زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. 
 زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود».  
آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.» 
منبع: مینی قصه
                                                      پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر