كيهان: او بود كه ديد«او بود كه ديد»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛
1- رسول خدا(ص) از آخرين سفر حج خود- حجه الوداع- به مدينه بازمي گردد. جماعت انبوهي از مسلمانان حج گزار ايشان را همراهي مي كنند. جمعيت به منطقه «جحفه» رسيده است. رسول خدا(ص) به گونه اي غيرمنتظره، در كنار بركه اي خشك- غديرخم- توقف مي كنند. از اين نقطه راه كاروانيان كه عازم مناطق مختلف هستند، از هم جدا مي شود. آنها كه نزديكتر ايستاده اند از حالات رسول خدا(ص) احساس مي كنند كه آيه اي نازل شده و دستور تازه اي رسيده است. پيامبر(ص) ندا مي دهند كه جلوتر رفته ها بازگردند و برجاي بمانند تا آنان كه نرسيده اند نيز از راه برسند. خدايش فرموده است «اي پيامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شده است را اعلام كن! كه اگر چنين نكني، رسالت خود را انجام نداده اي». جماعت به حيرت فرو مي روند. بعد از آن همه مرارت ها، جنگ با دشمنان، آزار و اذيت ديدن ها، ايمان آوردن فوج فوج انسان ها و نهايتا استقرار دين حنيف خدا، ديگر چه چيزي بايد ابلاغ شود كه اگر نشود، گويي رسول خدا(ص) رسالت خود را به انجام نرسانده است؟! موضوع تازه، به يقين، يكي از احكام عبادات شخصي و فردي و امثال آن نيست، بايد بسيار فراتر از آن باشد كه بدون آن، رسالت رسول خدا(ص) انجام نگرفته است!
2- در گرماگرم جنگ احد، هنگامي كه شايعه شهادت رسول خدا(ص) بر زبان ها افتاد، جماعتي از مسلمانان كه در غروب عمر رسول خدا(ص)، پايان عمر اسلام و آنچه را كه او آورده بود، مي ديدند، دست از كارزار كشيدند و از ميدان نبرد بيرون خزيدند، با دلشوره اي دل آزار از سرانجام و عاقبت كار. در آن بحبوحه، خداي مهربان به كلامي از وحي كه خالي از ملامت نيز نبود، آنان را دلداري داده و فرمود؛ «محمد(ص) رسول خداست و پيش از او نيز پيامبراني بوده اند، اگر رحلت كند يا به شهادت برسد، آيا به گذشته ها بازمي گرديد؟» 144 آل عمران. در پي اين پيام، دل ها آرام گرفت، مؤمنان پيشاني شكر بر زمين سائيدند و سرانگشت ملامت به دندان گزيدند كه چرا از اين نكته غافل بوده اند.
مدت ها پيش از آن هم، اشراف حجاز كه با ظهور اسلام، حاكميت اشرافي و سلطه جبارانه خود بر مردم مظلوم آن سامان را از دست داده بودند، اين خيال خام را در ذهن خود مي پروراندند كه محمد(ص) فرزند پسر ندارد و بي «عقبه» و «ابتر» است، از اين روي وقتي رخت از دنيا برمي بندد، آنچه با خود آورده هم روي به افول مي گذارد. در آن هنگام نيز خداي مهربان و منان، مومنان را به «كوثر» بشارت داده و خطاب به رسول خود فرموده بود «ان شانئك هوالابتر... دشمن تو بي دنباله و بي عقبه است».
3- اواخر سال 1360- 1981- كتابي با عنوان «دين و سياست» به سه زبان فارسي، انگليسي و عربي در آمريكا به چاپ رسيده و يكي از دوستان نسخه اي از آن را براي شوراي فرماندهي سپاه فرستاده بود. مدتي بعد نسخه هاي انگليسي و عربي اين كتاب نيز با تيراژي قابل توجه در كشورهاي اسلامي منطقه توزيع شد. از سردبيران چند روزنامه نسبتا مطرح و پرتيراژ در پاكستان، اندونزي و برخي كشورهاي عربي خواسته شده بود ضمن معرفي كتاب، چكيده اي از مطالب آن را در روزنامه تحت مسئوليت خود به دست چاپ بسپارند. اصرار نويسنده كتاب بر ضرورت جدايي دين از سياست بود و استدلال ها، همان دلايل دم دستي و بي پايه اي بود كه طرفداران اين نظريه طي ساليان متمادي به آن استناد مي كردند. اما در بخشي از اين كتاب به نقل از يك پژوهشگر شرق شناس آمريكايي به نكته اي اشاره شده بود كه با موضوع اين نوشته ارتباط مستقيم دارد و مصداق بارز اين كلام كه؛ «الفضل ما شهد به الاعداء. فضل و كمال آن است كه دشمنان نيز به آن گواهي دهند». مضمون آنچه به نقل از شرق شناس آمريكايي آمده بود اين است؛
«وقتي بر ضرورت جدايي دين از سياست تاكيد مي شود و اين نظريه مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد، نه فقط عامه مردم بلكه همه صاحبنظران نيز چنين تصور مي كنند كه منظور از جدايي دين و سياست، همزيستي مسالمت آميز «دين» با «سياست» است و اين كه هر يك از آنها در حوزه و بستر مربوط به خود قرار گرفته و در امور يكديگر دخالت نكنند. يعني «قيصر» پادشاهي كند و «پاپ» به امور ديني مردم بپردازد. پيدايش اين تصور اگرچه در اروپاي بعد از «رنسانس» و عبور از «قرون وسطي» به علت ساختار «مسيحيت» چندان دور از انتظار نبوده است ولي «اسلام» ماهيت ديگري دارد و هنگامي كه بر جدايي دين از سياست تاكيد مي شود، منظور آن است كه «دين» به نفع «سياست» خودكشي كند و از صحنه زندگي انسان ها بيرون برود...»
وي در توضيح اين برداشت خود از جدايي دين و سياست مي گويد «دين و مخصوصاً دين اسلام درباره مسائل اجتماعي و سياسي جامعه ساكت و بي نظر نيست، بلكه در اين عرصه، صاحب نظر و دستور العمل است. آموزه هاي سياسي و اجتماعي اسلام بارها بيشتر و انبوه تر از آموزه هاي مربوط به عبادات شخصي مسلمانان است، بنابراين عرصه سياست، فقط جاي يكي از دو مقوله «دين» و «سياست» است و مفهوم واقعي جدايي دين از سياست كه ما خواستار آن هستيم، خودكشي كردن دين به نفع سياست است.» و اما، همين شرق شناس آمريكايي در كتاب ياد شده مي گويد؛ «فقط خميني به اين نكته پي برده و مي داند كه معناي واقعي جدايي دين از سياست، خودكشي دين و حذف آن از زندگي انسان هاست».
4- امام راحل ما (ره) در باره «غدير» مي فرمايند؛ «ولايتي كه در حديث غدير آمده است به معناي حكومت است، نه به معناي مقام معنوي... زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود، اينها خوب است، اما مسئله اين نيست. مسئله اين است كه به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي كه حضرت امير عليه السلام در حكومت در پيش گرفته است بايد روش ملت ها و دست اندركاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل- تشكيل- حكومت است. اين است كه قابل نصب است و الا مقامات معنوي قابل نصب نيست.»
5- و حالا، جماعت حج گزار در بازگشت از حجه الوداع، در اطراف بركه ايستاده اند و در انتظار شنيدن پيامي كه قرار است رسول خدا(ص) اعلام كند، اين پا و آن پا مي كنند، اينجا منطقه اي خشك و بي آب است و معمولا هيچ كارواني در اين نقطه منزل نمي كند. كم كم، جلوتر رفته ها بازمي گردند و عقب تر مانده ها، از راه مي رسند. به دستور پيامبرخدا(ص) جهاز شتران را روي هم مي گذارند و چيزي به بلنداي يك منبر مي سازند. رسول خدا(ص) بر فراز منبر مي رود، دست علي(ع) را در دست دارد. علي(ع) را همه مي شناسند، نيازي به معرفي ندارد. پيامبر اكرم(ص) ندا برمي دارد و افرادي كه با فاصله از هم در ميان جمعيت ايستاده اند صداي پيامبرخدا(ص) را به گوش آنان كه دورتر ايستاده اند، مي رسانند. «هر كه مرا مولاي خويش مي داند، پس از من، علي مولاي اوست»... غريو شادي از جمعيت برمي خيزد، وعده خدا راست بود، دشمنان رسول خدا(ص) بي عقبه اند، رفتن رسول خدا(ص) و محروم شدن از وحي اگرچه سخت و ناگوار است، اما، با رحلت او، اسلام عزيز مي ماند. آخر، بدون برقراري حكومتي كه ولي خدا بر آن حاكم باشد، آموزه هاي حيات آفرين اسلام چگونه مي تواند از عرصه نظر به ميدان عمل وارد شود؟!
