان خاص تعلق دارد و سایر زبانها برای ارتباط برقرار كردن با افراد مختلف
ملزم به برقراری ارتباط با این زبانها هستند، لذا این مهم می تواند تهدید
جدی برای زبان های دیگر از جمله زبان فارسی ایجاد نماید به طوری كه به مرور
كارایی خود را از دست می دهد. از این رو برنامه ریزان آموزشی باید تلاش
بیشتری را وقف این مهم نموده تا زبان فارسی نیز جایگاه خود را بیابد.
توسعه همكاری و تفاهم در تعلیم و تربیت: از آنجا كه در روند جهانی شدن
ارتباطات گسترش می یابد و افراد از سراسر دنیابا یكدیگر ارتباط برقرار می
كنند و بیشتر در معرض شناخت و ارتباط با سایر افراد جهان قرار می گیرند لذا
توسعه تفاهمات بین المللی ضرورت می یابد.
شكافتن حلقه های بسته دانش: یكی از محدودیتهایی كه دانش آموزان در نظامهای
آموزشی با آن مواجه هستند، عرضه الگوریتمی و هندسی دانش و اطلاعات به
آنهاست، آنگونه كه سرشت نظام آموزشی یك كشور اقتضا می كند. اگر چه این حق
مسلم برای نظامهای آموزشی هر كشوری است كه دانش آموزان را مطابق آرمانهای
خود تربیت نماید، اما این به معنی محدود كردن نظام عرضه اطلاعات نیست. از
این رو شاید بتوان یكی از عناصر تفكر راهبردی برای تعلیم و تربیت در ایران
را شكافتن مرزها و حلقه های بسته دانش و اصلاح زوایای معرفت شناختی آن
دانست.
آموزش ها و كلاس های چند فرهنگی: اطلاعاتی كه امروزه در رسانه ها تولید و
عرضه می شود، غالباً مخاطبان بین المللی دارد. انسان های بی شماری با
'غریبه ها' ارتباط برقرار كرده و تبادل اطلاعات می كنند كه این شیوه اطلاع
رسانی فرهنگ خاصی(غربی) را ترویج می كند و مخاطبان اندك اندك بیش از آن كه
خود را متعلق به فرهنگ و كشور خاصی بدانند، خود را انسانی با تابعیت بین
المللی خواهند نامید. در همین راستا مهاجرت به كشورهای مختلف زیاد شده و
این پدیده چالشی را به عنوان آموزش، مدارس و كلاسهای چند فرهنگی ایجاد می
نماید كه این مطلب می تواند مشكلاتی چند برای آموزش و پرورش ایجاد نماید.
از جمله نیاز به معلمینی توانا و آشنا با زبان و ویژگیهای فرهنگی سایر
كشورها و برنامه ریزی هایی جهت كاهش مشكلات ناشی از این سبك آموزش می باشد.
سخن پایانی اینكه در نظام تعلیم و تربیت، معلم مسئول تمام انسان هائی است
كه زیر دست او تربیت می شوند. لذا اگر خودسازی و تهذیب نفس نماید افراد یك
جامعه صالح خواهند بود و اگر تربیت دینی نداشته باشد سبب انحراف نسلها و
عصرها گشته و جامعه را به تباهی می كشاند. از این رو علاوه بر عناصر تفكر
راهبردی نظام تعلیم و تربیت كه بدان اشاره گردید می بایست چهار عنصر اساسی
در بین معلمان موجود باشد تا سایر اقدامات به ثمر نشیند:
خلوص نیت: اولین گام توفیق درعرصه تعلیم و تربیت، خالص بودن نیت است.
عشق و علاقه: به قول شهید رجایی؛'معلمی شغل نیست؛ عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش كرده ای، رهایش كن و اگر عشق توست مباركت باد.'
صلاحیت علمی: داشتن علم و آگاهی و دانستن راه و روش تعلیم و تربیت از اساسی ترین عناصر است.
فروتنی و گذشت: تواضع و گذشت شخصیت معلم را در برابر دانش آموزان محبوب می نماید و درس عملی خوبی برای آنان است.
عناصر تفكر راهبردی تعلیم و تربیت فرصتها و چالشهایی را برای نظام آموزش و
پرورش كشور پدید می آورد كه با بهره گیری از این فرصتها و با شناخت بهتر
چالش ها می توان به حفظ میراث فرهنگی و اعتلای نظام تعلیم و تربیت كشور در
راستای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخت.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن
میخوانید؛هفته جاری از میمنت و خجستگی ویژهای برخوردار بود. این هفته
مناسبتدار ولادت معصومهای است كه با قدوم مباركش، راه سبز امامت را برای
جهانیان گستراند و خلقت وامدار او شد؛ همو كه ریحانه نبی بود و پیامبر مكرم
اسلام او را میبوئید و مشام جانش را از عطر دل انگیز فاطمی معطر میكرد و
میفرمود: 'فاطمه از من است و من از فاطمه، هر كه او را بیازارد، مرا
آزرده و هر كه او را بیازارد، خدا را به خشم آورده است.' همان بانوی برتری
كه مهرش، عرش را معنا میبخشد و قهرش، جهان را در هم میریزد، بانویی كه
وقتی به عبادت میایستاد، نورش آسمان را فرا میگرفت و خداوندگار جهانیان،
اخلاص و عبودیت او را به رخ فرشتگان میكشید.
او كه در همسری، درس وفا و ایثار را به زنان عالم داد و فرزندانی را در
دامن پرفضیلتش پروراند كه تجسم كامل خوبیها بودند و امام خمینی كه ولادتش
قرین با میلاد خجسته آن حضرت است، در وصفش میگوید: 'فاطمه زهرا(س) زنی بود
كه از حجرهای كوچك و خانهای محقر، انسانهایی تربیت كرد كه نورشان از
بسیط خاك تا آن سوی افلاك و از عالم ملك تا آن سوی ملكوت اعلی میدرخشد.'
درود بیپایان خدا بر او كه جلوه نور الهی و مهبط وحی و اسوه برگزیدگان و
مربی زبدگان عالم بود.
هفته جاری همچنین میزبان روز كارگر بود كه قاعدتاً باید از این قشر مولد و
پویای جامعه تجلیل و تقدیر بعمل آید ولی متأسفانه در سالهای اخیر مشكلات
تولید و جامعه كارگری آنچنان رو به تزاید بوده كه این قشر در لابلای معضلات
اقتصادی و معیشتی درحال خرد شدن است. بیمههای حمایتی و اجتماعی نیز كه
باید در مواقع ضروری سایبان این قشر مولد باشد از كمترین خاصیت نیز
برخوردار نیست و بدین ترتیب آرامش روحی از این قشر رخت بربسته است. امید
آنكه مسئولان، خارج از عوالم شعار، برای احقاق حق این قشر و فعال كردن چرخه
تولید كشور اقدام كنند تا شاهد برگزاری روزهای كارگری باشیم كه كارگران از
پژمردگی خارج شده و هیچ كارگری لازم نباشد برای احقاق حقوق خود به پلاكارد
متوسل شود و صف بیكاران و متقاضیان كار از این ارقام و اعداد نگران كننده
خارج شده و وعدههای عمل نشده و شعارهای عوامفریبانه از ادبیات مسئولان
خارج گردد.
شاید به دلیل همین بیتوجهیهای مدیران اجرایی به طبقه كارگر بود كه در
دیدار این هفته رهبر انقلاب با كارگران و فعالان بخش تولید به مناسبت هفته
كارگر، ایشان به ضرورت برنامه ریزیهای حكیمانه در زمینه رسیدگی به معیشت
این طبقه تاكید كرده و مسئولان را به پرهیز از حاشیه سازی و ضرورت حركتهای
منطقی و منطبق با واقعیت فرا خواندند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین موضوع انتخابات را امری مهم و عرصه ظهور
قدرت ملی دانسته و با توصیه موكد به كاندیداهای احتمالی برای ارزیابی صحیح
از تواناییهای خود و همچنین جایگاه اجرایی كشور فرمودند: كشور و ملت بزرگ و
مقاوم ایران به رئیس جموری نیاز دارد كه در عرصه بینالمللی و در مقابل
استكبار، نترس و شجاع، و در عرصه داخلی نیز صاحب برنامه، حكمت، تدبیر،
معتقد به اقتصاد مقاومتی، دارای تهذیب اخلاقی، به دور از تشویش آفرینی و
دارای شعارهای منطقی باشد.
این هفته همچنین برمدار علم و دانایی چرخید و این نویدی است كه جامعه جوان
ما با رویكردی آگاهانه و مدبرانه با وقایع و حوادث جاری روبرو شده و از
افتادن در دام شعارزدگیها رهیده و با شعور و آگاهی به استقبال آینده برود.
امروز از یكسو روز معلم نیز بود كه به مناسبت سالگرد شهادت معلم و استاد
بزرگ انقلاب، آیتالله مرتضی مطهری در 12 اردیبهشت سال 58 به دست منحرفین،
به این اسم نامگذاری شد. واقعیت اینست كه یكی از مهمترین سرمایههای تحول
آفرین هر جامعه ای، برخورداری از نیروهای انسانی فكور و فهیم و تربیت افراد
عالم و خلاق است كه این امر مهم باید در مدارسی صورت پذیرد كه محور آن
'معلم' است و طبعاً معلم دانا میتواند منشاء آگاهی بخشی و رسیدن به كمال
معنوی باشد.
از دیگر رویدادهای فرهنگی كشور، افتتاح بیست و ششمین نمایشگاه بینالمللی
كتاب تهران بود كه درصورت مدیریت شایسته و امكانات مناسب برای ناشران و
بازدید كنندگان میتواند به عنوان بوستان بزرگ اهالی علم و دانش، همه ساله
مورد بهرهبرداری فاخر قرار گیرد.
در این هفته، تهران میزبان اجلاس جهانی علما و نقش آنان در بیداری اسلامی
بود كه رهبر معظم انقلاب سخنران افتتاحیه این همایش بزرگ بودند. ایشان
فرمودند: موضوع بیداری اسلامی، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت
اسلامی است؛ پدیده شگرفی كه اگر باذنالله سالم بماند و ادامه یابد، قادر
خواهد بود سر بر آوردن تمدن اسلامی را در چشم اندازی نه چندان دوردست، برای
امت اسلامی و آنگاه برای جهان بشریت رقم زند.
رهبر معظم انقلاب با تاكید بر اینكه 'ابعاد این بیداری مبارك بسی گسترده و
دارای امتدادی رمزگونه است'، تصریح كردند: آنچه از دستاوردهای نقد آن در
چند كشور شمال آفریقا دیده شد، میتواند دلها را به نتایج بزرگ و شگرف
آینده به اطمینان برساند و همواره تحقق معجزگون وعدههای الهی، نشانه
امیدبخشی است كه تحقق وعدههای بزرگتر را نوید میدهد.
