۲۳ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۱
کد خبر ۱۰۷۶۳۸۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۶ - ۲۳-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۶۳۸۱
انتشار: ۱۱:۱۶ - ۲۳-۰۴-۱۴۰۴

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی
اسپینوزا چهره‌ای آرام، گوشه‌نشین، اما شگفت‌انگیز در تاریخ اندیشه است. او جزو معدود فیلسوفانی ا‌ست که با عقل، به عرفان رسید؛ با منطق، به عشق؛ و با شناخت، به آرامش. خدای او نه آمر است، نه قضاوت‌گر، بلکه نظمِ شگفت‌انگیز هستی‌ست. و انسان آزاد، از نظر او، کسی است که این نظم را فهمیده و با آن یکی شده است.     

    عصر ایران؛ بانو بیدرانی - باروخ اسپینوزا (1677-1632)، متفکر هلندی یهودی‌تبار، یکی از ستون‌های اصلی فلسفۀ مدرن محسوب می‌شود. او نه تنها با دکارت و سنت عقل‌گرایی پیوند دارد، بلکه پایه‌گذار نوعی نگاه خاص به جهان، خدا و انسان است که بعدها تأثیر عمیقی بر هگل، نیچه، مارکس، فروید، هایدگر، و حتی اینشتین گذاشت.


  خدا به مثابه کل هستی
مشهورترین و بحث‌برانگیزترین ایده اسپینوزا در این جمله خلاصه می‌شود: خدا یا طبیعت؟ اسپینوزا برخلاف الاهیات سنتی، خدا را نه شخصی، نه جدا از جهان، و نه آفریننده‌ای بیرونی می‌دانست، بلکه خودِ طبیعت را خدا می‌دانست. از نظر او: خدا بی‌نهایت، واحد، لایتغیر و همه‌جا حاضر است. هر چیزی که «هست»، بخشی از خدا است. خدا همان کل هستی است؛ نه در جهان است، بلکه خودِ جهان است. این نگاه به "خدای غیرشخصی"، بعدها الهام‌بخش «خدای اسپینوزایی» شد که حتی آلبرت اینشتین نیز به آن باور داشت.

وحدت وجود و نفی دوگانگی ذهن و بدن
در فلسفۀ دکارت، ذهن و بدن دو جوهر جداگانه‌اند. اما اسپینوزا این دوگانگی را رد می‌کند و می‌گوید: فقط یک جوهر وجود دارد: خدا یا طبیعت. ذهن و بدن، دو نمود از یک چیزند. دو وجه از یک واقعیت. ما انسان‌ها بدن داریم و ذهن داریم، اما این دو در یک چیزِ واحد ریشه دارند. این دیدگاه، بعدها زیربنای اندیشه‌های روان‌شناختی و حتی فلسفۀ ذهن شد.

 

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی

 

آزادی در نگاه اسپینوزا: شناخت ضرورت
از نظر اسپینوزا، آزادی واقعی نه انجام امر دلخواه، بلکه فهمیدن قانون‌مندی جهان است. او می‌گوید: «انسان آزاد، کسی نیست که از روی اراده انتخاب می‌کند، بلکه کسی‌ است که می‌فهمد چرا چنین انتخابی می‌کند.» به بیان دیگر، هر چیز در جهان تابع ضرورت است. اگر ما این ضرورت را بشناسیم، از توهم رهایی می‌یابیم و آزاد می‌شویم از درون، نه در عمل. این نگرش عقلانی به آزادی، برخلاف نگاه احساسی یا اراده‌گرایانۀ بسیاری از فیلسوفان دیگر است.

اخلاق اسپینوزا: از عواطف به شناخت

اسپینوزا در اثر مهمش، "اخلاق" (Ethica) که به شیوۀ هندسی و منطقی نوشته شده، می‌کوشد اخلاق را بر پایۀ عقل و شناخت بنا کند، نه فرمان دینی یا احساس گناه. او معتقد بود که عواطف منفی مانند ترس، نفرت و حسادت از نادانی ناشی می‌شوند. عواطف مثبت نیز مانند محبت، دوستی، شادی از شناخت می‌آیند. پس اگر انسان بتواند بر پایۀ عقل، عواطف را مدیریت کند، به آرامش درونی و سعادت می‌رسد. در واقع، سعادت نزد اسپینوزا نه لذت یا رفاه، بلکه زیستن در هماهنگی با طبیعت و درک قانونمندی آن است.

سیاست و دین: آزادی اندیشه و نقد دین رسمی
اسپینوزا، هرچند مذهبی بود، اما دین رسمی را نقد می‌کرد. او باور داشت که: شریعت‌ها و مناسک دینی بیشتر ابزار قدرت‌اند تا راهی به حقیقت؛ و ایمان واقعی، در عشق به خداست، نه در پیروی کورکورانه از فرمان‌های ظاهری؛ و آزادی اندیشه باید در هر حکومتی حفظ شود، و هر کس حق دارد نظر خود را دربارۀ خدا و طبیعت ابراز کند.