بدون برپايي حكومت اسلامي، باز هم، «اسلام» همان نسخه شفابخش است كه بود. اما «شفا» بدون عمل به نسخه شفابخش ناممكن است. اگر حكومتي كه حاكمي «عالم» و «عادل» بر تارك آن نشسته است، در ميان نباشد، چگونه مي توان «بايد»ها را از چنگ اندازي آنان كه نمي پسندند بيرون آورد و «نبايد»ها را از دست اندازي نابكاران بدخواه دور داشت؟
6- انبوه جمعيتي كه در غديرخم گرد آمده اند، با اشاره رسول خدا(ص) سكوت مي كنند. پيامبر اكرم(ص) سخن ديگري براي گفتن دارند. بعد از انتصاب ولي امر خويش و معرفي او به مردم، ديگر چه سخني در ميان است؟ رسول خدا(ص)، ادامه آياتي كه به ايشان وحي شده است را اعلام مي فرمايند؛
«امروز كافران از «زوال» دين شما نااميد شدند، بنابراين از آنها بيم نداشته باشيد، بلكه از «نافرماني» من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و پذيرفتم كه اسلام دين شما باشد.»
7- امام راحل(ره) مي فرمود دوسوم فقه، سياسيات و اجتماعيات است و فقط يك سوم آن به امور شخصي و تكاليف فردي اختصاص دارد. اين واقعيت با مروري گذرا بر آموزه هاي اسلامي نيز به آساني قابل درك است. باز هم، حضرت امام(ره) مي فرمودند، «ولايت فقيه» ادامه ولايت رسول خدا(ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است و ضرورت آن از جمله امور بديهي است كه تصور آن باعث تصديق خواهد بود. با اين توضيح ساده و خالي از ابهام كه؛ قوانين «اسلام» براي پياده شدن است و اجراي آن نياز به حكومت دارد. در رأس اين حكومت بايد كسي باشد كه اولا؛ از قوانين اسلامي به خوبي آگاه باشد(فقيه)، اما علم و آگاهي به تنهايي كافي نيست و كم نبوده و نيستند عالماني كه از حق عدول كرده اند. بنابراين، حاكم اسلامي بايد علاوه بر آگاهي دقيق از قوانين اسلامي، «عادل» نيز باشد. سپردن زمام جامعه اسلامي به دست «فقيه عادل» همان «ولايت فقيه» است بنابراين به آساني مي توان نتيجه گرفت، كساني كه با اصل «ولايت فقيه» مخالفت مي كنند، چه بخواهند و بدانند و چه نخواهند و ندانند، با «اسلام» مخالفت كرده اند. چرا كه در خوشبينانه ترين حالت- بخوانيد ساده لوحانه ترين برداشت- با پياده شدن آموزه هاي اسلامي مخالفت ورزيده اند! كه گونه اي ديگر از مخالفت با اسلام است.
آنهايي كه تشكيل حكومت اسلامي قبل از ظهور حضرت بقيه الله-ارواحنالتراب مقدمه الفداء- را نفي مي كنند نيز، اگر ريگي در كفش نداشته باشند- كه برخي از آنها دارند- بي آن كه متوجه باشند، معتقد به تعطيلي قوانين اسلامي هستند! و... آيا حالت ديگري هم قابل تصور است؟! به يقين پاسخ منفي است.
حضرت امام(ره) طي سخناني كه به مناسبت عيد غدير در جمع مسئولان و كارگزاران نظام ايراد فرموده اند- شهريور56- بعد از استدلالي روشن و خالي از ابهام نتيجه مي گيرند؛«اين بازيگرها آمدند و اين طور كردند كه ماها هم باورمان آمده بودكه دين چكار دارد به سياست، سياست مال امپراتورها. اين معنايش اين است كه تخطئه كنيم خدا را و رسول خدا را و اميرالمومنين را، براي اين كه حكومت سياست است، حكومت كه دعا خواندن نيست، حكومت كه نماز نيست، حكومت روزه نيست. حكومت، حكومت عدل، اسباب اين مي شود كه اينها اقامه بشود، اما خود حكومت يك دستگاه سياسي است. آن كه مي گويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدي را كرده است.»
عيد غدير بر همگان و مخصوصا مردم شريف ايران اسلامي كه بعد از هزار و چندصد سال، بار ديگر پرچم ولايت را برافراشتند، سقف ظلماني نظام سلطه را شكافتند و طرحي نو بر پايه حاكميت اسلام ناب محمدي(ص) درانداختند، پيشاپيش مبارك باد.
جمهوري اسلامي:لبخند كرملين به استراتژي نفوذ ناتو!«لبخند كرملين به استراتژي نفوذ ناتو!»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛به فاصله كوتاه چند روزه، دو اجلاس مهم با مشابهتهاي فراوان در سئول و ليسبون تشكيل شد، اجلاس سران 20 اقتصاد جهان در "سئول" و اجلاس سران سازمان پيمان آتلانتيكشمالي "ناتو" در ليسبون. در نشست اول، يكبار ديگر شكافها و تضادهاي موجود ميان سران 20 اقتصاد جهان آشكارتر شد و نتوانستند به توافق حساس و قابل ذكري در قلمرو اقتصاد جهاني دست يابند. در نشست دوم با محروميت امور نظامي و امنيتي، اگرچه ظاهراً تضادها ميان اعضاي ناتو از يكطرف و "ناتو" با روسيه از طرف ديگر موقتاً كنار گذاشته شده ولي "گسلهاي زلزلهخيز" در صحنه مناسبات داخلي ناتو و همينطور مناسبات شرق و غرب "فعال" شدهاند.
"ديمتري مدودف" رئيسجمهور روسيه در يك چرخش غيرمنتظره و پرابهام خاطرنشان ساخته كه دوران روابط تيره روسيه با ناتو به سرآمده و شروعي جديد در روابط شرق و غرب، پديدار شده است. به موجب تفاهمات فيمابين براي نخستين بار در تاريخ، روسيه و ناتو در جهت ساخت و بهرهگيري از سپر مشترك دفاع موشكي با يكديگر همكاري ميكنند و مسكو حتي به نيروهاي "ايساف" در افغانستان كمك لجستيكي ارائه خواهد نمود.
اما سئوال اصلي اينست كه آيا "ماه عسل شرق و غرب" نشانگر انطباق مواضع تمامي طرفها است؟ و آيا اين دوران شيرين قابل دوام خواهد بود؟ و مهمتر آنكه چه تحولي در چه مقياسي در اهداف و انديشهها و سياستهاي بنيادي در كدامين طرف اين معادله رخ داده است كه دشمنان استراتژيك ديروز، اينگونه نرد عشق ميبازند و در كنار يكديگر اظهار دوستي و همكاري مينمايند؟
با نگاهي به سوابق امر و مقايسه ميان گذشته و حال، نهتنها رفع ابهامي نخواهد شد بلكه بر شدت و دامنه ابهامات افزوده ميشود. مسكو همواره عليه طرح سپر دفاع موشكي آمريكا و ناتو موضع خصمانهاي داشته و طيف وسيعي از مقامات ارشد سياسي - نظامي و امنيتي، ابعاد مخاطرات و پيامدهاي اجراي اين طرح را مرتباً گوشزد كرده و با حملات شديداللحن خود واشنگتن و غرب را از اجراي طرح برحذر داشتهاند.
هشدارها و تهديدهاي كرملين وژنرالهاي روسي عليه عواقب عملياتيشدن طرح سپر دفاع موشكي آمريكا و ناتو به حدي بود كه اوباما موقتاً جا زد و طرح را به حال تعليق درآورد لكن بعداً بدون آنكه در اهداف و جهتگيريهاي كليدي آن تغيير چنداني ايجاد شود، صرفاً با تبديلكردن "طرح پنتاگون" به "طرح ناتو" و امضاي چند قرارداد دوجانبه ميان آمريكا و برخي كشورهاي اروپاي شرقي و مراكزي كه تا ديروز از "اقمار مسكو" محسوب ميشدند، اكنون مسكو نه تنها تهديدات خود را كنار گذاشته، كه خود نيز براي مشاركت در اجراي اين طرح، اعلام همكاري نموده است!
رهبران كرملين همواره خاطرنشان ميكردند كه استقرار سپر دفاع موشكي ناتو در پشت مرزهاي روسيه، به منزله خنثيشدن ظرفيت دفاع استراتژيك روسيه و بيدفاع شدن روسيه در مقابل تهديدات بنيادي غرب است و حتي پيمان "استارت" و جايگزين آنرا پيشاپيش بيهوده و عقيم خواهد ساخت.