در موضوعات خارجی هفته، تحولات سوریه و عراق نسبت به سایر رویدادها از
اهمیت بیشتری برخوردار بودند و حوادث این دو كشور بخش عمده مطالب و گزارش
رسانهها را تشكیل میدادند.
در سوریه، همزمان با پیشرویهای ارتش در اكثر مناطق، جریانهای تروریستی
نیز به تكاپو افتادند و با انجام چند انفجار در دمشق، تلاش كردند بر
شكستهای پی در پی خود سرپوش بگذارند و به عوامل خود روحیه بدهند. گزارش
منابع سوری حكایت از آن دارد كه ارتش سوریه اكثر نقاط استراتژیك را كه طی
ماههای گذشته به دست شورشیان افتاده بود آزاد ساخته است و به خصوص ضربات
سنگینی در حمص و حلب، یعنی دو پایگاه عمده مخالفان مسلح به آنها وارد ساخته
است.
در پی این تحولات، تروریستها دو عملیات بمبگذاری در دمشق را صورت دادند
كه به كشته و زخمی شدن شماری در دمشق منجر شد ولی هدف تروریستها كه قتل
نخستوزیر سوریه بود به نتیجه نرسید. شكستهای متوالی در جبهه مخالفان،
حامیان خارجی آنها را نیز مأیوس كرده و آنها را به جنجالآفرینی وادار
ساخته است. اتهام استفاده از سلاح شیمیایی كه در گذشته نیز مطرح بود اكنون
با هیاهوی بیشتری از سوی حامیان مخالفان دنبال میشود.
پس از آنكه انگلیس مدعی شد به شواهدی درباره استفاده دولت سوریه از سلاح
شیمیایی علیه مخالفان دست پیدا كرده است آمریكا نیز تبلیغات را در این باره
در دستور كار قرار داد. مقامات آمریكایی با ذكر اینكه سلاح شیمیایی خط
قرمز است تلاش كردند دولت سوریه را تحت فشار بیشتری قرار دهند و اگر امكان
باشد زمینه اقدام نظامی علیه سوریه را با بهانه قرار دادن سلاح شیمیایی
مهیا سازند. حتی كار را به جایی رساندند كه بان كی مون دبیركل سازمان ملل
تحت فشار آنها، ضرب الاجلی برای بازدید بازرسان سلاح شیمیایی سازمان ملل از
سوریه تعیین كرد.
دولت سوریه اعلام كرده است كه حاضر است درباره ادعای بكارگیری سلاح همكاری
كند و اجازه دهد بازرسان از سوریه دیدار كنند ولی این بازرسی باید از
مناطق مورد ادعا باشد نه كل سوریه. این جنجالآفرینی و بهانه جوییها تایید
دیگری بر این نكته است كه ارتش و دولت سوریه دست بالا را دارد و تروریستها
درحال شكست و اضمحلال هستند. این تحولات بر واقعیت مهمتری تاكید دارد و
آن، این است كه بحران سوریه یك راه حل بیشتر ندارد و آن مذاكره و گزینه
سیاسی است.
این هفته، تنشهای سیاسی در عراق با تحركات جریانهای فتنه جو و آشوب طلب
اوج گرفت. در مناطق سنی نشنین به خصوص در استان الانبار، كه طی ماههای اخیر
صحنه مانور عناصر فرقه گرا و عوامل بعثی بوده است، درگیریهای خونینی رخ
داد كه منجر به كشته شدن دست كم 200 نفر شد. گروههای متخاصم با دولت كه از
چند ماه قبل به آشوبگری تحت عنوان تظاهرات پرداخته اند، ارتش عراق را متهم
به كشتار تظاهر كنندگان كردهاند. ارتش اعلام كرده است در مقابل یورش
افراد به مناطق تحت اداره آنها، نیروهای ارتش وادار به مقابله شدهاند.
فشارها علیه دولت نوری مالكی روز به روز درحال افزایش است. این فشار توسط
جبههای متشكل از جریانهای مختلف درحال پیگیری است. این جبهه كه در آن از
بعثیها تا كردها و گروههای زیاده طلب سنی شركت دارند، از طرف چند دولت
خارجی از جمله آمریكا، تركیه و كشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، حمایت
میشوند. هدف نیز آن است كه دولت كنونی عراق كه در آن جناح شیعه ابتكار عمل
را دردست دارد ساقط شود. خشم مخالفان دولت نوری مالكی نیز به آن دلیل است
كه این دولت با حمایت مردم و مرجعیت، در برابر درخواستهای غیرقانونی و
زیاده خواهانه مقاومت كرده و تمامی تلاشها برای شكستن این مقاومت تاكنون
بیحاصل بوده است. این یك واقعیت است كه دولت عراق، دولتی منتخب است و با
رای مردم بر سر كار آمده است و قطعاً تلاشهای مخالفان راه به جایی نخواهد
برد. حتی اگر مخالفان بتوانند مالكی را وادار به كناره گیری كنند، ابتكار
عمل را نمیتوانند از دست جناح شیعه خارج سازند چرا كه این جناح دارای
اكثریت قاطع در صحنه سیاسی عراق است. نكته مهمتر آنكه عراق از وجود
مرجعیتی با تدبیر برخوردار است كه مجال پیاده شدن نقشههای شوم جریانهای
فتنه گر و زیاده طلب را نمیدهد.
رسالت:معلم زمانه
«معلم زمانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است كه در آن میخوانید؛
دغدغههای تربیتی آیتالله مطهری كه موجب میشد به تبعیت از پیامبر گرامی
اسلام (ص) همچون طبیبی سیار در محفل دانشجویان، مهندسان، پزشكان، رسانهها و
حتی عرصه قصهنویسی برای كودكان با شور و شوق حضور یابد و نیز پاسخهای
روزآمد ایشان به شبهات و برداشت عمیق و جامعشان از اسلام و تربیت اسلامی،
همه و همه نشان شهادت را برای آن بزرگوار به ارمغان آورد و معلمان كشورمان
هم این افتخار را یافتند كه شهید مطهری را الگوی خویش قرار دهند.
امسال ایام بزرگداشت معلم، با ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، تقارن و
تیمن یافته است و با توجه به اینكه بیش از نیمی از جمعیت معلمان را خواهران
گرانقدر تشكیل میدهند، فرصت مغتنمی فراهم آمده است تا با تمسك به سیره آن
حضرت، الگوی تربیت اسلامی برای عموم فرهنگیان، خصوصا بانوان معلم،
بازخوانی و تبیین شود. همچنین همزمانی مراسم تجلیل از مقام شامخ معلم با
برگزاری اجلاس بینالمللی علما و بیداری اسلامی در تهران و رهنمودهای
بلندنظرانه مقام معظم رهبری در این اجلاس، انگیزه پیدایش این پرسش میشود
كه در طلیعه ظهور تمدن اسلامی در جهان و با توجه به نقش پیشگام ایران در
این تغییر ساختار نظام سیاسی جهان، رسالت معلم در جامعه ما چیست؟ در پاسخ
به این پرسش است كه جایگاه رفیع و مسئولیت خطیر معلم در افق آینده آشكار
میگردد و ضرورت تربیت فرزندان این مرز و بوم با تراز نقش آفرینان تمدن
اسلامی روشن میشود. پس از پیروزی شگفتانگیز انقلاب اسلامی در ایران كتاب
تاریخ با سرعتی غیر قابل تصور ورق میخورد و سلسلهها و نظامهای
سكولاریستی و استبدادی یكی پس از دیگری منقرض میشوند و نهضت بیداری اسلامی
در كشورهای مسلمان هر روز بالندهتر میشود و در عین حال شعارهای
عدالتخواهانه و اخلاقمدارانه آن، هویت نظام سلطه جهانی را به چالش كشیده
است و در یك كلام:
'اكنون اسلام از حاشیه معادلات اجتماعی و سیاسی جهان خارج شده و در مركز
عناصر تعیین كننده حوادث عالم جایگاهی برجسته و نمایان یافته است.' (1) در
چنین شرایطی كه اسلام حضور خود را در جهان اعلام و تثبیت كرده و سكولاریسم
و مادیت غرب را به مصاف طلبیده است، واژهها نیز در دفاع از بار مفهومی
خویش به نوعی در تقابل با یكدیگر قرار گرفتهاند و در عرصه آموزش و پرورش،
تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان مطالبه و الگوی مطلوب مدرسهداری در تمدن
اسلامی، رویاروی حاكمیت چند صد ساله تعلیم و تربیت غیر دینی و سكولاریستی
قد علم كرده است. زیرا همچنان كه مقام معظم رهبری نیز اشاره فرمودند نظام
تعلیم و تربیت رسمی از لوازم این تمدنسازی است و در پیشواز تحقق تمدن
اسلامی بود كه تدوین سند 'تحول بنیادین' در آموزش و پرورش براساس فلسفه
تعلیم و تربیت اسلامی از سال 1385 آغاز شد و خوشبختانه اینك به تصویب شورای
عالی انقلاب فرهنگی رسیده است و همچنین سند 'برنامه درسی ملی' جمهوری
اسلامی ایران برای نخستین بار با نگاهی بومی، طراحی، تهیه و تصویب شد و این
اسناد برخلاف گذشته، معلم را تنها یك سوادآموز نمیانگارد بلكه رسالت معلم
را پرورش عقل، ایمان،علم، عمل و اخلاق در دانشآموزان میداند، تا
بسترساز ارتباط آنان در چهار ساحت خود، خدا، خلق و خلقت باشد (2) و در
مجموع معلم را چنین معرفی میكند:
'معلم و مربی به فردی اطلاق میشود كه رسالت خطیر 'تربیت' دانشآموزان را در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر عهده دارد.' (3)
با این نگاه در نظام اسلامی،معلمی یك شغل نیست، یك مقام و منزلت است و در حقیقت معلم الگوی تربیت اسلامی است كه باید زمینه پرورش كلیه نیازها و استعدادهای فطری دانشآموزان را فراهم سازد و یكی از این نیازها تربیت سیاسی نسل آینده براساس باور به ارزشهای اسلام و انقلاب اسلامی میباشد. در سال 1392 كه به عنوان سال 'حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی' نامگذاری شده است حضور پرشور معلمان در خلق حماسه سیاسی و برگزاری انتخاباتی با شكوه ضمن به نمایش گذاشتن ظرفیت اجتماعی آنان در دفاع از نظام مردمسالاری دینی حركتی درسآموز برای دانشآموزانشان خواهد بود.
