عصر ایران؛ محمدرضا انصاري* - در سالهای اخیر، توجه به مهارتهای سخنرانی و فن بیان در میان ایرانیان افزایش یافته است. الگوهایی مانند سخنرانیهای TED، آموزههای دیل کارنگی، سایمون سینک و کریس اندرسن، الهامبخش بسیاری از مدرسین و فراگیران در ایران شدهاند. این جریان جهانی، ابزارهایی ارزشمند برای بهبود ارتباطات انسانی در اختیار ما قرار میدهد. با این حال، پرسشی مهم در این میان مطرح میشود:
آیا این تکنیکها، به همان شکلی که در فرهنگ غربی مؤثرند، در فضای فرهنگی ایران نیز اثربخشاند؟
شواهد نظری و تجربی نشان میدهد که نه لزوماً. تفاوتهای فرهنگی میتواند تأثیر روشهای ارتباطی را بهشدت تغییر دهد. در ادامه، به برخی از مهمترین دلایل این تفاوت میپردازیم:
بر اساس نظریه «زمینه فرهنگی» ادوارد تی. هال (1976)[1]، جوامع انسانی از نظر نحوه انتقال معنا به دو دستهی اصلی تقسیم میشوند:
فرهنگهای با زمینه بالا (High-context): مانند ایران، ژاپن و چین، که در آنها ارتباطات بیشتر ضمنی، غیرکلامی و وابسته به پیشزمینههای مشترک هستند.
فرهنگهای با زمینه پایین (Low-context): مانند آمریکا، آلمان و کشورهای اسکاندیناوی، که ارتباطات عمدتاً مستقیم، شفاف و بینیاز از زمینه فرهنگی گسترده هستند.
این تفاوت بنیادین باعث میشود که تکنیکهای ارتباطی صریح، که در غرب موفقاند، در فرهنگهایی چون ایران گاه ناپخته یا حتی بیادبانه تلقی شوند.
مطابق شاخصهای فرهنگی گرت هافستد (1980)[2]، ایران دارای شاخص بالای فاصله قدرت (Power Distance) است. این بدان معناست که در تعاملات اجتماعی، جایگاه سِنّی، تحصیلی یا شغلی اهمیت بالایی دارد.
در چنین بافتی، صمیمیت بیش از حد، استفاده از زبان محاورهای یا شوخیهای سبک ممکن است منجر به تضعیف اعتبار سخنران شود، بهویژه در موقعیتهای رسمی.
رفتارهای غیرکلامی (زبان بدن) نیز از بستر فرهنگی تأثیر میپذیرند. بهعنوان نمونه:
تماس چشمی مستقیم در برخی فرهنگها نشانه اعتماد به نفس است، در حالیکه در برخی دیگر نشانه بیادبی یا جسارت تلقی میشود.
اشارات گسترده با دست دربرخی فرهنگها نشاندهنده پویایی و انرژی بالاست در صورتی که ممکن است در فرهنگهای دیگری ، نمایشی و حتی نامناسب تعبیر شود.[3]
از اینرو، تقلید مستقیم زبان بدن سخنرانان غربی بدون توجه به هنجارهای فرهنگی ایرانی، ممکن است نتیجهای معکوس داشته باشد.
طنز در سخنرانی، اگر بهدرستی و با ظرافت استفاده شود، میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر برای جذب توجه مخاطب و کاهش فاصله روانی عمل کند. با این حال، مرز شوخی در فرهنگ ایرانی، بسیار ظریف و حساس است.
مطالعات نشان میدهد که جوامع با زمینه فرهنگی بالا، نسبت به طنزهایی با بار انتقادی یا تابوشکنانه واکنش منفیتری دارند.[4]
بنابراین استفاده از سبکهایی مانند استندآپ کمدی غربی در محیطهای رسمی یا آموزشی ممکن است موجب تخریب شأن جلسه و حتی بیاعتمادی نسبت به سخنران شود.
مطابق با نظریه بلاغت ارسطو، هر سخنرانی مؤثر بر سه ستون استوار است:
Ethos (اعتبار سخنران)
Logos (منطق و شواهد)
Pathos (احساسات مخاطب)
در فرهنگ ایرانی، بخش احساسی پیام (لحن، حس داستان، همدلی) گاه بیش از منطق و آمار بر مخاطب اثرگذار است.
این موضوع نشان میدهد که حتی یک سخنرانی ساده، اگر با صداقت، همدلی و لحن مناسب همراه باشد، میتواند تأثیرگذارتر از بیانیهای پر از داده و نمودار باشد.
تکنیکهای سخنرانی غربی حاصل سالها تجربهاند و میتوانند مسیر رشد هر سخنران ایرانی را هموار کنند. با اینحال، تقلید بدون توجه به زمینه فرهنگی، ممکن است به سوءتفاهم یا واکنش منفی بینجامد.
سخنرانی، همانقدر که یک مهارت جهانی است، یک هنر محلی نیز هست.
یک سخنران موفق، کسی نیست که روشهای خارجی را مو به مو تکرار کند، بلکه کسی است که آنها را با فرهنگ مخاطب خود سفارشیسازی میکند.
“با زبان مخاطبت حرف بزن، اما با قلب خودت.”
[1] - Hall, E. T. (1976). Beyond Culture
2- Hofstede, G. (1980). Culture's Consequences
3- Morris, D. (2002). Peoplewatching.
Ekman, P. (2003). Emotions Revealed.
4- Attardo, S. (1994). Linguistic Theories of Humor
-----------------------------------------------------
* محمدرضا انصاري
مدرس سخنراني و فن بيان
و نويسنده كتاب "سخنران شدن سخت نيست"