مسكو حتي تهديد به خروج يكجانبه از پيمان "استارت" را مطرح كرد و براي خود "حق تحفظ" قائل شد كه هر زمان بخواهد از پيمان خارج شود.
اين، موضوع مهمي است كه دانسته شود روسيه كه استقرار سپر دفاع موشكي ناتو را در پشت مرزهايش تحمل نميكرد چرا امروز براي استقرار سكوهاي پرتاب موشكي و سامانههاي جاسوسي - اطلاعاتي مكمل آن درون مرزهاي جغرافيائي روسيه پيشقدم شده است؟ واقعيت اينست كه آمريكا و ناتو هرگز حاضر نشدند در استراتژي، اهداف و برنامههاي درازمدت و ميانمدت خود عليه مسكو تجديدنظر كنند. با اينكه "پيمان ناتو" رقيب و معادل "پيمان ورشو" بود ولي عليرغم انحلال پيمان ورشو، نه تنها "ناتو" منحل نشد بلكه به پيشروي تا پشت مرزهاي روسيه ادامه داد و حتي براي جلب و جذب اقمار ديروز مسكو و تبديلكردن آنها به "خاكريز اول ناتو"، بر شدت و دامنه سياستهاي ضدروسي خود افزود. نتايج طبيعي چنان سياستي، "محاصره نظامي روسيه" است واكنون رهبران اين پيمان در فكر نفوذ به درون خاك روسيه هستند. مقامات كرملين تصور نكنند كه با لبخند به غرب ميتوانند استراتژي ناتو را تغيير دهند و حتي آنرا تلطيف كنند.
ناآراميهاي دوران پاياني "پوتين" و اواخر دوران "مدودف" در روسيه نشان داد اگر غرب فرصت يابد، زمين را زيرپاي رهبران كرملين به لرزه درميآورد. بدين ترتيب حتي لبخند ناتو هم يك شگرد فريبكارانه براي نفوذ در روسيه و منزوي ساختن مسكو در محيط پيراموني است.
زماني طيف رهبران كنوني كرملين، از سياستهاي "بوريس يلتسين" به عنوان خودباختگي در برابر غرب ياد ميكردند و آنرا به حق محكوم مينمودند ولي امروزه سياستهاي كرملين از همين خطوط قرمز نيز فراتر رفته بطوري كه ميتوان آنرا نوعي "وادادگي سياسي - نظامي - امنيتي" با پيامدهاي برگشتناپذير دانست. هنوز كاملاً روشن نيست رهبران كرملين در ارزيابي شرايط و انتخاب گزينهها دچار سادهانديشي گرديدهاند يا آنكه نفوذ غرب در مراكز تصميمگيرنده، تا اين اندازه جدي شده كه ميتواند خواستههاي خود را به كرملين، "ديكته" كند.
جمعبندي مقامات ارشد مسكو هرچه باشد، در اين نكته ترديدي نيست كه ماهيت "ناتو" نه تنها تغيير نكرده بلكه خطرات آن به مراتب افزونتر و آشكارتر از گذشته عليه مسكو تجلي يافته است.
اگر تا ديروز قرار بود سپر دفاع موشكي آمريكا در لهستان و سامانه استراق سمع آن در جمهوري "چك" مستقر شود، امروز در ليسبون تمامي 28 عضو ناتو بالاتفاق پذيرفتند كه همگي در سپر دفاع موشكي، حضور و نقش فعال داشته باشند و مسكو نيز در يك عقبگرد غيرمنتظره نهتنها از اين تصميم ناتو غافلگير نشده و معترض نيست بلكه خود نيز داوطلبانه به اين طرح پيوسته و براي استقرار و تكميل سپر دفاع موشكي ناتو، خاك سرزمين خود را پيشكش ميكند در حاليكه هيچكس حتي در "ناتو" اين تصميم مسكو را نشانه "ابتكار عمل" تلقي نمينمايد.
اين عقبنشينيها يقيناً اعضاي اصلي ناتو را به اتخاذ سياستهاي تهاجميتر تشويق و براي برداشتن گامهاي بلندتر به سوي مسكو، وسوسه خواهد كرد و سرانجام، زماني كه رهبران بعدي كرملين به عمق فاجعه پي ببرند و در فكر اصلاح و تجديدنظر در اين سياستهاي انفعالي خود برآيند، متوجه خواهند شد كه كار از كار گذشته و عمق استراتژيك روسيه در يك فرايند برگشتناپذير، به شدت آسيبديده و شايد هرگز فرصت جبران و ترميم آن، فراهم نيايد. در واقع مسكو يك فرصت طلائي در اختيار ناتو قرار داده تا همان ضرباتي را كه نتوانست از روي دشمني وارد سازد، عيناً در لباس دوستي و همكاري، از نزديك با دقت و شدت بيشتري وارد سازد، ضربهاي كه ممكن است "تير خلاص" نيز باشد!
مردم سالاري:بگيرو ببند فرعون«بگيرو ببند فرعون»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد؛حدود يک هفته تا انتخابات پارلماني مصر مانده است. از روزي که البرادعي کرسي دبير کلي آژانس انرژي اتمي را کنار گذاشت; عزم کرد خود را به عنوان کانديداي انتخابات رياست جمهوري کانديدا کند. برخي در مصر او را در لباس منجي قاهره مي بينند غافل از آن که فرعون پير 29سال است طعم شيرين رياست جمهوري را چشيده حاضر به خالي کردن ميدان نيست.
بي شک انتخابات پارلماني امسال و رياست جمهوري سال آينده متفاوت از انتخابات هاي پيشين خواهد بود. 40درصد مردم بادرآمد کمتر از 5 ليره در يک روز زندگي مي کنند. فقر خشم مي آفريند و خشم شعله هاي اعتراض را شعله ور مي کند.
فساد مالي در دستگاه دولتي نيز نارضايتي ها را دوچندان کرده است.
آتش زيرخاکستر گرماي خود را آرام نشان مي دهد; مصر ملتهب است و قلب ناآرامي ها اسکندريه است.
بيش از هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمين بازداشت شده اند، هدف اصلي، سران و رهبران اين گروه بوده است شاهدان عيني از بدرفتاري نيروهاي امنيتي فرعون با زنان و دختران سخن گفته اند.
ايالا ت متحده نيز در اعتراض به سرکوب ها لب به سخن گشوده است اما جاي اين سوال است در سال هايي که دستان سازشگر حسني مبارک دستان مقامات تلآويو را مي فشرد آيا نقض حقوق بشر براي حفظ حکومت فرعون وجود نداشت؟
حکومت به بهانه قانون وضعيت فوق العاده اعضاي منتقد حکومت را بدون دادگاه بازداشت وارعاب کرده است.
اين قانون درسال 1967 پس از شکست مصر مقابل رژيم صهيونيستي توسطجمال عبدالناصر تدوين شد; در سال 1980 توسط انورسادات رئيس جمهور وقت لغو شد اما در سال 1981 پس از ترور انورسادات توسط حسني مبارک اجرايي شد که تا امروز دست آويز سرکوب مخالفان شده است.
به گفته منابع مستقل در طول سال هاي 2001 تا 2009 حداقل 118 مورد شکنجه گزارش شده است اما وقتي رنگ سرکوب پررنگ تر مي شود که در يکسال گذشته 76 مورد شکنجه و 1 فقره مرگ زير شکنجه در مصر گزارش شده است.
شکنجه و بازداشت وسيع منتقدان در آستانه انتخابات يعني تقلب پيش از شروع انتخابات. دليل اين اقدامات دستگاه امنيتي حسني مبارک اين است که فرعون مصر نمي خواهد تجربه سال 2005 را دوباره تکرار کند.
در آن سال اخوان المسلمين با کسب 20 درصد کرسي ها بسياري را شوکه کرد; پيروزي که با کشته شدن 17 نفر و بازداشت وسيع اعضاي گروه مهار شد.
زماني که حسن البنا» معلم مصري در سال 1928 اخوان المسلمين را پايه گذاري کرد به ذهنش هم خطور نمي کرد انديشه هايش در کشورهاي عربي و فراتر از مرزهاي مصر نفوذ کند.
وي در سال 1949 به دنبال ترور نخست وزير وقت شهيد شد و انورسادات به دست شاگرد مکتب وي کشته شد. امروز اخوان المسلمين خصوصيت جهادگري خود را حفظ کرده و حتي از طريق ديپلماسي و فعاليت هاي اجتماعي توانسته جايگاه در خورشاني کسب کند.
هر لحظه ممکن است مصر شاهد طغيان بزرگي باشد. مخالفان خود را براي مبارزه در عرصه سياسي و لشکرکشي در انتخابات رياست جمهوري 2011 آماده کرده اند.
