فارس: مهدي كوچك زاده كه اخيرا وبلاگي را راه اندازي كرده درباره نسبت دادن برخي مطالب از سوي سيدحسين موسوي تبريزي دبير مجمع محققين و مدرسين حوزه قم تاكيد كرد: تبريزي در اين مقاله دروغ هاي مكرري به امام نسبت داده است.
وي در اولين پست خود مطلبي را در دو بخش تحت عنوان "نسبت دروغ به امام " به رشته تحرير درآورده كه به شرح ذيل است:
سايت آفتاب مطلبي از سيدحسين موسوي تبريزي نقل كرده كه در آن دروغ هاي مكرري به امام نسبت داده شده است. در اينجا به توضيح يكي از اين موارد پرداخته و در نوشتارهاي بعدي انشاالله به تدريج مابقي موارد را تشريح خواهم نمود. موسوي تبريزي در فرازي از سخنانش مدعي شده است: امام خميني(ره) چند ماه قبل از پيروزي انقلاب، فرمودند كه شعارهاي مردم از "استقلال،آزادي،حكومت اسلامي " به "استقلال،آزادي،جمهوري اسلامي " تغيير كند و اين عنوان را اولين بار خود امام(ره) در بيانيهاش مطرح كرد و بعد از آن هم مردم عنوان جمهوري اسلامي را مطرح كردند.
جستجويي ساده در صحيفه امام نشان ميدهد امام 534 بار از لفظ حكومت اسلامي استفاده كرده است كه 256 مرتبه آن تا قبل از پيروزي انقلاب در 22 بهمن بوده است و پس از انقلاب از نظام مقدس حاكم در ايران 278 مرتبه با همين عنوان "حكومت اسلامي " ياد كرده كه 10 مرتبه آن در وصيتنامه بوده است. در آخرين مورد استفاده از لفظ "حكومت اسلامي " قبل از پيروزي انقلاب كه در تاريخ 16 بهمن 1357 در مدرسه علوي بوده است امام فرمودهاند:
آقاى مهندس بازرگان را مأمور كرديم كه دولت تشكيل بدهد، دولت موقت؛ براى اينكه آراى ملت را با رفراندم راجع به رژيم استفسار كند؛ ولو اينكه من احتياج به اين نمىديدم براى اينكه آراى ملت اين همه گفته شده است و فرياد كردهاند؛ اينقدر فرياد اينكه ما "حكومت اسلامى " مىخواهيم و ما رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم. ديگر احتياج نيست لكن براى اينكه بهانهها تمام بشود و ثابت بشود به اينكه مطلب اينطور است؛ ملت ايران مُسلم است، ملت ايران يك رژيمى كه برخلاف اسلام است نمىخواهد، ملت اسلام حكم اسلام را مىخواهد، "حكومت اسلامى " را مىخواهد، حكومت عدل را مىخواهد.
ملاحظه مي شود كه امام برخلاف آقاي موسوي تبريزي ،كه علاوه بر آيت الله عنوان دبيري مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه را هم يدك مي كشند، به معنا و كاربرد دقيق كلمه حكومت توجه دارند و تعارضي در اين نمي بينند كه نظام حاكم بر كشور ايران كه از نظر فرم جمهوري و از نظر محتوا اسلامي است و نام آن جمهوري اسلامي است را " حكومت اسلامي " بنامند. از اينرو 278 بار پس از برگزاري رفراندوم از اين لفظ استفاده نموده اند.
سايت آفتاب به نقل از تبريزي مي نويسد: وي با انتقاد از كساني كه برگزاري رفراندوم از طرف امام خميني(ره) را راهي براي جلوگيري از بهانههاي دشمنان ميدانند،گفت : امام(ره) هيچ گاه براي جلوگيري از بهانهها و اين كه ديگران چه ميگويند اقدامي انجام نميداد؛ اين حرفي است كه تاحدودي آنهايي كه مخالف نظام جمهوري اسلامي هستند شايعه ميكنند؛ امام(ره) واقعا جمهوريت را ميخواست و واقعا ميخواست كه مردم حاكم واقعي جامعه باشند.
براي روشن شدن ميزان دقت آقاي تبريزي در نقل مطالب از امام يكبار ديگر توجه تان را به اين فراز از پاراگرراف چهارم اين متن جلب ميكنم كه در آن امام فرموده است: . . . ديگر احتياج نيست لكن براى اينكه بهانهها تمام بشود و ثابت بشود به اينكه مطلب اينطور است؛ . . .
***قسمت دوم
همانطور كه در مطلب قبلي گفتم سيد حسين موسوي تبريزي طي مطالبي كه سايت آفتاب اقدام به درج آن نموده است سخناني را به امام نسبت داده كه دروغ است. در اين نوشته به يكي ديگر از آن مطالب مي پردازم . اتفاقا همين مطلب تحريف شده كه دوم خردادي ها اينروزها زياد آنرا تكرار مي كنند، در برنامه راديو گفتگو كه آقاي مهندس باهنر و اينجانب نيز در آن شركت داشتيم مورد استناد آقاي تابش (خواهرزاده خاتمي) و نماينده دوم خردادي مجلس نيز قرار گرفت و من در آن برنامه پاسخي دادم كه ذيلا ابتدا سخن موسوي تبريزي و سپس تابش و در آخر پاسخ خود را درج مي نمايم و اميدوارم كه در كشف حقيقت و اداي حقي كه امام "ره " به گردنمان دارد موثر وا قع شود.
موسوي تبريزي : امام خميني(ره) در 12بهمن 57 در بهشت زهرا فرمودند كه "40يا 50 سال پيش اگر هم اجداد ما به يك چيزي رأي دادند ، الان بايد نسلي كه عوض شده و جديد است رأي دهند ".
