تصور کنید فردی را میشناسید که یک روز پر از انرژی، سرخوش و پرحرف است، اما چند هفته بعد، همان فرد بهسختی از رختخواب بلند میشود، بیانگیزه است و حتی امیدی به آینده ندارد. چنین نوسانهای شدید در خلقوخو فقط یک «حالت روحی گذرا» نیستند و میتوانند علامتی از اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder) باشند.
به گزارش یک پزشک، دانستن علائم کلی این بیماری برای همه مفید است، چون اگر بهموقع تشخیص داده شود، درمان میتواند زندگی فرد را بهطور کامل تغییر دهد. اختلال دوقطبی فقط نوسان خلق نیست، بلکه نوعی بیماری جدی روانپزشکی است که با دورههای شیدایی (مانیا – Mania) و افسردگی (Depression) شناخته میشود. آگاهی از این علائم هشداردهنده میتواند ما را به سمت مراجعه به روانپزشک هدایت کند، پیش از آنکه مشکلات شدیدتر شوند.
اختلال دوقطبی به بیماریای گفته میشود که فرد بین دو قطب متضاد، یعنی شیدایی و افسردگی، دچار نوسان میشود. در دوره شیدایی ممکن است فرد پرانرژی، پرحرف، ولخرج یا حتی پرخطر شود. در مقابل، در دوره افسردگی با بیانگیزگی، ناامیدی، کندی حرکت و حتی افکار خودکشی روبهرو میشود. همین تغییرات متناوب دلیل نامگذاری «دوقطبی» است. این نوسانها میتوانند شدید باشند و زندگی اجتماعی، شغلی و خانوادگی را مختل کنند.
اختلال دوقطبی با نوسان شدید بین دو حالت خلقی متضاد شناخته میشود: شیدایی (Mania یا Hypomania) و افسردگی (Depression). هرکدام از این فازها مجموعهای از نشانههای رفتاری، هیجانی و جسمی دارند که اگر بیش از چند روز تا چند هفته ادامه پیدا کنند، احتمال ابتلا به این اختلال مطرح میشود.
🔹 فاز شیدایی (Mania)
در این مرحله فرد وارد وضعیتی از برانگیختگی شدید میشود. علائم رایج شامل:
شدت مانیا گاهی آنقدر زیاد است که فرد دچار روانپریشی (Psychosis) میشود، مثل توهم یا هذیان. در نوع خفیفتر آن یعنی هیپومانیا (Hypomania) علائم مشابه اما سبکترند و بیمار معمولاً هنوز توانایی نسبی برای کار کردن دارد.
🔹 فاز افسردگی (Depression)
در این مرحله فرد درست در نقطه مقابل مانیا قرار میگیرد و وارد دورهای از افسردگی شدید میشود. علائم بارز شامل:
این دورهها گاهی هفتهها یا ماهها طول میکشند و میتوانند شغل، تحصیل و روابط خانوادگی فرد را بهشدت مختل کنند.
اختلال دوقطبی فقط یک نوع ندارد و میتواند شامل فازهای مانیا کامل، هیپومانیا (Hypomania – شیدایی خفیف)، افسردگی شدید یا دورههای مختلط باشد. برخی افراد ممکن است در یک سال چند بار بین این فازها جابهجا شوند، در حالی که در دیگران این تغییرات بهطور پراکندهتری رخ میدهد. شناخت این الگوها برای روانپزشک اهمیت زیادی دارد تا درمان مناسب انتخاب شود.
اگر این بیماری درمان نشود، فرد ممکن است در فاز مانیا تصمیمهای مالی یا شغلی پرخطری بگیرد که عواقب سنگینی دارند. در فاز افسردگی هم خطر خودکشی، ترک شغل و انزوای اجتماعی بسیار بالا میرود. علاوه بر این، روابط خانوادگی بهشدت آسیب میبیند و کیفیت زندگی بهطور کلی افت میکند. درمان دارویی و رواندرمانی میتواند این چرخه را کنترل کند و از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کند.
تشخیص رسمی اختلال دوقطبی بر اساس معیارهای DSM-5 (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) انجام میشود. این معیارها شامل وجود حداقل یک دوره مانیا یا هیپومانیا به همراه دورههای افسردگی مشخص است. البته تشخیص فقط کار روانپزشک است، چون ممکن است علائم با بیماریهای دیگر مثل اختلالات اضطرابی یا شخصیتی اشتباه گرفته شوند. آگاهی عمومی از علائم هشداردهنده مفید است، اما تصمیم نهایی باید توسط متخصص گرفته شود.
