۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۶۹۹۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ - ۰۱-۰۴-۱۳۹۰
کد ۱۶۹۹۹۲
انتشار: ۱۰:۳۳ - ۰۱-۰۴-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:تبعات هسته اي نظم جديد منطقه

«تبعات هسته اي نظم جديد منطقه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان است مكه در آن مي‌حوانيد؛فقط ظرف 6 ماه، خيزش هاي مردمي در منطقه خاورميانه، جغرافياي سياسي آنچنان متحول شده كه شباهت هاي بسيار ناچيزي ميان خاورميانه امروز و خاورميانه 6 ماه پيش مي توان سراغ گرفت.

در اين باره تاثيرگذاري متقابل ايران و تحولات منطقه (هم تاثيراتي كه ايران بر اين تحولات گذاشته و هم تاثيراتي كه از تحولات پذيرفته است) سخن بسيار گفته شده اما آنچه درباره آن اتفاق نظر هست اين است كه ايران تا اينجا بيش از هر كشور ديگري از تحولات منطقه نفع برده است و همچنان نفع خواهد برد حتي اگر هيچ تلاشي براي اثرگذاري بر آن نكند. آنچه اكنون در خاورميانه پيش چشم تحليلگران است اين است كه ايران كاري را كه بايد براي اثرگذاري بر ذهن و جان مردم اين منطقه مي كرد، سال ها پيش انجام داده و اكنون حتي اگر فقط بنشيند و تحولات را نظاره كند، در انتهاي بازي برنده خواهد بود چه رسد به اينكه نظاره كردني هم در كار نيست.

سوالي كه ظرف ماه هاي گذشته برخي تحليلگران از خود پرسيده اند اين است كه صرف نظر از ژرف تر شدن عمق استراتژيك ايران در خاورميانه، تحولات منطقه روي پرونده هاي كلان امنيت ملي ايران بويژه پرونده هسته اي چگونه تاثير گذاشته است. در واقع هيچ روش ساده اي براي پاسخ دادن به اين سوال وجود ندارد. تحولات منطقه هنوز پايان نيافته، كشورهايي مانند آمريكا همچنان قادر به تدوين يك راهبرد منسجم براي برخورد با آن نيستند و تصميم هاي روزمره آنها بر تصميم هاي راهبردي شان غلبه دارد (بايد به ياد داشت كه استراتژي آمريكا درباره پرونده هسته اي ايران همواره بخشي از استراتژي كلان تر آمريكا درباره منطقه خاورميانه بوده است) و پرونده هسته اي ايران هم منطق دروني و خاص خودش را دارد كه حتي اگر در منطقه خاورميانه هيچ اتفاقي هم نمي افتاد، به سمت «مجبور شدن غرب به پذيرش غني سازي در ايران» در حال حركت بود.

با اين حال ترديدي نيست كه تحولات منطقه، تاثيرات بسيار مهم در برخي موارد دگرگون كننده بر مسير حركت پرونده هسته اي ايران گذاشته است. چند نكته زير به اجمال برخي خطوط راهنماي كلي را كه براي درك اين تاثير لازم است ارائه مي كند كه البته مي توان آنها را سر فرصت بسط داد.

يك اصل بسيار كليدي درباره راهبرد آمريكا در قبال برنامه هسته اي ايران اين است كه توجه كنيم آمريكايي ها برنامه ايران را يك تهديد ژئوپلتيكي مي دانند نه يك تهديد نظامي. هيچ كس نه در آمريكا و نه در اسراييل به اين باور ندارد كه ايران درپي ساخت سلاح هسته اي است. در جامعه اطلاعاتي و سياسي غرب در اين باره اجماع هست كه يك ايران هسته اي كاملا «معقول» رفتار خواهد كرد. بسيار خوب، اگر غرب مي داند ايران در پي ساخت سلاح هسته اي نيست، پس نگران چيست؟ مهم ترين نگراني غربي ها آنگونه كه خود در سال هاي گذشته بارها و به زبان هاي مختلف گفته اند اين است كه اولا يك ايران داراي توانمندي هسته اي (و نه لزوما داراي سلاح هسته اي بالفعل) بلكه داراي نوعي نيروي عبور ناپذير بازدارندگي نظامي خواهد بود و گزينه نظامي عليه آن عملا از روي ميز دشمنانش حذف مي شود. ثانيا ايران داراي توانمندي هسته اي اعتماد به نفس مخصوصي پيدا خواهد كرد كه جرئت و انگيزه آن براي پي گيري برنامه هاي منطقه اي اش را صد چندان مي كند و همين موضوع باعث خواهد شد ايران به هماوردي بسيار نيرومندتر براي آمريكا در منطقه اي تبديل شود كه حياتي ترين منافع ملي آمريكا در آن خفته است.

پس، معناي ارزيابي برنامه هسته اي ايران به مثابه يك تهديد ژئوپلتيكي از جانب آمريكا، دقيقا همين است كه آمريكا عقيده دارد اين برنامه با تبديل كردن ايران به قدرت اول منطقه، ژئوپلتيك خاورميانه را چنان تغيير مي دهد كه ديگر جايي براي سلطه طلبي هاي آمريكا در آن باقي نخواهد ماند. اگر ارزيابي آمريكايي ها اين باشد -كه ظاهرا هست- پس بايد بسيار نگران باشند چرا كه تحولات اخير در منطقه خاورميانه يك منبع تغيير ژئوپلتيكي جديد بوجود آورده كه بسيار سريع تر و راديكال تر از برنامه هسته اي ايران در حال تغيير دادن جغرافياي سياسي خاورميانه و دور كردن آن از شرايطي است كه منافع حياتي آمريكا را به نحو ضمانت شده تامين مي كرد. برنامه هسته اي ايران سرجاي خود باقي مانده و به مسير از پيش تعيين شده خود ادامه مي دهد، ولي همان نتايجي كه آمريكايي ها انتظار داشتند برنامه هسته اي ايران در دراز مدت بوجود بياورد و بسيار هم از آن نگران بودند اكنون و در زماني بسيار كوتاه توسط مردم به پاخاسته منطقه خاورميانه بوجود آمده است.

آمريكايي ها فكر مي كردند يك ايران هسته اي موجوديت اسراييل را تهديد خواهد كرد. اكنون مي بينند كه موجوديت اسراييل از لب مرزهاي سرزمين هاي اشغالي و از سوي مردمي كه تشنه گرفتن يك انتقام 60 ساله هستند و در جاهايي مانند مصر قدرت را به دست گرفته اند، تهديد مي شود. تصور مي شد برنامه هسته اي ايران امنيت تامين انرژي آمريكا در منطقه را به خطر خواهد انداخت اما اكنون اين امنيت با سرنگون شدن برخي متحدان آمريكا در منطقه و بي ثبات شدن وضعيت برخي ديگر (مانند عربستان) خود به خود به خطر افتاده است. تحليل آمريكا اين بود كه برنامه هسته اي ايران باعث جذب كشورهاي منطقه به سوي ايران و افزون تر شدن اعتماد به نفس گروه هاي جهادي خواهد شد، امروز مي بينيم كه اين اعتماد به نفس به دليل مواجه شدن با انرژي هاي مهار ناپذير و ضد غربي آزاد شده در خاورميانه به نحو بسيار نيرومند تري شكل گرفته و كشورهاي منطقه به جانب الگوي ايران اسلامي سوق پيدا كرده اند نه به اين دليل كه سلاح هسته اي ايران آنها را به سمت ايران كشانده، بلكه از آن جهت كه مردم اين منطقه در تعيين نظام هاي سياسي آينده خود معيارهاي ضد آمريكايي و ضد اسراييلي را -كه سازنده اوضاع سابق منطقه بود- بر هر معيار ديگري ترجيح مي دهند.

نتيجه اين نوع نگاه به مسئله اين است كه اگر آمريكايي ها نگران تبعات ژئوپلتيكي برنامه هسته اي ايران بوده اند، ظاهرا چاره اي ندارند جز اينكه فعلا اين موضوع را فراموش كنند و به كنترل يك نيروي بسيار عظيم تر بينديشند كه در زماني بسيار كوتاه همه آنچه را كه به طور تاريخي از آن نگران بودند به يكباره و درگسترده ترين و عميق ترين شكل ممكن محقق كرده است.

بنابراين، اگر خردمندي در محافل سياستگذاري آمريكا وجود داشته باشد قاعدتا بايد تا به حال درك كرده باشند كه ديگر امكان ندارد بتوانند برنامه هسته اي ايران را به عنوان بزرگترين تهديد عليه نظم آمريكايي خاورميانه جا بيندازند. حرف امثال مئير داگان در اسراييل هم جز اين نيست كه نتانياهو اگر عقل داشت مي فهميد كه اكنون تهديد موجوديتي بي سابقه و بسيار نيرومندتري عليه رژيم جعلي اسراييل شكل گرفته است كه تن دادن به برخي مصالحه هاي دردناك را اجباري كرده و سخنراني كردن درباره آنچه اسراييلي ها عادت كرده اندآن را تهديد جهاني برنامه هسته اي ايران بنامند، ديگر گرهي از كار فروبسته اشغالگران قدس شريف نخواهد گشود.

بدون شك برنامه ايران ادامه خواهد يافت و منافع آمريكا را نيز تهديد خواهد كرد اما تهديد بسيار بزرگتري كه آمريكايي ها احتمالا هيچ وقت فكر نمي كردند حتي با آن مواجه شوند نه ناشي از توانمندي هاي تسليحاتي ايران بلكه محصول برتري هاي گفتماني انقلاب اسلامي است كه پس از پيمودن يك دوره تكاملي سي ساله اكنون در حال نشان دادن خود در گفتار و رفتار مردم منطقه خاورميانه است.