به دلیل چنین عقایدی، کلیسای کاتولیک و جامعۀ یهودیان آمستردام هر دو او را طرد کردند. او حتی از کنیسه اخراج شد و تا آخر عمر در انزوا و فقر زیست. چنانکه گفتیم، اسپینوزا کل جهان هستی را خدا می‌دانست و در واقع به همه‌خدایی باور داشت. این نظر او موجب شد که روحانیون یهودی در سال 1665 حکم تکفیر او را با انتشار متن زیر صادر کنند:

«به قضاوت فرشتگان و روحانیون، ما باروخ اسپینوزا، را تکفیر می‌کنیم، از اجتماع یهودی خارج می‌کنیم و او را لعنت و نفرین می‌کنیم. تمامی لعنت‌های نوشته شده در قانون {منظور تلمود و تورات است} بر او باد. در روز بر او لعنت باد. در شب بر او لعنت باد. وقتی خواب است بر او لعنت باد. وقتی بیدار است بر او لعنت باد. وقتی بیرون می‌رود بر او لعنت باد و وقتی بازمی‌گردد بر او لعنت باد. خداوند او را نبخشد و خشم و غضب خدا علیه او مستدام باد. خداوند نام او را در زیر این خورشید محو کند و او را از تمامی قبایل اسرائیل خارج کند. ما شما {مردم} را نیز هشدار می‌دهیم، که هیچ ‌کس حق ندارد با او سخن بگوید؛ چه به ‌طور گفتاری و چه به‌ طور نوشتاری. هیچ‌ کس حق ندارد به او لطفی کند. کسی حق ندارد با او زیر یک سقف بماند، و در دو قدمی او قرار بگیرد. و هیچ‌ کس حق ندارد هیچ نوشته‌ای از او را بخواند.»

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی

 

دلایل تکفیر اسپینوزا

متن تکفیر اسپینوزا یکی از خشن‌ترین احکام مذهبی در تاریخ یهودیت است. حتی امروزه نیز، برخی نهادهای ارتدکس یهودی از لغو این تکفیر خودداری کرده‌اند. با اینکه متن دقیق اتهامات در حکم تکفیر ذکر نشده، اما با بررسی آثار و افکار اسپینوزا، دلایل اصلی تکفیر او روشن‌اند: 

انکار خدای شخصی و سنتی
اسپینوزا خدا را نه موجودی فراطبیعی، بلکه همان طبیعت می‌دانست. این نگاه، به شدت با تصویر یهودی از "خدای آمر، متشخص و فراماورائی" در تضاد بود.

رد اصالت متون مقدس
اسپینوزا از نخستین متفکرانی بود که نقد تاریخی کتاب مقدس را آغاز کرد. او معتقد بود کتاب تورات نه سخن مستقیم خدا، بلکه نوشته انسان‌ها و محصول دوران خاص خودشان است.

عدم باور به انتخاب‌شدگی قوم یهود
او بر این باور بود که یهودیان از نظر نژادی یا مذهبی "برگزیده" نیستند و این ایده را اسطوره‌ای تاریخی و سیاسی می‌دانست.

طرفداری از عقل به‌جای شریعت
اسپینوزا می‌گفت که راه رستگاری از "شناخت عقلانی جهان" می‌گذرد، نه از اطاعت کورکورانه از احکام شریعت یا انجام مناسک دینی.

با وجود این تکفیر سنگین، اسپینوزا نه اعتراض کرد و نه در پی مصالحه رفت. او با آرامش از زندگی اجتماعی کنار کشید، شغل خانوادگی تراشیدن عدسی برای ساخت عینک و دوربین را ادامه داد، و در انزوا به تأمل فلسفی پرداخت. هرچند در فقر زندگی کرد، اما هرگز از انتشار اندیشه‌های خود عقب‌نشینی نکرد.

او بعدها در نامه‌ای نوشت: «نمی‌خواهم هیچ چیز را تمسخر کنم، هیچ چیز را محکوم کنم، فقط می‌خواهم بفهمم.»

تکفیر اسپینوزا نه فقط یک رویداد مذهبی، بلکه نمادی‌ست از برخورد میان اندیشه آزاد و سنت مذهبی. او برای نخستین بار خدا، دین، انسان، جامعه و اخلاق را نه از چشم ایمان، بلکه از چشم خرد مستقل نگریست. در واقع، اسپینوزا برای حق اندیشیدن هزینه‌ای داد که کمتر کسی حاضر است بپردازد.

