۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۰۱۰۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۸ - ۲۵-۰۲-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۰۱۰۷
انتشار: ۰۸:۲۸ - ۲۵-۰۲-۱۴۰۴
 گزارش آیینی برای حماسه‌سرای بزرگ و در بزرگ‌داشت زبان فارسی

  فردوسی در تبریز‌؛ پیوند آذربایجان با زبان فارسی/ استقبال از ترجمه شاهنامه در ترکیه/ روایت عامیانه سفر رستم به تبریز/ 1000 سال در زیست ایرانیان

  فردوسی در تبریز‌؛ پیوند آذربایجان با زبان فارسی/ استقبال از ترجمه شاهنامه در ترکیه/ روایت عامیانه سفر رستم به تبریز/ 1000 سال در زیست ایرانیان
سجاد آیدانلو - شاهنامه پژوه-: «در تبریز روایتی عامیانه از سفر رستم به تبریز وجود دارد. که او چون به اینجا آمد تحمل سرمای استخوان‌سوزش را نداشته و قصد بازگشت به سیستان می‌کند....

  عصر ایران؛ نیما عظیمی-  25 اردیبهشت به عنوان روز پاس‌داشت زبان فارسی بزرگ‌داشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نام‌گذاری شده است. به همین سبب بنیاد پژوهشی شهریار تبریز آیینی ویژه برگزار کرد.

    این نشست روز یکشنبه۲۱ اردیبهشت۱۴۰۴ خورشیدی، با سخنرانی سجاد آیدنلو، نعمت ییلدیریم، چنگیز مولایی و جمشید علیزاده در محل بنیاد پژوهشی شهریار تبریز برگزار شد.

    استقبال پرشور ازمراسم باشکوه آیین روز پاسداشت زبان ملی پارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی در تبریز،دقیقاً هزار و شانزده سال پس از پایان سرایش آن –که در تقویم رسمی و فرهنگی ایران روز 25 اردیبهشت به همین مناسبت به عنوان روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی ثبت شده است- پیام ویژه‌ای را دربرداشت: اینکه پیوند ناگسستنی آذربایجان با زبان فارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی را بایدیک ویژگی‌ جداناشدنی از شناسنامه‌ی مردم آذربایجان و تبریزیان بدانیم و  دلدادگی آذربایجان و تبریزیان به شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی در برگ‌برگِ دفتر تاریخ ملی ایران‌زمین ثبت شده است و البته جای شگفتی هم نیست چون    مردم آذربایجان نشان داده اند در میدان دفاع از ایران و محافظت از پایه‌های هویت ملی خود، کیخسرو می‌شوند و بر افراسیاب و افراسیاب‌ها می‌شورند!

    گزارش کامل این نشست از این قرار است:


   دبیر نشست حسین مهرنگ دربارۀ سخنران اول (میهمان ترکیه‌ای) گفت: «پروفسور نعمت ییلدیریم مهمان ما از کشور همسایه، ترکیه هستند. ایشان استاد تمام دانشگاه ارزروم در رشته زبان و ادبیات فارسی می‌باشند و نزدیک به صد مقاله در زمینه ادبیات فارسی دارند که به زبان ترکی نوشته‌اند. تعداد زیادی کتاب در همین زمینه نوشته‌اند که یکی از آن‌ها کتاب دستور زبان فارسی هست. یک ترکیه‌ای کتاب دستور زبان فارسی نوشته و  بزرگ‌ترین کار نعمت ییلدیریم ترجمه‌ی ترکی شاهنامه فردوسی در ۵۲ هزار بیت است. شاهنامه برای خود دستور زبان خاصی دارد؛ تشخیص این‌ها و ترجمه‌ی آن به زبان ترکی به یک شناخت دقیق نیاز دارد».