درك همين يك موضوع، يعني اينكه امروز نظم سياسي منطقه خاورميانه توسط نيرويي غير از برنامه هسته اي ايران در حال دگرگوني به سمتي است كه ليدر منطقه كسي جز ايران اسلامي نباشد، تاثيراتي بسيار عظيم هم بر نوع تحليل هاي طرف غربي و هم بر منطقه مذاكراتي آنها خواهد داشت. سوال هايي كه آمريكايي ها بايد از خود بپرسند اينهاست: اگر ملت هاي منطقه تصميم به نزديك شدن به الگوي ضد غربي ايران گرفته باشند، آن وقت مشغول شدن به نزاعي بي حاصل براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران آيا ديگر فايده اي براي غرب خواهد داشت؟ گيريم برنامه ايران متوقف شد -كه نخواهد شد- با مردم به پاخاسته در گوشه گوشه منطقه چه خواهند كرد؟ و مهم تر از همه اينها، ايران آن روز كه تحت فشار خرد كننده منطقه اي قرار داشت در مقابل فشارهاي غرب كوتاه نيامد، آيا منطقي است كه كسي تصور كند حالا كه نتانياهو هم صداي امام خميني(ره) را از بيخ گوشش مي شنود، كوتاه بيايد؟
 
خراسان:بحرين؛ آرمان گرايي يا واقع گرايي

«بحرين؛ آرمان گرايي يا واقع گرايي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم رضاخواه است كه در آن مي‌خوانيد؛از همان روزهاي اوليه آغاز اعتراضات مردمي در کشور بحرين که به دنبال خيزش ملت هاي عربي در خاورميانه و شمال آفريقا شکل گرفته بود، بسياري بر اين اعتقاد بودند که سابقه تاريخي آل خليفه در سرکوب وحشيانه اعتراضات، ويژگي هاي ژئوپلتيک اين کشور و حساسيت فوق العاده آن براي ايالات  متحده و عربستان سعودي، گستردگي طبقه متوسط و از همه مهم تر نبود يک آلترناتيو مطلوب غرب در اين کشور، باعث مي شود تا حکام بحريني و هم پيمانان آنها، با توسل به هرگونه ابزاري مانع از تحقق شعار «سقوط نظام»، شعار محوري انقلاب هاي عربي در بحرين شوند.

علاوه بر اين وجود اکثريت شيعه و اقليت سني نيز اين امکان را به رژيم آل خليفه داد تا در سانسور اعتراضات مردمي بحرين در جهان اسلام موفق عمل کرده و با توسل به حربه تفرقه اين اعتراضات را نوعي درگيري مذهبي نشان دهد.

با اين حال، فراگيرشدن ادبيات حذف رژيم آل خليفه و افزايش تنش در اين مجمع الجزاير بهانه را براي بهره گيري آل خليفه از قوه قهريه و سرکوب شديد اعتراضات مردمي فراهم ساخت. اشغال بحرين توسط نيروهاي سپر جزيره (ترکيبي از نيروهاي آل سعود، امارات، قطر و ...) و تبديل اين کشور به يک پادگان نظامي، باعث شد تا پتانسيل عظيم مردمي به نتيجه مطلوب نرسد. هر چند کشتار معترضان در ميدان لولو، آل خليفه را در ابعاد جهاني بسيار منفور ساخت به گونه اي که حتي دربار انگلستان نيز به خاطر فشار افکار عمومي مجبور شد از دعوت وليعهد بحرين به عروسي شاهزاده ويليام چشم بپوشد.

با اين وجود، اين شيوه توانست مانع ايجاد تغييرات ساختاري جدي در بحرين شود. اما روزهاي اخير شاهد تغيير فضاي سياسي و شکل گيري شرايط جديدي در بحرين مي باشيم. رژيم آل خليفه با اعلام پايان شرايط فوق العاده اجازه برگزاري راهپيمايي هاي اصلاح طلبانه را به مخالفان خود داده و رهبران معترضان نيز ديگر صحبتي از تغيير رژيم به ميان نمي آورند.

برخي تحليلگران بر اين عقيده اند، ايالات متحده به دنبال حرکت سرکوب گرايانه نيروهاي آل خليفه و آل سعود در بحرين منافع درازمدت خود در اين کشور که مقر اصلي بزرگ ترين پايگاه نيروي دريايي آمريکا در خاورميانه مي باشد، را در خطر ديده و با فشار بر حاکمان بحرين خواستار دادن برخي آزادي هاي سياسي محدود به منظور تخليه «خشم ناشي از سرکوب» به معترضان بحريني شده است. اما ظاهرا اين بار جريان الوفاق، بزرگ ترين تشکل سياسي شيعي نيز با هوشياري بر آن شده تا با تغيير تاکتيک سياسي خود و تبديل موج اعتراضات مردمي به يک جريان اصلاح طلبي از پتانسيل حضور پررنگ مردم براي ارتقاي حقوق شهروندي در بحرين و محدودسازي قدرت حکام آل خليفه استفاده نمايد.

بنا به آمار رسمي اعلام شده بيش از ۷۰ درصد جمعيت بحرين را شيعيان اين کشور تشکيل مي دهند که از حقوق شهروندي حداقلي برخوردارند، در مقابل اقليت حاکم بر اين سرزمين که از اعراب مهاجر عربستان به بحرين مي باشند، تلاش مي کنند با دادن تابعيت دوگانه به شهروندان سعودي و همچنين بهره گيري از روابط حسنه خود با اسرائيل و آمريکا، قدرت خود را در بحرين استحکام بخشند.

اين در حالي است که تغيير ساختار ديکتاتوري مطلقه آل خليفه به نظامي دموکراتيک تر مي تواند دستاورد بزرگي براي معترضان محسوب شود. چنان چه رويکردي اصلاح طلبانه و پرهيز از آرمان گرايي غيرقابل دسترس از ابتدا سرلوحه اعتراضات مردم بحرين قرار مي گرفت قطعا امروز در بحرين همچون مراکش شاهد اعلان يک سلطنت مشروطه مي بوديم، که با توجه به واقعيات موجود در عرصه بين الملل گامي بلند به سوي تحقق خواسته هاي مردم معترض مي باشد.

جمهوري اسلامي:توطئه جديد غرب عليه سودان

«توطئه جديد غرب عليه سودان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛علي كرتي، وزير امور خارجه سودان، بيانيه اخير شوراي امنيت سازمان ملل درباره اوضاع بحراني منطقه نفت خيز "ابيه" را رد كرده و تصريح نموده است نيروهاي ارتش سودان تا زمان برقراري ثبات و امنيت در اين منطقه باقي خواهند ماند.
بيانيه شوراي امنيت پيرامون اوضاع ابيه حاوي اين نكات است:
1 - اين منطقه نفت خيز را متعلق به شورشيان مسيحي مورد حمايت غرب معرفي مي‌كند و عملاً به نفع شورشيان مسيحي موضع گرفته است.

2 - نيروهاي ارتش سودان را به ارتكاب فجايع، چپاولگري، آتش زدن اماكن مسكوني، توسل به كوچ اجباري ساكنان منطقه و ايجاد هرج و مرج متهم كرده است.

دولت سودان موضع گيري يكطرفه توسط شوراي امنيت را رد و محكوم ساخته و مي‌گويد شورشيان مسيحي جنوب عملاً تعهدات و توافقات خود را زير پا گذاشته‌اند و دست به اقداماتي زده‌اند كه اوضاع را پيچيده‌تر ساخته و با توسل به شيوه‌هاي تخريبي، روند حوادث را در مسير برگشت ناپذيري قرار مي‌دهند.

بيانيه شوراي امنيت عملاً بر مواضع شورشيان مسيحي تاكيد مي‌ورزد و با دخالت در اين ماجرا، حاكميت منطقه نفت‌خيز "ابيه" را به شورشيان مسيحي واگذار كرده است كه اساساً از حقوق و اختيارات شوراي امنيت خارج است.

ماجراي تجزيه سودان به دو كشور و تشكيل يك كشور مسيحي در جنوب سودان، از جمله طرح‌هاي استعماري است كه براساس يك توافق دوجانبه در سال 1384 ميان شورشيان جنوب و دولت مركزي سودان رسميت يافت. در آن زمان تصور اين بود كه سودان با تمكين به چنين راهكاري بتواند بحران جنوب را حل و فصل كند ولي عملاً روند حوادث در مسيري به پيش رفت كه به تجزيه سودان منجر شد. مطابق طرح صلح در جنوب مقرر شد يك همه پرسي در جنوب اين كشور و فقط در اين بخش برپا گردد و از ساكنان پرسيده شود آيا حاضرند همچنان جزئي از سرزمين سودان باشند يا مي‌خواهند مستقل زندگي كنند؟ اگرچه اين همه پرسي مورد استقبال چنداني قرار نگرفت و تعداد محدودي در همه پرسي شركت نمودند ولي بعداً ادعا شد كه اكثريت مطلق ساكنان جنوب خواستار استقلال جنوب و تشكيل يك كشور مستقل هستند.

2 - موضوع مهمي كه بر سرنوشت حوادث منطقه تأثيرگذار است، آنكه اولاًٌ مسير تحولات به گونه‌اي تنظيم شده كه در جنوب سودان يك كشور مسيحي تشكيل گردد. موضوع ديگر آنكه تقريباً بدون استثنا تمامي مناطق نفت خيز سودان در جنوب اين كشور واقع شده و مطابق اعمال فشارهاي خارجي در اين مقوله قرار است ثروت‌هاي زيرزميني سودان به مسيحيان به عنوان يك كشور مستقل، تقديم گردد!

