۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد ۱۷۹۶۳۳

رویای رنسانس در فوتبال سیاسی

عصر ایران ورزشی، مهدی قدیمی - بیش از یک دهه است که فوتبال به سمت نتیجه گرایی میل کرده و فی المثل اگر امروز بارسلونای پپ گواردیولا را از فوتبال اروپا کنار بگذاریم ، در سراسر قاره سبز شاید به جرات بتوان گفت که هیچ تیمی را یارای مقابله با اندیشه های نتیجه گرای خوزه مورینیو نیست، که اگر هم باشد به احتمال قریب به یقین ، از نتیجه گراتر بودن مربی حریف ناشی می شود.
 
شاید خیلی قابل اثبات نباشد اگر بخواهیم نوع نگرش مربیان به فوتبال در هر جامعه ای را متاثر از اندیشه های سیاسی کلانی بدانیم که بر آن جوامع حکمفرماست. اما مقایسه ای بین نوع نظامهای حکومتی جوامع و نوع فوتبالی که تیمها در آن جوامع ارائه می کنند این فرض را تقویت می کند.
 
به عنوان مثال کشورهای حوزه امریکای جنوبی و به طور واضح برزیل و آرژانتین که زمانی از مظاهر اندیشه های چپ و تفکرات اعتراضی بودند و فوتبال هجومی و فوتبالیست های سرکش آنها زبانزد بودند، در سالهای اخیر با  گرایش سیاست دولتهایشان به سمت تعامل محافظه کارانه با لیبرالیسم، شاهد غروب افکار مارادونایی در عرصه فوتبال هستند و امروز دیگر برزیل تنها با مهاجمان و هافبک های طراح خود شناخته نمی شود و دیرزمانی است که دیگر از برزیل هم یک بازی تهاجمی در یاد نداریم و در عوض مدافعانی همچون کافو و لوسیو ستاره های تیمی هستند که همیشه به مهاجمانش شهره بود.
 
اگر در آغاز این نوشتار بنا شد بارسلونا را از فوتبال اروپا مستثنی کنیم، به دلیل شرایط خاص  ایالت کاتالونیا در مقایسه با سایر شهرها و ایالات اروپا است که همین امر می تواند یکی از دلایل روحیه همواره تهاجمی بارسا باشد. روحیه ای که هر وقت شاکله تیم ملی اسپانیا نیز با محوریت بارسا شکل گرفته به نحو ملموسی به تیم ملی ماتادورها تسری پیدا کرده.
 
امروز می توان محافظه کاری لیبرال را در فوتبال اروپا به تماشا نشست همانگونه که پویایی یک اقتصاد لیبرال را نیز می توان در تار و پود فوتبال اروپا به چشم دید. در این میان رشد فوتبال در جوامع شرقی نیز به نحو محسوسی متاثر از گرایش سیاسی دولتهای این جوامع بوده است؛ چنانکه کره جنوبی و ژاپن در دو دهه اخیر به تناسب رشد مولفه های لیبرالیسم در بدنه سیاسی و اجتماعی جامعه خود شاهد رشد چشمگیر سطح فوتبال و نزدیک شدن نگرش فوتبالی خود به سطح جوامع پیشرفته و مدرن در زمینه فوتبال بوده اند. در حالیکه جوامعی مانند چین با وجود رشد اقتصادی خوب و در مواقعی بالاتر از کشورهای غربی نتوانسته اند در عرصه فوتبال حتی در سطح قاره خود حرفی برای گفتن داشته باشند.
 
در مورد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز می توان فوتبال این کشورها را آئینه تمام نمای نوع وابستگی این کشورها به غرب و نحوه "هزینه کرد" دلارهای نفتی برای خوشایند شیوخ بی کفایت دانست.
 
در این بین اوضاع و احوال حاکم بر فوتبال کشورمان نیز در سی و سه سال گذشته ، جدا از مشی سیاسی زمامداران کشور در این سه دهه نبوده است. اگر دهه اول بعد از انقلاب را دهه گرایشهای چپ گرایانه اقتصادی و همچنین دهه حاکمیت ارزشهای انقلابی بر جامعه بدانیم که به لحاظ تقارن با جنگ این خصوصیات تقویت می شد ، شاهد بودیم که فوتبال ما نیز در آن دوره فوتبالی کم هزینه و مبتنی بر ارزشهای سنتی مستطیل سبز و حرمت و تعصب های ناشی از این ارزشها بود.
 
