مراد او از آموزش البته فاصله معناداری با رویکرد آکادمیک آن در ایران که بهطور خاص در دانشگاه علوماجتماعی علامه دنبال میشود دارد؛ دانشکدهای که زمانی کرسی استادی خود را در اختیار نمکدوست قرار داده بود تا کلاسهای روزنامهنگاری با حضور او رونقی دوچندان بگیرند. گفتوگوی ما با استاد سابق دانشگاه علامه، مجالی شد برای واکاوی بیشتر چالشهای آموزش روزنامهنگاری در ایران.
یکی از چالشها در روزنامهنگاری، به مسئله آموزش مربوط میشود. یک سوال که البته همواره پاسخهاییک سوال که البته همواره پاسخهای متفاوتی به همراه داشته است، این که برای روزنامهنگار شدن باید به سراغ دانشگاه رفت، آموزش دید و بحثهای نظری را فراگرفت یا این که باید به اصطلاح «خاک تحریریه» خورد و در جریان کار عملی به پختگی رسید. روزنامهنگاران حرفهای و تجربی، هرکدام پاسخ قانعکنندهای برای این سوال دارند. از نظر شما که هم استاد روزنامهنگاری هستید و هم تجربه عملی روزنامهنگاری دارید، راه روزنامهنگار شدن از چه مسیری عبور میکند؟ دانشگاه یا تحریریه؟
این سوال پاسخ آسانی ندارد. لازم است یکسری مقدمات بیان شود. اجازه بدهید ابتدا چند نکته را بهصورت منفصل مطرح کنم و سپس سعی خواهم کرد که آنها را به هم ارتباط دهم.
نکته اول، این که اساسا ما در این جهان پرتلاطم که مسائل روز به روز پیچیدهتر میشوند و تسلط به آنها زمانبر و نیازمند مطالعه بیشتر است آیا درست است که بلافاصله بعد از دوره دیپلم یک رشته به نام روزنامهنگاری در سطح کارشناسی تعریف کنیم؟ شاید شکل درست این باشد که روزنامهنگاری اساسا در سطح کارشناسیارشد تعریف شود. به این ترتیب کسانی وارد رشته روزنامهنگاری میشوند که دارای آشنایی در رشتهای دیگر، مثلا اقتصاد یا سینما یکی از رشتههای مهندسی و پزشکی، در حد کارشناسی هستند و حداقل اطلاعات را در یک زمینه دارند. چون نمیشود روزنامهنگار موفقی بود و حداقل اطلاع را در یک زمینه خاص نداشت. مثالی که همیشه در اینباره میزنم روزنامهنگاری علمی است. واقعا نمیشود انتظار داشت کسی بدون آگاهی از فیزیک بتواند سمیناری درباره فیزیک را خوب گزارش کند. فیزیکدانکردن روزنامهنگارها هم به نظرم خیلی سختتر از روزنامهنگار کردن یک فیزیکدان است.
خوب، این مثال درباره روزنامهنگاری علمی بود، اما در همه زمینهها ما با این واقعیت مواجه هستیم. چند سال است که کشور ما درگیر مسئله هستهای است، اما واقعا ما چند روزنامهنگار داریم که خوب به فرایند بحث مسلط باشند، قواعد و سیاستهای حاکم بر این موضوع را بدانند و بتوانند جنبههای مختلف مسئله را پوشش بدهند؟ از این مهمتر، اقتصاد ایران به نفت گره خورده است و اصلا نمیشود ایران را بدون نفت فهم کرد، اما واقعا چند روزنامهنگار مسلط به حوزه نفت داریم که بتوانند درباره بازار نفت، سیاستهای نفتی، سرمایهگذاری در حوزه نفت و… بنویسند. ساده بگویم ما در زمینه نفت، انرژی هستهای، شناخت احزاب، وضعیت عراق و افغانستان، اقتصاد ایران و دنیا، قوانین کار و استخدام، حقوق شهروندان، ترافیک و زندگی شهری، بهداشت و سلامت، آشپزی و مد و… به روزنامهنگارهایی شبیه عادل فردوسیپور احتیاج داریم. یعنی همانطور که او به فوتبال و گوشه و زوایای آن آشناست روزنامهنگاران ما هم باید تمامی جوانب موضوعی که میخواهند پوشش بدهند مسلط باشند. اگر ما چنین روزنامهنگارانی میداشتیم، که بودنشان مستلزم تخصص و دانش سطح بالا بود، مسئولان کشورمان اینقدر راحت صحبت نمیکردند و وضعیت کشورمان بهتر بود.