استقبال از ترجمه شاهنامه در ترکیه

    نعمت ییلدیریم به‌عنوان اولین سخنران چنین گفت: «من دیوان پروین اعتصامی این بانوی شعر فارسی را ترجمه کرده‌ام و در کشور ما ترکیه، خیلی از آن استقبال شد. مثل دیوان غزلیات شیخ اَجلّ سعدی شیرازی و دیوان رودکی؛ اما در ترکیه از ترجمه‌ی شاهنامه فردوسی به زبان ترکی بیشتر از هر اثر دیگری استقبال شده است. شاهنامه از آغاز تا پایان پر از خِرَد است؛ فردوسی بر این باور است که آدمی با خِرد، نیک و بد را از یکدیگر باز می‌شناسد و از این راه به نیک‌بختی این جهان و رستگاری آن جهان می‌رسد. فردوسی در شاهنامه در برابر پرخرد و کم خرد از بی‌خرد و کم خرد هم نام می‌برد».

    شاهنامه‌پژوه ترکیه‌ای در تشریح سخنان خود،  ابیاتی از آغاز کتاب شاهنامه را خواند: «به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه بر نگذرد/خداوندِ...؛ سپس ترجمه ترکی استانبولی همین ابیات را برای حاضران خواند: «تانرینین آدییله، او یاراتتی آکلی و جانی...». 

    وی در ادامه، از انگیزه‌های فردوسی برای سرایش شاهنامه گفت: «فردوسی شاهنامه را نوشت و می‌خواست تا ملت ایران را با زبان خود ایرانیان دوباره جان بدهد. آن افسانه‌های اساطیری و تاریخ و ارزش‌های اخلاقی ایران را جمع کرد و به زبان پارسیِ سره شاهنامه را نوشت؛ بنده هم به احترام استاد فرزانه توس سعی کردم که ترجمه‌ی شاهنامه به ترکیِ سره باشد.  می‌توان شاهنامه را خردنامه نیز نامید که فردوسی به آن توجه ویژه‌ای داشته است؛ زیرا از نظر فردوسی خرد چشم جان آدمی‌ است». 

    وی در پایان، ابیات مربوط به «ستایش خرد در شاهنامه» را به زبان پارسی و ترجمه‌ی آن ابیات را به زبان ترکی استانبولی نیز برای حاضران خواند.

   آذربایجان؛ سخن به ترکی و پاس داشت ادب فارسی
 
   نعمت‌الله پایان، مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان‌شرقی  هم گفت: «خطه آذربایجان اگرچه به زبان غنی ترکی سخن می‌گوید اما همواره خود را پاسدار زبان، ادب و فرهنگ فارسی دانسته، و با بزرگان فرهنگ ایران چون فردوسی و سعدی و حافظ، پیوندی استوار داشته است. زبان فارسی سازنده‌ی هویت ملی ما ایرانیان در طول قرن‌هاست.  

  فردوسی در تبریز

   شاهنامه فردوسی این اثر جاودان حماسی فقط سروده‌ای پرافتخار از گذشته نیست بلکه پیامی‌ست برای آینده. پیامِ حفظِ اتحاد، هویت، اخلاق مداری و شناخت جایگاه ارزشمند فرهنگ ایرانی در جهان. زبان فارسی نقش وحدت‌بخش مردم این سرزمین را داشته و زبان‌های دیگر این مرز و بوم چون ترکی، کردی و گیلکی نیز ستون پرشکوه تنوع و غنای فرهنگی ایران هستند. به روان پاک فردوسی بزرگ، این حماسه‌سرای جاودان و پاسبان زبان پارسی، درود می‌فرستیم. ایرانِ عزیز پاینده باد». 

   یکی از سه عامل پایداری زبان فارسی

    نوبت به دیگر سخنران این نشست «چنگیز مولایی» رسید. مولایی در آغاز اشاره‌ای به نشست سال گذشته و جلال خالقی‌مطلق داشته و گفت: «پرسشی از جلال خالقی پرسیده شد که اگر فردوسی شاهنامه را به نظم در نیاورده بود آیا زبان فارسی از بین می‌رفت؟ استاد خالقی‌مطلق پاسخ دادند که در پایداری زبان فارسی سه عامل دخیل بوده است:

 ۱- سیاست یعقوب لیث صفاری در حمایت از زبان فارسی.
۲- اهتمام سامانیان در ترجمه‌ی تفسیر طبری.
۳- نظم شاهنامه. 