پی نوشتها:
1- سخنرانی مقام معظم رهبری در اجلاس
2- سند برنامه درسی ملی
3- سند تحول
تهران امروز:آفات اختلافافكنی
«آفات اختلافافكنی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد علی
پورمختار است كه در آن میخوانید؛دامن زدن به اختلافات در كشورها اعم از
اینكه بین اقوام مختلف باشد یا بین مسئولان، از قدیم جزو سیاستهای
استعماری برخی از كشورها قرار داشته كه نمونههای زیادی از آن را در تاریخ
كشورهای مختلف از جمله كشور خودمان شاهد بودهایم.به همین دلیل نباید
هیچگاه از این حربه برندهای كه میتواند آثار منفی زیادی بر كشور داشته
باشد غافل شد.
نكته مقابل اختلاف، اتحاد است كه در قول و عمل بایستی وجود داشته باشد و
اگر همه مسئولان كشور و مردم به سازو كارهای اختلافافكنانه توجه داشته
باشند و نگاه همراه با بصیرت به این موضوع داشته باشند و شرایط كنونی كشور
را در نظر بگیرند، بهطور قطع از ایجاد هرگونه اختلاف یا هر اقدامی كه باعث
ایجاد اختلاف در كشور شود خودداری خواهند كرد.
امر اختلافافكنی امری است كه با انواع شایعات علیه اشخاص و مسئولان در
منطقهای خاص و به نفع فرد یا جریانی خاص ممكن است مطرح شود.گاه ممكن است
این امر درباره مسائلی كه درباره آن اختلاف جزئی وجود دارد صورت بگیرد واین
مسائل مورد توجه بیشتری قرار بگیرند یا دچار بزرگنمایی شوند و به سطح ملی
وبه تبع آن سطح بینالمللی كشانده شود.
باید توجه داشته باشیم یكی از اسباب اختلافانگیزی خارج شدن از چارچوب
قانون است كه این امر باعث تداخل در امور كشور خواهد شد و باعث میشود از
جاده عدالت خارج شویم.به همین منظور باید به ترفندهای دشمنان در این زمینه
توجه داشته باشیم، اقدامی كه ممكن است همراه با به كارگیری نیروهای نفوذی
باشد.كسانی كه در نمای دوست وارد حوزههای مختلف میشوند اما حرفهای
دشمنان را مطرح میكنند.
كسانی كه دست به اختلافافكنی میزنند عمدتا با انجام چنین كاری اهداف
خاصی را پیگیری میكنند.از طرف دیگر خود اختلاف مانع از رسیدن حرفهای حق
طرف مقابل میشود و شرایط به گونهای پیش میرود كه وجود اختلاف باعث محو
شدن حرف حق میشود و آنچه بیشتر در این میان پدیدار میشود سوءاستفاده از
یك فضای متشنج به خاطر وجود اختلافاست.چرا كه لج بازیهایی كه در نتیجه
وجود اختلاف بین افراد شكل میگیرد، فضا را تیره میكند.
در زمینه اختلافاندازی؛ دسته دیگر، كسانی هستند كه گرچه ممكن است دشمنی
نداشته باشند اما چون منطق ندارند بهطور طبیعی با ایجاد اختلاف سعی
میكنند زمینه ابراز وجود خودشان را در جبهه مقابل ایجاد كنند تا بتوانند
به اعمال و نیات خودشان جامه عمل بپوشانند.
دسته دیگر كسانی هستند كه اساسا بهدنبال اغراض خاصی هستند كه با اهداف و
اصول كلی نظام معارضه و مقابله میكنند،یعنی در شرایط كنونی كه نیاز به
وحدت داریم واین موضوع به عنوان یك هدف استراتژیك محسوب میشود،هركسی
بخواهد این هدف را خدشه دار كند یا مانع رسیدن به این هدف شود ضمن اینكه در
صف دشمنان قرار میگیرد عملش بر خلاف منافع ملی است.
چرا كه اختلافانگیزی آثاری چون برهم زدن انضباط اجتماعی و صفوف خودی و
دشمن دارد،ضمن اینكه باعث دستهبندی،تفرقه و هدر دادن انرژیها و منابع
انسانی میشود؛ مواردی كه هر كدام جزو ضرورتهای پیشرفت كشور هستند.
حمایت:كورس سازشكاران
«كورس سازشكاران»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است كه در
آن میخوانید؛این روزها محور رایزنیهای اوباما رییس جمهوری آمریكا در كاخ
سفید را دیدار با مقامات و سران عرب تشكیل میدهد. در این چارچوب اوباما
با پادشاه اردن، امیر قطر، هیاتی از اتحادیه عرب دیدار داشته است. منابع
خبری اعلام كردهاند كه در روزهای آینده اردوغان نخست وزیر تركیه نیز به
این جمع افزوده خواهد شد. این دیدارها در حالی صورت میگیرد كه همه آنها
دارای اهداف مشتركی هستند و آن رقابت برای جلب رضایت آمریكاست.
كورس كشورهای عربی در این حوزه در حالی صورت گرفته است كه تحركات آنها حول
دو محور قابل توجه است. نخست آن كه بخشی از تحركات این كشورها را بررسی و
اجرای طرح آمریكا برای روند سازش تشكیل میدهد. از گذشته رویه این بوده است
كه صهیونیستها طرحهای سازشكارانه را ارایه میكنند، آمریكا آن را پخته و
تدوین میكند و كشورهای مرتجع عربی آن را به اجرا در میآورند.
اكنون نیز صهیونیستها كه احیای روند سازش را تأمین كننده منافع خود
میدانند، آمریكا را واسطه این كار قرار دادهاند. در حالی باراك اوباما و
جان كری وزیر خارجه وی راهی منطقه شده بودند كه ازجمله محورهای كاری آنان
را تدوین چارچوبی برای روند سازش تشكیل میداد. حال سران عرب و تركیه
برآنند تا با عهده دار شدن مسئولیت اجرای روند سازش جایگاهی برتر از دیگران
در پیشگاه آمریكا كسب كنند؛ امری كه در سالهای گذشته نیز بارها تكرار شده
است و نتیجه ای جز نقض ابعاد بیشتری از حقوق فلسطینیها نداشته است.
دوم آن كه كشورهای مذكور در حوزهای دیگر نیز دارای نقاط وحدت هستند و آن
بحران سازی علیه جبهه مقاومت است. محور اصلی این تحركات را در قبال سوریه
میتوان مشاهده كرد. این روزها مرزهای تركیه و اردن جایگاهی برای ورود
تروریستها به سوریه شده و این در حالی است كه قطر مأموریت تأمین هزینههای
این گروهها را بر عهده دارد.
بر اساس پروژه آمریكا در صورت سرنگون نشدن اسد رییس جمهوری سوریه، مناطقی
از سوریه با ادعای خودمختاری باید تجزیه شود تا الگویی برای سایر كشورهای
منطقه باشد. البته تحركات علیه مقاومت به همین جا ختم نمیشود چنانكه
كشورهای مذكور بحران سازی علیه ایران، لبنان و عراق را نیز در دستور كار
دارند كه در ابعاد مختلفی اجرا میشود.
مردم سالاری:انتخابات و پرسشهایی كه بیپاسخ رها شدهاند!
«انتخابات و پرسشهایی كه بیپاسخ رها شدهاند!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم
مهدی مالمیر است كه در آن میخوانید؛ آندره ژید نویسنده نامدار فرانسوی
روزی در آستانه جنگ جهانی دوم در دفتر یادداشتهای روزانهاش نوشت: «فضا
نیمه تاریك و نیمه روشن است، نمیدانم این طلیعه سپیدهدم است،یا آغاز شبی
دراز».
گرچه حال و هوای این روزهای كشور از مصیبت جنگ فرسنگها به دور است، اما
ابهامات و پرسشهای بیپاسخ مانده در فضای سیاسی كشور به اندازهایست كه به
تعبیر نویسنده فرانسوی گونهای شرایط نیمه تاریك و نیمه روشن را بر جامعه
حاكم كرده است! چرا كه از یك سو با پدیده غریب تعدد كاندیداها و تورم احساس
مسئولیت در میان كارگزاران سیاسی روبرو هستیم كه هر یك با دست گذاشتن بر
روی زخمهای ناسور سیاست در چند سال اخیر، در كار نشان دادن میزان شناخت و
درجه حساسیت خود نسبت به مشكلات جاری هستند.
از سوی دیگر اما، هنوز برنامه مشخص، مدون و دندان گیری از سوی اكثر
كاندیداهای محترم (تا لحظه نوشته شدن این یادداشت) ارائه نشده است و به
شیوة مألوف مبارزات انتخاباتی در كشور ما، باز هم عبارتپردازیهای كلی و
شعارهای مبهم و پرطمطراق، میدان دار عرصه سیاست گشتهاند! و آنچه در غبار
جملات مبهم، البته دیدنی نیست شیوهها و راههای اندیشیده شده برای برون
رفت از شرایط ویژه كنونی است!
این كه نامزدهای حاضر در رقابت هر یك به طریقی به نقاط ضعف دولت كنونی
اعتراف دارند و شعار بنیادین خود را ترمیم وضعیت موجود قرار دادهاند،
نكتهای است كه میتوان آن را به فال نیك گرفت. اما این همه، پایان ماجرا
نیست! چرا كه هنوز هیچ یك از كاندیداهای تصدی ریاست قوه مجریه، شیوهها و
اسلوبهای مدنظر خود برای تحقق بخشیدن به شعارها و راهبری جامعه به سوی
شرایط مطلوب را پیش نكشیدهاند و همچنان در فاز «مبارزه منفی» در جا
میزنند! آفتابی كردن نقاط ضعف رقیب سیاسی و اصرار بیش از اندازه به هویدا
كردن نقاط تاریك رقیبان به جای تاكید و پیش كشیدن نقاط قوت خویش از جمله
مصادیق «مبارزه منفی» در دانش سیاسی به شمار میرود كه گویا در این دوره به
ابزار اصلی مبارزه سیاسی بدل شده است!