همین ناآشنایی با یک زمینه تخصصی است که باعث بیدقتی بسیار زیاد همکارانمان در نوشتن مطب میشود. در عین حال درسهای نامربوط دوره کارشناسی روزنامهنگاری هم وقتگیرند و هم انگیزه و اشتیاق دانشجویان را از بین میبرند. مجموع واحدهای تخصصی ما در دوره لیسانس حدود ۲۴ واحد است. میتوان این واحدها را با کیفیت بهتر و عمق بیشتر در مقطع کارشناسیارشد ارائه کرد. البته این دوره کارشناسی ارشد باید تمام وقت باشد، یعنی انجام کار عملی بهصورت پر و پیمــــان ستــــون فقــرات آنرا تشکیل بدهد.
نکته دوم اینکه تصمیم گرفتن برای روزنامهنگار شدن تصمیم مهمی است و نباید برای آن خیلی عجله کرد. چون رشته روزنامهنگاری واقعا نیازمند یکسری انگیزههای درونی است. حداقل اینکه باید یک جوان را به خوبی با ویژگیهای این کار آشنا و او را توجیه کرد که قرار است وارد چه عرصهای بشود؛ به خصوص در کشور ما. اگر در کشورهای دیگر که بازار کار روزنامهنگاری از ثبات برخوردار است و کمتر تحت تاثیر مولفههای سیاسی است این تصمیمگیری راحتتر باشد، در کشور ما که همیشه در شرایط ویژه و دچار تلاطمهای پیدرپی سیاسی است و متاسفانه روزنامهنگاری و مطبوعات بسیار مورد هجوم و آسیب هستند دقت برای انتخاب این رشته بهعنوان یک حرفه به مراتب باید بیشتر باشد.
نکته بعدی، این که نظام دانشگاهی روزنامهنگاری در عین حال که دانشگاهی است باید حرفهای هم باشد. یعنی نه تنها کسانی که در دانشگاه تدریس میکنند باید حرفهایهای با سواد این رشته باشند، بلکه امکان کار حرفهای از همان دوره دانشجویی برای دانشجویان در محیط دانشگاه فراهم باشد. حرفه ما واقعا کاربردی است و آموختن آن باید هر لحظه با عمل دانشجو توام باشد. دانشجوها باید تولیدی داشته باشند که بتوانند آنرا ببینند و لمس کنند؛ تولیدی که قابل ارزیابی باشد، فرصت عرضه در پیشخوان را پیدا کند تا از این طریق دانشجویان محک بخورند و درگیر کار شوند. علاوه بر این باید درک درستی از آموزش روزنامهنگاری وجود داشته باشد؛ یعنی مدرسان روزنامهنگاری در جریان آخرین تحولات، چه در عرصه مسائل فنی روز قرار گیرند و چه در عرصه مسائل شیوهای و سبکی. در واقع، اتصال به اتفاقهای فنآورانه باید در محیط دانشگاه، بازتاب داشته باشد و تاثیرگذار هم باشد. نظیر همین اتفاق باید در زمینه سبک و روشهای روزنامهنگاری هم روی دهد. مثلا آیا سبک هرم وارونه همان هرم وارونهای است که ۱۰۰ سال پیش به وجود آمد یا این که تغییر کرده است؟!
