عصر ایران - در طرح صلح کاخ سفید برای غزه، نامی به چشم می خورد که سال هاست کمتر در رسانه ها یادی از او شده است: توبی بلر ؛ قرار است بلر و دونالد ترامپ، مشترکاً ریاست کمیسیون صلح غزه را بر عهده بگیرند و به نوعی حاکمان غزه در دوران انتقالی باشند. در این نوشتار به بررسی چرایی حضور بلر در این طرح می پردازیم.
تونی بلر یکی از چهرههای شناختهشده سیاست معاصر بریتانیاست؛ شخصیتی که نامش با اصلاحات داخلی، روابط ویژه با ایالات متحده و البته تصمیمات جنجالی در عرصه بینالملل گره خورده است. او در سال ۱۹۹۷، در حالی که تنها ۴۳ سال داشت، رهبر حزب کارگر و نخستوزیر بریتانیا شد و تا سال ۲۰۰۷ در این مقام باقی ماند. دوران او با شعار «راه سوم» شناخته میشود؛ رویکردی که میکوشید میان اقتصاد بازار آزاد و سیاستهای عدالت اجتماعی تعادلی برقرار کند.

در داخل بریتانیا، بلر اصلاحات متعددی در حوزه آموزش، سلامت و خدمات عمومی انجام داد. او چهرهای کاریزماتیک بود که توانست حزب کارگر را از یک حزب سنتی چپگرا به حزبی میانهرو و مدرن تبدیل کند. محبوبیتش در سالهای نخست بسیار بالا بود، اما با گذشت زمان، تصمیمهای سیاست خارجی، بهویژه همراهی کامل با آمریکا در جنگ عراق ۲۰۰۳، بهشدت به اعتبار او آسیب زد و میراثش را زیر سؤال برد.
7 سال بعد از جنگ عراق، گروه تحقیقی در بریتانیا تشکیل شد تا به بررسی نقش لندن و بلر در این جنگ بپردازد. این گزارش به گزارش "چلیکات" معروف است. در گزارش جان چیلکات رئیس گروه تحقیق- که در روز چهارشنبه ۶ ژوئیه ۲۰۱۶ منتشر شد - آمدهاست: «آغاز جنگ عراق آخرین انتخاب ممکن نبود اما دولت وقت بریتانیا قبل از آن که راههای مسالمتآمیز و دیپلماتیک برای خلع سلاح عراق به بنبست برسد، تصمیم گرفت وارد جنگ شود.»
در این گزارش آمدهاست: «تونی بلر بر توانایی خود برای اثرگذاری بر تصمیمات دولت آمریکا بیش از حد حساب میکرد. او در نامهای به جورج بوش نوشت: «هرچه شود با تو هستم». گزارش میافزاید: حفظ رابطه بریتانیا و آمریکا به حمایت بی قید و شرط نیازی ندارد.»
بنا به گزارش بیبیسی عدهای خواهان محاکمه تونی بلر به جرم جنایات جنگی هستند. تونی بلر پس از انتشار گزارش گفتهاست که مسئولیت اشتباههای انجام شده را میپذیرد، ولی هنوز معتقد است که تصمیم به کنار زدن صدام حسین گزینه بهتری بودهاست.
بلر بعد از نخست وزیری، فعالیتهای متعددی در عرصه بینالمللی آغاز کرد. او بهعنوان فرستاده ویژه «چهارجانبه خاورمیانه» (متشکل از آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل) منصوب شد و در سالهای بعد کوشید میان اسرائیل و فلسطین نقش میانجی ایفا کند. اگرچه دستاورد ملموسی در مسیر صلح دائمی حاصل نشد، اما همین تجربه باعث شد نام او همواره با پرونده فلسطین و روند صلح خاورمیانه گره بخورد. افزون بر این، بلر با تأسیس «مؤسسه تغییر جهانی تونی بلر» در زمینه حاکمیت، توسعه، و مقابله با افراطگرایی کار کرده و مشاورههایی به دولتها در نقاط مختلف جهان داده است.