تابش : حضرت امام در اوايل انقلاب فرمودند كه پدران ما چه حقي داشتند كه براي ما تعيين تكليف كنند امروز نسل جديد مقتضيات زندگي جديدي دارد.
كوچك زاده:من يك نكته اي را بين گفتگوي دو همكار ارجمندم آقاي مهندس باهنر و آقاي تابش شنيدم كه فكر مي كنم اگر به آن اشاره نكنم يك كوتاهي است ،در حقي كه امام(ره) به گردن ما دارند.
در فرمايشات آقاي تابش اين طور گفته شد،و اين براي چندمين بار است كه متأسفانه مردم از رسانه ها اين موضوع را مي شنوند و كسي پاسخ مناسبي به آنها نمي دهد. مبني بر اينكه امام معتقد بودند كه اگر اجداد ما ، يا مردم در 40،50 سال پيش به يك چيزي رأي دادند حق دارند حالا آن چيز را نخواهند. اين در نظر من نوعي جفاي به حضرت امام است كه فرماياشات ايشان را بدون استناد دقيق نقل مي كنند و موجب جفاي به ايشان مي شود.
من اجازه مي خواهم در همين ابتداي صحبتم اين فرمايش حضرت امام را كه اين روز ها خيلي مورد استناد اين آقايان قرار مي گيرد از روي صحيفه نور براي شما وشوندگان عزيز قرائت كنم و تأكيد كنم كه منظور امام از اين جمله چه بوده است. منظور امام ابطال منطق رژيم سلطنتي بوده. لذا مي فرمايند كه :
امام خميني "ره "
" " " اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي و خلاف حقوق بشر است، چرا؟ براي اينكه ما فرض كنيم يك ملتي تمامشان رأي دادند به اينكه يك نفري سلطان باشد. اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خود هستند،رأي آنها براي آنها قابل عمل است. ليكن اگر يك ملتي رأي داده است ولو تمامشان به اينكه اعقاب اين سلطان هم ،سلطان باشد، اين به چه حقي است؟ ملت 50 سال پيش سرنوشت ملت بعد را معين مي كنند؟ سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه نبوديم. اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندومي تحقق پيدا كرد و فرض كنيم همه ملت هم رأي مثبت دادند ،رأي مثبت دادند بر آقا محمدخان قجر. و آن سلاطيني كه بعدها مي آيند در زماني كه ما بوديم، و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يك از ما زمان آقا محمدخان رادرك نكرده. آن اجداد ما كه براي سلطنت قاجاريه رأي دادند به چه حقي رأي دادند كه زمان ما احمدشاه، سلطان باشد.
سرنوشت هر ملت دست خودش است ملت در100، 150 سال پيش يك سرنوشتي داشته و اختياري داشته ولي او، اختيار ما را نداشته كه سلطاني براي ما مسلط كند. ما فرض مي كنيم كه اين سلطنت پهلوي اول كه تأسيس شد ، به اختيار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختيار مردم تأسيس كردند، اين اسباب اين مي شود بر فرض اينكه اسباب باطل صحيح باشد فقط رضا خان سلطان باشد آن هم بر آن اشخاصي كه در آن زمان سلطان بودند. اما محمدرضا سلطان باشد بر اين جمعيتي كه الان بيشتر آنها ، بلكه بعض قليلي از آنها ادراك آن وقت را نكرده اند چه حقي داشتند، ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابراين سلطنت محمد رضا اولاً چون سلطنت پدرش خلاف قانون بوده، با زور و سرنيزه تأسيس شد، مجلس غير قانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غيرقانوني است. و اگر فرض كنيم كه سلطنت رضا شاه قانوني بوده ، آنها چه حقي داشتند كه براي ما سلطان تعيين مي كنند. سرنوشت هر فردي با خودش است. مگر پدرهاي ما ولي ما هستند. مگر آن اشخاصي كه در 100سال پيش از اين،80 سال پيش از اين بودند مي توانند سرنوشت ملتي را كه بعدها وجود پيدا مي كنند، تعيين كنند. اين هم يك دليل ديگر بر اينكه سلطنت محمدرضا بر ما قانوني نيست. "
اين به وضوح معلوم است كه آنچه امام فرمودند نسل بعدي نمي تواند براي نسل قبلي تعيين تكليف كند، تعيين سلطان و رژيم سلطنتي است. هيچ كس نمي تواند بگويد بعد از من، فرزندم بر شما حاكم است، مردم بايد بخواهند، ولي اينكه ماهرروز رأي بگيريم، از مردم كه آيا شما به اسلام و به ملتي كه 1400 سال است رويه او اسلامي است و بر اين رويه جان داده، خون داده و رفراندوم كنيم كه آقا شما اسلام و تبعات ناشي از پذيرش اسلام كه حكومت اسلامي باشد را مي خواهيد، امام هيچ وقت اين را نفرموده. حالا اگر دوستان فرمايشي غيرازاين دارند آن مطلب ديگري است.
در پايان اين مطلب بد نيست نظر خوانندگان اين مطلب را به دو نكته مهم از قانون اساسي جلب كنم . در صدر اصل دوازدهم قانون اساسي كه با حضور امام به راي گذاشته شد آمده است:
" دين رسمي ايران ، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غير قابل تغيير است . . . . "
و هم چنين در قسمت آخر اصل يكصد و هفتاد و هفتم آمده است:
" محتواي اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي كليه قوانين و مقررات بر اساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حكومت و ولايت امر و امامت امت و نيز اداره امور كشور با اتكا به آراي عمومي و دين و مذهب رسمي ايران تغيير ناپذير است. "