عصر ایران؛ بانو بیدرانی - ابوریحان محمد بن احمد بیرونی در سال ۳۶۲ هجری قمری در روستایی نزدیک شهر کاث، پایتخت خوارزم، چشم به جهان گشود. خانوادهاش از طبقه متوسط جامعه بودند و دسترسی چندانی به منابع درباری و اشرافی نداشتند، اما از همان کودکی هوش و استعداد او چنان آشکار بود که توجه اطرافیان را جلب کرد. بیرونی در کودکی به ریاضی و نجوم علاقهمند شد؛ علاقهای که با مشاهده آسمان صاف و پرستارۀ خوارزم، هر شب در او شعلهورتر میشد.
نخستین استادانش از دانشمندان محلی خوارزم بودند. او در همان نوجوانی، مهارت در اندازهگیری ارتفاع خورشید و محاسبۀ زمان با استفاده از سایه را فرا گرفت. گفتهاند که در بیست سالگی توانست طول و عرض جغرافیایی کاث را با دقتی بیسابقه محاسبه کند؛ کاری که نشان میداد با وجود جوانی، در روش علمی و ریاضی سرآمد است.
زندگی بیرونی با آرامش در خوارزم ادامه نیافت. شرایط سیاسی منطقه، او را ناگزیر به مهاجرت کرد. پس از درگیریهای داخلی و سقوط خاندان آل مأمون، بیرونی به گرگان رفت و مدتی در دربار شمسالمعالی قابوس زیست. در این دوره، یکی از نخستین کتابهای مهمش، «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» را نوشت؛ اثری ارزشمند درباره تقویمها، جشنها و باورهای ملتهای گوناگون.
سرنوشت اما او را به دربار محمود غزنوی کشاند. محمود که خوارزم را فتح کرده بود، بیرونی را همراه با گروهی از دانشمندان به غزنین برد. بیرونی در ظاهر عضوی از دستگاه حکومتی شد، اما در حقیقت بیشتر وقتش را صرف پژوهش و نگارش میکرد. محمود چندین بار او را به همراه سپاه خود به هند برد. همین سفرها فرصت بینظیری برای بیرونی فراهم آورد تا فرهنگ و تمدن هندی را از نزدیک بشناسد.
اقامت در هند یکی از مهمترین دورههای زندگی علمی بیرونی بود. برخلاف بسیاری از مورخان و مسافران عرب و ایرانی که به هند میرفتند، بیرونی تلاش کرد با زبان و فرهنگ مردم آن سرزمین آشنا شود. او زبان سانسکریت آموخت و متون اصلی فلسفی و علمی هندیان را خواند.

ثمره این پژوهشها، کتاب معروف «تحقیق ما للهند» بود؛ اثری که نه با نگاه برتریجویانه، بلکه با دقت و احترام، باورها و علوم هندی را معرفی میکرد. او در این کتاب درباره ریاضیات، نجوم، آیینهای دینی، فلسفه، جغرافیا و حتی آداب روزمره مردم هند نوشت. این نگاه علمی و بیطرفانه، او را از بسیاری از مورخان همعصرش متمایز کرد.
ابوریحان بیش از ۱۴۰ کتاب نوشت که متأسفانه بخشی از آنها از میان رفته است. مهمترین آثار او عبارتاند از:
التفهیم لأوائل صناعة التنجیم: کتابی آموزشی به زبان فارسی و عربی که نجوم و ریاضیات را برای مبتدیان توضیح میدهد.
آثار الباقیه عن القرون الخالیه: بررسی تقویمها، جشنها و باورهای ملتها با دقتی تاریخی و مقایسهای.
القانون المسعودی: دایرةالمعارفی در نجوم که شامل دادههای رصدی و محاسبات دقیق سیارات است.
تحقیق ما للهند: گزارش جامع از فرهنگ، دین و علوم هند.
رسالههایی دربارۀ داروشناسی، کانیشناسی، جغرافیا و فیزیک.
او در اندازهگیری شعاع زمین روشی دقیق به کار برد: اندازهگیری زاویه ارتفاع کوه و محاسبه افق از فراز آن. نتیجهاش اختلاف اندکی با اندازهگیریهای مدرن دارد؛ امری که نشان از نبوغ ریاضی و دقت تجربی او دارد.
ابوریحان با روش علمیای کار میکرد که به علوم جدید شباهت داشت روش او مبتنی بر این اصول بود: تأکید بر مشاهده مستقیم به جای اعتماد صرف به منابع مکتوب، استفاده از محاسبه ریاضی برای آزمودن فرضیات، بیطرفی فرهنگی در مطالعه دیگر ملتها.
همین روش او را از بسیاری دانشمندان همعصر متمایز میکرد. مثلاً وقتی از ادیان هند سخن میگفت، به جای تمسخر یا قضاوت، باورهای آنها را همانگونه که هستند ثبت میکرد.
دربارۀ رابطۀ ابوریحان با سایر دانشمندان، یکی از مشهورترین روایتها، ارتباط علمی و گاه مناظرات او با ابن سینا است. این دو، هرچند در یک عصر میزیستند و به علوم مشابهی علاقهمند بودند، اما گاهی دیدگاههای متفاوتی داشتند. بیرونی در فلسفه رویکردی انتقادیتر داشت و بیش از آنکه شیفتۀ فلسفۀ یونان باشد، به تجربه و مشاهده تکیه میکرد. همین اختلاف نظر، گفتوگوها و نامهنگاریهای جالبی میان آنها پدید آورد که در تاریخ علم اسلامی ثبت شده است. بیرونی بیش از همه به روش تجربی و ریاضی تکیه میکرد، در حالی که ابن سینا به سنت فلسفی یونان و بویژه ارسطو گرایش داشت.
