بنده هم مستحضرم، سال نود
شد براي سينمامان(!) سال بد
گر نباشد معتبر اين ادعا
پس چرا نادر شد از سيمين جدا؟
بدتر از آن اين كه غوغا كرده اند
قصه را در بوق و كرنا كرده اند
اصغر فرهادي آن را ساخته
با گريم و با دكور پرداخته
از طلاق، اين بدترين كار حلال
مي شود تقدير تحت فيلم سال
توي فستيوال هاي معتبر
هي به آن دادند شير و گاو زر!
آن قدر بالا و بالاتر كشيد
تا خود اسكار هم حتي رسيد
من نفهميدم كجايش خوب بود
عقل داورهايشان معيوب بود!
گرچه مي ماند به يادآدمي
بازي زيباي ليلا حاتمي!!
بود از آقاي حسيني اين بعيد
او كه بازي مي كند نقش شهيد
از چه اينجا مي زند داد و هوار
سخت قاطي مي كند ديوانه وار
قصه اي گفتند من باب دروغ
كارشان در سينما شد پرفروغ
ما هم آخر صد دروغ انباشتيم
از گزافه بذرهايي كاشتيم
لاف هايي در حد يك معجزه
اي دريغ از يك نخود، يك جايزه!
آنچه مي دانند بد در كار ما
مي دهندش جايزه در سينما
دور از انصاف است اين رفتارها
از حسودي نيست اين گفتارها
از همين رو زود بايد مثل مرد
خانه هاي سينما را جمع كرد!
منبع: وبلاگ
طنزهای ارمغان زمان فشمی
اصغر فرهادی ،ای مرد خدا
پس چرا نادر شد از سیمین جدا؟
گفت:
قصه ی ارزشهاست ،ای جان پسر
ماندن نادر ،بهر تیمار پدر
تو مو می بینی ومن پیچش مو
الغرض،خارجیها بینند اشارتهای ابرو