 این در حالی است که در دهه دوم انقلاب، با آغاز زمامداری تکنوکرات ها و رشد اقتصاد شبه خصوصی ، آرام آرام شاهد تغییر نگرش در عرصه فوتبال بودیم. وقتی به جای سرمایه داری مبتنی بر تولید شاهد رشد سرمایه داری مبتنی بر واسطه گری در عرصه کلان کشور بودیم،  آغاز نوعی از فوتبال را به تماشا نشستیم که در ادامه راه رشد خود ، باشگاههای سازنده ای همچون آرارات، بانک ملی ، شموشک نوشهر و خیلی تیمهای ریشه دار دیگر را به قربانگاه واسطه گری فوتبالی برد و در این میان تیمهای بزرگ و پرطرفدار پایتخت نیز که زمانی خود جذب کننده و پرورش دهنده استعدادهای جوان بودند تبدیل به مصرف کننده ستاره های ساخته شده در تیمهای دیگر شدند.
 
در این وضعیت تیمهایی که بیشتر به بودجه های دولتی متصل بودند از امکان بقا  برخوردار می شدند و از این رو بود که کارخانه های خودروساز دولتی و کارخانجات فولاد و ذوب آهن توانستند چند سالی در عرصه فوتبال کشور جولان دهند و استقلال و پرسپولیس هم برای ادامه بقا در این بازار هزینه های گزافی به سازمان تربیت بدنی تحمیل نمودند.
 
در این دوره  به علت ورود کم سابقه نهادهای نظامی به  پروژه های اقتصادی، این نهادها نیز متکفل برخی از تیمهای حاضر در لیگ فوتبال کشور شدند و اوضاع از آنچه بود آشفته تر شد.
 
پس از آن با تغییر دولت و به تبع آن تغییر در نگرش کلان سیاسی کشور، دوره ای فرا رسید که علاوه بر تداوم وضعیت قبلی ، مفاهیم اولیه مدرنیسم از قبیل برنامه ریزی و کار زیربنایی نیز مذموم انگاشته شد و شعارمحوری و استفاده ابزاری از ارزشهای دینی به همان اندازه که در بدنه سیاسی کشور رشد کرد، در فوتبال نیز مجال عرض اندام پیدا کرد و مدیرانی که بدون سابقه و تجربه زمام فوتبال را به عهده گرفتند مجبور شدند تا برای استتار ضعفهایشان ، پشت نام ها سنگر بگیرند.
 
 امیر قلعه نویی، خاویر کلمنته، علی دایی، افشین قطبی و خیلی های دیگر، یا نیامده رفتند یا آمدند و رفتند اما در اوضاع و احوال فوتبال تغییری ایجاد نشد؛ چون قرار بود فوتبال ابزار باشد و برای چنین هدفی باید مدیران تابع مافوق باشند و نه الزاما دارای توانایی و کارایی مدیریتی. این گونه است که دو باشگاه بزرگ پایتخت به مدت دو سال بدون مدیر و توسط سرپرست موقت اداره می شوند.
 
اگر بخواهیم چگونگی بازگشت افرادی همچون رضا رجبی به فوتبال والبته چگونگی ورود افرادی نظیر کاشانی را به این عرصه ریشه یابی کنیم، نیازمند یک بررسی تاریخی چند ساله هستیم که در حوصله این یادداشت نمی گنجد اما آنچه مسلم است اینکه نوع رفت و آ مدها در فوتبال ما شباهت بسیاری به رفت و آمدها در دولت داشته است.
 
 وقتی عماد افروغ نماینده اصولگرای مجلس هفتم می گوید در دوران اخیر هرکه متملق تر بود مقرب تر شد، می توان تبلور این نگاه و اندیشه را در خانه نشینی امثال ناصر حجازی و بسیاری از کارشناسان فنی و داوری در سالهای اخیر دید.
 
از سوی دیگر در چنین فضایی، کسانی که در دهه اخلاق و ارزش مداری فوتبال ، به بی اخلاقی و بی نظمی شهره بودند و پرونده های محرومیت آنها در کنفدراسیون فوتبال آسیا از جرايم خیلی از فوتبالیستهای امروزی بیشتر است، مدعی العموم فوتبال می شوند و به لطف یک صبحانه، همه ناکامی های فنی شان نادیده گرفته می شود و در روزگار عسرت اسطوره های محبوب این فوتبال، هر روز تیم ملی یا باشگاهی را به نامشان سند می زنند تا بی محابا هرکه را خواستند تخریب کنند.
 