مکاتبات و مناظرههای میان آن دو نشان میدهد که بیرونی از ابن سینا درباره مفاهیمی چون زمان، مکان، خلأ، حرکت و جهانشناسی پرسشهای جدی مطرح میکرد. ابوریحان گاه با لحن تند، پرسشهای خود را به گونهای بیان میکرد که گویی به دنبال نقد و حتی رد دیدگاههای فلسفی ابوعلی است. ابن سینا در پاسخ، با استدلالهای فلسفی و منطقی از مواضع خود دفاع میکرد.
این جدال علمی نه نشانه دشمنی، بلکه بیانگر سطح بالای آزاداندیشی در فضای علمی آن دوران است. بیرونی و ابن سینا هر دو میدانستند که حقیقت تنها از دل گفتوگو و پرسشگری پدیدار میشود. همین مناظرات، میراثی گرانبها برای تاریخ علم باقی گذاشته است و نشان میدهد که تضارب آرا و نقد متقابل، عامل رشد اندیشهها بوده است.
نگارۀ ابوریحان بیرونی از تمبر شرکت پُست اتحاد جماهیر شوروی
به مناسبت هزارۀ ابوریحان بیرونی
ابوریحان فردی مستقلفکر بود. با وجود وابستگی به دربار غزنویان، هیچگاه در خدمتگزاری به سیاست غرق نشد و زندگیاش بیشتر وقف پژوهش و نگارش گشت. او مردی گوشهگیر و فروتن توصیف شده که ساعاتی طولانی را در کتابخانه یا رصدخانه میگذراند.
از نظر دینی نیز، گرچه مسلمان بود، اما رویکردی باز و آزاداندیش داشت. در نوشتههایش به ندرت داوری ارزشی میکند و همین باعث شده تا امروزه آثارش همچون اسنادی معتبر برای شناخت تاریخ و فرهنگ ملتها باقی بماند.
ابوریحان بیرونی نه تنها در تمدن اسلامی، بلکه در تاریخ علم جهانی جایگاهی یگانه دارد. آثار او در قرون وسطی به زبان لاتین ترجمه شد و بر دانشمندان اروپایی تأثیر گذاشت. روش علمیاش نیز، که بر مشاهده، تجربه و دقت ریاضی تکیه داشت، الگویی برای پژوهشهای بعدی شد.
در جهان اسلام، او به عنوان «استاد بیجانشین» شناخته شد. حتی امروزه در ایران، آسیای میانه و جهان عرب، نام او همچنان با افتخار برده میشود. یونسکو سال ۱۹۷۳ را به مناسبت هزارمین سال تولد او گرامی داشت.
بیرونی عمر خود را در پژوهش و نگارش گذراند. گفتهاند که حتی در واپسین لحظات زندگی، از شاگردی خواست تا متنی علمی برایش بخواند تا بدون آموختن چیزی که تا آن زمان نیاموخته بود، از دنیا نرود. او در سال ۴۴۲ هجری قمری یا کمی بعدتر، در حدود سن هشتاد سالگی، در غزنین درگذشت؛ بیآنکه خانوادهای بزرگ یا ثروتی عظیم از خود به جا بگذارد. آنچه باقی گذاشت، گنجینهای از دانش بود که تا امروز بشر از آن بهرهمند است.
ابوریحان نه تنها دانشمندی بزرگ، بلکه اندیشمندی بود که نشان داد علم مرز نمیشناسد. او در دل تمدن اسلامی، دستاوردهای یونان، هند و ایران را در هم آمیخت و به جهانیان منتقل کرد. استقلال فکری، دقت علمی و روحیه آزاداندیشیاش، او را به الگویی جاودان برای پژوهشگران تبدیل کرده است.
ابوریحان در قرون جدید دوباره کشف شد. شرقشناسان اروپایی در قرن نوزدهم وقتی آثار او را ترجمه کردند، از دقت علمی و بیطرفی فرهنگی او شگفتزده شدند. ادوارد زاخائو، خاورشناس آلمانی، کتاب «تحقیق ما للهند» را به انگلیسی ترجمه کرد و آن را شاهکاری در مطالعه تطبیقی فرهنگها دانست. او بیرونی را «انسانی قرنها جلوتر از زمانۀ خود» توصیف کرد.
پژوهشگران معاصر نیز بر این باورند که روش بیرونی شباهت بسیاری به روش علمی مدرن دارد: استفاده از مشاهده، آزمایش، محاسبه ریاضی و پرهیز از داوریهای شتابزده. برخی او را پیشگام انسانشناسی تطبیقی میدانند، زیرا در مطالعۀ فرهنگ هند، همان دقتی را به کار برد که انسانشناسان قرن بیستم به آن افتخار میکنند.
در ایران و جهان اسلام، بیرونی به عنوان یکی از نمادهای تمدن اسلامی معرفی میشود. دانشگاهها، پژوهشگاهها و جوایز علمی به نام اوست. او الگویی است برای این اندیشه که دانشمند میتواند در دل یک فرهنگ بومی رشد کند، اما افق نگاهش جهانی باشد.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر