عصر ایران؛ بانو بیدرانی - برخی نامها در تاریخ با قدرت گره خوردهاند، برخی با علم، برخی هم با وجدان. آندره ساخاروف از آن معدود کسانی است که هر سه را در خود داشت: فیزیکدانی که بمب هیدروژنی را برای شوروی ساخت، مشاوری که در بحران موشکی کوبا هشدار داد، و در نهایت روشنفکری که در برابر همان ساختار سیاسی پ ایستاد و صدای وجدان زمانهاش شد. او نهفقط یک نابغه نظری، بلکه یکی از انساندوستترین دانشمندان سده بیستم بود؛ کسی که بار دانش را با مسئولیت اخلاقی همراه کرد و هزینهاش را نیز پرداخت.
آندره دیمیتریویچ ساخاروف در 22 مه ۱۹۲۱ در مسکو متولد شد. پدرش دیمیتری ساخاروف، فیزیکدان و آموزگاری بود که برای دانشجویان بسیاری الهامبخش شد. فضای خانواده، علمی و در عین حال فرهنگی بود. ساخاروف در دانشگاه ایالتی مسکو در رشته فیزیک تحصیل کرد و در دهه ۱۹۴۰، بهسرعت استعداد خود را در حوزه فیزیک نظری نشان داد. او در ابتدا روی ذرات بنیادی و انرژی کیهانی تحقیق میکرد، اما با پایان جنگ جهانی دوم و آغاز رقابت اتمی میان آمریکا و شوروی، مسیر علمیاش بهسمت پروژههای تسلیحاتی کشیده شد.
در سال ۱۹۴۸، ساخاروف به تیم محرمانهای ملحق شد که مأمور توسعه بمب هیدروژنی شوروی بود. او ظرف چند سال، با ایدههای نوآورانهاش در طراحی تئوریک سلاحهای گرماهستهای، یکی از چهرههای کلیدی این پروژه شد. نتیجه آن، آزمایش موفق بمب هیدروژنی در سال ۱۹۵۵ بود؛ سلاحی دهها برابر قدرتمندتر از بمبهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی. بدین ترتیب، شوروی توانست توازن قوا با ایالات متحده را حفظ کند.
اما در سال ۱۹۶۲، جهان به آستانه یک جنگ هستهای رسید. بحران موشکی کوبا نه تنها سیاستمداران، بلکه فیزیکدانانی چون ساخاروف را نیز به میدان کشید. او که نقش مشاورهای در تحلیلهای فنی درباره برد، قدرت و خطر موشکها داشت، از همان زمان به نگرانیهای اخلاقی درباره تسلیحات هستهای رسید. ساخاروف در مقالهای محرمانه، نسبت به خطرات بالقوه بمبهای گرماهستهای (هیدروژنی) هشدار داد و پیشنهاد کرد سیاستگذاران باید به عواقب انسانی توجه بیشتری نشان دهند. اما این هشدارها در آن زمان در محافل رسمی شوروی چندان جدی گرفته نشد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰، ساخاروف از همکاری در پروژههای نظامی کناره گرفت و به فیزیک نظری بازگشت، اما ذهن او دیگر تنها درگیر ذرات و انرژی نبود. نگرانیهای اخلاقی و اجتماعیاش پررنگتر شد. در سال ۱۹۶۸، مقالهای بهنام "تأملاتی در باب پیشرفت، همزیستی و آزادی فکری" منتشر کرد که همچون زلزلهای در فضای روشنفکری شوروی بود.
در این مقاله، او از فقدان آزادی بیان، سرکوب روشنفکران، و خطرات مسابقه تسلیحاتی جهانی انتقاد کرد. این مقاله به سرعت در غرب منتشر شد و توجه جهانی را بهسوی او جلب کرد. از آن پس، ساخاروف به یکی از مهمترین مخالفان سیاسی حکومت شوروی تبدیل شد اما برخلاف بسیاری، نه از بیرون، بلکه از درون ساختار علمی و ملی.
در سال ۱۹۷۵، کمیته نوبل، ساخاروف را بهدلیل تلاشهایش برای حقوق بشر و صلح جهانی شایسته دریافت جایزه صلح دانست. اما دولت شوروی به او اجازه سفر به اسلو برای دریافت جایزه را نداد و همسرش، یلنا بونر - فعال حقوق بشر - این جایزه را به جای او دریافت کرد.
در سالهای بعد، فشارها بر ساخاروف افزایش یافت. در سال ۱۹۸۰، بهدلیل اعتراض به مداخله نظامی شوروی در افغانستان، به شهر گورکی (نیژنی نووگورود کنونی) تبعید شد. در آنجا تحت کنترل دائمی پلیس امنیتی قرار داشت و از هر گونه ارتباط با محافل علمی و سیاسی محروم بود.
با این حال، ساخاروف از پای ننشست. او با نامهنگاریهای پنهانی، صدای خود را به جهان رساند و درباره وضع زندانیان سیاسی، سرکوب فرهنگی، و خطرات تمرکز قدرت هشدار داد. در تمام این سالها، ساخاروف نهفقط یک نام، بلکه نمادی از وجدان بیدار یک امپراتوری سوسیالیستی شده بود. اینکه چرا رژیم سرکوبگر شوروی، ساخاروف را سر به نیست نکرد، شاید به این دلیل بود که او قبلا در شوروی جوایز معتبری مثل "جایزۀ لنین" و "جایزۀ استالین" را کسب کرده بود و کشتن چنین دانشمندی، در حکم تف سربالا برای کرملین بود.
با روی کار آمدن میخائیل گورباچف در اواسط دهه ۱۹۸۰، فضا اندکی بازتر شد. در سال ۱۹۸۶، گورباچف شخصاً دستور پایان تبعید ساخاروف را صادر کرد. او به مسکو بازگشت و بهسرعت به چهرهای فعال در روند اصلاحات تبدیل شد.
مزار ساخاروف در مسکو
در سال ۱۹۸۹، ساخاروف به نمایندگی از مسکو در نخستین مجلس جدید شوروی انتخاب شد و به یکی از اعضای برجسته کنگره نمایندگان خلق بدل گشت. او در سخنرانیهایش، از آزادی بیان و اصلاح قانون اساسی دفاع میکرد. اما مدتزمان این بازگشت کوتاه بود. در دسامبر همان سال، در ۶۸ سالگی، در حالی که همچنان در حال نگارش سخنرانیهای جدید بود، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.
ساخاروف نه فقط یکی از بزرگترین فیزیکدانان سده بیستم، بلکه یکی از معدود چهرههایی بود که وجدان انسانی را با عقلانیت علمی درآمیخت. او نشان داد علم، اگر از اخلاق جدا شود، میتواند به راحتی به ابزار ویرانی بدل گردد. اما همین علم، اگر در خدمت انسان قرار گیرد، میتواند آگاهی، صلح و عدالت را گسترش دهد.
تصویر "ساخاروف" در دیوار برلین
نام او امروز بر جوایزی برای دفاع از حقوق بشر نقش بسته؛ بر خیابانهایی در پاریس، پراگ، بروکسل و مسکو حک شده؛ و در ذهن نسلی از اندیشمندان شرق و غرب باقی مانده است؛ نسلی که باور داشت حتی در تاریکترین حکومتها نوری اگر باشد، از انسانهایی چون آندره ساخاروف برمیخیزد؛ دانشمندانی که مظهر آگاهی مدرناند، اما علم را نه جدا از اخلاق که در پیوند با آن پاس میدارند.