اين پديده‌هاي شوم يكبار ديگر نقش استعماري ميسيونرهاي مذهبي و مبشرين مسيحي در كشورهاي اسلامي را آشكار مي‌سازد كه نهايتاً به تجزيه كشورهاي اسلامي و تشكيل كانونهاي بحران منجر شده و يك كشور مسيحي را در قلب كشورهاي اسلامي به عنوان سرپل ارتباطي كشورهاي مسيحي در قلب دنياي اسلام به رسميت مي‌شناسد. جاي تعجب است كه بيانيه شوراي امنيت و حتي اصل فرايند تشكيل كشور مسيحي در جنوب سودان مورد اعتراض هيچ كشور اسلامي قرار نگرفت و حتي سازمان كنفرانس اسلامي نيز در قبال اين فاجعه، سكوت نمود و هنوز هم بي‌تفاوت است. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه "عمرالبشير" رئيس‌جمهور سودان بارها از اشتباهات دولت سودان در اين زمينه با تأسف و حسرت ياد كرده و خاطرنشان ساخته است كه فقط شروع بحران از زماني بود كه سودان به كشورهاي غربي متوسل شد تا درباره منابع زيرزميني اين كشور به بررسي و تحقيق بپردازند و دقيقاً از همان زمان كه محرز شد منابع غني نفت، اورانيوم، فلزات استراتژيك و... در جنوب اين كشور قرار دارد، سيل گروههاي تبشيري و ميسيونهاي مسيحي براي تغيير مذهب ساكنين جنوب وارد عمل شدند و به منطقه هجوم بردند. البته ميسيون‌هاي مذهبي چندان توفيقي براي تغيير مذهب مسلمانان جنوب كسب نكردند ولي در تبليغات رسانه‌اي همچنين وانمود شد كه گويا اكثريت مردم جنوب، مسيحي شده‌اند. اكنون فشارهاي استعماري براي قلع و قمع مسلمانان و وادار ساختن آنها به مهاجرت و كوچ اجباري،‌ جنوب سودان را به "اسرائيل دوم" تبديل نموده كه اين بار نه يهوديان بلكه مسيحيان، براي مسلمانان در يك كشور اسلامي خط و نشان مي‌كشند. در واقع همان اتهاماتي كه شوراي امنيت عليه دولت سودان مطرح مي‌سازد، اصلي‌ترين سرفصل جنايات نيروهاي شورشي و مسيحيان جنوب را تشكيل مي‌دهد كه شوراي امنيت نيز در يك مانور سياسي - تبليغاتي با اتخاذ چنين مواضعي، از يكطرف دولت سودان را در موضع انفعالي قرار مي‌دهد و از سوي ديگر براي شورشيان مسيحي، حاشيه امن ايجاد مي‌كند. اين روش هميشگي شوراي امنيت بوده و عملكردش در قبال حوادث اخير سودان تازگي ندارد كه عملاً جاي شورشيان مسيحي و دولت سودان را عوض كرده و ضمن حمايت از شورشيان مسيحي جنوب، دولت سودان را بر صندلي اتهام نشانده است.

آنچه اين روزها در جنوب سودان توسط شورشيان مسيحي و حاميان ماوراء بحاري آنها صورت مي‌گيرد، تجربه تلخي است كه ملت‌هاي مسلمان و دولت‌هاي اسلامي بايد از آن درسهاي فراواني بياموزند و دريابند كه اعتماد به بيگانگان و تمكين در برابر خواسته آنها، نتيجه‌اي بهتر از آنچه در جنوب سودان و در منطقه "ابيه" روي مي‌دهد، در برنخواهد داشت.

آنچه در ابيه رخ داد، در زيرپرچم نيروهاي به اصطلاح پاسدار صلح سازمان ملل شكل گرفت. در واقع قدرتهاي شيطاني با اهداف و انگيزه‌هاي خاص براي تكميل طرح تجزيه سودان و محروم ساختن سودان از منابع غني نفت جنوب سرگرم اقداماتي هستند كه اين روزها فقط بخشي از آن فاش گرديده و در آينده‌اي نه چندان دور، رهبران سودان را از تمكين به طرح تجزيه جنوب، پشيمان خواهند كرد، البته اگر دولت خارطوم تاكنون پشيمان نشده باشد!  

رسالت:باز توليد نفاق

«باز توليد نفاق»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛30 سال پيش در چنين روزهايي يك باند تبهكار سياسي با پشت كردن به مردم ،رسماً با نظام اعلام جنگ مسلحانه كرد و ترور و خشونت را در دستوركار خود قرار داد.

اين جريان كه در سايه بصيرت مردم به منافقين مشهور شد در اثر نفوذ سرويسهاي غرب از همان ابتداي شكل‌گيري در اواخر دهه 40 درخدمت اهداف دشمن عمل مي‌كرد. سازمان منافقين با سوزنباني سرويسهاي جاسوسي دشمن به صورت يك مهلكه سياسي و نظامي براي انهدام بهترين استعدادهاي جوان در دهه 50 و 60 در آمد.

اين جماعت خونهاي زيادي ريختند و در اين ميان شخصيت‌هاي عالي قدري چون شهيد بهشتي، شهيد باهنر، شهيد رجايي و شهداي محراب در خشش خاص خود را دارند.

هزاران بي گناه از مردم عادي كوچه و بازار قرباني كينه‌توزيهاي اين گروهك شدند. اوج رذالت و پستي منافقين آنجا رخ نشان داد كه به بغداد رفتند و در كنار حزب بعث و صدام عليه مردم ايران و عراق 8 سال جنگيدند. اكنون روسياهترين و رسوا‌ترين گروه ضد انقلاب از منظر مردم ايران گروهك منافقين است. اين گروهك حتي در خارج از كشور هم ميان گروههاي ضد انقلاب به دليل اعمال خشونت و ترور مورد لعن و نفرين علني سركرده‌هاي ضد انقلاب است. اخيراً در اروپا و آمريكا جريان جنگ‌افروز و خشونت طلب و ترور پرور سرويسهاي سياسي و امنيتي غرب فعال شده‌اند و ‌مي‌خواهند از اين جماعت به عنوان يك گروه مخالف كه به ناچار دست به ترور و اسلحه برده ياد كنند و نوعي مشروعيت براي دفاع از آنها جعل كنند. بي بي سي اين روزها در اين خط حركت نموده و شبكه الجزيره هم صداي پير استعمار را در اين رهگذر همراهي مي‌كند.

منافقين اخيراً در حومه پاريس يك معركه سياسي داشتند كه برخي چهره‌هاي به ظاهر سياسي و در باطن امنيتي آمريكا هم در آن شركت كردند.

اينكه نهايت اين تحركات نوعي باز توليد خشونت  و ترور و راه اندازي دور جديدي از خونريزي در داخل باشد درمحاسبات آنها آمده است. اما نيك مي‌دانند كه دستگاه امنيتي نظام و بصيرت و اقتدار ملي در حال حاضر اجازه نفس كشيدن به آنها را نمي‌دهد. همكاري غرب و بويژه آمريكا با منافقين مصداق آشكاري از نقض حقوق بشر و همراهي واشنگتن و لندن و پاريس با تيم  ترور و خشونت منافقين است.

منافقين در حوادث تلخ فتنه 88 نقش فعالي داشتند. آنها موفق شدند با نفوذ در اطراف برخي نامزدهاي انتخاباتي دست به نوعي باز توليد نفاق بزنند.

اردشير امير ارجمند مسئول كميته حقوقي ستاد انتخاباتي مير حسين موسوي كه اكنون فتنه سبز را در خارج مديريت مي‌كند سوابق ارتباط با جريان نفاق را دارد. مادر وي- افسر محرم‌زاده - هوادار منافقين بود و برادر وي منصور اميرارجمند از منافقين فعال در بخش اطلاعات شهر استراسبورگ فرانسه مي‌باشد منزل وي در زمان ورود منافقين به فاز نظامي در سال 60 جايگاه مخفي شدن تعدادي از سران منافقين بوده است و نيز ليلي اميرارجمند از بستگان نزديك وي مدير عامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و منشي فرح پهلوي بود.

وحيد طلايي عضو كميته حقوقي ستاد ميرحسين موسوي ارتباط وسيعي با سر پل گروهك نفاق داشته است.

وي از طريق دختر عمه‌اش كه در پادگان اشرف-  مقر منافقين در عراق - است به منافقين وصل مي‌شده است. رد پاي نفاق در فتنه 88 امر پنهاني نيست ،‌ متأسفانه برخي با غفلت و بي‌بصيرتي در تور منافقين افتادند.

نبايد دشمن را حقير و ضعيف دانست. قدرت غرب فقط در نوع پيشرفتهاي اقتصادي،‌ علمي، نظامي و ... آنها نيست. آنها بيش از 30 سال است با ملت ايران اعلام جنگ كرده‌اند و هرگز سر آشتي ندارند.

انقلاب طي سه دهه گذشته از نفوذيها بيشترين آسيب را ديده است. كاركرد نفاق، كاركرد نفوذ در پيكره انقلاب و ضربه به آن است.

مأموريت نفوذيها ايجاد شكاف بين نخبگان و جدا كردن رجال سياسي و مذهبي از گردش در حول مدار و محور رهبري جامعه و اتصال آنها به سرويسهاي جاسوسي و امنيتي دشمن است.

آنها هنر خود را در اين سه دهه در بحران سازيها و التهاب آفريني‌ها نشان داده‌اند. ما اكنون در وسط معركه نبرد نرم دشمن قرار داريم. نقش نفوذيها در اين نبرد دو چندان است.