هنوز به راستی این امر روشن نیست كه عموم كاندیداهای یازدهمین دوره پست
ریاست جمهوری با چه وسیله و تفكری برآنند تا كلاف سردرگم مشكلات كنونی را
بگشایند. آیا داروی درمان مصائب اخیر را در عبارتهای انشایی و زبان
اندرزگوی سعدی جستجو میكنند یا اینكه راه رهایی یافتن از چالشهای بیشمار
جامعه را سرسپردن به ملزومات امروزین سیاست همچون: زنده كردن نهادهای مدنی
(فعال كردن احزاب، سندیكاها، مطبوعات مستقل و...) میدانند؟ آیا نامزدهای
محترم ریاست جمهوری مشكلات ریز و درشتی كه در این هشت ساله مبتلا به جامعه
بوده است از بداخلاقیهای عرصه سیاست گرفته تا شتاب آلودگی و روزمرگی در
تصمیمسازیهای كلان در عرصه اقتصادی و اجتماعی را تنها ناشی از
كوتاهیهای شخصی و كم دانشی كارگزاران دولت میدانند یا اینكه چشمانداز
فراختری در نظر دارند و ریشه مشكلات را در نبود نهادهای مدنی یا به عبارتی
عدم رشد یافتگی كارگزار سیاسی در سلسله مراتب نهادهای سیاسی میشناسند؟
آیا برای رسیدن به عدالت اجتماعی، شفافیت در عرصه سیاست، اجتماع سالم و
اخلاق مدار تنها به نصیحتهای ملالآور و بیحاصل بسنده خواهند كرد یا
كارآمد كردن سازمانهای سیاسی و مدنی را برای دست یافتن به جامعهای سالم
در صدر برنامههایشان گنجاندهاند؟
اینها و هزاران پرسش كوچك و بزرگ دیگر از این دست در شرایطی از سوی
كاندیداهای محترم بیپاسخ رها شدهاند كه تنها چند هفته تا رقم خوردن
سرنوشتسازترین انتخابات ریاستجمهوری فرصت باقی است! انتخاباتی كه به زعم
دوست و دشمن بسیاری از مسائل حل ناشده داخلی و خارجی كشور در گرو نتیجه آن
است! از این رو شاید سخنی به گزاف نباشد اگر بگوییم در شرایط بغرنج كنونی و
با توجه به اینكه هنوز برنامه مشخصی از سوی كاندیداهای حاضر در رقابت
ارائه نشده است، هیچگونه تعللی از سوی همه آنانی كه برنامهای برای سر و
سامان دادن به وضعیت ویژه كنونی و توانی برای شكست قفل سیاست در چنته
دارند، پذیرفتنی نخواهد بود! و كوتاه سخن اینكه: میگویند كلمات و
جملههایی كه از سوی افراد، احزاب و گروههای سیاسی در سپهر عمومی مطرح
میشود، نمایشگر میزان درك آنها از سازوكار قدرت هستند.
به بیان دیگر، ادبیات سیاستمداران متناسب با دركی است كه از ساختار قدرت و
ملزومات آن دارند. اینكه سرانجام پژواك شعارها و كلمات كاندیداهای
ریاستجمهوری و به طریق اولی میزان درك آنها از شرایط حال حاضر كشور
«طلیعه سپیدهدم است، یا آغاز شبی دراز» نكتهای است كه ندانستنش به راستی
ما را در دلهره و تشویش آندره ژید فقید در روزها و ساعتهای پیش از جنگ
جهانی دوم شریك میسازد!
آفرینش:13 اردیبشهت روز جهانی مطبوعات
«13 اردیبشهت روز جهانی مطبوعات»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم
حمیدرضا عسگری است كه در آن می خوانید؛ گستردگی اخبار و اطلاعات روزانه در
هر جامعه و در سطح جهان، باعث شده كه وسایل ارتباط جمعی از جایگاه ویژه ای
برخوردار شوند. در این میان مطبوعات، نقش عمده ای را به خود اختصاص داده و
در جهت دهی به افكار و اندیشه های مردم، تأثیر بسیار دارند. امروزه مطبوعات
در عرصه جهانی یك روند تكاملی را به سمت خصوصی شدن طی می كنند و با تامین
هزینه های خود در زمینه های اقتصادی به گونه ای عدم وابستگی خود را نسبت به
نهادهای دولتی اعلام و در محدوده ای مشخص در عرصه روشن سازی و روشنگری
فعالیت می كنند.
مطبوعات امروزه در كشورهای پیشرفته و رو به توسعه به گونه ای كاملا ملموس
نماینده وزبان مردم در جهت اعلام خواسته هایشان از مسئولین و اعلام
نارضایتی ها از برخی مشكلات جامعه هستند. البته در عرصه های سیاسی، اقتصادی
و اجتماعی مطبوعات آینه ای در مقابل صاحب منصبان می باشند به گونه ای كه
آنها می توانند نقاط ضعف و قوت خود را در عرصه های داخلی وخارجی در آن
مشاهده كنند. نیاز كشورها برای رسیدن به رشد و توسعه همراهی و همیاری مردم
با مسؤلان می باشد كه مطبوعات نقش پل ارتباطی بین مردم و مسؤلین را ایفا می
كند.
به همین سبب مطبوعاتی كه دارای ماهیتی انتقادی و سازنده در قبال مسائل
سیاسی و اجتماعی دارند معمولا از همراهی بیشتری از جانب مردم برخوردارند.
اما مطبوعاتی كه فقط در راستای حفظ منافع گروهی خاص ویا به مخالفت با نظام و
حكومت به فعالیت می پردازند نمی توانند نقشی سازنده و تاثیر گذار در حل
مشكلات مردم ویا كمك به مسؤلین در راستای حل مشكلات و نقاط ضعف كشور داشته
باشند.
از طرفی دیگر اگر دولتمردان نخواهند كه با مطبوعات تعامل داشته باشند و یا
انتقادات و پیشنهادات را برنتابند این امر منجر به جلوگیری از فعالیت
سازنده مطبوعات خواهد شد. و آنها را به مجموعه ای ناكارامد و مطیع تبدیل می
كنند كه به جای آنكه منتقل كننده نیازهای جامعه و نماینده مردم باشند به
عاملی ساكن و محافظه كار تبدیل می شوند.
نوع عملكرد مطبوعات در جامعه و عرصه های سیاسی به نوع فعالیت مردم ومیزان
آگاهی و خواسته های آنها از نظام سیاسی بستگی دارد. هر چه سطح آگاهی و
مشاركت مردم در عرصه های سیاسی و اجتماعی بالاتر باشد زمینه برای فعالیت
مطبوعات در عرصه های جامعه را فراهم می كند. از مهم ترین وظایف مطبوعات،
گسترش دانش و اطلاعات مخاطبان در زمینه هایی است كه امكان دسترسی و تجربه
مستقیم از رویدادها و موضوع های مختلف برای آنان فراهم نباشد.
در دنیای امروز كه ارتباطات جهانی بسیار گسترده و فراگیر شده است و ملت ها
از طریق رسانه های پیشرفته و تكنولوژی نوین ارتباطات تا حد زیادی مرزهای
جغرافیایی و سیاسی را از میان برداشته اند، مطبوعات همچنان به عنوان یكی از
عوامل نشر اخبار و اطلاعات و آگاهی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح
هستند.
این امر، لزوم برنامه ریزی وسیع و گسترده صاحبان اندیشه و فرهنگ را برای
ساختن مطبوعاتی هدفمند و بالنده گوشزد می كند. مسلما مطبوعات به عنوان چراغ
راه جامعه نیازمند حمایت های فكری و مادی از سوی مسولان كشورهستند، تا
دچار ركود نگردند.
هرچه نقش مطبوعات در جامعه كاهش یابد، امكان كشیده شدن به بیراهه ها و مبتلا شدن به فسادهای گوناگون افزایش می یابد.
امیدواریم تمامی مطبوعات كشور در راستای رشد و ارتقای جایگاه آگاهی عمومی و
گسترش فرهنگ اطلاع رسانی، به دور از هرگونه جبهه گیری خاص و مدنظر قرار
دادن منافع افراد و احزاب، از حقوق خاصه مردم دفاع و با منعكس كردن واقعیات
جامعه زمینه را برای برطرف كردن نقاط ضعف و تقویت پتانسیل های كشور فراهم
نمایند.
قانون:اتحادیه عرب، وعده بالفور را محقق میكند
«اتحادیه عرب، وعده بالفور را محقق میكند»عنوان سرمقاله روزنامه قانون به
قلم حسن هانی زاده است كه در آن میخوانید؛طرح جدید كشورهای عربی برای حل
بحران فلسطین از رهگذر تبادل بخشی از اراضی 1967 فلسطین با رژیمصهیونیستی
با واكنش منفی جنبشهای مبارز فلسطین مواجه شده است. یك هیات از وزرای
خارجه كشورهای عربی به ریاست شیخ حمد بن جاسم آل ثانی، وزیر خارجه قطر و با
شركت وزرای خارجه اردن، مصر، مراكش، عربستان و دبیر كل اتحادیه عرب اخیرا
در دیدار با وزیر خارجه آمریكا در واشنگتن، دورنمای فلسطین را مورد بحث
قرار دادند.
در این دیدار وزرای خارجه این كشورها با تبادل بخشی از اراضی اشغالی 1967
میان فلسطینیان و رژیمصهیونیستی موافقت كردند. در این پیشنهاد به موضوع
تشكیل یك دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیتالمقدس وسرنوشت 6میلیون آواره
فلسطینی هیچگونه اشارهای نشده است.
وزیر خارجه قطر در پایان دیدار وزرای خارجه عرب با جان كری،وزیر خارجه
آمریكا، اعلام كرد كه این طرح تكمیلكننده طرح سال 2002 ملك عبدا... پادشاه
عربستان است. پادشاه عربستان در سال 2002 در جریان نشست سران كشورهای عربی
در بیروت طرح حل مسئله فلسطین را بر اساس تبادل بخشهایی از اراضی 1967
میان فلسطینیان و رژیماسرائیل ارائه داد.
پس از دیدار اخیر وزرای خارجه عرب با وزیر خارجه آمریكا، جنبشهای مبارز
فلسطینی با صدور بیانیههای جداگانهای این طرح را «وعده بالفور عربی» برای
ملت فلسطین توصیف كردند. آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت انگلیس، در
دوم نوامبر سال 1917 با صدور بیانیهای به یهودیان سراسر جهان وعده داد كه
یك دولت یهودی در اراضی فلسطین تشكیل دهد .
همچنین جهاد اسلامی فلسطین با صدور بیانیهای اعلام كرد كه اتحادیه عرب و
هیات وزرای خارجه كشورهای عربی اعزامی به واشنگتن اكنون در نقش مسئولان
روابط عمومی لابی صهیونیستی «آیپك» ظاهر شدهاند. این طرح در حقیقت نه تنها
حقوق ملت فلسطین را به كلی پایمال میكند بلكه این اجازه را به
رژیمصهیونیستی میدهد كه بیش از 70 در صد از اراضی 1967 را به اراضی 1948
منضم كند.
در چنین فرآیندی حتی تشكیلات خودگردان فلسطین مجبور خواهد شد از بخشهای
وسیعی از اراضی كرانه غربی به سود رژیمصهیونیستی عقبنشینی كند. از سوی
دیگر اتحادیه عرب اكنون به نهادی در خدمت آمریكا و رژیمصهیونیستی تبدیل
شده و نقشی كاملا تخریبی و همسو با آمریكا و غرب ایفا میكند. این اتحادیه
بر خلاف اساسنامه خود، خواست و اراده ملتهای عرب را نادیده میگیرد و
سیاستهای جمعی خود را بر اساس منافع غرب و آمریكا ترسیم میكند.