این گونه است که امثال مهدی پاشازاده و محمد خاکپور، که هم به لحاظ تجربی و فنی و هم به لحاظ آکادمیک و دانش نظری ، مهره های قابل اتکا و اندوخته های فوتبال ما به حساب می آیند ، خانه نشینی در غربت را به فعالیت در چنین فوتبالی ترجیح می دهند و تیمهای ملی و باشگاهی ما یا در دست افرادی معدود، که براساس رابطه به جایگاهی رسیده اند، دست به دست می شود و یا در اختیار معدود مربیان با سابقه ای است که البته از دانش روز به میزان کافی برخوردار نیستند.
 
حالا سي سال است كه ما نمي دانيم فوتبال ملي ما يك فوتبال تدافعي است يا تهاجمي و البته سياست خارجي ما نيز در اين سي سال چنين وضعيتي داشته و با رفتن يك دولت و آمدن دولت بعدي به كلي تغیير كرده است.
 
امروز همان گونه كه عملکرد دولتمردان ما برآمده از هيچ يك از تئوري هاي سياسي و اقتصادي شناخته شده دنيا نيست، فوتبال ما هم مبتنی هيچ يك از مكاتب تعريف شده فوتبال نيست .
 
فوتبا امروز ما آئينه تمام نماي نا هنجاري هاي فرهنگي جامعه ماست. از روابط حاكم بر فوتبال تا نوع آرايش بازيكناني كه فكر مي كنند ستاره اند، همه برگرفته از مناسبات اداري و اخلاقي حاكم بر جامعه امروز ماست.
 
 غروب فوتبال وطنی را می توان در ساقهای علی کریمی ، فرهاد مجیدی ، جواد نکونام و چند تک ستاره باقی مانده از نسل طلایی فوتبال ایران ديد، و پایان عصر بازیکن سازی را با خانه نشینی علی دوستی و سپردن تیم ملی جوانان به دست " تازه از راه رسیدگان" به تماشا نشست.
 
 در چنین فضایی شاغلام فوتبال ایران که در آبادان به عنوان مهد فوتبال ناب ایرانی به دنبال احیای مکتب بازیکن سازی و اخلاق مداری است به شوالیه ای تنها می ماند که امید خود را از دست نداده است.
 
شاید غلام پیروانی بتواند در دیار دهداری ، روح تیم سپاسی از دست رفته خود را در کالبد خسته صنعت نفت آبادان بدمد و از خاکستر فوتبال ایران، ققنوس را به پا خیزاند و ما را به آغاز عصری جدید از نوزایی فنی و اخلاقی در فوتبال ایرانی امیدوار سازد؛ رنسانسی که اگر دیر حادث شود می تواند چندین نسل فوتبال ما را به کما ببرد. علی دایی هم می تواند در راه آهن یاری گر پیروانی در این رنسانس باشد.
 
اگر چنین اتفاقی در فوتبال ما رخ دهد ما می توانیم دوباره از وجود علی دوستی که در بانک ملی مهدوی کیاها را به ما هدیه کرد، رضا احدی که بازیکنان تیم جوانان استقلالش مانند خسرو حیدری و آندو تیموریان و مجتبی جباری  هنوز می درخشند و ادموند بزیک که حالا در تکاپوی احیای آرارات دوست داشتنی است، بهره مند شویم.
 
این مبارک ترین اتفاقی است که برای وقوعش در فوتبال کشور ، شاید نیازمند تغییر نگاه کلان در عرصه سیاست باشیم.

 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رشید
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۲
2
8
تحلیلی کامل وجامع بود،به عبارتی شاید در آینده این فوتبال است که دولتها را تشکیل میدهد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۲
1
6
گل گفتي...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۲
1
6
اگر درمان بيمار محتضر ما يك راه باشد ، آن خصوصي كردن واقعي تمام باشگاه ها ، به طور كامل است. در غير اين صورت اين در هم چنان بر همين پاشنه خواهد چرخيد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۲
0
0
تو این عکس که گذاشتین نبش همه بازه تا بناگوش جز کریمی؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۳
0
1
واقعا فوتبال با سياست گره خورده
ناشناس
Qatar
۰۲:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۳
1
1
واقعا این تحلیل آبکی تو عصر ایران می بینم؟ آخه این همه زمین و آمسمون بافتن واسه نتیجه نگرفتن تیم ملی؟ اصل قضیه اینه که بازیکنها دارن پول مفت می گیرن.
سبزعل...
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۴
0
0
سلام
آینه ام من اگه تو زشتی زشتم وگرنه زیباست صورت و سانم
واقعیت همیشه تلخ است اما باور کردنیست.این واقعیت جامعه ماست که نه تنها در فوتبال بلکه در خیلی از سازمانها و ادارات دولتی آدم های بی کفایت در راس کارند و افراد با سواد و بدان در حاشیه. موفق باشی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۶
0
0
تحليل جامع و كاملي بود،