اما چرا اکنون و در طرح صلح غزه در سال ۲۰۲۵، ریاست «کمیسیون صلح» در کنار دونالد ترامپ به او سپرده شده است؟ پاسخ را باید در ترکیبی از تجربه، شبکه ارتباطی و تصویر بینالمللی او جستوجو کرد.
نخست این که بلر سابقهای طولانی در تعامل با رهبران اسرائیلی و فلسطینی دارد. او بارها با محمود عباس و دیگر رهبران فلسطینی دیدار کرده و همچنین روابط نزدیکی با رهبران اسرائیل برقرار کرده است. این تجربه باعث میشود که او دستکم با زبان و حساسیتهای طرفین آشنا باشد و بتواند نقشی میانجیگرانه ایفا کند. هر چند که به طور تاریخی، بریتانیا به عنوان موسس واقعی اسرائیل، همواره جانب تل آویو را گرفته و بلر نیز از این اصل مستثنی نیست.
دوم این که بلر چهرهای است که از نگاه بسیاری از کشورهای غربی، «قابل اعتماد» محسوب میشود. او به آمریکا نزدیک است و روابط دیرینهای با واشنگتن دارد، اما در عین حال بهعنوان یک اروپایی، میتواند میانجیگری متوازنتری نسبت به یک سیاستمدار صرفاً آمریکایی ارائه دهد. این ویژگی در ساختار کمیسیون صلح اهمیت دارد، زیرا هم اسرائیل و هم طرفهای فلسطینی نیازمند شخصیتی هستند که بتواند با هر دو سوی اقیانوس اطلس ارتباط برقرار کند.
سوم نکته این است که ترامپ با سپردن این مسئولیت به بلر در واقع میکوشد طرح خود را «چندجانبهتر» و معتبرتر نشان دهد. اگر تنها نام ترامپ در رأس کمیسیون میبود، منتقدان آن را پروژهای کاملاً آمریکایی و حتی شخصی تلقی میکردند. حضور بلر — با سابقه نخستوزیری بریتانیا و فعالیتهای دیپلماتیک — به طرح بُعدی بینالمللی میدهد و احتمال پذیرش آن از سوی اروپا و نهادهای جهانی را افزایش میدهد.
احتمالاً مشاوران ترامپ به او گفته اند که ریاست یکجانبه او می تواند مشروعیت این کمیسیون را کاهش دهد ولی وقتی دو چهره از دو قدرت اصلی یعنی آمریکا و اروپا ( و مشخصا بریتانیا) اداره کمیسیون را بر عهده بگیرند، هم اروپایی ها راحت تر با موضوع کنار می آیند و هم اعراب. در جهان نیز این طرح، هر چند اصالتاً آمریکایی است، ولی وجهه بین المللی به خود خواهد کرفت.
البته این احتمال را نباید از نظر دور داشت که لندن به واشنگتن پیام داده باشد که به عنوان پدر معنوی اسرائیل، باید نقش مستقیم تری در این تحول مهم داشته باشد و بدون حضور نماینده ای از بریتانیا - و نه اروپا - این طرح به جایی نخواهد رسید.
نکته مهمی که نباید مغفول بماند این است که ترامپ به عنوان رئیس جمهور مستقر آمریکا، درگیری های کاری روزمره دارد ولی بلر، وقت بیشتری برای انجام این ماموریت دارد و احتمالاً نقش مستتقیم تری در هدایت غزه در دوران انتقالی خواهد داشت.

البته این انتخاب نیز خالی از حاشیه نیست. بسیاری از فلسطینیان هنوز بلر را بهخاطر نزدیکیاش به اسرائیل و حمایت بیقیدوشرطش از آمریکا در ماجرای عراق به دیده تردید مینگرند و البته حق هم دارند. حتی در بریتانیا، تصویر او همچنان با انتقادهای شدید همراه است. با این حال، در محاسبات سیاسی، گاهی تجربه و شبکه روابط از محبوبیت عمومی مهمتر میشوند خاصه آن که تصمیم گیرنده شخصی مانند ترامپ باشد که وقع چندانی به افکار عمومی جهان نمی گذارد و کار خود را پیش می برد.