به نظر شما، آیا ایجاد یک «انستیتو» که اقدام به انتخاب افراد مستعد در عرصه روزنامهنگاری کند، میتواند مفید باشد؟ نظیر آن چیزی که در رابطه با رشتههایی مثل موسیقی وجود دارد که یکسری آزمونهای عملی برای داوطلبان در نظر میگیرند و در صورت داشتن حداقــلی از توانـــاییها، اجازه ورود به آن رشته را میدهند.
این شیوه خوبی است، اما احتیاج به یک مقدمه بسیار مهم دارد. در کشورهای دیگر، مقدمات نوشتن در دبستان و دبیرستان، بهصورت روشمند به بچهها آموزش داده میشود. شما اگر همین الان به جلوی دانشگاه تهران بروید دهها کتاب آموزش نوشتن به زبان انگلیسی میبینید و در کلاسهای انگلیسی و امتحانهای تخصصی زبان هم توانایی نوشتن یکی از بحثهای اصلی و تعیینکننده است. آنقدر که همه دربـــاره مقاله یک پاراگرافی، سهپاراگرافی، پنجپاراگرافی به انگلیسی صحبت میکنند کسی درباره نوشتن به فارسی صحبت نمیکند. وقتی چنین سنگبنایی وجود داشته باشد، طبعا انتخاب افراد مستعد معنای واقعی خودش را پیدا میکند. ضمن اینکه توانایی نوشتن یکی از ویژگیهای لازم برای روزنامهنگار شدن است و تنها ویژگی لازم نیست. علاقه و پشتکار، دقت و احساس مسئولیت، امیدوار و روزآمد بودن و چیزهای دیگر را هم باید مورد تــوجه قرار داد.
برگزاری دوره کوتاهمدت روزنامهنگاری تا چه اندازه میتواند مفید باشد؟ مثلا طی یک دوره شش ماهه مجموعهای از آموزشهای روزنامهنگاری به فارغالتحصیلان رشتههای مختلف ارائه شود؟
نه، برای آموزش روزنامهنگاری دو سال زمان لازم است. الان بر خلاف تصور عدهای، دیگر تقسیمبندی روزنامهنگاری به کاغذی، آنلاین، تلویزیونی معنا ندارد. یک روزنامهنگار باید همه این مهارتها را در چنته داشته باشد. الان که شما با من مصاحبه میکنید، میتوانستید یک دوربین بیاورید که صدا و تصویرم را هم ضبط کنید سپس آنرا ویرایش کنید و گزارش چندرسانهای مصاحبه را در سایت تان قرار می دادید. به همین خاطر به دو سال وقت برای آموختن این مهارتها نیاز داریم.
مرکز مطالعات و برنامهریزی رسانهها هم دورههای کوتاهمدت روزنامهنگاری برگزار میکند. این دورهها را چطـــور ارزیابی میکنید؟
دورههای خوبی هستند. اتفاقا تعدادی از روزنامهنگاران موفق ما از همین مرکز بیرون آمدهاند. این نشان میدهد کسانی که وارد این دورهها میشوند علاقهمند بودهاند. منتها در این دوره هم فرصت تجربه کردن و تولید محصول، که اساس آموزش روزنامهنگاری را تشکیل میدهند، بهصورت مرتب وجود ندارد.
آقای دکتر، تجربه غرب در زمینه آموزش روزنــامهنگــاری چگونه است؟ آیا میتوان در این خصوص به کشور خاصی اشاره کرد؟
تجربه آموزش روزنامهنگاری در غرب که بسیار متنوع و فراوان است. چند سال پیش همراه با یک گروه از روزنامهنگاران ایرانی از موسسه آموزش حرفهای روزنامهنگاری هنری نانن در هامبورگ دیدار کردیم.