هر فرد،‌ حزب يا جرياني كه ببيند با مواضع نظام و رهبري و مواضع اهل ايمان و امت حزب الله فاصله دارد بايد بداند راه را از يك جايي اشتباه آمده است.
آنجا همان جايي است كه يك نفوذي با تردستي، انديشه و عمل اورا به سوي اهداف دشمن سوزنباني كرده است.چ

آخر خرداد و دهه اول تير هر سال بايد با بازخواني جنايات منافقين يك تست كامل از رفتار و گفتار سياسي خود داشته باشيم و ببينيم در كدام خط حركت مي‌كنيم. خط امام و انقلاب يا خط نفاق و كفرو الحاد؟

قدس: سوژه سازي جديد هژموني سلطه

«سوژه سازي جديد هژموني سلطه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛وزير دفاع آمريکا در تلاش براي جوسازي عليه ايران و اتمام دخالت در نابسامانيهاي امنيتي عراق، ادعا کرد: ايران سلاحهاي نسبتاً پيشرفته و قدرتمندي را در اختيار گروه هاي تندرو شيعه قرار مي دهد که در هفته هاي اخير باعث کشته شدن نظاميان آمريکايي در عراق گرديده است.

چنين اتهامها و اظهاراتي براي نخستين بار نيست که توسط مقامهاي واشنگتن نسبت به جمهوري اسلامي صورت مي پذيرد. تاکنون بارها ادعاهاي مشابه از سوي دولتمردان کاخ سفيد عليه تهران مطرح شده است. به عبارت ديگر، به طور قاطع مي توان ادعا نمود فرافکني نسبت به بازيگران غيرهمسو، راهبرد ايالات متحده آمريکاست که از اين رهگذر تلاش مي کند همچنان جايگاه روبه رشد ايران در منطقه را با اتهام زني خدشه دار نمايد.

اين اتهام به سران کاخ سفيد کمک مي کند تا شکستها و ناکاميها را در عراق به گونه اي توجيه کنند که افکار عمومي در داخل آمريکا تصور ناتواني ارتش آمريکا را در تعرض به عراق ناديده گرفته و با اين تحليلهاي سياستمداران خود، نه تنها هجوم به عراق را بر اساس انگاره هاي ذهني آنها تفسير نمايند، بلکه نتيجه حضور در عراق را نيز داراي دستاورد تعبير نمايند.

سخنان وزير دفاع آمريکا بيانگر اين واقعيت است، در شرايط کنوني منطقه که مؤلفه اصلي بيداري اسلامي مردمي، ضد صهيونيستي و ضد آمريکايي بودن است، استمرار اين قيامها، ديگر پايگاه هاي واشنگتن را نيز در معرض سقوط قرار داده است. از اين رو، براي تغيير فضاي ضد آمريکايي، نيازمند يک سوژه سازي رسانه اي هستند تا از اين منظر از فشار رواني عليه آمريکا بکاهند.

آنها مي خواهند با اين اقدامهاي رسانه اي، موضوع ناامنيهاي عراق را به ايران نيز نسبت داده و از اين رهگذر، رابطه مستحکم و رشک برانگيز دو کشور همسايه را با اين ادبيات تحت تأثير قرار دهند، غافل از اينکه تا کنون مقامهاي عراقي، بويژه آقاي نوري المالکي با وجود آن که برخي کشورهاي منطقه را مورد ملامت قرار داده است و خواستار خروج آمريکا شده، از مواضع جمهوري اسلامي در قبال عراق حمايت کرده است.

چرخش اتهام زني از القاعده به گروه هاي شيعه، از ديگر نکات قابل تأملي است که در اين اظهارات به آن اشاره گرديده است، زيرا آنچه در عراق خواستار ضربه زدن به نيروهاي بيگانه است، گروه هاي القاعده بومي و وارداتي هستند. برخي گروه هاي سني تحت تأثير القائات سلفي ها تا آنجا در موضعگيريها افراط نمودند که تعلل شيعه در همپيماني با آنها براي اخراج متجاوزان را حمل بر همسويي با اشغالگران ارزيابي کردند. مقامهاي واشنگتن نيک مي دانند بيش از 6000 تبعه عربستاني در عراق عمليات انتحاري کرده اند تا آمريکايي کافر را به جهنم بفرستند. پس چگونه انگشت اتهام را با وجود قراين انکارناپذير، متوجه گروه هاي شيعه مي نمايد؟

پر واضح است، اشغالگري از ذهن مردم مظلوم و ستمديده عراق پاک نخواهد شد. آنها به خوبي به اين واقعيات واقف هستند که اتهام زدن به ديگران، نمي تواند از گناه نيروهاي آمريکايي در وارد نمودن خسارتهاي مادي و معنوي به مردم عراق بکاهد، زيرا برخي از آمارها از سقوط صدام تا کنون، حاکي از خسارتهاي تکان دهنده اي است که اگر قيموميت سياسي کشورهاي غربي بر نهادهاي حقوق بشري نبود، تاکنون بارها تعقيب قضايي آنها در نهادهاي بين المللي مطرح مي گرديد. ملت عراق نمي تواند فاجعه انساني ناشي از تجاوز آمريکا و همپيمانانش را به آرشيو تاريخ بسپارد. منابع عراقي اخيراً آمارهاي وحشتناکي را از نتيجه اشغالگري آمريکا اعلام نموده اند که به برخي از آنها اشاره مي شود.

يک ميليون زن بي سرپناه، 4 ميليون کودک يتيم، دو ميليون و 500 هزار شهيد، 800 هزار مفقود و 340 هزار زنداني و دربند؛ 4 و نيم ميليون آواره عراقي که در خارج از اين کشور در کشورهاي مختلف جهان به سرمي برند، 2 و نيم ميليون آواره در داخل کشور، ثبت 76 هزار مورد ابتلا به بيماري ايدز درحالي که تا پيش از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريکايي تنها 114 مورد ثبت شده بود.

از آنجا که نيروهاي آمريکايي بر اساس توافقنامه امنيتي بغداد- واشنگتن قرار است 11 دي سال جاري عراق را تر ک کنند، واقعيتهاي پيراموني بويژه وقوع انقلابهاي عربي، نه تنها آمريکاييها را به شدت نگران کرده، بلکه ارائه طرحهاي جايگزين براي ابقاي نيرو را در اين کشور براي دولتمردان کاخ سفيد اجتناب ناپذير نموده است. به عنوان يکي از اين طرحها مي توان به استخدام و به کارگيري 5100 پيمانکار امنيتي اشاره نمود که خلا ناشي از خروج نظاميان آمريکايي از عراق را پر کنند. لذا تلاش مي کنند با سهيم کردن ديگران در اين ناامني، زمينه تحقق برنامه هايشان را تسهيل نمايند.

بنابراين، جمهوري اسلامي همواره اين اتهامها را رد و بر هرگونه پايان بخشيدن به حضور نيروهاي خارجي در عراق تأکيد نموده و بر اصل حسن همجواري و ارتقاي رابطه با همسايگان اصرار ورزيده است. مقامهاي عراقي نيز به اين موضوع اذعان دارند که عقبه و پشت پرده دامن زدن به ناامنيها در عراق، از يک مثلث آمريکايي- صهيونيستي و سلفي سرچشمه مي گيرد و مقامهاي کاخ سفيد از هر اقدامي براي ماندن در عراق با عنايت به ناکامي در مبارزه با تروريسم خيالي، استفاده مي کنند.

سياست روز:طلسم نشكست

«طلسم نشكست»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي سياست روز به قلم مهدي رجبي است كه در ان مي‌خوانيد؛بعد از (به قول قديمي ها) نود و بوقي قرار بر اين شد تا يك ورزشي سكان هدايت وزارتخانه نوپاي ورزش و جوانان را بر عهده بگيرد و از اين پس به جاي رئيس سازمان تربيت بدني يا رئيس سازمان ملي جوانان با يك وزير جديد روبرو شويم.

وزيري كه برخلاف هميشه از بين سياسيون و مديراني كه به اصطلاح عكسي با لباس ورزشي نداشتند، انتخاب نشده بود و يك فرد ورزشي و قهرمان ملي به حساب مي آمد.

اما باز هم طلسم نشكست و سيد حميد سجادي كه هم سابقه ورزشي داشت و هم طي چند سال اخير مديريت ورزشي را تجربه كرده بود، نتوانست راي اعتماد لازم را از مجلس بگيرد و به عنوان اولين وزير ورزش معرفي شود.

اما اين عدم اعتماد نمايندگان به چنين گزينه اي از كجا نشأت مي گرفت؟ مگر نه اينكه اولين وزير ورزش و جوانان كشور با توجه به سبقه حرفه اي و اخلاقي‌اش مي توانست به راحتي راي اعتماد مجلس را جلب كند؟ اما چه شد؟

شايد مرور برخي اتفاقات خالي از لطف نباشد.
اينكه مجلس محترم حالا به زعم برخي ها چه درست و چه غلط راي به تشكيل وزارتخانه اي مي دهد و شوراي نگهبان هم چنين وضع قانوني را تائيد مي كند، به منزله آن است كه آن قانون بايد از آن تاريخ اجرايي شود. اما نزديك به 5 ماه گذشت و دولت محترم بدون آنكه خم به ابرو بياورد،با رفتارهايي غير قابل پيش بيني،‌نه تنها سرپرستي را براي مدت معلوم 3 ماه معرفي نكرد، كه پس از گذشت حدود 5 ماه طي نامه اي پركنايه وزير پيشنهادي اش را با اكراه به مجلس معرفي نمود.