اين گروه ها از ماه سپتامبر (شهريور) تحت عنوان جمعيت ملي تغيير مصر با رياست محمد البرادعي گردآمده اند، آنها رسما از مردم خواسته اند در صورت عدم پاسخ دولت، به تظاهرات، تحصن هاي اعتراضآميز و نافرماني مدني دست بزنند.
البرادعي در اين باره مي گويد: بزرگترين چالش فراروي ملت اين است که بتواند ديوار ترس را در هم بشکند. دراين صورت نظام حاکم هرگز قادر نخواهد بود ملت را اسير خواست هايش کند.
آنچه از برخورد چند روزه گذشته مصر برميآيد اين است که فرعون نمي خواهد تاج و تخت خود را رها کند و حتي تلا ش مي کند در صورت نواخته شدن ناقوس مرگ در قاهره قدرت را براي پسر پيش کش کند.
روزهاي خونين و ملتهبي درانتظار جامعه مصر است که در طول سالهاي گذشته به زور ارعاب در حالت خاموشي فرو رفته بود و کابوس هاي حسني مبارک هر روز گسترده تر خواهد شد.
رسالت:عناصر اقتدار و عزت ملي «عناصر اقتدار و عزت ملي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛در مطالعه و بررسي تاريخ ملتها و سرنوشت اقوامي كه توانستهاند در مسير تكامل و ترقي بشري به جايگاه والاتر و قلههاي برجستهتري دست يابند با ملل و اقوامي مواجه ميشويم كه از گردنههاي صعبالعبور و امتحانهاي دشوار سرافرازانه و عزتمندانه عبور كردهاند و در بزنگاههاي خاص با مقاومت و ايستادگي و غلبه بر مشكلات و مصائب، افتخار و تعالي را براي هميشه نصيب خود ساختهاند. بيترديد در چنين بررسيهايي همگان اعتراف داشته و دارند كه ملت فهيم و مقاوم ايران، يكي از اين ملتهاست كه اهل ايثار و عزت بوده است.
مبارزه با استبداد و مظاهر استعمار غربي در طول تاريخ معاصر و از پاي در آوردن رژيم طاغوت در سال 1357 و نيز در مراحل قبل از انقلاب، دوران انقلاب، هشت سال جنگ تحميلي و ساير امتحانات و محنتها و نهايتا عبور از فتنه سهمگين سال88 همه و همه باعث گرديدند نظام اسلامي و ملت عزيز ايران به مرحله جديدي از حيات خود برسد و در پيمودن مسير به مقصد نهايي "توان تازهاي" كسب كند.
هفته گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با مردم اصفهان، 5 عنصر كليدي توفيق ملت ايران در عبور از فتنه سال گذشته را چنين بر شمردند: 1- تكيه بر ايمان، 2- بصيرت، 3- موقع شناسي، 4- درك ضروريات زمان، 5- انجام دادن اقدامات لازم.
از اين عناصر ميتوان به عنوان الزامات عزت و سربلندي ملت ايران در تمام عرصههاي حماسي و دشوار ياد كرد. در سالهاي جنگ تحميلي كه همه قدرتها و نيروهاي باطل عليه نظام اسلامي بسيج شده بودند اگر ايمان ناب و اعتقادات اصيل، بصيرت و هوشمندي يك ملت انقلابي وهدفمند، موقعيت شناسي و زمان شناسي، درك ضرورتهاي زمان وداشتن تحليل درست و جامع در قبال آنها و از همه مهمتر تكليف محوري و عمل به تكاليف فارغ از توجه به نتايج و ثمرات نبود، نميشد تصور كرد كه يك ملت با دست خالي بتواند8 سال آبرومندانه و غيرتمندانه از شرافت و حيثيت و غرور ديني و ملي خود دفاع كند و در نهايت با توفيق به پيروزي نايل آيد.
در توضيح عناصر پنج گانه فوق بايد گفت با جمع همه آنها بود كه مردم انقلابي و مسلمان ما توانست آن فتنه شياطين را با ايستادگي مهار كند. اگر ايمان و بصيرت نبود و اگر از اصل موقعيت شناسي و راهبرد عمل به تكليف غفلت ميشد، لرزش و لغزشي پر مخاطره براي ملت و نظام رقم ميخورد؛ همچنان كه يك سقوط بيبازگشت براي برخي نخبگان و خواص روي داد. خواصي كه فراموش كردند بصيرت و آگاهي سياسي در زمره مقدمات و بديهيات نخبگي و پيشاهنگي در هر نوع رفتار سياسي و اجتماعي است.
دشمنان نظام كه تمام شيوهها و شگردهاي آزموده شده خود را در مقابله با نظام جمهوري اسلامي شكست خورده ديدهاند باز هم از كمترين روزنهها و شكافها براي ايجاد بدبيني و ياس و تفرقه در سطح ملي استفاده ميكنند و چه ابلهاند كساني كه در داخل، آب در آسياب دشمن ميريزند و فروع را بر اصول مقدم ميدارند و همچنان كه رهبر معظم انقلاب فرمودند چنين اقداماتي "يك خيانت واضح است".
در حالي كه ملت ما براي عبور از گردنهها و مقاطع حساس5 عنصر سرنوشت ساز نامبرده را در هم ميآميزد تا همواره عزت و سربلندي خود را به رخ همگان بكشد از نخبگان و فعالان سياسي و اجتماعي و تريبون داران موثر بر اذهان و افكار عمومي انتظار ميرود تا بصيرت و ميزان درك و سطح تحليل خود را در قبال قضايا و رويدادها ارتقا دهند.
واقعيت اين است كه پس از وقايع سال گذشته و پس از رهنمودهاي رهگشاي رهبر انقلاب كه در حقيقت در فتنه پيچيده سال گذشته گشايش ايجاد كرد و مديريت بحران با حكيمانهترين شكل صورت پذيرفت، گويي با تكانهاي جدي مواجه گشتهايم كه بايد دشمن شناسي خود را تقويت كنيم، روزنههاي اميد دشمن را بشناسيم و بصيرتي مضاعف براي آينده انقلاب و كشور اتخاذ كرده و عناصر توفيق بخش خود را هر روز تقويت نماييم و اين جز با جهاد ملي و عزم همگاني محقق نميشود.
تجلي عناصر 5 گانه در ماموريتهاي مهم پيشروي نظام همچون سند چشمانداز 1404 ايران اسلامي، اجراي طرح هدفمند كردن يارانهها، تحقق پيشرفت با الگوي اسلامي - ايراني، خصوصيسازي و اجراي مفاد اصل 44 قانون اساسي و مواردي از اين قبيل خواهد توانست استعداد و توان ملت را در رسيدن به اهداف و چشماندازها تسهيل نمايد. اميد است انديشه و گفتار و كردار همه نخبگان و دانشگاهيان و تاثيرگذاران بر افكار ملت در راستاي تقويت اين عناصر حياتي باشد كه در حقيقت منابع نرمافزاري اقتدار و قدرت ملي ايران اسلامي است.
تهران امروز:حاشيههاي يك گزارش«حاشيههاي يك گزارش»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم حسن احمدي است كه در آن ميخوانيد؛اعتراض نمايندگان مجلس و به خصوص چهرههايي كه خود در كميته مشترك حل اختلاف ميان دولت و مجلس حضور داشتند، فارغ از هر قضاوتي در باره جهت گيري نظر نگاه كميته و نقدهايي كه بر عملكرد رسانهاي آن مربوط ميشود، نشانهاي مستند از نقض غرضي است كه در نسبت ميان ضرورتهاي تشكيل اين كميته و ماموريت آن رخ داده است.
اين نقض غرض صرفا به معناي حمايت از يك نهاد يا مظلوميت نهاد ديگر نيست بلكه بدين خاطر است كه كميتهاي كه قرار بود سازوكاري جامع و مانع براي خروج دونهاد از اختلاف نظراتي كه بيم اثرگذاري بر عملكرد آنها در هدايت امور خرد و كلان كشور ميرفت، خود دچار آفت عدم تفاهم شده است.در واقع نه تنها وجود اختلاف نظر و سليقه در بدنه دو نهاد بزرگ كشور امري مذموم نيست، بلكه بر هوشياري نهادهاي اجرايي و نظارتي در قبال عملكرد ديگري و تنظيم امور كلان كشور با مشاركت طيفهاي متنوع سياسي گواهي دارد.