بهطور خلاصه، تونی بلر سیاستمداری است که هم میراثی روشن و هم سایههایی تاریک دارد. او توانسته از نخستوزیری بریتانیا تا میانجیگری در خاورمیانه، چهرهای فعال در عرصه بینالملل باقی بماند. در طرح صلح غزه، ریاست کمیسیون صلح به او و ترامپ سپرده شده است تا ترکیبی از قدرت آمریکا و اروپا در یک چارچوب مشترک به کار گرفته شود. اینکه این همکاری به موفقیت منجر شود یا به یکی دیگر از پروندههای نیمهتمام صلح در خاورمیانه بدل گردد، پرسشی است که تنها آینده به آن پاسخ خواهد داد خاصه آن که طرح، هیچ تضمینی برای تشکیل کشور فلسطین نمی دهد و این مهم ترین خواسته فلسطینیان، همچنان در محاق است.
یک روز با قراداد و یک روز با داعش و روز دیگر با جنگ و وحشیگری و روز دیگر دوباره با ژست حقوقی و داوری و رسانه و ساختار اطلاعاتی همه مراحل را سهل میکند و مراقب است اتفاق ناخواسته ای کنترل را از دست آنها بیرون نکند.
به قول معروف کاشت، داشت و برداشت.
حالا که این موضوع باعث ایجاد تبعات دیپلماتیک بزرگی علیه این رژیم و پدیده منحوس شده است و ملت ها و دولت ها در حال موضع گیری علیه اسرائیل هستند، ترامپ طرح تسلیم حماس از طریق دیپلماتیک را رو کرده است.
البته این انتخاب فلسطینی هاست که چه باید بکنند اما اگر سلاح را تحویل بدهند یعنی چیزی از مقاومت فلسطینی علیه اشغالگری اسرائیل باقی نخواهد ماند.
۱- او یکی از مجریان استراتژی «تخریب سازنده» در حمله به افغانستان و عراق در اوایل هزاره جاری بوده و تجربیات سطح بالایی در این حوزه دارد.
۲- او تمام طول فعالیت سیاسی خود را به شکل دهی به نقشه «خاورمیانه بزرگ» سپری کرده و در ارتباط سازمانیافته با رهبران اسراییل بوده است.
۳- او یک صهیونیست مسیحی است که جنگ های پیشدستانه خود در منطقه را باتفاق جرج دبلیو بوش، بعنوان مأموریتی آخرالزمانی انجام داد؛ بلر پس از پایان نخست وزیریش در مصاحبه ای در پاسخ به اینکه چرا به عراق حمله کردید در حالیکه در عراق سلاح اتمی وجود نداشت؟ گفت: «این مأموریتی غیرقابل اغماض بود. دست خدا از آستین ما بیرون آمد …!»
۴- بلر از اعضاء لجنه مرکزی صهیونیزم جهانی است و پیوندهای فردی، اطلاعاتی و تشکیلاتی قوی با رهبران یهود و فراماسونری دارد.
۵- نامزدی بلر برای دولت گذار در غزه، عملا به معنی پیشبرد اهداف الهی یهود و مسیحیت صهیونیست و پیگیری اهداف جنگ های پیشدستانه در افغانستان و عراق، به طرق نرم است.
۶- بلر در پایان نخست وزیریش تغییر مذهب خود را علنی کرد و اهداف و آرمان های کلیسای انجیلی (مسیحیان صهیونیست) را پذیرفت.
۷- بلر همزمان از استراتژیست های غربی برای هموار کردن زمینه شکل گیری اسراییل بزرگ و مهار چین و روسیه و ایران است؛ وی به مناسبت های مختلفی تاکنون در اندیشکده های اروپایی و آمریکایی سخنرانی کرده است.
(ضمنا، خواهر زن بلر در دوران نخست وزیری وی به ایران سفر کرد و در دیدار از قم و در حرم حضرت معصومه(ع) اسلام و تشیع را پذیرفت که باید در آن مداقه نمود.)