اتفاقي كه سبب شد برخي نمايندگان حتي موضع بگيرند و خواستار عودت نامه به دولت شوند. اما به هر حال نامه پذيرفته شد و طبق قرار روز گذشته وزير پيشنهادي به همراه رئيس جمهور پا به صحن سبز بهارستان گذاشتند. شرح وقايع را مي توان در صفحه دوم امروز خواند، اما آنچه مهم است، اين است كه متاسفانه طي چند ماه اخير مجلس و دولت نتوانستند تعامل درست و منطقي با يكديگر برقرار كنند.

متاسفانه طي ماه هاي اخير، مجلس و دولت ما نمره قبولي دريافت نكردند و با رفتارهاي بي سابقه يا دست كم، كم سابقه سبب شدند تا آن رابطه معقول و منطقي بين قوا كه همواره مورد تاكيد رهبر معظم انقلاب نيز بوده است، صورت نگيرد. اتفاقي كه قطعا باعث رنجش دلسوزان نظام خواهد بود.

روز گذشته رئيس جمهور محترم با بيان اينكه با هيچ‌ يك از نمايندگان مجلس مشكلي ندارد و قهر نيست، از وزير پيشنهادي دفاع كرد، اما معلوم بود روابط آن طور هم كه احمدي نژاد مي گفت نبود. برخوردهاي دولت طي ماه هاي اخير و واكنش نمايندگان درخصوص عدم اجراي درست مصوباتشان باعث شد تا فضاي جلسه ديروز مجلس به گفته عليرضا دهقان عضو فراكسيون ورزش مجلس فضاي سنگيني باشد و حاشيه ها تاثيرگذار باشد.

به هر حال يك بار ديگر اتفاقاتي در مجلس رخ داد كه قطعا آيندگان در مورد آن نظر درست تري خواهند داد.

مردم سالاري:اندراحوال حاشيه سازي هاي دولت

«اندراحوال حاشيه سازي هاي دولت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي  است كه در آن مي‌خوانيد؛سال 90 بيش از سال هاي گذشته، دولت را در صدر حاشيه ها مي بينيم. موضوع از استعفا و ابقاي وزير اطلا عات آغاز شد و همچنان حواشي اين موضوع ادامه دارد.

حاشيه در اطراف دولت در حالي وجود دارد که بيش از آنکه ديگران را عامل اين حاشيه سازي ها قلمداد کنيم، تصور مي شود که دولت، خودش علا قه مند است به هر دليلي، حاشيه ساز باشد.

موضوع انتصاب ملک زاده به عنوان معاون اداري و مالي وزارت امور خارجه از آن جمله اقدامات جديد دولت بود که هر کس که آگاهي نسبي نسبت به وضعيت سياسي کشور داشته باشد، مي توانست تحليل کند که اين انتصاب با واکنش هاي شديدي به خصوص در مجلس روبه رو خواهد شد.

اتفاقا همين واکنش هم صورت گرفت و کار به جمعآوري امضا براي استيضاح نيز ختم شد. اين انتصاب خبرساز، در حالي صورت مي گيرد که ملک زاده نه تنها چهره ديپلمات محسوب نمي شود، بلکه به دليل نزديکي با مشايي و بقايي، حواشي زيادي حول او وجود دارد.

بدين ترتيب، دولت باز هم با اقدامي، حاشيه هايي را عليه خود مي سازد تا چند روزي، واکنش هاي تند مجلسيان عليه ملک زاده تيتر يک رسانه ها باشد.

سوال اساسي درخصوص اين انتصاب و اقداماتي از اين نظير همچون اتفاقات اخير در تاخير در معرفي وزير جوانان و ورزش، برکناري وزرا و نحوه ادغام وزارتخانه ها و... اين است که چرا دولت با اقداماتش حاشيه هايي را براي خود مي سازد؟

بر اين اساس اول اين که، اين حاشيه سازي ها در حالي است که دولتها و عموما هر سازماني، مي کوشد که با زدودن حاشيه ها و ايجاد فضاي آرام در رسيدن به نقطه مطلوب گام بردارد.

چرا که وقتي حاشيه درصدر اخبار باشد، بخش عمده اي از انرژي هر دستگاه و سازماني بايد صرف رفع و پاسخگويي به اين گونه حاشيه ها باشد. حال وقتي قابل پيش بيني است که انتصاب ملک زاده مي تواند موج جديدي از حواشي را به راه بيندازد، چرا باز دولت دست به چنين اقدامي مي زند؟

آيا رفتن به سمت حاشيه، شائبه اين را به همراه ندارد که دولت مي خواهد بررسي عملکرد اقتصادي  دولت در شرايطي  که اين روزها مردم با تورم و مشکلا ت اقتصادي دست و پنجه نرم مي کنند به حاشيه رانده شود؟

دوم اينکه، جاي سوال براي افکار عمومي است که مگر دولت تحليلي همه جانبه از شرايط سياسي کشور ندارد که يک روز انتصاب مي کند و دو روز بعد شاهد استعفا هستيم!

سوم اينکه، ملک زاده در حالي روز گذشته، استعفاي خود را اعلا م کرد که طرح استيضاح صالحي در مجلس در دستور کار قرار گرفته بود. شايد اين بار، دولت عقب نشيني کرد تا مبادا، استيضاح صالحي، به ميداني براي واکنش تند اصولگرايان مجلس به جريان انحرافي بدل شود.

تهران امروز:آرامش سياسي لازمه جهاد اقتصادي

«آرامش سياسي لازمه جهاد اقتصادي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم افشين زماني است كه در آن مي‌خوانيد؛در آغاز سال جاري و پس از نامگذاري امسال به نام سال جهاد اقتصادي توسط مقام معظم رهبري همه مسئولان نظام اعم از سران قواي سه‌گانه فعالان سياسي و اقتصادي اصحاب رسانه‌هاي ارتباط جمعي بر ضرورت و پيگيري فرمايشات رهبري و به عنوان يك ضرورت ملي ومناسب‌ترين راه براي جهش اقتصادي تاكيد داشته و آمادگي خويش را در جهت اجراي فرامين رهبري اعلام نموده‌اند.

مهم‌ترين فاكتور براي جهش اقتصادي يك كشور وجود سرمايه و سرمايه‌گذار است در كشور ما از ديرباز دولت به عنوان محور اول اقتصاد و سرمايه‌گذاري كلان تلقي مي‌شود. اگرچه در سال‌هاي اخير تلاش شده تا با حضور بخش خصوصي در فعاليت‌هاي اقتصادي تصدي‌گري دولت در بخش سرمايه‌گذاري كاسته شود ولي همواره دولت به عنوان قدرت اول قلمداد مي‌گردد. اين در حالي است كه سياستگذاري‌ها همواره به عنوان يك ضرورت در اختيار دولت است. البته ايده‌آل‌ترين شرايط زماني است كه بخش خصوصي به عنوان محور اول اقتصادي در كنار سياستگذاري دولت به عنوان دو فاكتور مهم جهش اقتصادي در كنار هم باشند.

آنچه مورد بحث ماست اينكه ساختار مديريتي كشور ما تمام امكانات رشد اقتصادي را در اختيار دولت قرار داده است.دولت با برنامه‌ريزي واتخاذ سياست‌هاي كلان و ايجاد فرصت‌هاي مناسب مي‌تواند در رشد و فعاليت اقتصادي نقش اول را بازي نماييد.

يكي از مهم‌ترين شرايط براي فعاليت اقتصادي و ايجاد فضاي مناسب براي حضور سرمايه‌گذاران بخش خصوصي ثبات و امنيت سياسي در كشور است.

آرامش سياسي كشور مي‌تواند در جذب و سرمايه‌گذاري بخش خصوصي داخلي و خارجي بسيار مهم و موثر باشد. اگرچه آرامش سياسي با فعاليت‌هاي رسمي و قانوني احزاب و گروه‌هاي سياسي منافات ندارد بلكه در مواقعي مثل انتخابات ضرورت جدي پيدا مي‌كند.

در هفته‌هاي اخير و پس از غيبت چند روزه رئيس دولت و حوادث پس از آن فضاي سياسي كشور دچار التهاب شد.اين مسائل باعث شد تا اخبار حواشي آن به خبر اول اكثر رسانه‌هاي كشور تبديل گردد. دستگاه‌هاي نظارتي در بررسي و پيگيري تخلفات صورت گرفته با قاطعيت تمام به وظيفه خود عمل مي‌نمايند. اما اين مسائل روز نبايد دولت را درگير و به روز مرگي گرفتار نمايد. دولت بايد با تدبير و اتخاذ تصميم مناسب و به موقع ضمن اينكه خود را درگير مسائل حاشيه‌اي نكند بلكه با واكنش به موقع خود را از بعضي اتهامات تبري نمايد.

سياست دولت بايد بر اساس آرام‌سازي فضاي سياسي كشور باشد از اين رو در مرحله اول تمامي عوامل تنش‌زا را از خود دور نمايد و از ورود به حواشي سياسي بپرهيزد. در سالي كه انتخابات مجلس شوراي اسلامي را در پيش داريم شبهه ورود ودخالت دولت به عنوان يكي از عوامل ايجاد تنش در فضاي سياسي كشور بدل شده است.

لذا در جهت آرام‌سازي فضاي سياسي كشور و ايجاد جو آرام در جامعه، دولت بايد اولين قدم‌هاي خويش را در حذف عناصر تنش‌زا بردارد و با تدبير ومديريت صحيح فضاي عمومي كشور را به سمت كار وتلاش همگاني هدايت كند. انجام اين پروژه عظيم يعني جهاد اقتصادي به رويكردي جديد در سياست‌هاي دولت بستگي دارد و آن آرامش كشور وپرهيز از دعواي سياسي و بستر‌سازي براي حضور فعالان اقتصادي است تا با تلاش گسترده و در فضاي كار و كوشش سالي پر ثمر را در صحنه اقتصادي كشور داشته باشيم. جهش اقتصادي مقوله‌اي نيست كه بتوان در پايان سال با تهيه گزارش و آمار و ارقام به سادگي از آن گذشت. سال جهاد اقتصادي مدنظر رهبري يعني اينكه مردم بتوانند اقدامات مسئولين را در زندگي شخصي و عمومي خود احساس كنند.