اما ابتلا به گرفتاري عدم تفاهم در باره توافقات يك كميته مشترك، اين پرسش را پيش ميآورد كه هدف از تشكيل اين كميته چه بوده است.در شرايطي كه مقام معظم رهبري در برابر ادعاها و خواستهاي دو نهاد بزرگ كشور كه هر يك بر اساس مصلحت سنجيها و گاه با تفسيرهاي ملبس به جامه قانون، معتقد به ارجحيت ديدگاه خود و عدم تمكين ديگري در برابر اين مصلحتها و قوانين ميباشند، كميتهاي مشترك و مركب از هر دو نهاد با ميانداري نهادي ديگر(شوراي نگهبان) كه اساسا جايگاهي نظارتي در كشور دارد، را تشكيل دادند و اين كميته موظف شد با بررسيهاي دقيق و تفاهم گرايانه، پيشنهاداتي را براي حذف موانع و ايجاد سازوكارهايي كه كارآمدي نيروهاي موثر كشور را افزايش دهد، ارائه كند.مسئله تا اينجا مدبرانه و در راستاي بهره گيري از ديدگاههاي نيروهايي كه در ميدان عمل دچار اختلاف شده اند.
طبيعي است اگر غيراين بود، ميشد از همان ابتدا شوراي نگهبان به عنوان نهادي كه ميتواند قانون اساسي را در صورت لزوم يا وجود ابهام تفسير كند، مامور رسيدگي به اختلافات و مرجع صدور راي قرار ميگرفت.اما فرآيند طور ديگري پيش رفت و كميتهاي مشترك با هدف بيان همه استدلالها و نقطه نظرات تشكيل شد.
هر چند با توجه به اينكه نظر اين كميته صرفا جنبه مشورتي دارد و در صورت تنفيذ مقام معظم رهبري به همان صورت يا با هرگونه اصلاحات، براي همه اطرافيان اين مسئله فصل الخطاب خواهد بود، اما در اين فاصله، عملكرد كميته خود ابهاماتي آفريد كه باعث اعتراض نمايندگان مجلس شد.
اگر يك ناظر سياسي بيطرف بر آثار ناشي از اعلام ديدگاههايي به نام كميته حل اختلاف و اعتراض شديد نمايندگان حاضر در اين كميته نظري بيندازد، سردرگمي افكار عمومي از اين اتفاق را به وضوح مشاهده ميكند.مسئلهاي كه البته به نظر ميرسد ناشي از عدم همخواني ماموريت كميته و مطلوبيت مورد نظر ميباشد.اين تناقض در خروجي كميته بيش از آنكه معطوف به راي مشورتي اين كميته باشد، ناشي از عدم اتخاذ تمهيدات جامع و مانع براي رفع و رجوع اختلافات ميباشد.به هر حال در اين مسئله نميتوان از چند نكته غافل بود.
1 - بر اساس منطق اداره كشور و تفكيك قوا از هم ديگر بروز چنين اختلاف نظرهايي نه تنها عارضهاي بر چهره تكثر گراي نظام جمهوري اسلامي نيست بلكه چنين حوادثي، دليلي چون آفتاب بر وجود احترام قانوني و عرفي نقطه نظرات و سلايق مختلف و مشاركت صاحبان ديدگاههاي گوناگون در اداره كشور ميباشد.
2 - تشكيل هر كميتهاي با هدف افزايش همدلي نيروهاي موثر كشور از طريق رفع موانع و ايجاد بسترهاي تازه قانوني، امري مبارك است كه معمولا در نظامهاي دموكراتيك سابقهاي موفق داشته و به خصوص در طول حيات نظام جمهوري اسلامي، به عنوان نشانهاي از التزام عملي به روشهاي علمي و عمومي در حل و فصل اختلافات مد نظر بوده است.
3 - از اعضاي اين كميته انتظار منطقي و طبيعي اين بود كه لااقل در يافتن راهكارها و جمعبندي نقطه نظرات افراد معدود به نمايندگي از نهادهاي ديگر، بهگونهاي عمل كنند كه شائبه گرايش به جهت خاصي نيابد.بر اساس آنچه كه در گزارش سخنگوي شوراي نگهبان به رسانهها اعلام شده، بسياري از نمايندگان نسبت به آن موضع گرفته اند.بنابراين به نظر ميرسد كه اختلافات بر اساس اين پيشنهادات، بر جاي خود مانده است.
4 - روال معمول عملكرد كميتههاي موفقي كه در هر موضوعي تشكيل ميشوند اين چنين است كه ظرفيتهاي تازهاي براي همدلي و هم افزايي مييابند.به عبارت ديگر شرط موفقيت كميته اساسا، تمسك به اين روش و شيوه است.
5 - در پايان بايد توجه داشت كه هر آنچه در پي ملاحظه ديدگاههاي اين كميته كه هر گروه ظاهرا جداگانه ابراز كردهاند، زماني كه مورد تنفيذ مقام معظم رهبري قرار ميگيرد، در واقع نقطه پاياني هر گونه ادعا يا خواستهاي است كه پس از آن غيرقانوني تلقي خواهد شد.طبيعي است تا زمان فرارسيدن اين مرحله، ميتوان با ارزيابي نگاه اضلاع مثلث اين كميته بر ميزان ارزش افزوده جمعبندي اين كميته افزود.
ابتكار:هموطنان ناخشنود، هموطنان ... «هموطنان ناخشنود، هموطنان ...»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم
غلامرضا کمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛زماني که حامد کرزاي،رئيس جمهور افغانستان،معارضان تفنگ به دست خويش يعني طالبان را هموطنان نا خشنود نا ميد، احساس دوگانه اي به نگارنده دست داد .
هم خوشحال شدم هم بد حال، از آن جا که رئيس جمهور يک کشور فارسي زبان، با دقت در گزينش صحيح واژگان والقاب، به تقويت فرهنگ "با دوستان مروت با دشمنان مدارا "پرداخته وگروهي را که سالها جز به زبان تفنگ و گلوله و آتش با وي و دولتش سخن نگفته اند، اين گونه محترمانه و به دور از انتساب القاب و انگهاي دلگزا و نفرت انگيز مورد خطاب قرار داد.
حقيقتاً حس خوشايندي به آدم دست ميدهد.به راستي مگر در فرهنگ و مکتب و مذهب قرآني ما ايرانيان، همواره "گفتار نيک" و" قول احسن" يک اصل نبوده است؟ در فرهنگ قرآني و در گفتار پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) حتي يک مورد پيدا نميشود که مخالفان با لحن و سخن ناشايستي خطاب شده باشند . همواره توصيه شده که حتي با مشرکان و ظالمان به نرمي و درستي سخن گفته شود .
خالق حکيم به موسي و هارون ميفرمايد به سوي فرعون برويد و با او به نرمي سخن بگوييد. به پيامبر ميفرمايد اگر اخلاق و رفتار محبت آميز و شايسته تو نبود، کسي در اطراف تو جمع نميشد . پس تو الگوي حسنه هستي. در کمتر ادب و فرهنگ و مذهبي تا اين حد به نيکو سخني و پرورده گويي سفارش شده است .
اين که "بتمرگ" و" بفرما" در يکساني مفهوم و تفاوت تاثير در جامعه يک ضرب المثل شده، يک هماهنگي فرهنگي ميان عموم را در"تاثير سخن" آشکار ميسازد.
واقعيت اين است که سخن مانند تير است که قبل از پرتاب بايد در نشانه گيري و آثارش دقت لازم شود.
زيرا "چو تير از کمان رفت نايد به شست" و عالمي را يک سخن ويران کند"، "سخن سر و بن دارد" .
تامل کنان در خطا و صواب به از ژاژ خايان حاضر جواب
بزرگمهر که نماد دانايي در ادب ماست،مي گويند همواره با تاني و تامل و شمرده شمرده سخن ميگفت به گونهاي که حوصله شنوندگان سر ميرفت . وقتي در اين باره به او ايراد گرفتند وي پاسخ آموزندهاي داد و گفت: انديشه کنم که چه بگويم بهتر است که پشيمان شوم چرا گفتم. " گزافه گويي از هيچ کس پسنديده نيست علي الخصوص از بزرگان.
حاکمان و نخبگان همواره گويش خاصي داشته اند که آنان را از ديگر طبقات اجتماعي ممتاز مينموده است. به همين سبب در علم زبان شناسي،گويشهاي اجتماعي، مطرح شده است . الفاظ مورد استعمال مسئولان بايد همانند دانههاي مرواريد به صورت منسجم به قصد القاي مفهموم ارزشمندي به مخاطبان گزينش و مرتب گردد. اگر در ميان اين رشته، خرمهرهاي، آگاهانه يا ناگاهانه، ظاهر شود قطعا ارزش سخن و سخنگو راپايين ميآورد.