یکی از پایههای درمان اختلال دوقطبی استفاده از داروهای پایدارکننده خلق است. لیتیوم (Lithium) از قدیمیترین داروهاست که هنوز مؤثرترین درمان برای کاهش نوسانهای شدید خلقی به شمار میرود. داروهای ضدتشنج مثل والپروات (Valproate) یا لاموتریژین (Lamotrigine) هم برای کنترل فازهای شیدایی یا افسردگی به کار میروند. در برخی موارد از داروهای ضدروانپریشی (Antipsychotics) نسل جدید مثل کوئتیاپین (Quetiapine) استفاده میشود. انتخاب دارو بر اساس نوع فاز و وضعیت بالینی فرد متفاوت است.
بیمارانی که این داروها را مصرف میکنند باید تحت نظر پزشک بمانند، چون بسیاری از آنها نیاز به آزمایش خون دورهای دارند. مثلاً مصرف لیتیوم میتواند سطح کلیه و تیروئید را تحت تأثیر قرار دهد و باید مرتب بررسی شود. همچنین قطع ناگهانی دارو خطر عود علائم را چند برابر میکند. بیمار باید با پزشک درباره تداخل دارویی، الکل یا حتی مصرف مکملها مشورت کند.
اختلال دوقطبی یک بیماری مزمن است و معمولاً نیاز به درمان طولانیمدت دارد. بسیاری از بیماران ممکن است سالها یا حتی مادامالعمر دارو مصرف کنند. اگر درمان بهطور زودهنگام قطع شود، احتمال بازگشت فازهای شیدایی یا افسردگی بسیار بالاست. پیگیری منظم با روانپزشک میتواند دوز مناسب دارو را تنظیم کند و کیفیت زندگی بیمار را حفظ کند.
مطالعات نشان میدهد که حدود ۱ تا ۲ درصد جمعیت جهان دچار اختلال دوقطبی هستند. هرچند این عدد کوچک به نظر میرسد، اما با توجه به شدت علائم، تأثیر آن بر زندگی فرد و خانواده بسیار زیاد است. علاوه بر این، بسیاری از موارد تشخیص داده نمیشوند یا به اشتباه تحت عنوان افسردگی ساده درمان میشوند. همین مسئله اهمیت آگاهی عمومی را بیشتر میکند.
بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و بازیگران مشهور در زندگی خود با اختلال دوقطبی دستوپنجه نرم کردهاند. برای مثال، ونسان ونگوگ (Vincent van Gogh) نقاش مشهور هلندی، و برخی نویسندگان معاصر علائمی منطبق با این بیماری داشتند. در سینما هم فیلمهایی مانند «Silver Linings Playbook» به تصویر نسبتاً واقعگرایانهای از این اختلال پرداختهاند. این حضور در هنر و فرهنگ باعث شده مردم بیشتر درباره ماهیت بیماری بدانند و تابوی آن کمتر شود.
اختلال دوقطبی نوعی بیماری روانپزشکی است که با نوسان شدید بین دورههای شیدایی و افسردگی شناخته میشود. در فاز شیدایی فرد پرانرژی، پرخطر و کمخواب است و در فاز افسردگی دچار غم عمیق و بیانگیزگی میشود. این بیماری به دلیل وجود دو قطب متضاد خلق به نام دوقطبی شناخته میشود. درمان آن معمولاً با داروهای پایدارکننده خلق مانند لیتیوم و داروهای ضدتشنج انجام میشود. بیماران نیاز به پیگیری طولانیمدت دارند و قطع ناگهانی دارو خطر عود را بالا میبرد. آگاهی از علائم هشداردهنده میتواند مراجعه به روانپزشک را تسهیل کند و کیفیت زندگی بیماران را بهبود دهد.
۱- اختلال دوقطبی چیست و چرا این نام را دارد؟
این بیماری با نوسان خلق بین شیدایی و افسردگی مشخص میشود. به دلیل وجود این دو قطب متضاد خلق، نام دوقطبی برای آن انتخاب شده است.
۲- علائم هشداردهنده اختلال دوقطبی کداماند؟
بیخوابی همراه با انرژی بالا، پرحرفی، ولخرجی یا تصمیمهای پرریسک در فاز شیدایی دیده میشود. در فاز افسردگی هم غمگینی، خستگی و بیعلاقگی بارز است.
۳- درمان اختلال دوقطبی چگونه انجام میشود؟
درمان با داروهای پایدارکننده خلق مانند لیتیوم یا داروهای ضدتشنج انجام میشود. ترکیب دارودرمانی و رواندرمانی بهترین نتیجه را میدهد.
۴- آیا بیماران دوقطبی باید همیشه دارو مصرف کنند؟
در اغلب موارد نیاز به درمان طولانیمدت یا مادامالعمر وجود دارد. قطع دارو بدون نظر پزشک خطر بازگشت علائم را افزایش میدهد.
۵- شیوع اختلال دوقطبی در جامعه چقدر است؟
حدود ۱ تا ۲ درصد جمعیت جهان مبتلا هستند. با این حال، بسیاری از موارد تشخیص داده نمیشوند یا به اشتباه افسردگی ساده تلقی میشوند.