لذا سفر اخیر وزرای خارجه برخی كشورهای عضو اتحادیه عرب به آمریكا برای حل
مسئله فلسطین، توطئه جدیدی از سوی قطر و عربستان برای نادیده گرفتن حق
مسلم ملت فلسطین در تشكیل یك دولت مستقل تلقی میشود. در این میان آنچه
مسلم است ملت فلسطین مبارزات 65 ساله خود علیه تجاوزات و اشغالگریهای
رژیمصهیونیستی را تحت هیچ شرایطی كنار نخواهند گذاشت و همچنان به مبارزات
خود ادامه خواهند داد. از سوی دیگر كشورهای عرب ثابت كردهاند كه در برابر
توطئههای آمریكا و رژیمصهیونیستی كاملا ضعیف هستند و نمیتوانند طرح
جامعی برای حل ریشهای بحران 65 ساله فلسطین ارائه دهند.
به همین دلیل رهبران فلسطین اخیرا از وزرای خارجه عضو اتحادیه عرب صریحا
خواستهاند تا از هرگونه تصمیمگیری نیابتی درباره مسئله فلسطین خودداری
كنند و اجازه بدهند كه ملت فلسطین، خودشان سرنوشت خود را رقم بزنند.
شرق:رویای دستنیافتنی
«رویای دستنیافتنی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نرسی قربان است كه در آن میخوانید؛
ادعاهای عربستان و اخبار جدید درمورد كشف «نفتماسه» در آمریكا مهمترین
خبرهایی هستند كه بازارهای جهانی نفت را تحتالشعاع قرار دادهاند. عربستان
همچنان به سیاستهای تبلیغاتی روی آورده و اعلام میكند در صورتی كه یكی
از كشورهای نفتی از عرضه بشكههای خود جابماند، توانایی این را دارد كه
جای او را بگیرد.
این ادعا در حالی از سوی مسوولان این كشور در بوق و كرنا میشود كه
عربستان با كمك دیگر كشورها توانست غیبت لیبی در بازارهای جهانی را جبران
كند. بعد از بحران لیبی مقامات عربستان اعلام كردند كه میتوانند روزانه تا
12میلیون بشكه نفت عرضه كنند اما در قالب «اوپك» و سهمیههای موجود این
ادعا جامه عمل نپوشید.
با این حال، عربستان دوباره ادعا كرده كه در صورت تحریم نفت ایران،
توانایی عرضه مابهازای نفت ما را در بازارهای جهانی دارد و میتواند تا
15میلیون بشكه نفت در روز به بازارهای جهانی عرضه كند. اگر این اتفاق رخ
دهد، صادرات نفت ایران بهشدت كاهش خواهد یافت، اما به نظر نمیرسد كه این
اتفاق بیفتد. كارشناسان معتقدند عربستان توان تولید بالای 12میلیون بشكه
در روز را برای مدت طولانی ندارد. از دیگر ادعاهایی كه در بازار نفت مطرح
شد و تحقق پیدا نكرد، افزایش تولید نفت عراق به ششمیلیون بشكه در روز بود.
در حالی كه این كشور در سال 2003 با تغییر رژیم خود مواجه شد؛ اعلام كرد
تا پایان سال 2006 میلادی تولید نفت خود را به حدود ششمیلیون بشكه در روز
خواهد رساند. اما آمار تولید در این كشور بیانگر آن است كه آمار نفتی
ادعایی عراق، محقق نشده است و با توجه به ادامه تنشهای سیاسی در این كشور
نمیتوان انتظار افزایش تولید نفت را به ارقام هدفگذاری شده داشت.
تولید نفت عراق در حال حاضر (10 سال پس از تغییر رژیم) حدود سهمیلیون
بشكه در روز است كه همان میزان تولید عراق قبل از حمله به كویت است. در
تحقیقات اخیر نیز عنوان میشود كه تا سال 2020 بازارجهانی نفت دستخوش
تغییراتی خواهد شد. با وجود تولید نفت از منابع غیرمتعارف پیشبینی میشود
كه آمریكا از واردات نفت خاورمیانه تا چندین سال دیگر بینیاز شود. استفاده
آمریكا از فناوریهای جدید، تولید نفت این كشور را از نفت خاورمیانه
بینیاز خواهد كرد.
این در حالی است كه وزیر نفت عربستان در سخنرانی دیروز میخواست نشان دهد،
آمریكا بهرغم این تحول بزرگ به خاورمیانه وابسته خواهد ماند كه در این
خصوص تردید بسیار است. كارشناسان نفتی تحقق خودكفایی نفتی آمریكا را دور از
ذهن نمیدانند و احتمال میدهند كه تا پایان سال 2020 آمریكا دیگر نیازمند
تامین نفت مورد نیاز خود از كشورهای خارجی و بهخصوص خاورمیانه نباشد. اگر
این موضوع تحقق پیدا كند اهمیت استراتژیك خاورمیانه برای سیاستمداران
آمریكایی كاهش خواهد یافت و لزومی به نگهداری نیروهای نظامی در این منطقه
نخواهد بود.
آرمان:مطهری، راهی هنوز گشوده
«مطهری، راهی هنوز گشوده»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم خسرو
طالبزاده است كه در آن میخوانید؛ تازه چند ماهی بود كه انقلاب اسلامی
پیروز شده بود و «جمهوری اسلامی» بهعنوان نظام برخاسته از آن و با رای
مردم شكل گرفته بود، اما شوروشعف این پیروزی از یاد برده بود كه در
جامعهای كه همه مسائل رنگارنگ و دردهای گوناگونان تاریخی و فرهنگیاش زیر
سپهر استبداد و جبن جباریت پوشیده و بهتعویق افتاده است، انقلاب روزنهای
میگشاید كه این موانع و دیوارها برچیده شوند و آن بیماریها بروز كنند.
انقلاب اسلامی هم آزادی مردم را بهارمغان آورد و هم بر بیماریهای
چندصدساله زخمهایی زد تا سر بازكنند.
در روز 12اردیبهشت1358، وقتی صدای شلیك گلولهای بر صورت مطهری به هوا
برخاست و متفكری به زمین افتاد، خبر برملاشدن یكی از این دردها و
بیماریهای نهفته در پیكره فرهنگی جامعه ایرانی برملا و آشكار شد. بیماری
مزمن فرهنگی «حقیقت از دهانه تفنگ برمیخیزد» و گلوله میتواند پاسخی باشد
برای رفع تفاوتها و اختلافات فكری و فرهنگی و مرگ «دیگری» میتواند به مرگ
«دگراندیشی» بینجامد.
«فرقان»، گروهی كه تفسیرش از اسلام و دین و زمانه، آمیزهای از شور
روحانیتستیزی و نگرش ناعقلانی و التقاطگری بیمنطق بود، همین راه را
میپیمود و همین تفسیر را از اندیشه و فرهنگ داشت كه اگر مرد منطق و برهان
نیستی و در گفتوگوی با فرهنگ دیگری و اندیشه «غیر» رمقی و توانی نداری،
بهجای كوفتن تفكر و نقادی اندیشه دیگری، دیگری را بر خاك بیفكن كه راهی
است آسانتر و زودیابتر. فرقان اولین پوینده این راه و آخرین آن نبود. از
دیرباز این وسوسه بیمارگونه كه مرگ نویسنده، به مرگ فرهنگی و اندیشهای ثمر
میدهد، یقه تاریخ و فرهنگ ما و خیلی از تاریخ دیگران را چسبیده است و این
بختك شوربخت بر تاریخ و فرهنگ ما سایه افكنده است.
چه آنهایی كه حلاجها و اشراقها را به اسم دین مطهر و اسلام منزهدار
میزدند و چه آنهایی كه به اسم مشروطیت و تجدد، شیخ فضلالله نوریها را؛
چه آنهایی كه ترور بهشتی و مفتح را راهی برای پیروزی «خلق قهرمان» و
بهواقع، قهرمانشدن نهاد استبدادزا و اندیشهسوز خود تصور میكردند و چه
آنهایی كه مانند «سعید اسلامی»ها گمان میبرند كه مرگ نویسندگان و
روشنفكران علاج دگراندیشی است و مرگ میتواند چارهای باشد و گلوله
میتواند راهی را باز كند تا این غیریت و دیگریبودن مرتفع و پاك شود.
مطهری بر زمین افتاد، چون كه اهل این راه و مرام نبود. فرقان او را ترور
نكرد، چون مطهری فقط اهل تفكر و اندیشهورزی بود؛ ترور كرد چون مطهری از
جنس و راه دیگری بود برای رفع این تفاوتها و اختلافات و درمان دردها و حل
مشكلات جامعه؛ راه تفكر و برهان و گفتوگو. مطهری همانند همكیشانش، چون
مفتح و بهشتی، به این دلیل ترور شد كه اساسا تروركردن اندیشه دیگری و
دیگری را راه و روش نمیدانستند. خودش نوشته بود:
«این بنده از حدود بیست سال پیش كه قلم به دست گرفته یا كتاب نوشتهام،
تنها چیزی كه در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشكلات یا
پاسخگویی به سوالاتی است كه در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است» (8،
عدل الهی، مطهری).
مطهری اهل اندیشه و تفكر و گفتوگو بود و دغدغه حل مسائل جدید و مستحدثه
جهان اسلامی در مواجهه با عالم و آدم جدید را داشت. از حوزه فلسفه و عرفان و
كلام برخاسته بود و همانند استادش علامهطباطبایی كه مینالید و نگران بود
از شكاف و گسست میان مباحث حوزهای با مسائل جدید و حتی غربت و انزوای
تفسیر قرآن و فلسفه و عرفان در حوزهها، یكتنه از مسائل متعارف و محدود
فقهی حوزهها بیرون زد و به شهر آمد تا حل مشكل و مسئله كند و در دستگیری
جوانان و جامعه بیپناه در جهانی كه دینزدایی اعتبار و ارزشش شده بود و
ماركسیسم بر همه حوزههای فكری و فرهنگی و ادبی و حتی سیاسی فائق آمده بود و
سایه افكنده بود، نقدی را از خاستگاه حوزه كلامی سامان دهد و اندیشه و
فرهنگ دینی را ترویج كند.
آثار متنوعش در قلمروها و زمینههای داستانی (داستان راستان)، تاریخ
فرهنگی (خدمات متقابل ایران و اسلام)، فلسفی (تفسیر و تشریح اصول فلسفه و
روش رئالیسم و مادیگری و...)، عرفان و حافظشناسی (تماشاگه راز) تا مسائل
زنان و حجاب و مبانی اعتقادی و اسلامشناسی و... بیانگر آن است كه مطهری
حفره و مغاك عمیقی میان اندیشه دینی با مسائل جامعه مشاهده میكرد و یكتنه
برای پركردن این شكاف قد راست كرده بود و قلم میزد.