ابتكار:آن رقابت لجام‌گسخته و ان رفاقت ازهم‌‌گسخته!

«آن رقابت لجام‌گسخته و آن رفاقت ازهم‌‌گسخته!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي  ابتكار به قلم سيدعلي محقق است كه در ان مي‌خوانيد؛ان روزها آسمان ساست کشور به‌خصوص در حوزه روابط دولت و مجلس، کم تا قسمت ابر و همچون آسمان شهرهامان تره و سرشار از گردوغبار است.

رئس‌جمهور صبح دروز برا دفاع از وزر پشنهاد‌اش برا کسب کرس وزارت ورزش و جوانان وارد مجلس شد؛ اما بر عکس همه سالها گذشته، برا اولن‌بار کس از بهارستان‌نشنان به پشواز احمدنژاد نرفت و درنهات دست خال روانه پاستور شد؛ چراکه به زعم مجلس‌ها رد پا «انحرافون» در معرف سجاد برا وزارت ورزش به چشم م‌خورد.

روز قبل‌تر، برا اولن‌بار در تارخ نظام جمهور اسلام، رئس دستگاه دپلماس کشور تا قدم استضاح توسط نماندگان مجلس پش رفت تا اختلافات داخل گربان ساست خارج کشور را هم بگرد؛ چراکه به گواه وزارت اطلاعات، «انحرافون» وزارت امورخارجه را هم نشانه گرفته‌بودند.

هفته قبل‌تر، دوست نمانده طرح توقف ادغام وزارتخانه‌ها را امضا کردند تا خواسته ا ناخواسته، باب تازه‌ا در منازعه ساس اخر مان رئس‌ دولت و نماندگان ملت باز شود. دلل امضاکنندگان برا توقف، نقش پررنگ اهداف «انحرافون» در چگونگ ادغام‌ها بود.

ماه پش‌تر، نامه‌نگار‌ها جدل برانگز مان مجلس و دولت بر سر اختلاف در تفسر و اجرانشدن صحح قوانن، به اوج خود رسد. دو ماه پش و از اولن روزها اردبهشت نز به دنبال قهر و آشت‌ها رئس‌جمهور و رسانه‌ا‌شدن ادعا نفوذ «انحرافون» در دولت، باب تازه و ب‌سابقه‌ا از شکاف در مناسبات دولت و مجلس کلد خورد. از آن زمان تا اکنون که آخرن روز خرداد را پشت سر گذاشته‌ام، ان شکاف روزبه‌روز گسترده‌تر شده و لاه‌ها متنوع و متعدد از قدرت را با خود درگر کرده است.

واکنش ها تقابل گونه مجلس هشتم با دولت چندان شتاب و شدت گرفته است که گو ان نهاد در مأمورت مشخص و تعن‌شده تلاش م‌کند تا با استفاده از همه ابزارها در اختار، ضمن حمات از کلت دولت دهم، از تکرار تندرو‌ها و لغزدن دولت‌ها در مسرها انحراف جلوگر کرده و در صورت امکان پاستورنشنان را در چارچوب مقبول نظام تا پاان راه، عن بهار 92 مشاعت نماند.

اگرچه مناسبات مجلس و دولت در تمام ادوار گذشته، فراز و نشبها داشته، اما اوج‌گر تقابل جدد مجلس و دولت، حافظه تارخ ارانان را ناخودآگاه به مقطع مشابه و نه‌چندان دور، از تارخ ساس کشور معطوف م‌سازد. هفت سال قبل در چنن روزها، مجلس اصولگرا هفتم روزها آغازن فعالت خود و دولت دوم سدمحمد خاتم اصلاح‌طلب نز سال پاان راستش را آغاز کرده بود. دولت دوم خاتم دولت به‌نسبت مانه‌روتر ، آرام‌تر و در عن حال اقتصاد‌تر از دولت اولش بود. مجلس هفتم را اما ترکب ناهمگون از دو ا سه طف اصولگرا با بدنه‌ا تندرو تشکل م‌داد. در ان دوره، سنت‌ها محافظه‌کار مانند باهنر، تندروها رادکال همچون کوچک‌زاده و منتقدان اقتصادخوانده‌ا نظر احمد توکل، دست‌به‌دست هم وارد صحن مجلس شدند. ان سه طف هرچند در هدف‌گذار برا تصاحب آخرن سنگر از چنگ اصلاح‌طلبان از اشتراک‌نظر برخوردار بودند، اما در تاکتک و تکنک رسدن به ان هدف، اختلاف‌نظرها زاد داشتند.

در آن مقطع، تعامل حت الامکان با دولت اصلاح‌طلب در عن حفظ قواعد اصولگرا، مأمورت نانوشته رأس مجلس هفتم بود، اما حضور پررنگ نروها رادکال در بدنه پارلمان دست‌به‌دست هم داد تا مجلس تند و تز هفتم و دولت کند‌شده هشتم، در تقابل ب‌سابقه گرفتار آند. نتجه ان تقابل در کوتاه‌مدت برا دولت و در بلندمدت برا اصلاح‌طلبان وران‌کننده بود. استضاح احمد خرم و کنارزدن او از وزارت راه، تلاش برا استضاح برخ دگر از وزرا، ازجمله حاج و موسو‌لار، وزرا آموزش‌وپرورش و کشور (که با فرمان رهبر متوقف شد)، بازپس‌گر لاحه برنامه چهارم از مجمع تشخص مصلحت و تغر آن باوجود مخالفت دولت، تصوب طرح تثبت قمتها در مجلس و به‌هم‌رختن برنامه‌ها اقتصاد دولت در سال آخر، همه نتاج اوله تقابل نانوشته ان دو نهاد در آن مقطع خاص بود. خروج نها ان برخورد هم تشدد شکاف‌ها داخل اصلاح‌طلبان و خداحافظ تارخ آن‌ها از قدرت در سوم ترماه 1384 بود.

در آن سال محمود احمد‌نژاد با سلام و صلوات اصولگراان و در مان شادمان ب‌حد تندروها جناح، راه پاستور شد تا آخرن سنگر نز فتح شود. مجلس هفتم به راست غلامعل حدادعادل در ادامه راه، چنان با منتخب جدد و دولت نهم گرم گرفت که تاکنون شائبه وکل‌الدوله‌شدن اکثرت پارلمان هفتم، هچ‌وقت دست از سر آنان برنداشت.

احمد‌نژاد دروز و در پاان صحبتها خود و به هنگام ترک جاگاه سخنران، خطاب به نماندگان گفت که «هر اتفاق بفتد، رفاقت ما با شما سر جاش است» اما فاصله و شکاف که مان پاستور و بهارستان افتاده، چز دگر را نشان م‌دهد. در ان شکاف، هچ نشان از رفاقت و همدل و تعامل و حت کورسو از همگرا در آنده به چشم نم‌خورد. گو انکه در کنار همه اختلافات بنادن مان پاستور و بهارستان، نماندگان عزم خود برا ماندن در راس امور و نز پاک‌کردن انگ تارخ وکل دولت ‌بودن را نز لحاظ کرده‌اند.

درنهات انکه فاصله به‌وجودآمده مان رفقا اصولگرا دروز، به چز شبه فاصله مان دو جناح قدم کشور و رقابت آن‌ها در اواسط دهه هشتاد مبدل شده است. سرانجامِ آن رقابت قدم، تقابل تلخ و لجام‌گسخته خرداد سال 88 شد؛ اما معلوم نست سرنوشت ان رفاقت ازهم‌گسخته در آنده دور ا نزدک چه خواهد بود.

آفرينش:تحولات مبهم بازار ارز

«تحولات مبهم بازار ارز»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛همواره افزايش نقدينگي در جامعه بايد به سمت و سويي کشيده شود تا دچارسرگرداني و معضل آفريني براي جامعه نگردد. با بروز تحولاتي در سيستم اقتصادي کشور همچون واريز يارانه هاي نقدي، کاهش نرخ سودبانکي، افزايش قيمت طلا و اخيرا هم افزايش قيمت ارز نوعي هجوم سرمايه در اقتصاد کشور را شاهد بوديم.

اما از آنجا که در ابتدا سياست هاي درستي در مورد هدايت سرمايه ها اتخاذ نشد موجب نوسان در بازار ارز و طلا شد. تقاضاي بيش از حد معمول در بازار براي ارز و سکه بانک مرکزي را وادار به واکنش هايي کرد که بعضا به مصلحت اقتصاد کشور نبود.

افزايش تقاضا در بازار ارز باعث شد بانک مرکزي براي عادي نشان دادن اوضاع وتسلط خود بربازار مرتبا ارز وارد بازار کند که اين امر موجب عطش بيشتر بازار گرديد. اما اقدام ديگر بانک مرکزي افزايش قيمت ارز بود که در اين راستا لازم است توضيحاتي داده شود.

در يک نگاه ساده و غيرکارشناسانه مشخص است که افزايش قيمت ارز در يک کشور باعث افزايش ميل توليدکنندگان به صادرات براي کسب سود بيشتر مي شود. و درمقابل به علت افزايش قيمت ارز ميل و انگيزه واردکنندگان براي واردات کالاهاي خارجي کاسته خواهد شد. اما نکته اينجاست که بايد ديد اين سياست در کدام بستر اقتصادي قابل اجرا خواهد بود.