    مولایی ادامه داد: «شواهد آشکارا نشان می‌دهد  زبان فارسی یکی دو قرن پیش‌از آن‌که شعرای مکتب خراسان به‌وجود آیند،  بیرون از دستگاه و تشکیلات دولتی و حکومتی، به‌عنوان زبان مشترک ایرانیان ایفای نقش می‌کرده است. ما ایرانیان، دلبستگی عمیقی به شاهنامه داریم؛ مهم‌ترین دلیل این دلبستگی این است که شاهنامه درعین‌حالی که به‌عنوان عالی‌ترین و فاخرترین نمونه شعر فارسی با زبان فارسی عجین شده، سند هویت ملی ما ایرانیان نیز است.

   سرتاسر این اثر سترگ، سرودِ مهر ایران است. تجلّی احساسات ملّی، وطن‌پرستی و ارزش‌های والای اخلاقیِ ایرانیان به‌عنوان ملتییگانه در تقابل با اقوام مهاجم است. ایرانیان زبان فارسی را نه به‌عنوان تعلق به قومی خاص، بلکه به‌عنوان زبان مشترک و ملّی خود برگزیده‌اند؛ بنابراین جای تعجب نیست که برجسته‌ترین آثار کلاسیک فارسی توسط شاعران و نویسندگانی پدید آمده که اساسا زبان مادری آن‌ها زبانی غیر از زبان فارسی است». 

   چنگیز مولایی با اشاره‌ای دقیق و مفصل به «گوناگونی گویش‌های ایرانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران» و «انتخاب و پایبندی همه‌ی آن‌ها» به «زبان ملی پارسی»، اشاره‌ای به منطقه‌ی آذربایجان نیز داشته و درباره‌ی «زبان پهلوی» گفت: «در آذربایجان گویشی رواج داشت که در منابع دوره اسلامی از آن به پهلوی یاد شده است؛ نمونه‌ای از این گویش را ما در ملمع همام‌تبریزی داریم: بدیدم چشم مستت رفتم از دست/ کوام آذر دلی بو کو نبی مست».

   هم‌چنین این استاد زبان‌های باستانی در بخش دوم از سخنان خود، به ریشه‌های تاریخی «ملت و ملیت ایرانی» و نام تاریخی «ایرانشهر» پرداخته و دراین‌باره گفت: «در همان دوران باستان نیز ایرانیان به یک برداشت ذهنی کاملا روشن از مفهوم ملیت دست یافته بودند، چنان‌که اصطلاحاتی در متن‌های اوستایی اشاره به ملت ایران می‌کند و تقابل آن با اصطلاحات بیگانه حاکی از این است که ایرانیان به تمایزی بین نژاد خود و نژاد دیگری دست یافته بودند؛ که همین احساس ملّی بوده است. ملت ایران به یک نیروی فراکیهانی و جادویی به نام ‹فره› اعتقاد داشتند که در متن‌های اوستایی به دو نمونه از آن برمی‌خوریم: 

۱- فره کیانی، که به سلطنت شاهان ایرانی مشروعیت می‌بخشد و آن‌را رسمی و خدایی و ایزدی می‌کند.
۲- فره ایرانی، که تضمین‌کننده‌ی دوام و پایداری و نیک‌بختیِ سرزمین‌های ایرانی و ملت ایران است.

   در اوستا اشاراتی نیز به مُلک ایران و کشور ایران شده است که بعدها در متن‌های پهلوی به صورت اِرانشهر آمده و در متن‌های فارسی تبدیل به ‹ایرانشهر› شده است. 

   ایرانشهر که مرکز زمین تلقی می‌شده، به‌صورت‌های مختلف در ادب فارسی تجلی یافته است؛ که از همه زیباتر در دوبیتی از نظامی گنجوی آمده است:

همه عالم تن است و ایران دل

 نیست گوینده زین قیاس خجل

 چون که ایران دل زمین باشد

 دل ز تن به بود یقین باشد

 
چنگیز مولایی در پایان افزود: «از همان زمان هخامنشیان تا امروز، آن‌چه که ملت ایران را سرپا نگه داشت و نگه‌داشته‌است، خودآگاهی ملی است». 