اما آنچه مطهری را مطهری میكرد، فقط این حس دردمندی و مسئلهشناسی نبود.
بسیاری به چنین تصوری قلمها زدهاند و قدها برافراشتهاند، اما شأن و
منزلتی چون او نیافتند و ثمر و فایدهای چون او نداشتند.
دو خصوصیت برجسته مطهری او را از دیگران متمایز و برجسته میكرد. مطهری
اگرچه در سالهای آخرین، مشیای كلامی را برای پاسخگویی به مسائل جدید
برگزیده بود و با برهان و استدلالهای كلامی حل مشكل میكرد، اما پرورده و
محصول مشرب صدرایی و امتزاج و تلفیق میان فلسفه و عرفان و فقه و كلام بود و
همین مشرب وسیع، او را مجهز به بصیرت و درایت و به قدرت برهان و توان
استدلال در برابر دیگران میكرد و از جدل قشریگرایانه و منكوبكردن دیگران
به شیوههای غیربرهانی برحذر میداشت.
مشی و مشرب مطهری برهانی و عقلی-كلامی بود و همین مشرب موجب میشد تا او
را از فروافتادن در ورطه جنگ مذهبی و ستیزهجوییهای دینی و فرهنگی مصون
بدارد و هم به او عزت نفس و اطمینانخاطری میبخشید تا در مواجه با عالم و
آدم دیگری و دگراندیش بهزور تكفیر و حربه اتهام و شمشیر دشنام و
آتشافروزی ستیزهجویی فرهنگی و دینی كور و بیثمر متوسل نشود.
مطهری تمامی دردهای عقبماندگی و فلاك جامعه اسلامی را بر سر استعمار و
امپریالیسم و ناسیونالیسم و التقاطگری و مادیگری مسلط بر جهان منحصر و
مقید نمیكرد، اگر بر دیگری سوزنی میزد، بر خویش هم جوالی میزند و ریشه و
تبار این عقبماندگی را تا حوزه فكری و قلمرو فرهنگی خودی و مسلطشدن و
تفوق نگرش اشعریگری و اخباریگری و نگرانیاش از روحانیت و حوزه نامستقل
در جهان اسلام رصد میكرد و درصدد بود تا برای این نگرشهای قشریگرایانه
از اسلام و دین هم چارهای تدبیر كند.
نظریه مشهورش در عدل الهی كه عدل را معیار و معرّف دینی بودن تلقی
میكرد، یكی از همین چارهاندیشیها و تدبیرجوییها بود؛ زیرا بهخوبی
دریافته بود كه دینی و تفسیر و قرائتی از دین كه پای سند ظلم و تعدی و جور
را امضا كند، نه دینی است و نه میتواند برای پاسخگویی به جهان آكنده از
ظلم و استبداد و بیخدایی راهی باشد و جوانان و جامعه تشنه رهایی از این
مفاسد و شرور بشری را دستگیر و راهنما.
اما آنچه مطهری را مطهری كرد، تشنگی فهمیدن و شناخت مباحث جدید و مشی
گفتوگوی او بود كه برای حل ندانستهها و نشناختههای خود، خصوصا درباره
تفكر و فلسفه جدید حد و مرزهای متعارف و سنتی را برهم میزند و برای
فهمیدن فلسفه غرب و هگل به در خانه صاحبنظران این حوزه مانند دكتر نصر و
عنایت میرفت و با متفكرانی چون هانری كربن نشستوبرخاست داشت تا شاید حل
معما كند.
همین خصوصیات بود كه مطهری را از دیگران متمایز میكرد. راهی كه مطهری
بهتنهایی میرفت، اگرچه دشواریها و بیم خطرورزی و خطانگری را بههمراه
داشت، اما نتیجهاش مبارك بود و پرثمر و تاثیرگذار. آثار مطهری در برخی از
موضوعات مانند مطالعات و تاملاتش درباره ماركسیسم شاید برای جامعه امروز ما
چندان جذاب و بهروز نباشند، اما راهی را كه این آثار در مطالعات تطبیقی و
نقد كلامی دین و پیوندزدن میان مسائل مستحدثه و جدید با تفكر و اندیشه
دینی برگشوده، هنوز گشوده است و میتواند برای آنهایی كه دغدغه شناخت دین
در عصر جدید را دارند، پربار و پرتوشه باشد.
آثار مطهری متن بسته نیست و این متن برای آنهایی كه اهل تفسیر و
تاویلاند و اهل تمیز زمینه و زمانه متن، هنوز معنادار است و راهنما؛ مگر
برای اندیشههای بستهای چون فرقان و متحجران كه درایت و بینششان فروبسته
است و جز ترور و ستیزهجوی درمانی برای حل مسئله جدید نمیبینند و
نمیشناسند و با رویای افكندن متفكران و نویسندگان بر خاك، بیماریهای
تاریخی و فرهنگی ایران را بازنمایی و تجدید میكنند.
ابتكار: سرنوشت سوریه را چه كسی رقم خواهد زد؟
«سرنوشت سوریه را چه كسی رقم خواهد زد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتكار
به قلم محمد ایرانی است كه در آن میخوانید؛نشست اخیر مخالفان بشار اسد در
استانبول در كنار نمایندگان 11 دولت غربی و عربی گرچه به لحاظ كمی حجم
كوچكتری از جامعه جهانی را در بر داشت اما تصمیمات اتخاذ شده در آن گویا
اهداف جدی تری در مقایسه با نشستهای پیشین آنها در تونس، مغرب، رم و توكیو
تدارك دیده است. ظاهرا جان كری، رئیس دستگاه دیپلماسی ایالات متحده
آمریكا، در این جمع تنها سخن از اختصاص كمكهای تسلیحاتی غیرمرگبار دولتش
به ائتلاف ملی و ارتش آزاد به میان نیاورده است و صرفا نگرانی خود و كاخ
سفید نسبت به حضور پررنگهای تندروهای چندملیتی القاعده را با دوستان منطقه
ای خود در میان نگذاشته است، بلكه تصمیماتی را نیز به اطلاع آنان رسانده
كه به موجب آن اعلام سفر ناگهانی و فوری مقامات عرب و تركیه را خلال روزهای
آینده به واشنگتن در پی داشته است. پس از امیر قطر، سعود الفیصل، پادشاه
اردن، امیر ابوظبی و رجب طیب ارودغان میهمانان آینده كاخ سفید خواهند بود.
پی گیری نقشه راه برای تسریع در خروج از بن بست موجود در جبهههای داخلی
عنوان اصلی مذاكرات به اصطلاح دوستان سوریه در استانبول بوده است. ظاهرا
شرایط سخت تر و پیچیده تر از گذشته گشته است؛ چرا كه جبهه النصره با ایمن
الظواهری اعلام بیعت كرده است و جریان القاعده حضور رسمی نیروهای منطقه ای
خود را در میدان عمل سوریه اعلام نموده است. در این میان آمریكا و دیگر
دوستان مخالف حاكمیت موجود در دمشق، نگران از كف خارج شدن كنترل اوضاع
هستند. از سوی دیگر قرار است اوباما و پوتین كمتر از دو ماه دیگر در ماه
ژوئن با یكدیگر دیدار نمایند. نتایج این دیدار با تحولات سوریه نسبت وثیقی
دارد. به این دلیل است كه اوباما تلاش مینماید با دست پر و برگه ای قوی در
این رویارویی ظاهر شود.
برای تمهیدات این دیدار آمریكاییها بی تردید در پی انسجام طرفهای همسو و
سامان دادن به اوضاع مخالفان هستند. اما مهم تر از بحث یكپارچگی معارضه و
همسو نمودن دیدگاههای دولتهای مخالف بشار اسد، بحث استقرار معارضه در داخل
است كه تنها با ایجاد منطقه آزاد در گوشه ای از خاك سوریه و اعلام تشكیل
دولت موقت ائتلافی مخالفان در آن امكان وقوع مییابد. این بار به نظر
میرسد دولت ایالات متحده و اوباما كه در طی ماههای گذشته سیاست كم توجهی
به مسائل سوریه را دنبال میكردند، با اعزام مكرر جان كری به منطقه و سپس
تدارك سفر مقامات عرب و ترك به واشنگتن، این بار جدی تر از زمانهای دیگر
وارد میدان شده اند.
1. گفته میشود لزوم انتخاب افراد كابینه دولت معارضه طی یك ماه آینده یكی
از موضوعات مطروحه از سوی جان كری در نشست اخیر استانبول بوده است. این
امر میبایست قبل از دیدار روسای دو دولت تاثیر گذار در بحران سوریه انجام
شود. بدیهی است لازمه این كار دستیابی به منطقه جغرافیایی مستقلی در داخل
سوریه است كه تاكنون محقق نگردیده است. البته تمام تلاشها برای یافتن این
جغرافیا در منطقه شمالی نزدیك به حلب و مرز تركیه دلالت داشته است. آیا
سناریوی دیگری مطرح نیست؟
2. مدتی است اردنیها فعال شده اند. اخبار موجود حكایت از تحركات عملیاتی و
سیاسی بیشتری نسبت به گذشته در آن سوی مرزهای جنوبی سوریه دارد. تاكنون
ملاحظاتی در عدم پیوستن جدی اردن به جبهه تركیه، قطر و عربستان ارائه
میگردید. اردنیها زیركانه بازی دوگانه ای را با دمشق و همزمان با دولتهای
مخالف بشار اسد دنبال میكردند. شاید به جز برگزاری مانور نظامی مشترك سال
گذشته با آمریكاییها در نزدیكی مرز سوریه فعالیت جدی حساس و قابل توجه
دیگری از سوی آنها علیه دمشق دیده نشده بود.
بالعكس اظهارات مقامات اردنی در جهت حفظ بی طرفی، حمایت از منافع مشترك دو
كشور و حتی ایجاد فضای داخلی برای انجام تظاهرات احزاب چپ، به سود نظام
آقای بشار اسد در عمان بیشتر جلب توجه میكرد؛ اما مدتی است سخن از حضور
بیشتر نیروهای آمریكایی به میان آمده است و البته دولت این اقدام را در
راستای همكاریهای دوجانبه نظامی با واشنگتن تعبیر نموده كه همین امر
اعتراض تند گروههای سیاسی از جمله جریان اخوان المسلمین اردن را به دنبال
داشته است.