اين سياست و شيوه مديريت ارز زماني مفيد مي باشد که اقتصاد کشور سلامت و سرپا باشد. کارخانجات و توليدکنندگان به امر توليد به حد کافي اهتمام داشته باشند و در زمينه توليد نياز چنداني به واردات جهت تامين مواد اوليه نداشته باشند، نه در اقتصاد بيمار ما که کارخانجات حتي نمي توانند نياز و رضايت مصرف کنندگان داخلي را فراهم آورند چه برسد به توليدات مازاد وبا کيفيت جهاني براي صادرات .

از آنجا که کارخانجات توليدي ما براي تهيه مواد اوليه نياز مبرمي به واردات دارند لذا افزايش قيمت ارز براي خريد مواد اوليه حاصلي جز فشار به مصرف کننده به همراه نخواهد داشت.

اقتصاد کشور ما يک اقتصاد صادرات محور نيست که بخواهيم از افزايش نرخ ارز به شکوفايي اقتصادي برسيم. در حال حاضر تمام صنعت کشورما محتاج واردات مي باشد لذا افزايش ارز قدرت توليدکنندگان را در جهت افزايش توليد کاهش مي دهد و قادر نخواهند بود به همين ميزان که در حال حاضر توليد مي کنند نيز بسنده کنند.

موضوع افزايش نرخ ارز همانند کاهش نرخ سود بانکي دردي از اقتصاد کشور دوا نکرد. پيش بيني مي شد که با کاهش نرخ سودبانکي اقتصاد و صنعت کشور به سمت توليد و رقابت پيش رود اما مشاهده کرديم که اين کاهش نرخ باعث خروج سرمايه ها از بانک و افزايش نقدينگي در دست مردم شد و حاصلي جز افزايش تورم و برهم زدن بازار طلا وارز حاصل ديگري نداشت.

بايد قبول کرد که اقتصاد بيمار کشورمان طاقت آزمون و خطاهاي بي مورد را ندارد و نمي توان توقع داشت که مردم هر روز با ريسک کردن در مورد سرمايه گذاري در زمينه هاي مختلف در راستاي سياست هاي جديد اقتصادي کشور حرکت کنند .

ملت ما:اصناف، كارنامه و چشم‌انداز

«اصناف، كارنامه و چشم‌انداز»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي ملت ما به قلم حسن رادمرد است كه در ان مي‌خوانيد؛اگر به دنبال عيارسنجي عملكرد اصناف  باشيم، بي‌شك هدفمندي يارانه‌ها چشمگيرترين بخش آن است كه همراهي و همياري با دولت سبب شد تا نهال اين انقلاب بزرگ اقتصادي به بار بنشيند و اين مقطع حساس تاريخي با موفقيت سپري شود. در حقيقت در حوزه بازرگاني داخلي تعامل مثبتي كه ميان دستگاه اجرايي و نظام صنفي صورت گرفته بود، شرايط را براي اجراي مطلوب اين قانون فراهم ساخت و فاز بعد از آن نيز كه تنظيم بازار بود مجددا با همين فرمول به سرانجام رسيد.

نظم بخشيدن به بازار اگرچه در مقاطع مختلف صورت گرفت اما هماهنگي فصل مشترك اين همه بود؛ چه در تنظيم بازار عيد و تابستان و چه اكنون كه به استقبال ماه مبارك رمضان و موسم صيام مي‌رويم.

تامين نيازهاي داخلي اگرچه اولويت مهمي است اما شكي وجود ندارد كه در كشوري كه پتانسيل‌هاي زيادي براي توليد وجود دارد، خاصه در دنياي امروزي كه تاكيد زيادي بر تجارت آزاد وجود دارد، چشم داشتن به صادرات نيز كم اهميت نيست. تشكيل اتحاديه‌هاي صادراتي از اين رو به عنوان يك ابزار كاربردي مورد استفاده قرار گرفته و هم‌اكنون نيز در استان‌هايي نظير فارس تشكيل شده و به موازات آن، خوشه‌هاي صادراتي نيز در حال شكل‌گيري است.

هدف از به كارگيري چنين سياست‌هايي توسعه صادرات و ارتقاي وضع توليد ملي خواهد بود و روشن است كه تقويت بخش خصوصي در اين ابعاد و جهت‌دهي به فعاليت اصناف در اين حوزه‌ها، تامين‌كننده منافع ملي بويژه در زمينه اقتصاد است.

اصناف اما از آنجا كه ارتباط تنگاتنگي با مردم دارند، گام‌هاي مهمي نيز در اشتغالزايي برداشته‌اند. هم‌اكنون دو ميليون و 800 هزار واحد صنفي و يك ميليون و 850 هزار واحد صنفي با پروانه نقشي انكارناپذير در ايجاد شغل 6 ميليون شغل براي نيروي كار داشته‌اند.

شرايط كنوني اجتماعي در اغلب كشورها تاكيد بر اين دارد كه براي به بار نشستن تلاش‌هاي مبتني بر كار گروهي، تشكل گرايي لازم است و به همين دليل هم بود كه بروز رساني انتخابات اتحاديه‌ها در دستور كار قرار گرفت و 250 اتحاديه و 15 مجمع امور صنفي به اين مجموعه بزرگ اضافه شد.

اين مهم در چشم‌انداز ترسيم شده عميق‌تر از آنچه كه تاكنون بوده ديده شده و در نظر است كه تنظيم پايدار بازار و افزايش بازرسي‌ها را نيز در دستور كار بگنجانيم. در يك كلام اما قرار است كه از اين پس، بطور كامل مطابق اهداف برنامه پنجم توسعه رفتار كنيم.

حمايت:زنده‌كردن مهره‌هاي قديمي

«زنده‌كردن مهره‌هاي قديمي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت به قلم علي تتماج است كه در آن مي‌خوانيد؛آمريكا در حالي طرح اشغال افغانستان و عراق را اجرا كرد كه از ادعاهاي آنها حذف طالبان و لقب‌ها بوده است. دو جرياني كه براساس ساختار سياسي و نظامي انحصار قدرت را در افغانستان و عراق طراحي و اجراي مي‌كردند. ‏

آمريكا براي جلب نظر مردم ابتدا حذف آنها از صحنه سياسي را طراحي كرد تا چنان وانمود سازد كه براي تحقق خواسته‌هاي مردمي به اين كشورها وارد شده‌ است.‏

‏ اكنون پس از گذشت سالها مشاهده مي‌شود كه واشنگتن نه تنها طرح ادعايي خويش را اجرا نكرده بلكه در تكاپوي احياي دوباره اين جريان‌ها در چارچوب منافع خويش است در اين چارچوب اولا در افغانستان آمريكا به نام صلح و ايجاد شرايط براي خروج از اين كشور، مذاكرات گسترده‌اي را با طالبان صورت داده و حتي در شوراي امنيت طالبان را از فرصت سياه خارج ساخت. آمريكا در افغانستان حتي وعده اهداي زمين را نيز به طالبان داده است.

ثانيا در عراق آمريكا در كنار مذاكرات مستقيم با بعثي‌ها، به صورت ديپلماتيك و نيز از طريق جريان‌ سياسي نظير العراقيه تلاش دارد تا بعثي‌ها را به ساختار سياسي و نظامي بازگرداند. گزارش‌هاي منتشره نشان مي‌دهد كه ائتلافي از برخي جريان‌هاي سياسي، كشورهاي عربي و آمريكا به دنبال احياي دوباره بعثي‌ها و به نحوي بازگرداندن عراق به شرايط پيش از اشغال مي‌باشند. ‏

در اين فرآيند ادعاي اتحاد ملي و حتي ايجاد شرايط براي اجراي توافقنامه امنيتي بغداد - واشنگتن مبني بر خروج نيروهاي آمريكايي در سال 2011 مطرح مي‌شود. ‏

اسناد و گزارش‌هاي منتشره نشان مي‌دهد كه ناآرامي‌هاي اخير عراق در حوزه سياسي و امنيتي نيز تا حدودي برگرفته از سياست آمريكا براي تحميل طرح ورود بعثي‌ها به عرصه سياسي و نظامي است. ‏

با توجه به شرايط ذكر شده در افغانستان و عراق مي‌توان گفت كه آمريكا بار ديگر رويكرد به طالبان و بعثي‌ها را در دستور كار قرار داده تا با استفاده از اين مهره‌ها بتواند اهداف خويش را تامين كند. وادار ساختن عراق به تمديد توافقنامه بغداد- واشنگتن و افغانستان به امضاي توافقنامه استراتژيك،‌تقسيم قدرت در افغانستان و عراق براي ادامه دخالت در امور اين كشورها،‌ بحران سازي در سطح منطقه و جلوگيري از افزايش ارتباط افغانستان و عراق با كشورهاي همسايه براي وابسته نگاه داشتن آنها با آمريكا از جمله اين اهداف است.

به هر تقدير مي‌توان گفت آمريكا اكنون براي خروج از ناكامي‌ها و تحقق اهداف شكست خورده خود بار ديگر رويكرد به جريان‌هاي تروريست و ضد مردمي را در پيش گرفته امري كه نشانگر ديگري بر عدم صداقت آمريكا در مبارزه با تروريسم و حمايت از ملتها در برابر ظلم و ستم مي‌باشد كه نتيجه آن نيز انزواي بيشتر آمريكا در صحنه بين‌الملل خواهد بود.

دنياي اقتصاد:يونان؛ تاوان اتحاديه مصنوعي

«يونان؛ تاوان اتحاديه مصنوعي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در ان مي‌خوانيد؛آمريكايي‌ها مثلي دارند كه مي‌گويد«دلار پول ما آمريكايي‌ها و مساله ديگر كشورهاست».

