کسی که فحش ز ملّت شنید، داور بود
کسی که خیر ز کارش ندید، داور بود
کسی که اگزوز خاور حوالهاش کردیم
اگـر شـدیم ازو نـا اُمیـد، داور بـود
علیـه ما که به سوتش دمید، نا داور
به نفع ما که به سوتش دمید، داور بود
تمـام ملّت ما، اِنـد داوری هستـند
کسی که مدرک آن را خرید، داور بود
مربیـان و مدیـران و مابقـی خوبنـد
شبیـه حرمله، عین یـزید، داور بود
کسی که سکه برایم خرید، بود مدیر
کسی که کارت به رویم کشید، داور بود
کسی که توپتر از توپ بود، من بودم
کسی که در عقبم میدوید، داور بود
اَرَنج ما که غلط بود، هیچ حرفی نیست
کسی که سوت غلط میکشید، داور بود
کسی که تا لگدی زد کسی، شلوغش کرد:
«خطای محرز و تکل شدید»، داور بود
کسی که پیرهنش را کشیدم و گفتم:
«برو گدای ندید و بدید!»، داور بود
کسی که عادل و برنامه نود، صد بار
دوشنبهها به حسابش رسید، داور بود
همیشه در همه جا روسفید ما بودیم
همیشه در همه جا روسیاه داور بود!
منبع:
وقایع ابن محمود
داور بود قافیه نیست!
بسیار بسیار عالی بود
واقعیت کشور ما بود