کتاب «اخلاق» اسپینوزا که در آن آرای وحدت وجودیِ وی پایه‌ریزی شده است

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی

 

نقدهای مطرح بر فلسفۀ اسپینوزا

1. نفی ارادۀ آزاد و جبرگرایی مطلق

یکی از نقدهای اصلی به اسپینوزا این است که او ارادۀ آزاد را نفی می‌کند و جهان و انسان را کاملاً تابع ضرورت و قانونمندی‌های جبری می‌داند. منتقدان معتقدند: این دیدگاه آزادی انسانی را تهدید می‌کند و انسان را به بازیچه‌ای در دست قوانین طبیعی تبدیل می‌کند. با نفی اراده آزاد، مسئولیت اخلاقی انسان نیز زیر سوال می‌رود و مفاهیمی مثل تقصیر و ثواب بی‌معنا می‌شوند. برخی فیلسوفان بر این باورند که این جبرگرایی به معنای یک نوع سرنوشت‌گرایی سرد و خشن است که نمی‌تواند پیچیدگی‌های تجارب انسانی را در بر گیرد.

2. خدای نامربتط به اخلاق و رستگاری
دیدگاه اسپینوزا درباره خدا به عنوان طبیعت یا جوهر واحد، مورد اعتراض بسیاری از الهی‌دانان سنتی و فیلسوفان دین قرار گرفته است. بخشی از این انتقادات در همان آرایی که به تکفیر اسپینوزا منتهی شد، نهفته است. اما نکتۀ مهم‌تر این است که خدا-طبیعت مد نظر اسپینوزا، نمی‌تواند معنای اخلاقی و رستگاری معنوی ارائه دهد.

3. نقد بر روش هندسی و نظام‌مند او
اسپینوزا برای نوشتن کتاب اخلاق، روش هندسی اقلیدسی را انتخاب کرد، به گونه‌ای که گزاره‌ها، تعاریف و اثبات‌ها پشت سر هم آمده‌اند. این سبک، منتقدان خود را دارد. برخی می‌گویند این روش بیش از حد انتزاعی و خشک است و با پیچیدگی‌های واقعی زندگی انسانی سازگار نیست. دیگران معتقدند این روش باعث می‌شود که فلسفه اسپینوزا به جای گفت‌وگو با خواننده، به یک «بافتار بی‌روح» تبدیل شود.

4.  رد وحدت ذهن و بدن
هرچند دیدگاه اسپینوزا دربارۀ وحدت ذهن و بدن، بسیار نوآورانه بود، اما منتقدانی دارند که آن را ناکافی یا مشکل‌زا می‌دانند. برخی معتقدند که این دیدگاه نمی‌تواند به خوبی تجربه‌های ذهنی و آگاهی را توجیه کند. همچنین، مسئلۀ چگونگی تعامل ذهن و بدن در این سیستم، هنوز برای بسیاری مبهم و مشکل‌ساز باقی‌مانده است.

5. عدم توجه به بعد تاریخی و اجتماعی
از دیدگاه برخی جامعه‌شناسان و فیلسوفان اجتماعی، اسپینوزا بیشتر بر ضرورت‌های طبیعی و عقلانی تمرکز کرده و به اندازۀ کافی به نقش تاریخ، فرهنگ، تضادهای اجتماعی و قدرت در شکل‌گیری جامعه توجه نکرده است. به همین دلیل، برخی معتقدند فلسفۀ او ناقص و غیردینامیک است و نمی‌تواند تغییرات تاریخی و اجتماعی پیچیده را به خوبی تحلیل کند.

مجسمۀ اسپینوزا در لاهه

باروخ اسپینوزا: فیلسوف خدا و آزادی

با وجود این نقدها، فلسفۀ اسپینوزا همچنان یکی از تأثیرگذارترین و عمیق‌ترین نظام‌های فکری است که: انسان را دعوت به شناخت عمیق‌تر واقعیت و قانونمندی جهان می‌کند؛ به دنبال آزادی در درون ضرورت است؛ و همواره به هماهنگی با طبیعت و عقلانیت توصیه می‌کند. نقدهای مذکور نه لزوماً برای رد اسپینوزا، بلکه برای درک بهتر و تکمیل اندیشه‌های او مطرح شده‌اند.

اسپینوزا چهره‌ای آرام، گوشه‌نشین، اما شگفت‌انگیز در تاریخ اندیشه است. او جزو معدود فیلسوفانی ا‌ست که با عقل، به عرفان رسید؛ با منطق، به عشق؛ و با شناخت، به آرامش. خدای او نه آمر است، نه قضاوت‌گر، بلکه نظمِ شگفت‌انگیز هستی‌ست. و انسان آزاد، از نظر او، کسی است که این نظم را فهمیده و با آن یکی شده است.
    

برچسب ها: اسپینوزا ، خدا ، هستی ، فلسفه
ارسال به دوستان