مع الاسف برخي به هنگام سخن راندن در جاده يک طرفه تخت گاز ميروند . در عصري که رسانههاي متعدد و سهل الوصول و سريع العمل، نفس کشيدن و سخن راندن را براي همه تقريبا فراهم آورده است، بايد پذيرفت که کلوخ انداز را پاداش سنگ است .نبايد توقع داشت سخن ناموزون و اهانت آميز بي جواب ميماند.
آدم وقتي اين کشور را با اين پيشينه غني،فرهنگي و معنوي ميبيند که گويي غالب نخبگان سياسي و فرهنگي آن در سخن راندن بي پروا و در انتساب القاب زشت به هم – از هر جناحي – در حال سبقت گرفتن هستند، دلش ميگيرد و بد حال ميشود. کساني که قلم در کف و زبان در کام دارند و دنيا هم به کام شان است و در اين راه گام ميزنند کمي اسب را نگه دارند و به پشت سر خود نگاهي بياندازند . انتساب القاب زشت و الفاظ ناروا به جمع و اشخاص جز ايجاد نفرت بيشتر و تعميق فاصلهها چه حاصلي داشته است؟ کمي بينديشيم .
آفرينش: الزامات مهاجرت معکوس 5 ميليوني«الزامات مهاجرت معکوس 5 ميليوني»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛چندي پيش رئيس جمهور براي چندمين بار پياپي بر ضرورت خروج 5 ميليون نفر از تهران تأكيد كرد ضرورتي که نياز مند مهاجرت معکوس بزرگي است و طبعا نيز نيازمند بستر سازي وبرنامه ريزي ويژه اي است .در اين راستا قبل از هر امري بايد به دنبال چرايي جذابيت هاي کلان شهر تهران بود در اين بين و براساس نتايج مطالعات طرح سند مهاجرت معكوس، بيش از 70 درصد مهاجرتها به استان تهران ناشي از مشكلات اقتصادي است ومشكلات اقتصادي، بيكاري و فقدان درآمد و مسكن مهمترين شاخصهاي مؤثر در کنار جذابيت هاي ديگر، فرهنگي و اجتماعي و... مهاجرت مداوم به استان تهران است در اين بين سهم استان تهران از توليد ناخالص ملي 27 درصد و اعتبار استان از محل بودجه عمراني دولت نيز بالاتر از ديگر استانها ست به علاوه همچنان که نرخ رشد جمعيت استان تهران در سالهاي اخير به واسطه مهاجرت رشد بالاتري از ساير مناطق داشته است.
در اين حال اين جذابيت هاي چند گانه تهران با توجه به وسعت و گستردگي مشکلات چند جانبه تهران، اکنون هر چند بسياري را در فکر «ضرورت سبكسازي پايتخت» انداخته است اما اجراي اين امر مسلما نيازمند الزامات و زمينه سازي بسترهايي است که در صورت ايجاد آن بستر هاو پيش زمينه ها سياست مهاجرت معکوس و ميليوني مي تواند با موفقيت هايي روبرو گردد و گر نه عملا همانند بعضي ديگر از طرح هاي اعلام شده همچنان برروي کاغذ باقي خواهد ماند.
در اين ميان بايد اشاره کرد که در واقع مهاجرت معكوس حاصل دو اتفاق تجمع و تمركز امكانات در پايتخت و مشكلات زيرساختي در استانهاي مهاجرفرست است از اينرو دولت بايد در استانهاي محروم تسهيلات و امکا نات و بستر هاي مناسب بيشتري همچون افزايش سهم اين استانها در محل توليد ناخالص داخلي، افزايش سهم بودجههاي عمراني، اعمال سياستهاي تشويقي و ارائه معافيتهاي مالياتي براي استقرار صنايع و بخشهاي اشتغالزا در آن استانها و ساير سياست هاي حمايتي و اقتصادي انجام دهد تا ابتدا بخشي از جذابيهاي چند گانه اقتصادي تهران کاسته شود و سپس به دنبال مهاجرت معکوس بود.
گذشته از اين هم مهاجرت معكوس در تهران نيازمند تمركززدايي در بخش هاي گوناگون است و به نگاه بسياري از کارشناسان اين يکي از بهترين راهكارهايي است كه باعث رخداد پديده مهاجرت معكوس ميشودچه اينکه در تهران گذشته و کنوني تمركز سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، بهداشتي و... يك جا تجميع شده است و عملا بسياري از مواقع شهروندي حتي براي داشتن کاري کوچک مجبور به سفربه تهران است که بايد اين فشار از پايتخت نيز برداشته و به شهرهاي سراسر کشور منتقل شود و در نهايت روستاها و شهرهاي كوچك هم از نيازهايي كه جزء زندگي امروزه محسوب ميشود، بهره مند گردند.
به هر حال بايد ياد اور شد که آيا تسهيلاتي كه براي مهاجرت معكوس پايتختنشينان در نظر گرفته شده در مقايسه با جذابيتهاي فعلي تهران بالاتر است يا اينکه مشکلات ساختاري و مداوم اقتصادي و...مناطق و استانهاي ديگر کشور اين انگيزه و توان را در راستاي مهاجرت معکوس شهروندان از تهران به ساير مناطق خواهد گرفت در اين راستا بايد گفت که تا زماني که امکانات موجود تهران در شهرستانها فراهم نشود مردم از يک سو ناگزير به مهاجرت به پايتخت هستند تا علاوه بر رفع ملزومات زندگي به فضاي کار، درمان، آموزش و خدمات مطلوب تري دسترسي داشته باشند و از سوي ديگر نيز روياي مهاجرت معکوس نيز بي سرانجام باقي خواهد ماند .
قدس:بصيرت، رمز پويايي بسيج «بصيرت، رمز پويايي بسيج»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي خوانيد؛بسيج شجره طيبه اي است که توانسته از بدو پيدايش در تاريخ انقلاب اسلامي تاکنون منشأ خدمات و برکات گسترده اي در راستاي پيشبرد هدفهاي انقلاب اسلامي بر اساس منويات بنيانگذار جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري باشد.
اين ظرفيت عظيم مردمي در دوران 8 ساله دفاع مقدس دشمنان نظام اسلامي را در دستيابي به برنامه ها و سناريوهاي پيش بيني شده براي براندازي انقلاب ناکام گذاشت و اکنون نيز با همان ويژگي و همان صلابت راهبردهاي نوين و متفاوت بيگانگان را بي اثر نموده است. در تعريف و تبيين مؤلفه هاي بسيج، ويژگيهاي اين نيروي عظيم، مردمي هيچ تعبيري رساتر و صريح تر از فرمايش رهبري نظام نيست که در عباراتي بسيج را اين گونه معرفي کردند: «آن جايي که نيازمند رفتن به عرصه نظامي است، او پيشاهنگ است؛ جوان و پير هم نمي شناسد؛ دور و نزديک هم نمي شناسد؛ آن جايي که جاي حضور در عرصه سياسي و ميدان سياست است، او فعال و پرنشاط است؛ آن جايي که در عرصه هاي بين المللي بايد حضور پيدا کرد- عرصه هاي گوناگون بين المللي؛ عرصه سياسي، عرصه فرهنگي، عرصه ورزشي - او در آن جا، مظهر عزت ملت و کشور خود است، اين بسيجي است.»
بسيج با کسب بصيرت و شناخت نيازمنديها و تهديدها، واکنش بهنگام داشته و اين رفتارها بنا به قضاوت دوست و دشمن، در خور تحسين و تمجيد است. در مقطع دفاع مقدس، وظيفه شناسي اين نيروي مردمي با پيروي از ولايت فقيه، با حضور در جبهه هاي جنگ، حماسه اي ماندگار خلق نمود که با وجود امکانات اندک و دستاوردهاي غيرقابل باور، صاحب نظران و کارشناسان سياسي و نظامي را به حيرت و تعجب واداشت.
تشکيلات بسيج براساس فرامين امام و مقتداي خويش دريافته بود که اکنون زمان مقابله با دشمني است که به درون مرزهاي جمهوري اسلامي نفوذ کرده و بايد با ايثار و از خود گذشتگي، نابرابري امکانات را به موازنه و افزون بر آن به برتري جبهه خودي بر دشمن تبديل نمايد. اين مجموعه عظيم برآمده از انسانهاي مخلص و ايثارگر، در هر زمان و مکاني که احساس تکليف نموده وارد شده و با انجام وظيفه توانسته است رسالت خود را عملي نمايد.