اما بحثی نیست كه اشاره روشنی از سوی محافل آگاه و رسانههای معتبر غربی
مبنی بر حضور نظامیان آمریكایی در اردن، به منظور آموزش مكرر مخالفان سوری و
نظارت بر اوضاع داخلی سوریه گردیده است. ویژگی مرز اردن نزدیكی به دمشق در
مقایسه با مرز تركیه است. این ویژگی میتواند برای ایجاد منطقه حائل و یا
همان منطقه آزاد وسوسه انگیز باشد. هشدار تند آقای اسد در مصاحبه هفته
گذشته وی با اردنیها میتواند ناشی از دریافت علائمی از سناریوی جدید غرب و
اعراب این بار از مرزهای جنوبی سوریه باشد.
همین امر میتواند اسباب سفر سراسیمه مقامات عرب به واشنگتن باشد كه كلید
آن در نشست اخیر استانبول خورده شده است.بعید است این بار نیز تلاش آمریكا و
دولتهای عرب نتیجه ای در بر داشته باشد. اوباما قبل از هرچیز باید تكلیف
خود را با حضور جریان رو به افزایش القاعده در سوریه مشخص نمیاد.
دنیای اقتصاد: مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف، چرا؟
«مدیریت و اقتصاد در دانشگاه شریف، چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای
اقتصاد به قلم دكتر علینقی مشایخی است كه در آن میخوانید؛رشتههای علمی
مدیریت و اقتصاد، رشتههای پیچیده و مهمی برای بهبود وضع اقتصادی و پیشرفت
كشور هستند. با توجه به اهمیت این رشتهها باید جوانان نخبه و با استعداد
كشور جذب این رشتهها شوند. درجامعه ما بااستعدادترین جوانان جذب رشتههای
فنی و مهندسی میشوند.
رتبههای بالای آزمون سراسری دوره كارشناسی، رشتههای فنی و مهندسی
دانشگاههای معتبر را انتخاب میكنند. به عنوان مثال از 100 نفر اول آزمون
كارشناسی هر ساله بیش از 96 نفر به دانشگاه صنعتی شریف میآیند. متاسفانه و
به جز موارد استثنایی كسانی كه دورههای كارشناسی علوم انسانی از جمله
اقتصاد و مدیریت را انتخاب میكنند، آنهایی هستند كه از نظر رتبه آزمون
امكان ورود به رشتههای فنی و مهندسی در دانشگاههای معتبر را ندارند.
به سادگی نمیتوان ذهنیت جامعه و خانوادهها را در مورد ارجحیت رشتههای
فنی- مهندسی و علوم به رشتههای علوم انسانی تغییر داد. دانشآموزان قوی تر
برای دوره كارشناسی رشتههای مهندسی و علوم را انتخاب میكنند. باید با
ایجاد شناخت بیشتر از اهمیت و پیچیدگی رشتههای علوم انسانی در بین جوانان
با استعداد طی دورههای كارشناسی، آنها را به این رشتهها جذب و راه را به
رشتههای مهم علوم انسانی در دورههای كارشناسی ارشد برای آنها باز كرد. با
توجه به تجمع استعدادهای برتر كشور در رشتههای فنی و مهندسی لازم است
رشتههای مدیریت و اقتصاد در جوار این استعدادها برقرار شود تا موجب ایجاد
این شناخت و جذب آنها به این رشتهها در دورههای كارشناسی ارشد شود.
اكنون كه 14 سال از تاسیس دانشكده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف
میگذرد، كاملا روشن است كه این دانشكده در جذب استعدادهای برجسته با ملاك
رتبههای آن در آزمونهای كارشناسی و كارشناسی ارشد موفق بوده است. بیش از
30 درصد پذیرفتهشدگان به دورههای كارشناسی ارشد در آن دانشكده افرادی
هستند كه رتبه آنها در آزمونهای كارشناسی دو رقمی بوده است و طی دوره
كارشناسی خود از دانشجویان ممتاز در بین افرادی با رتبههای مشابه
بودهاند.
جذب دانشجویان زبده ایجاب میكند كه دانشكده، آموزشی با كیفیت بالا ارائه دهد تا ذهن كنجكاو و قوی پذیرفته شدگان را ارضا نماید.
به این ترتیب استاندارد آموزشی دانشكده و مواد و مطالب درسی باید با
استانداردهای بالا ارائه شود. دانشجویان ورودی مستعد همراه با آموزش خوب
موجب شده است كه فارغالتحصیلان دانشكده، زبده و مورد تقاضای بازار كار
باشند. در بررسی آماری كه در سال 89 از فارغالتحصیلان دانشكده به عمل آمد
فقط یك درصد آنها مشغول به كار نبودند و بسیاری قبل از اتمام تحصیلات خود
جذب سازمانها میشوند. كیفیت خوب آموزش و موفق و موثر بودن فارغالتحصیلان
در بازار كار موجب جذب بیشتر و روزافزون جوانان مستعد به دانشكده شده است.
بدون وجود كیفیت خوب آموزشی و اثر بخشی آن در محیط بیرون، جوانان نخبه كه
افراد عاقل و باهوشی هستند متقاضی ورود به دانشكده نمیشدند.
با توجه به اهمیت رشتههای مدیریت و اقتصاد برای توسعه و پیشرفت كشور،
توسعه كیفی ظرفیت آموزش در این رشتهها بسیار ضروری و حیاتی است. كادرهای
آموزشی باكیفیت باید از میان افراد با استعداد و نخبه تربیت شوند. جذب
نیروهای مستعد و آموزش خوب آنها، موجب پذیرششان در دانشگاههای درجه اول
دنیا و كشور برای ادامه تحصیل تا مقطع دكترا میشود. در چند سال گذشته
دانشگاههای درجه اول دنیا نظیر MIT، هاروارد، شیكاگو، نورث وسترن، بركلی و
لندن از فارغالتحصیلان دانشكده مدیریت و اقتصاد شریف در رشتههای مدیریت و
اقتصاد دانشجو پذیرفتهاند.
در گذشته سابقه نداشته است كه آن دانشگاههای درجه اول از فارغالتحصیلان
رشتههای مدیریت و اقتصاد ایران دانشجویی پذیرفته باشند. جالب است كه گفته
شود شاگرد اول آزمون دوره دكترای اقتصاد، فارغالتحصیل دوره كارشناسی ارشد
دانشكده مدیریت و اقتصاد شریف بوده است كه كارشناسی خود را در رشته مهندسی
گذرانده بوده است و به قصد ورود به دوره دكترای دانشكده مدیریت و اقتصاد
امتحان داده و از پذیرش همراه با بورس تحصیلی خارج از كشور صرفنظر كرده
است، البته اكنون به ناگاه با صفر اعلام شدن ظرفیت پذیرش دانشجو در دوره
دكترای اقتصاد شریف مواجه شده است! تحصیل جوانان نخبه ایران در دانشگاههای
درجه اول دنیا موجب تربیت دانشمندان توانمندی خواهد شد كه تسلط بالایی به
حوزههای تحصیلی خود پیدا میكنند. هرگونه تحول در علوم انسانی در كشور نیز
مستلزم اشتغال استعدادهای برتر در این علوم و تسلط به دانش روز بشری در
علوم مزبور است.
بدون درك عمیق از دستاوردهای بشر در این علوم بعید است بتوان تحولی در
علوم انسانی به وجود آورد. این فهم عمیق ذهنهای قوی را میطلبد. یكی از
هدفهای مهم دانشكده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف جذب نخبگان برای
ادامه تحصیل در این رشتهها بوده است. امیدواریم این افراد دانشمندانی
بشوند كه در آینده ضمن آنكه تحول كیفی در آموزش عالی در رشتههای مدیریت و
اقتصاد ایجاد میكنند، بتوانند در ایجاد تحول در علوم مزبور بر اساس
ارزشهای اسلامی جامعه نقش مهمی نیز ایفا كنند.
یكی از فعالیتهای مهم دانشكده مدیریت و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف
ارائه دروس اختیاری در زمینه مدیریت و اقتصاد به دانشجویان دوره كارشناسی
رشتههای مهندسی و علوم پایه بوده است. چون فارغالتحصیلان با استعداد در
رشتههای مزبور تحصیل میكنند و عموما بعد از فارغالتحصیلی مسوولیتهای
اداره صنایع را بر عهده میگیرند، آشنایی آنها با مبانی علوم مزبور به آنها
كمك میكند كه كار خود را بهتر آغاز نمایند و با اطلاع اولیه از آن با
احتمال بیشتری مطالعات خود را در حوزه مزبور ادامه دهند و وقتی به
مسوولیتهای بالاتر مدیریتی میرسند از دانشهای مربوطه بیشتری نیز
بهرهمند باشند.
دروس اختیاری در حوزه مدیریت مورد استقبال زیاد دانشجویان دورههای
كارشناسی دانشگاه واقع شده و موجب شده است كه تعداد بیشتری از آنها با
شناختی كه از رشتههای اقتصاد و مدیریت بدست میآورند به این دو رشته مهم
علاقهمند شده و برای ادامه تحصیل اقتصاد و مدیریت را انتخاب كنند. در واقع
ایجاد دانشكده مدیریت و اقتصاد در شریف و آشنایی بیشتر دانشجویان آن با
این رشتهها و كیفیت قابل ارائه در آنها، متقاضیان ادامه تحصیل در این
رشتهها را به طور قابل توجهی افزایش داده است و میتوان گفت جایگاه این دو
رشته در بین دانشجویان با سابقه تحصیلی قوی تر بالاتر رفته است. نقش مهم
دیگری نیز دانشكده مدیریت و اقتصاد در یك دانشگاه صنعتی میتواند ایفا كند.
امروزه دانشگاههای صنعتی تراز اول دنیا به دنبال تجاریسازی نتایج
تحقیقات خود هستند. سیاستهای كلی علم و فناوری كشور هم در همین جهت است كه
تحقیقات در علوم پایه و فنی و مهندسی به فناوری تبدیل شده و تجاریسازی
شوند. برای تجاریسازی نتایج تحقیقات لازم است كه مهندسین و محققین صنعتی
ضمن آشنایی با مبانی مدیریت و اقتصاد در پیوند با افرادی كه از یك طرف درك
خوبی از تحقیقات صنعتی دارند و از طرف دیگر با دانش مدیریت برای
برنامهریزی، سازماندهی، تامین منابع، بازاریابی و فروش و خلاصه تجاریسازی
یك محصول آشنا هستند نتایج كارهای تحقیقاتی خود را كه قابلیت لازم دارند
تجاریسازی كنند.
وجود دانشكده مدیریت در یك دانشگاه صنعتی كمك شایانی به تسهیل و تسریع
تجاریسازی نتایج تحقیقات میكند. خوشبختانه به دنبال ایجاد دانشكده مدیریت
و اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف و موفقیتهای قابل توجه آن، سایر
دانشگاههای صنعتی نظیر امیركبیر، علم و صنعت، و خواجه نصیر در اقداماتی
مشابه رشته مدیریت را ایجاد كردهاند و البته، باز هم خوشبختانه، ظرفیت
پذیرش دانشجو در آنها صفر اعلام نشده است.