اين مثل اشاره‌اي دارد به ضريب نفوذ دلار در اقتصادهاي جهان و الزام اين اقتصادها به مواجه شدن با تحولات دلار. حالا معكوس چنين وضعي در يونان پيش آمده است و يوناني‌ها به زبان بي‌زباني مي‌گويند:«بحران مالي ما مساله اروپايي‌ها است.» اروپايي‌ها و حتي آمريكايي‌ها سال‌ها است كه اين ادعاي يوناني‌ها را به رسميت شناخته‌اند و در پي آن هستند كه بحران يونان- اين حلقه ضعيف اتحاديه اروپا- را حل كنند. در مثل آمريكايي، نفوذ دلار، آن را به مساله جهاني تبديل كرده و در نمونه يوناني، ضعف مفرط اقتصاد يونان و احتمال تاثير منفي آن بر اتحاديه اروپا، به مساله ابعاد اروپايي و حتي جهاني داده است.

حال پرسش اين است كه بحران مالي يونان از كجا آمده و چرا اروپايي‌ها را هراسان كرده است؟ از ‌آغاز دهه 1980 ميلادي تاكنون سوسياليست‌هايي كه همين روزها بر يونان حكومت مي‌كنند، هفت مرتبه در انتخابات پيروز شده‌اند و بيش از دو سوم اين دوران 21 ساله را در قدرت بوده‌اند. در دوران حكومت اين حزب علاوه بر افزايش برنامه‌هاي حمايتي و افزايش بودجه دولتي، اتحاديه‌هاي كارگري نيز تقويت شدند و فشار بر دولت براي افزايش دستمزدها و‌ كاهش ساعات كار افزايش يافت.

همچنين دولت، هزينه‌هاي رفاه اجتماعي را افزايش داد و در روزگاري كه كوچك‌سازي دولت، روش متداول جهاني شده بود، دولت يونان بزرگ‌تر و هزينه‌هاي آن بيشتر شد. نتيجه اين سياست‌ها اكنون اين شده كه دولت يونان بيش از 700 ميليارد دلار؛ يعني 144 درصد توليد ناخالص داخلي بدهي دارد،‌ نرخ بيكاري به 12 درصد رسيده و با وجود سياست‌هاي رياضتي و كاهش كسري بودجه، هنوز بودجه يونان نامتوازن است و 4/9 درصد كسري دارد.

ارقام بيكاري و كسري بودجه از معيارهايي كه اتحاديه اروپا براي اعضاي خود قرار داده بيشتر است و هر تلاشي كه دولت براي اصلاح اين وضع آغاز مي‌كند، موجب اعتصاب، اعتراض و آشوب خياباني مي‌شود.دولت سال گذشته به اتحاديه اروپا تعهد سپرد كه شاخص‌هاي اقتصادي خود را با معيارهاي اين اتحاديه سازگار كند و در عوض 110 ميليارد يورو (147 ميليارد دلار) وام براي بازسازي اقتصاد خود دريافت كند. معناي سازگار شدن با معيارهاي اتحاديه اين است كه دولت يونان با سياست‌هاي حمايتي وداع كند و با آزاد كردن قيمت‌ها، از بار هزينه‌هاي خود بكاهد.

 وزيران دارايي حوزه يورو پريروز دوباره گرد آمدند تا در ادامه توافق‌هاي قبلي، به رهبران يونان گوشزد كنند كه پرداخت وام تعهدشده قبلي و 17 ميليارد دلاري كه قرار است به صورت اضطراري در اختيار يونان قرار گيرد، موكول به اجراي سياست‌هاي اصلاحي تازه است. حالا دولت يونان در ميان دو تيغه قيچي گرفتار آمده است: اگر به سياست‌هاي حمايتي ادامه دهد، زوال اقتصادي شتاب مي‌گيرد و كمك‌هاي اتحاديه اروپا قطع مي‌شود و اگر بخواهد سياست آزادسازي پيشه كند، با اعتراض‌هاي اجتماعي مواجه مي‌شود.

همين وضع است كه مساله يونان را به مساله اروپايي تبديل كرده است. اروپايي‌ها از سه دهه پيش كه روياي تبديل جامعه اقتصادي اروپا به اتحاديه‌اي فراگير و مشابه ايالات‌متحده آمريكا را در دستور كار قرار دادند، ناگزير به تاليف منافع ناسازگار شدند. يك سوي اين برنامه تاليف، منافع كشورهاي پرقدرتي مانند آلمان و فرانسه قرار دارد و سوي ديگرش كشورهايي مانند يونان و جوامع اروپاي شرقي. رساندن كشورهاي گروه دوم به معيارهاي كشورهاي گروه اول، كاري دشوار است كه يكي از مظاهر و تاوان‌هاي آن همين وضعي است كه اكنون در يونان جريان دارد و نشانه‌هاي آن در اسپانيا، ايرلند و ايتاليا هم آشكار شده است. اين تاوان تشكيل اتحاديه‌اي است كه سال‌ها پيش ميلتون فريدمن، اقتصاددان نامدار آمريكايي، آن را رفتاري مصنوعي و پرهزينه ناميد.

جهان صنعت:دل‌نگران ایرانیم‌

«دل‌نگران ایرانیم‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مژگان فرجی‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ این روزها دیگر انتقاد صریح و رک دولت و مجلس از یکدیگر عجیب به نظر نمی‌رسد و می‌توان گفت تقریبا روزی نیست که رسانه‌ها حداقل یک خبر از سوی این دو نهاد بر علیه یکدیگر نداشته باشند.

در این ارتباط باید گفت زمانی که محمود احمدی‌نژاد سید حمید سجادی را به عنوان گزینه پیشنهادی خود برای وزارت ورزش و جوانان به مجلس معرفی کرد، همراه با آن نامه‌ای بود که سبب شد صدای اعتراض نمایندگان دوباره بلند شود. حتی بعضی از اعضای خانه ملت به قدری پیش رفتند که در این باره گفتند از آنجا که رییس‌جمهور با گزینه خود موافق نیست وی را با روش مورد اشاره به نمایندگان جهت بررسی برای وزارت ورزش و جوانان پیشنهاد کرده است زیرا خود به خوبی می‌داند مجلسی‌ها با توجه به این نامه به سجادی رای مثبت نخواهند داد.

اما از درست یا نادرست بودن ارسال نامه مورد اشاره به خانه ملت که بگذریم، با معرفی حمید سجادی تحت عنوان وزیر ورزش و جوانان جدا از نظر بهارستان‌نشینان تعدادی از کارشناسان نفس راحتی کشیدند و گفتند که این فرد یکی از بهترین گزینه‌هایی بود که می‌توانست مطرح شود.

دیروز اما مجلسی‌ها همان‌طور که از اولین ساعات ورود رییس‌جمهور به مجلس و رفتار نمایندگان نسبت به او به سادگی می‌شد حدس زد، رای مثبت ندادند. به دنبال این عدم موافقت مجلس بعضی نظر دادند که رای منفی دیروز به دلا‌یل سیاسی برمی‌گردد و اگر احمدی‌نژاد نامه مورد بحث را نمی‌نوشت، سرنوشت وزیر پیشنهادی چنین تاسفبار نمی‌شد.

حال اگر فرض بگیریم که چنین باشد که البته نمایندگان اعلا‌م کردند این‌گونه نیست، آیا باید با فرد مناسب (براساس گفته کارشناسان ورزشی) مخالفت کرد و فرصت استفاده از یک فرد اجرایی دارای تحصیلا‌ت مرتبط را این‌گونه سوزاند زیرا در زمینه ورزش وجود چنین افرادی بسیار کم و بالطبع انتخاب هم سخت است.گذشته از تمام اینها این روزها بیشتر از هر کس و هر چیزی برای ایران دلمان می‌سوزد که به نظر می‌رسد دیگر آرام آرام هر روز بیش از دیروز مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، پس بیاییم تلا‌ش کنیم ایران اسلا‌می‌مان را به یاد آوریم و آرای خود را هر چه که باشد و در هر مقامی که باشیم به نفع کشورمان به صندوق اندازیم.


ارسال به دوستان
روغن گل مغربی چه فایده‌ای دارد؟ چگونه حافظه خود را تقویت کنیم؛ ۵ اصل مهم برای تقویت حافظه سفر در زمان؛ دیدار «ثریا و محمدرضا پهلوی با دکتر مصدق»؛ سال ۱۳۳۱(عکس) یک پیشرفت بزرگ در درک «خودآگاهی» گیاهی جادویی برای سلامت زنان و مردان پیچیده‌ترین بمب‌افکن تاریخ/ غولی اتمی که رکورد شکست شکست آلمان در جنگ جهانی دوم به علت همه‌گیری یک بیماری بود! ایران قهرمان وزنه‌برداری جوانان جهان شد گرد و غبار مدارس برخی شهرهای کردستان را سه‌شنبه تعطیل کرد گردوغبار ادارات و مدارس کرمانشاه را تعطیل کرد انصارالله یمن: هرگونه حمله را با حمله متقابل پاسخ خواهیم داد/ اسرائیل در جریان حمله موشکی ما به فرودگاه بن گوریون متحمل خسارت‌های زیادی شده رایزنی عراقچی با فرمانده ارتش پاکستان شعار محوری اربعین حسینی ۱۴۰۴ مشخص شد اهدای 10 مدال جایگزین به اسطوره شنا پس از آتش‌سوزی لس آنجلس وعده دولت ترامپ برای اخراج مهاجران: آمریکا را ترک کنید، هزار دلار خواهیم داد