عصر ایران - تندروها که گویا این روزها به خاطر بازگشت تحریم های ایران، ذوق زده تر از قبل اند و به همراه کاسبان تحریم، در انتظار تنگ تر شدن حلقه محاصره اقتصادی ایران اند، از هر گونه اظهار نظری درباره احتمال توافق ایران و آمریکا برآشفته می شوند ؛ هر چند که مجموع شرایطی که پیش آورده اند، کار را برای هر گونه توافقی سخت کرده است.
آنها برای این که راه را برای هر گونه دیپلماسی ولو با شانس پایین مسدود کنند، به ادبیات سخیف و موهن پناه برده اند به طوری که هر گونه گفت و گو با آمریکا را به "بوسیدن باسن ترامپ" تشبیه می کنند! گو این که اگر مقامی از ایران با او یا هر کدام از دولتمردانش دیدار و درباره لغو تحریم ها گفت و گو کند، خم شده و باسن او را بوسیده است! (با عرض معذرت از خوانندگان فرهیخته)
مثلا اخیراً نوشته اند: "طیف غربگرا حدی مجنونوار خود را در برابر آمریکا حقیر میبینند که احتمالا حتی حاضر به این هستند که طبق دستورالعمل سال گذشته ترامپ، نشیمنگاه وی را نیز ببوسند."
حالا که سخن از بوسه به میان آمد، بد نیست یکی از وقایع تاریخی صدر اسلام را بازگو کنیم. این ماجرا عینا و بدون کم و کاست از سایت تبیان، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی بازنقل می شود:
« یکی از یاران درجه یک پیامبر اکرم که از پیشرو ترین مسمانان نیز بود عبدالله بن حذاقه است که وقتی به حبشه مهاجرت نمود، اتفاق سخت اما عجیب و در نهایت شیرینی برایش رخ داد.
رومیان او را با عدهاى از مسلمانان اسیر كردند و آنان را واداشتند که مسیحی شده و نصرانیت را بپذیرند. اما او به جدّ امتناع ورزید و کوتاه نیامد. رومیان برای تهدید وی دیگ بزرگى از روغن زیتون را به جوش آورده، یكى از اسیران را کشان کشان آوردند و به او گفتند دین نصرانیت را قبول كن و گرنه در این روغن انداخته مىشوى. او باز امتناع کرد و نپذیرفت. اما رومی ها دست بردار نبودند و برای ارعاب او اسیر بینوا را در دیگ انداختند. صحنهی دلخراشی بود، چیزى نگذشت كه از شدت حرارت، استخوان های او بر روى روغن نمودار شد.
عبدالله را پیش دیگ آوردند و دوباره نصرانیت را بر او عرضه كردند. اما باز هم قبول نکرد. آنها که سماجت عبدالله را دیدند دیگ عصبیت شان مثل همان دیگ روغن به جوش آمد و دستور دادند که او را توی روغن بیندازند.
همین که داشتند او را به سوی دیگ جوشان میکشیدند عبدالله بی اختیار شروع به گریه كرد. جناب فرمانده رومیان با دیدن این وضع به خیال اینکه او کم آورده است گفت: نگاه کنید دارد گریه میکند... او ترسید.... او را برگردانید.
عبدالله با شنیدن این جمله خود را جمع و جور کرد و گفت: شما خیال كردید از این روغن جوشیده ترسیدم ، نه. من برای این میسوزم که حیف تنها یک جان بیشتر ندارم که نثار جانان کنم. اى كاش به اندازهی موهاى تنم جان داشتم و تعداد جانهایم در راه خدا، شما با من این معامله را مىكردید.
رومیان از سخن او در شگفت شده، از سرخ کردنش منصرف گشتند. رئیس نصرانیان گفت: باریکلا به این ارادت! از سوزاندت صرف نظر کردم اما سر مرا ببوس تا آزادت كنم. اما گویا هنوز آنها عبدالله را خوب نشناخته بودند. او این را هم قبول نكرد.
رئیس گویا که کم آورده باشد پیشنهاد كرد: نصرانیت را قبول کن تا دخترم را به عقد تو درآورم و سرزمینم را با تو نصف كنم. اما عبدالله که با این نرخها خریدنی نبود، سرش را بالا انداخت و یک نُچ گنده تحویل رئیس داد. رئیس با عجزی همراه با خشم گفت: سرم را ببوس تا هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را با تو آزاد كنم. عبدالله تا این پیشنهاد را شنید، با بی معطلی پذیرفت و گفت: اینك كه بواسطه یك بوسه من، هشتاد نفر آزاد مىشوند حاضرم و پیش رفت و جان هشتاد مسلمان را به بوسهی آبداری خرید.
ماجرای عبدالله بعد از آن سر زبانها بود و گاهی دوستانش با او شوخى میكردند و مى گفتند: بالاخره سر كافر را ماچ کردیا! و او مى گفت: چه فکر کردین؟ خدا با همین یک ماچ آبدار، هشتاد نفر را آزاد كرد."باز نویسی روایتی از سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 127 حسین عسگری". »
البته قرار نیست کسی عضو مورد اشاره یا علاقه طیف تندرو را ببوسد بلکه قرار است مسیر دیپلماسی همچنان ادامه یابد و کیست نداند که توافقات مهم و جدی بین المللی با نظر ، صلاحدید و تایید شخص رهبری محقق می شود؟!
بنابر این تندروها را با بی ادبی شان تنها می گذاریم و مستنداً به این ماجرای تاریخی از صدر اسلام بر این اصل بدیهی صحه می گذاریم که اگر آن روز بوسه بر سر کافر حربی که دقایقی قبل، یک مسلمان را زنده زنده در روغن داغ کشته بود، موجب نجات 80 مسلمان دیگر شد و این امر در تاریخ مورد تحسین قرار می گیرد، گفت و گو با اخلاف آن رومیان برای نجات نه 80 انسان که 90 میلیون نفر، عین عقلانیت و شرافت و اسلامیت و میهن دوستی است. حتماً هم مذاکره با تسلیم فرق می کند -و لازم باشد برای وطن جنگ هم می کنیم- ولی کسانی را که این دو را را عامدانه خلط می کنند و برای جلوگیری از رفع تحریم های ایران دست به دامان نشیمنگاه ترامپ هم می شوند، نباید زیاد جدی گرفت چرا که لابد عقل شان در محدوده همان حوالی کار می کند.
احسنت
احسنت