امروزه شناخت شرايط محيطي جامعه و داشتن بينش صحيح، امري اجتناب ناپذير است تا از اين منظر انتخاب مسير بر مبنايي صحيح صورت پذيرد. نيروهاي مردمي وفادار به نظام، دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي را محدود به مقطع تهديدهاي نظامي نمي دانند، بلکه بر اساس رهيافت فکري آنان، هر زماني که تهديدي متوجه کشور گردد، در مقابل آن مؤلفه، دفاع اهميت و جايگاه مهمي مي يابد. بسيج با هوشمندي و بهره گيري از راهبردهاي بنيانگذار جمهوري اسلامي و رهبري نظام، همواره با حضور در صحنه هاي مختلف، فرصت هر گونه مانوري را از بيگانگان سلب نموده است.
امروزه شناخت و بصيرت نسبت به تحولات پيراموني اهميت بسزايي دارد و مرکز ثقل تصميمها، همراهي و عدم همراهي افکار عمومي است. در سالهاي اخير، حمايتهاي مردمي و بسيجي ملت ايران از سياستهاي دست اندرکاران اجرايي جهت احقاق حقوق هسته اي بر کسي پوشيده نيست. موفقيتهاي به دست آمده در پشت ميزهاي ديپلماسي، همگي مرهون پشتيباني گسترده و حضور در صحنه مردمي بود که با قاطعيت خواستار صيانت مسؤولان از حق خود بودند. دستاوردهاي انرژي هسته اي بدون همسويي بسيج با سياستهاي دولت امکان پذير نبود. اکنون نيز که نشست 1 + 5 با ايران قريب الوقوع است، اين اراده ها، از دست اندرکاران دستگاه ديپلماسي عدم مذاکره بر سر تعليق غني سازي را مطالبه مي کنند و حتي در صورت امکان نمايندگان ايران تعليق قطعنامه 929 را به عنوان پيش شرط مذاکرات، مطرح مي نمايند.
امروزه هر کشوري براي برخورداري از مؤلفه اقتدار، مؤلفه هايي را براي خود تعريف نموده است که ديگر کشورها بر اساس اين فاکتورها، وزن سياسي و نظامي بازيگران را ارزيابي مي کنند. جمهوري اسلامي افزون بر مؤلفه هاي طبيعي؛ ژئوپلتيک، رهبري و نظامي از نيروي گسترده و هدفمند بسيجي به نحوي برخوردار است که تاکنون توانسته است با وجود تهديدهاي گسترده، از مرزهاي ايدئولوژيک و ژئوپلتيک خود صيانت نمايد.
اکنون مؤلفه دشمن شناسي اعضاي اين مجموعه عظيم سبب گرديده ترفندهاي بيگانگان راه به جايي نبرد، زيرا اين انسانهاي با اخلاص و بصير و با درايت، در عرصه هاي حمايت از نظام حضور مثال زدني داشته و تلاش کردند تا در عبور نظام اسلامي از گردنه هاي صعب العبور، همواره نام بسيج به عنوان يک مجموعه ارزشمند بدرخشد و از اين رهگذر جمهوري اسلامي به عنوان يک بازيگر منحصر به فرد در بين دولتهاي جهان شناخته شود.
اکنون با طنين روحيه بسيجي در کشور، بازيگري مانند ايران توانسته است در راستاي استيفاي حقوق ملي خود در مقابل زور گويي هاي دولتهاي قدرت محور کوتاه نيايد و تا تحقق کامل آن نيز از پاي ننشيند. پر واضح است، اگر تدوين راهبردهاي کلان ملي متأثر از انگاره هاي بسيج باشد، مي تواند افق مناسبات را از نتيجه اي مطلوب برخوردار نمايد.
بر کسي پوشيده نيست، اگر جمهوري اسلامي خواستار استمرار موفقيتها در صحنه هاي گوناگون داخلي، منطقه اي و بين المللي است، ناگزير از تمسک به اين فرهنگ مي باشد و به همين دليل بيشترين مؤلفه هاي دشمني جبهه استکبار با ايران، با شخصيت بسيجي است.
پر واضح است، سلاح آگاهي و اقدام بهنگام بسيجيان در صحنه هاي متعدد حمايت از نظام، سبب گرديده تا راهبردهاي تهاجم نرم دشمن نيز مانند عرصه سخت به نتيجه نرسد که اين مهم مديون بصيرت نيروهاي مردمي بسيج است که مقام معظم رهبري راهبرد مقابله با صحنه جديد را اين گونه تبيين نمودند: «هر جاي کشور که هستيد، اين بصيرت را روز به روز زياد کنيد.
نگذاريد بعضي از نيازهاي مادي و مسائل کوچک، جلو بصيرتها را بگيرد. بصيرتتان را حفظ کنيد و دشمنتان را بشناسيد. دشمن، ترفندهاي گوناگون دارد؛ و آن ملتي موفق مي شود که فريب نخورد... بصير باشيد در شناسايي دشمن. بصير باشيد در شناسايي ترفندهاي دشمن.» اين سخنان برگرفته از اين فرمايش علي(ع) است که در فرازي از سخنانشان فرمودند: «هر کس به زمان سياسي و اجتماعي خود آگاه باشد، تند بادهاي حوادث به او يورش نمي آورد: العالم بزمانه لاتهجم
وطن امروز:سرعت در تأمين همه نيازهاي مسکن مهر«سرعت در تأمين همه نيازهاي مسکن مهر»عنوان سرمقاله ي روزنامهي وطن امروز به قلم جمشيد نورصالحي است كه در آن مي خوانيد؛نمايندگان ويژه رئيسجمهور اخيرا در کارگروه مسکن در راستاي تکميل، توسعه و اجراي طرحهاي مسکن مهر و با هدف تسريع و رفع موانع توسعه مسکن مهر، 3مصوبه جديد تصويب کردند. اين نمايندگان به استناد اصل 127 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، براي رفع موانع توسعه مسکن مهر، اين مصوبات جديد را تصويب کردند.
يکي از اين مصوبات، وزارت مسکن و شهرسازي (سازمان ملي زمين و مسکن و شرکت عمران شهرهاي جديد) را مجاز دانسته به منظور تسريع و مساعدت در احداث تاسيسات روبنايي پروژههاي مسکن مهر از طريق فروش يا تهاتر اراضي ملکي خود نسبت به تامين بخشي از هزينههاي تاسيسات مورد نياز طرحهاي ياد شده اقدام کند. البته بايد يادآور شد که اينگونه اقدامات قبلا هم از سوي شرکت عمران و بهسازي شهرهاي جديد انجام ميشد و
تاکنون نيز بالغ بر 100 ميليارد تومان تسهيلات روبنايي از اين طريق هزينه شده است. با اين وجود، دستگاههاي متولي بخشهاي آموزش و پرورش، رفاهي و خدماتي اقداماتي در راستاي تامين نيازهاي شهرهاي جديد صورت دادهاند اما اين مصوبه موجب ميشود که اقدامات صورتگرفته قويتر و پررنگتر از قبل شکل اجرايي به خود گيرد که نمونه آن هم تفاهمنامه ساخت 50 مدرسه در حد اسکلت و سقف و سپس تحويل آن به بخش نوسازي مدارس بوده است و اميدواريم تا مهر سال آينده آنها را تحويل دهيم.
شهرهاي جديد (طرح مسکن مهر) همواره با مشکلات (نيازهاي) فراواني در بخشهاي زيربنايي نظير آب، برق، گاز و فاضلاب و روبنايي نظير مسجد و مدرسه و خدمات رفاهي نظير نانوايي، بازار ميوه، آتشنشاني و تاکسي تلفني روبهرو بود که اين موضوع، مسکن مهر را با چالشهاي جدي مواجه کرده بود.
با اين حال برنامههاي جدي براي تامين اين نيازها از سوي مسؤولان طرح شده است. 440 هزار واحد مسکوني تا اواخر امسال آماده استفاده ميشود و 500هزار واحد ديگر نيز در کمتر از يک سال ديگر پذيراي ساکنان خود خواهد بود.
اين در حالي است که رفاه و رضايت ساکنان اين واحدها مستلزم تامين نيازهاي گرمايشي و سرمايشي در فصول سرد و گرم سال، تامين خوراک و خدمات اوليه است. مسؤولان و متوليان بخش مسکن و بويژه مجريان طرح مسکن مهر با علم به اين موضوع برنامههاي خود را اعلام کردهاند.
«محلهسازي» از طرحهاي مصوب اخير است که بر اساس آن کار ساخت واحدهاي مسکوني و نيازهاي زيربنايي و روبنايي همزمان و به موازات هم پيش برده ميشوند. حملونقل نيز از جمله چالشهايي بود که مسکن مهر با آن مواجه بود اما هماکنون در بحث متروي شهرهاي جديد وارد شدهايم و 4 شهر پرند، هشتگرد، فولادشهر و بهارستان با اعتبار 50 ميليارد تومان براي شروع کار به خطوط مترو مجهز ميشوند.