این موسسه، که یکی از معتبرترین موسسههــــای آمــوزش حرفـــهای روزنامهنگاری است، هر ســـال فقط ۲۰ دانشجو را، از میان کسانی که مدرک لیسانس دارند، برای گذراندن دورهای دو ساله انتخاب میکنند. خانمی که مدیر مرکز بود توضیح داد که هر سال حدود ۱۵۰۰ نفر برای گذراندن دوره داوطلب میشوند. پس از بررسی مدارک داوطلبان ۶۰۰ نفر از آنها برای انجام آزمون و مصاحبه دعوت میشوند. در این فرایند سردبیران نشریات معروف آلمان شرکت دارند و در این واقع آنها هستند که ۲۰ نفر نهایی را انتخاب میکنند. جالب است بدانید که این افراد پس از ورود به موسسه دیگر امتحانی نمیدهند چون در واقع مهمترین امتحان را در همان ابتدای کار و در مرحله انتخاب شدن با موفقیت از سر گذراندهاند. وقتی از او پرسیدیم که آیا ممکن نیست که یک نفر در میانه راه از ادامه آموزش باز بماند جواب داد که البته وقتی کسی وارد موسسه ما میشود معمولا روزنامهها و نشریات مختلف به او پیشنهاد کار میدهند. بنابراین اگر ترک تحصیل هم کند معنایش این است که زودتر جذب بازار کار شده! یعنی همه فارغالتحصیلان این مرکز جذب مطبوعات آلمان میشوند. زیرا همه می دانند که این ۲۰ نفر جزو بهترینهای روزنامهنگاری این کشور خواهند بود.
اتفاقی که معمولا در کشور ما رخ نمیدهد و خروجیهای دانشگاه معمولا با بیمهری مطبوعات روبهرو میشوند.
من ترجیح میدهم بگویم بیتوجهی و آنرا هم دوسویه میدانم. یعنی نظام آموزش عالی و مدیریت دانشگاهی ما، به دلیل ابتلا به اینرسی بدخیم در حوزه دانش رسانهها، نیاز مطبوعات و رسانههای خبری روزآمد را تامین نمیکند، از سوی دیگر هم دغدغه بخش مهمی از مطبوعات و رسانههای ما که عمدتا دولتی هستند، اساسا حرفهای نیست که برآورده کردن آن نیاز به مهارتهای دانشگاهی داشته باشد. به همین خاطر قبلا هم گفتهام که یک گسست کامل بین آموزش دانشگاهی و سازمانها و واقعیتهای رسانهای ما به وجود آمده است.
ناملایماتی که گریبان مطبوعات را در تمامی این سالها بهخصوص این یکی دو سال گرفته هم مزید بر علت شده و روحیه آموختن و آموزاندن را از روزنامهنگاران سلب کرده است. وقتی شما ندانید قرار است فردا منتشر بشوید یا ندانید فردا کار خواهید داشت یا نه، دیگر رغبتی به آموختن برایتـــان باقی نمیماند.
بر این مبنا، اولویتهای آموزشی در دانشگاه بــاید چه تغییراتی پیدا کند؟
خیلی کارها باید انجام داد. هنوز در مهمترین دانشکده روزنامهنگاری ما به آموزش مقدماتی روزنامهنگاری کاغذی اکتفا میشود و صحبت چندانی درباره شیوههای تولید خبر رادیویی، تلویزیونی، پخش مستقیم، آنلاین یا چندرسانهای نمیشود؟ حتی درباره تفاوت تولید برای روزنامه و مجله هم چیزی به دانشجویان یاد داده نمیشود؛ چه برسد به آموزش روزنامهنگاری محلی یا بینالمللی. فهرست کاستیها مفصل است. در عین حال روزنامهنگاری یک تخصص کاملا عملی است. یعنی دانشجویان باید فرصت تجربه کردن، آن هم در کنار حرفهای ها و در محیطهای حرفهای را داشته باشند. داشتن دانش مقدماتی در یک زمینه تخصصی را هم مورد تاکید قرار دادم. تازه، آموزش بخشی از مسئله است. مدیریت سیاسی جامعه باید پذیرای روزنامهنگارها و فعالیت آزاد و مستقل رسانهها باشد که متاسفانه چنین نیست. همه اینها باعث شده که نه روزنامهنگاری ما حال و روز خوشی داشته باشد و نه آموزش روزنامهنگاری.