فایده دیگر ایجاد دانشكده مدیریت و اقتصاد در شریف آن است كه بیشتر مدیران
سازمانهای صنعتی كشور از فارغالتحصیلان دانشگاههای صنعتی هستند و اینان
با دانشگاههای محل تحصیل خود زبان مشترك بیشتری داشته و بهتر و سریعتر
رابطه برقرار میكنند. در نتیجه دانشكده مدیریت در یك دانشگاه صنعتی درك
بهتری از نگرش و تفكر مهندسین داشته و فضای بهتری برای آموزش آنها است.
آموزشهایی كه دانشكده مدیریت صنعتی شریف برای مهندسین و شاغلین در صنعت در
دورههای كوتاهمدت و ویژه ارائه میدهد بسیار مورد استقبال شركتكنندگان
قرار گرفته و تقاضا برای ارائه دورههای مزبور توسط دانشكده به شدت رو به
روز افزایش بوده است.
نكته دیگری كه در رابطه با دانشكده مدیریت و اقتصاد مطرح شده است رابطه
آنچه در این دانشكده ارائه میشود با باورها و اعتقادات دینی است. علوم
انسانی كه در اینجا بیشتر نظر بر اقتصاد و مدیریت است، همانطوری كه از اسم
آنها پیدا است، دو رشته علمی هستند كه توسط دانشمندان زیادی از كشورهای
مختلف به خصوص در طی 3 قرن گذشته و بالاخص در طی قرن بیستم تاكنون توسعه
یافتهاند. نسبت و رابطه باورها و اعتقادات دینی با این حوزههای معرفتی را
از دو زاویه میتوان مطرح كرد.
زاویه اول آن است كه این علوم، مانند هر علم دیگری میتواند در جهت
هدفهای مختلفی به كار گرفته شود. اعتقادات دینی میتواند هدف و جهت
استفاده و به كارگیری این علوم را تعیین كند. مثلا همچنان كه یك سازمان با
هدف ترویج و تبلیغ اسلام مانند سازمان تبلیغات اسلامی با مسائلی نظیر
چشمانداز، استراتژی، برنامههای عملیاتی، بودجهریزی و تخصیص منابع،
سازماندهی، جذب و نگهداری و توسعه نیروهای انسانی مناسب مواجه است و دانش
مدیریت میتواند در جهت اهداف اسلامی آن سازمان مفید و موثر باشد.
همان دانش مدیریت ممكن است در سازمانهایی با هدفهای زشت و ناپسند مانند
شبكههای جرم و جنایت یا سازمانهایی كه تبلیغات ضددینی میكنند هم به كار
رود. بنابراین اعتقادات دینی زمینه و جهت بهكارگیری علوم اقتصادی و
مدیریتی را تعیین میكند. اما از زاویه دیگر، اصول اعتقادی ممكن است در
افراد یك جامعه رسوخ كرده باشد و فرهنگ جوامع و نوع رفتار و علائق افراد آن
را تحت تاثیر قرار داده باشد. آنگاه باید فرضیات و پیشفرضهای نظریههای
مطرح شده در علوم مزبور را مورد بازنگری قرار داد و به توسعه نظریههای
جدیدی در علوم مذكور دست یافت.
البته باز هم برای آنكه یافتهها در زمره یافتههای علمی قرار گیرد، باید
نظریاتی كه با پیشفرضهای تغییر یافته توسعه مییابند مورد آزمون و
اعتبارسنجی قرار گیرند تا با كسب اعتبار بتوانند در اداره امور اقتصادی و
مدیریتی به كارگرفته شوند. زاویه دیگری كه باورها و اعتقادات بر علوم
اقتصادی و مدیریتی میتواند تاثیرگذار باشد آن است كه اعتقادات دینی مرزها،
چارچوبها و بایدها و نبایدهایی را تعیین میكنند.
مانند تحریم ربا در اسلام. یك چالش مهم، توسعه علوم مزبور در چارچوبهای
تعیین شده اعتقادات است. یعنی اگر در جامعهای بایدها و نبایدهایی بر اساس
اعتقادات دینی اعمال شود و افراد آن جامعه در محدوده آن بایدها و نبایدها
مجبور باشند یا بخواهند عمل كنند، در آن صورت نظریهها و تئوریهایی باید
توسعه یابد كه بتواند پدیده مدیریتی و اقتصادی را در چارچوبها و
محدودیتهای اعلام شده تبیین كرده و توضیح دهد و همانند هر علم دیگری
بتواند آینده را نیز تا حد قابل قبولی پیشبینی كند. در این حالت نیز باید
تئوریها و نظریهها مورد آزمون و اعتبارسنجی قرار گیرد تا بتوان آن
نظریهها را علمی نامید و با اعتباری كه در نتیجه آزمون كسب میكنند در عمل
مورد استفاده و راهنمایی تصمیمگیران و سیاستگذاران قرار گیرد.
توسعه نظریهها و تئوریها از دو زاویه اخیر كار زیادی را میطلبد. باید
نظریهها و تئوریهای موجود را عمیق و خوب فهمید، پیشفرضها و چارچوبهای
احتمالی حاكم بر آنها را درك كند، تعارضات آن با اصول اعتقادی را دریافت و
آنگاه به طرح تئوری و نظریههای قابل آزمون جدید پرداخت. دانشكده مدیریت و
اقتصاد در این زمینهها فعالیتهایی را در سالهای اخیر شروع كرده است.
رسالههایی توسط دانشجویان و با راهنمایی برخی اساتید انجام شده است. ولی
این كار بسیار عظیم بوده و منابع و زمان زیادی را میطلبد كه امیدواریم با
توسعه دانشكده و افزایش منابع، دانشكده مدیریت و اقتصاد شریف با همكاری
سایر مراكز تحقیقاتی علاقهمند در حوزههای علمیه و دانشگاهها بتوانند
گامهای مؤثر بیشتری در این زمینهها بردارند. در حال حاضر، اساتید دانشكده
مدیریت و اقتصاد مانند اساتید سایر دانشكدههای دانشگاه صنعتی شریف بر
اساس معیارهای علمی، اخلاقی و اعتقادی انتخاب میشوند. دانشكده پرونده
متقاضیان را از نظر علمی بررسی میكند. در صورتی كه سوابق تحصیلی خوبی در
دانشگاههای معتبر داخلی یا خارجی داشته باشند و حداقل دو مقاله در نشریات
بینالمللی چاپ كرده باشند و رشته تحصیلی آنها با نیازهای دانشكده انطباق
داشته باشد، از آنها برای ارائه یك سمینار علمی دعوت میشود.
در صورت تایید سمینار آنها توسط اساتید گروه علمی، متقاضیان از نظر علمی
تایید میشوند. به علاوه دانشكده متقاضیان را از نظر اخلاق و رفتار حرفهای
و رعایت اصول و ارزشهای حرفهای در یك محیط علمی یك ارزیابی اجمالی
مینماید بدون آنكه به نحوه تفكر یا گرایشهای سیاسی آنها كاری داشته باشد.
بعد از تایید علمی، پرونده متقاضیان از نظر خصوصیات عمومی توسط هستههای
گزینش در دانشگاه و وزارت علوم بررسی و با تایید هستههای گزینش عضو هیات
علمی استخدام میشود. بنابراین دانشكده صلاحیتهای علمی و حرفهای را بررسی
میكند و هستههای گزینش صلاحیتهای عمومی را. تمام اساتیدی كه در دانشكده
استخدام شدهاند این مراحل را طی كردهاند. برخلاف آنكه یك اطلاعیه با
نویسندگان مجهولالهویه اعلام كرده است، استادان دانشكده مدیریت و اقتصاد
شریف مروج هیچگونه گرایش سیاسی نیستند. آنچه در دانشكده تدریس میشود،
منطبق با برنامههای مصوب وزارت علوم و با استفاده از كتابها و مقالات روز
دنیا در موضوع مورد نظر است.
به عنوان مثال اگر در دوره مصوب وزارت علوم دروس اقتصاد خرد و اقتصاد كلان
یا اقتصادسنجی گنجانده شده است، در دانشكده همین دروس و با استفاده از
كتابهای علمی كه در بهترین دانشگاههای دنیا تدریس میشود آموزش داده
میشوند. چون هدف آموزش علم اقتصاد بر اساس برنامههای مصوب است. البته
تدریس این كتابها كه استاندارد روز دنیا در آموزش اقتصاد است برای عده ای
سنگین است كه امیدوارم این موضوع موجب نفی آموزش علم روز دنیا در حوزه
اقتصاد و مدیریت نشده باشد.
نگارنده از مساله پیش آمده برای دانشكده مدیریت و اقتصاد بسیار متاسف و
متحیر است. دانشكده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف كه انتخاب اول
بهترین دانشجویان متقاضی تحصیل در این رشتههااست، دانشكدهای كه
فارغالتحصیلان آن مورد تقاضای شدید سازمانهای مختلف كشورند، دانشكدهای
كه فارغالتحصیلان علاقهمند به ادامه تحصیلش در بهترین دانشگاههای دنیا
در رشتههای مدیریت و اقتصاد با بورس تحصیلی پذیرفته میشوند و شانه به
شانه بهترین فارغالتحصیلان دنیا در این رشتهها به رقابت میپردازند و
سربلندی و افتخار برای ایران و جوانان آن كسب میكنند، دانشكدهای كه
برنامههای مصوب وزارت علوم را با بهترین كیفیت و با استفاده از بهترین
منابع و مآخذ روز دنیا اجرا میكند، دانشكدهای كه هیات آموزشی آن با عشق
به آبادانی و پیشرفت كشور و با صمیمیت و محبت جوانان مستعد جامعه را آموزش
میدهند، دانشكده ای كه با قدمت كم خود اثرگذاری مشهود و قابل توجهی در
عرصههای اقتصادی و مدیریتی سازمانهای بزرگ كشور داشته است، چرا باید با
این مشكل مواجه شود؟ چرا باید دانشكدههایی با اعضای هیات علمی به مراتب
كمتر، با متقاضیان و دانشجویانی با معیارهای آزمونهای وزارت علوم ضعیفتر،
و با اثرگذاری كمتر روی تفكر مدیریتی و اقتصادی جامعه پا بر جا باشند كه
البته باید باشند و رشد و توسعه یابند، و آنگاه ظرفیت پذیرش دانشجو در
مقبولترین دانشكده مدیریت و اقتصاد به لحاظ انتخاب نخبگان در آموزش عالی
باید صفر شود؟ واقعا چرا؟ حتما سوءتفاهم یا اشتباهی در این تصمیمگیری رخ
داده است و با بررسی مسوولان، مساله حل خواهد شد.