جامعه ایرانی از هویت فرهنگی خود فاصله گرفته است. تتو و پیرسینگ که ریشه در فرهنگهای بیگانه دارند، در سالهای اخیر با سرعت میان جوانان ایرانی رواج یافتهاند.
به گزارش هفت صبح، قباد مرادی رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، زنگ خطر را به صدا درآورده است. «تتو و پیرسینگ در شرایط غیربهداشتی میتوانند ایدز و هپاتیت را منتقل کنند.» وی میگوید با افزایش تتو و پرسینگهای غیربهداشتی، خطر انتقال ویروس ایدز و هپاتیت بالا رفته و پیشبینی میشود حدود ۴۰ هزار نفر در کشور مبتلا به ایدز باشند که از این تعداد تاکنون تقریبا ۲۵ تا ۲۶ هزار نفر شناسایی شدهاند و بقیه ممکن است از ابتلای خود بیخبر باشند.
این هشدار نه فقط زنگ خطری برای سلامت جامعه است، بلکه تلنگری به غفلتی بزرگتر است در جامعهای که از سنتهای دیرینه ایرانیاش فاصله گرفته و گرایش به مدهای پرخطر غربی را جایگزین آن کرده است. مگر در ایران با این تمدن کهن چندینهزار ساله مکتوب راه و روشی برای آرایش و نقش و نگار مردمان وجود نداشته است که حالا برای فقدان آن سراغ روشهای تهاجمی همچون تتو و پیرسینگ میرویم؟ چرا جوان ایرانی از آیینهای زیبا فاصله گرفته و به روشهای پرخطر روی آورده؟ مقصر این غفلت کیست؟
هشدار قباد مرادی فقط به خطرات پزشکی تتو و پیرسینگ محدود نمیشود؛ این سخنان بازتابی از واقعیتی تلختر است. جامعه ایرانی از هویت فرهنگی خود فاصله گرفته است. تتو و پیرسینگ که ریشه در فرهنگهای بیگانه دارند، در سالهای اخیر با سرعت میان جوانان ایرانی رواج یافتهاند.
این مدهای وارداتی که در ایران اغلب در محیطهای غیربهداشتی انجام میشوند نه فقط سلامت جسمی را تهدید میکنند، بلکه نشانهای از تهاجم فرهنگیاند که سنتهای بومی را به حاشیه راندهاند. در این میان، حنا، گیاهی که در فرهنگ ایرانی نماد شادی، زیبایی و سلامت بود، در سایه مدهای پرخطر کمرنگ شده است. چرا جوان ایرانی به جای حنا، که بیخطر است و پس از چند هفته پاک میشود، به تتو روی میآورد که حذفش تقریبا غیرممکن است و میتواند بیماریهای مرگبار را منتقل کند؟
پاسخ در غفلت نهادهای فرهنگی نهفته است. بیتردید جوانان مقصر نیستند چون الگویی برابر خود ندیدهاند. در حالی که فرهنگهای دیگر توانستهاند غذاهایی مانند پیتزا و سوشی یا آیینهایی مانند یوگا را جهانی کنند، سنتهای ایرانی، غذاهای ایرانی، حتی ورزشهای ایرانی که حنابندان و نقشنگاری با حنا فقط مشت نمونه خروار آن است حتی میان خود ایرانیان غریب ماندهاند. این غفلت، نتیجه کمکاری نهادهایی است که وظیفه حفظ و بازآفرینی فرهنگ ایرانی را برعهده دارند.
حنا در فرهنگ ایرانی داستانی کهن دارد که ریشههایش به عهد باستان بازمیگردد. این گیاه که در مصر باستان برای آراستن انگشتان فراعنه پیش از مومیایی کردن به کار میرفت، از ۲۱۰۰ سال پیش از میلاد در افسانههای اوگاریت به عنوان زینتی برای عروسان یاد شده است.
در ایران، حنا از گذشتههای دور، به ویژه در مناطق جنوبی مانند کرمان و هرمزگان، نه فقط برای زیبایی، بلکه به عنوان دارویی شفابخش برای پوست و مو استفاده میشد. حکمای طب سنتی ایرانی از خواص حنا برای درمان سردرد، زخمهای پوستی و خنک کردن بدن سخن گفتهاند. در باور ایرانیان، حنا «از بهشت» است، نشانهای از شادی و نیکبختی که با نقشهای ظریفش، از خورشید، نخل و گلهای پیچان جلوهگر میشد.
البته حنا بیش از یک گیاه و بخشی از هویت فرهنگی این سرزمین است. نقوش ظریف حنا که روزگاری دست و پای عروسان را در آیین حنابندان میآراستند؛ بخش جداییناپذیر عروسیهای ایرانی بود. این نقوش که زمانی با سوزن یا قیفهای ساده خلق میشدند، داستانی از خلاقیت و هویت زنان ایرانی روایت میکردند. این میراث کهن که میتوانست به نمادی جهانی از فرهنگ ایرانی تبدیل شود، در غفلت مسئولین فرهنگی به حاشیه رانده شده است.
سخنان قباد مرادی هشداری پزشکی است، اما ریشه مشکل فراتر از مسائل بهداشتی است. نهادهای فرهنگی باید این سنتهای زیبا را برای نسل جدید بازآفرینی کنند. چرا حنا که میتوانست مانند یوگای هندی یا سوشی ژاپنی به برندی جهانی تبدیل شود، حتی در میان ایرانیان کمرنگ شده است؟
گرچه راههای افزایش ویروس ایدز، تنها اقدامات غیربهداشتی و پرخطری چون تتو نیست اما در جامعهای که آمار ایدز هیچگاه شفاف نبوده است و مسئولان حتی درصد مبتلایان این بیماری را از راههای مختلف دقیق اعلام نمیکنند، هشدار افزایش آمار آن هم با یکی از شیوههای زیبایی عجیب به نظر میرسد.
در چنین شرایطی به نظر میرسد برای دور کردن جامعه از خطراتی مانند افزایش ویروس ایدز از طریق تتوهای غیربهداشتی، به جای هشدارهای پزشکی و اعلام آمار نگرانکننده باید به ریشههای فرهنگی خود بازگردیم. حنا میتواند پلی بین سنت و مدرنیته باشد. نهادهای فرهنگی باید با خلاقیت، این میراث را به زبانی امروزی بازگو کنند.