شهر جديد پرديس نيز که يکي از 4 شهر جديد در تهران به شمار ميرود از طريق ساخت بزرگراه به نياز حمل و نقل آن پاسخ داده ميشود. در شهر جديد پرند در فازهاي 3، 4، 5 و 6 تاکنون نيازهاي آب و برق و گاز تامين نشده و به وزارت نيرو اعلام کردهايم تا در اين زمينه اقدام کند. همچنين بر اساس مصوبه ديگر کارگروه مسکن، بنياد مسکن انقلاب اسلامي مجاز است نسبت به صدور سند مالکيت واحدهاي مسکوني ساخته شده در محدوده مسکوني طرحهاي مسکن مهر در شهرهاي زير (25) هزار نفر جمعيت که فاقد سند مالکيت رسمي هستند، در حد واحدهاي ساخته شده اقدام کند. همچنين، وزارت نفت نيز موظف شد فقط با اخذ حق انشعاب گاز نسبت به گازرساني در پروژههاي مسکن مهر اقدام کند.
قبلا بر اساس مصوبهاي که وزارت نيرو طبق آن تامين آب و برق را با پرداخت هزينههاي آن توسط دولت، منابع داخلي وزارتخانه و استانداريهاي هر استان را بر عهده گرفته بود که وزارت نفت نيز با اين تصور که کل هزينهها را همانند وزارت نفت 3 بخش مذکور تامين کنند از مشترکان حق انشعاب نميگرفت که دولت مقرر کرد وزارت نفت بر خلاف نيرو، حق انشعاب گاز را از متقاضيان بگيرد.
جهان صنعت:22 قلم کالاي اساسي و تغيير قيمتها«22 قلم کالاي اساسي و تغيير قيمتها»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم مهرداد ميهندوست است كه در آن ميخوانيد؛نگراني از نحوه اجراي هدفمند کردن يارانهها اين روزها دغدغه مشترک مردم و کارشناسان است اما مسوولان دولتي در تلاش هستند تا ثابت کنند اين نگرانيها بيدليل است و مردم بايد با آرامش کامل به زندگي روزمره خود ادامه دهند.
در راستاي همين تلاش بود که کمتر از يک ماه قبل محمد قبله، عضو کارگروه تنظيم بازار گفته بود وزارت بازرگاني تدابيري انديشيده است تا بازار را در زمان اجراي قانون هدفمند کردن يارانهها در مراقبت ويژه قرار دهد و اجازه ندهد که قيمت 22 قلم کالاي اساسي افزايش يابد.
در پي اين گفته، وزارت بازرگاني نيز همين موضوع را تاييد و حتي جزيياتي از ذخيرهسازي اين 22 قلم کالاي اساسي را منتشر کرد تا گامي در جهت رفع نگرانيهاي بحق مردم بردارد.اما هنوز يک ماه نشده اين معاون وزير بازرگاني حرفش را عوض کرد و گفت: قيمت 22 قلم گروه کالاي تثبيت شده هم پس از هدفمندي يارانهها تغيير ميکند.وي البته سخنش را اين گونه ادامه داد: نميتوانيم هم پرداخت مستقيم يارانه را داشته باشيم و هم قيمتها را ثابت نگه داريم چون در اين صورت هدفمندي يارانهها معنا ندارد و عملا به مردم يارانه ميدهيم.
وقتي يک معاون وزير در مورد موضوعي به اهميت 22 قلم کالاي اساسي که سهم بالايي در سبد خانوار دارند اينگونه تغيير موضع ميدهد بايد به مردم حق داد که ابراز نگراني کنند.
ايکاش ايشان پيش از اين اظهارات سري به آرشيو مصاحبههاي خود ميزدند.
دنياي اقتصاد:استقلال بانك مركزي؛ چرا و چگونه؟«او بود كه ديد»،«او بود كه ديد»،«لبخند كرملين به استراتژي نفوذ ناتو!»،«بگيرو ببند فرعون»،«عناصر اقتدار و عزت ملي»،«حاشيههاي يك گزارش»،«22 قلم کالاي اساسي و تغيير قيمتها»،«استقلال بانك مركزي؛ چرا و چگونه؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر احمد يزدانپناه است كه در آن ميخوانيد؛بحث و جدلهاي مجلسيان با مقامات پولي و دولتيان بر سر استقلال بانك مركزي را بايد طبيعي پنداشت؛ چراكه مفهوم درست اين حلقه مفقوده اقتصاد ايران در بين سياسيون كشور ما شكل نگرفته و به همين دليل تفاهم بر سر آن بسيار مشكل شده است.
مساله خيلي قديمي است، براي مثال در سال 1824 ديويد ريكاردو (از مكتب كلاسيك) به استقلال ناشر اسكناس از فشارهاي سياسي دولت و آزادي بانك ناشر توجه خاصي داشته است. او ميگويد، اگر دولت پول لازم دارد، از راههاي قانوني كسب آن مثل مالياتها اقدام كند. حتي دولت از بانكهاي ديگر كه قدرت چاپ پول ندارند ميتواند قرض كند، ولي نبايد بر بانكي كه قدرت خلق پول دارد، سلطه داشته باشد.
اينكه بانكهاي مركزي توسط دولتها پديد ميآيند و مشروعيت خود را از مشروعيت آنها ميگيرند درست است، ولي بحث امروز دنيا براي استقلال بانك مركزي بر محور درجه بهينه جدايي اين دو نهاد از يكديگر است. اينكه ميگويم ابعاد استقلال بانك مركزي براي سياستمداران از شفافيت لازم برخوردار نيست، آن است كه پرسشهاي زيادي در اين راستا مطرح است.
براي يك كشور در حال توسعه اهميت آن چيست؟ آيا استقلال بانك مركزي به هدف اصلي كاهش تورم كمك ميكند؟ رابطه استقلال بانك مركزي با دو محور اصلي توانمندي اين بانك يعني «شفافيت» و «پاسخگويي» چگونه است؟ «تورم ترسي» و «تورم گريزي» مقامات پولي كه از مقامات دولتي بيشتر است آيا ميتواند جايگزين استقلال نيمبند بانك مركزي در كشورهاي در حال توسعه باشد؟
فلسفه شكلگيري بحث استقلال بانك مركزي ريشه در دو تهديد دارد:
1- سياستمداران مجلس و دولت كه راي مردم را نياز دارند، در پي آنند كه به حركت رونق اقتصادي كشور، بهخصوص در زمانه رقابت با رشدهاي اقتصادي بالاي كشورهاي ديگر، بيش از ظرفيت اقتصاد ملي شتاب دهند.
2- دولتها هميشه در معرض اين اغوا و وسوسه هستند كه كسري بودجه خود را از طريق استقراض از بانك مركزي و نشر پول تامين كنند.
آشكار است كه هر دو منبع تهديد فوق، فشارهاي تورمي بر جامعه وارد ميسازد و بانك مركزي را از مسير دستيابي به اهداف ابلاغي منحرف ميسازد. مدافعان استقلال بانك مركزي ميگويند؛ سياستمداران به افق كوتاه مدت توجه دارند و «انتخابات» براي آنها مهم است. مدافعان براي اثبات ادعاي خود «ادوار تجاري سياسي» يا رونقهاي كاذب قبل از دوره انتخابات و دستكاري نرخ بهره را دليل ميآورند.
استقلال بانك مركزي از اين زاويه كه بتواند سياستمداران را از اين اغوا بر حذر دارد نعمت است و مساله «توليد» و «تورم» و بده بستان اين دو يعني مصالحه بين «تورم» و «بيكاري» را در كوتاهمدت و بلندمدت قابل برنامهريزي ميكند.
تعارض ديگر دولت و بانك مركزي بر سر چگونگي تامين كسري بودجه دولت است كه عدم استقلال بانك، مساله را به هزينه تثبيت قيمتها حل و فصل ميكند.
حال به مساله «سلطه مالي» در يك كشور نفتي توجه كنيد كه سلطه پول نفت، بانك مركزي را كه بانك دولت است به يك صندوق مشكلگشاي دولتي ميتواند تبديل كند. استقلال بانك مركزي در مفهوم درست خود ميگويد، امروزه سلامت پول ملي جز بهوسيله سلامت نظام مالي بهدست نميآيد. بر همين اساس، بانك مركزي بايد بتواند به سياستهايي كه دستيابي به اهداف سياست پولي را تهديد ميكنند «نه» بگويد.
اينجا است كه حوزه استقلال و آزادي بانك شكل ميگيرد، «اهداف» بانك را مجلس و دولت تبيين ميكنند، ولي «ابزار»ها و «سياست»ها را بايد بانك مركزي خود تعيين كند و اين مفهوم كليدي مبحث استقلال بانك مركزي است.