نقالی غم نامۀ رستم و سهراب

   نوبت به نقالی شاهنامه روی صحنه رسید، و هنرمند آذربایجانی- علی مداحی - با نقالی «غم‌نامه‌ی رستم و سهراب» شور و احساسی ملی را در وجود حاضران در این همایش برانگیخته کرده و آیینه‌ی عشقِ مردم تبریز به شاهنامه شد.


اوج پارسی دری در آذربایجان
 
   جمشید علیزاده به عنوان سخنران بعدی، در ابتدای سخن خود با سپاس از حضور اساتید گفت: «آذربایجان در غرب ایران، دومین جایگاه و پایگاه اوج گرفتنِ پارسی‌دری، پس‌از بروز مقدماتی است که به ظهور فردوسی می‌رسد و سبک خراسانی سیر تاریخی خود را از سر می‌گذراند».

  فردوسی در تبریز

   وی در تکمیل این نظر خود افزود: «کانونی که در جغرافیای ایران بزرگ عرق ملی را بیش‌از هر جا حفظ کرد آذربایجان، اران و شروان بود؛ به‌گونه‌ای که ۷۰یا۸۰ سال پس‌از فردوسی، شاعر هم‌محلی او -که سراینده علی‌نامه است- نظر محبت نسبت به حماسه ملی نداشته، اما دقیقاً در همان بازه‌ی زمانی در آذربایجان، اران و شروان، خاقانی و نظامی پرچم‌دار هویت ملی، ستایش ایران و فرهنگ و تمدن ایران شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که بیشترین بهره را از اساطیر شاهنامه، شخصیت‌های آن و از رویکردهای ملی‌گرانه‌ی فردوسی برده‌اند. به‌گونه‌ای که اگر بخواهیم برای زبان فارسی پس‌از فردوسی نمایندگانی را معرفی کنیم که فردوسی را مورد تایید قرار داده و به شدت به ایران و ایرانی پایبند بوده‌اند، بی‌گمان خاقانی و نظامی هستند؛ که این موضوع در جای‌جای اثر آن‌ها دیده می‌شود.

   چه‌این‌که آذربایجان و تمام غرب و شمال‌غرب ایران همواره یکی از کانون‌های مهم در حوزه ایران‌مداری و ایران‌گرایی و صیانت از هویت ملی بوده‌اند». وی در ادامه‌ی این موضوع و در چرخش به عصر حاضر گفت: «شهریار که به اعتباری بزرگ‌ترین شاعر قرن بیستم می‌باشد، با همه‌ی بزرگی خود در منظومه فکری اش دو نقطه کانونی وجود دارد: ایران و اسلام» وی گفت: «شهریار۸۵ سال زیست؛ و اگر بپذیریم او از ۵ سالگی شعر می‌گفته یعنی۸ دهه از زندگی خود را به شعر گفتن گذرانده، که در این مدت ایران رخدادهای سیاسی و اجتماعی زیادی را از سر گذرانده که شهریار گاه هم‌سو و گاه مخالف این رویدادها بوده است؛ و در تمام رویکردهای متناقض‌نمای او ایران و ایرانیت تنها چیزی است که هرگز تغییری در آن پیش نیامده است». 

شهریار و فردوسی

 سپس به مثنوی روح پروانه که در سال ۱۳۰۹ سروده شد اشاره کرده و گفت: «نمونه‌های مشخصی از ایران‌گرایی و ایران‌مداری در آن وجود دارد. به گونه‌ای که شهریار در آن می‌سراید ‹باز هم ایران اگر ایران شود /یرو آیین دلیران شود ...سخن خود را تا آنجا پیش می‌برد که می‌گوید شکوه برباد رفته‌مان را پیدا می‌کنیم».

سپس وی به بیان خاطره‌ای از جشن هزاره فردوسی که در توس برگزار شد پرداخت و گفت: «شهریار در آن‌جا ترکیب‌بندی سروده بود که من از زبان خودش شنیدم:

 چه فردوسی توانا شاعری، شیرینْ سخن‌گویی

دلیری پهلوانی جنگ‌جویی سخت‌بازویی

جهانِ همت و کوهِ وقار و کانِ نیرویی

بیان دلکشِ سِحرآفرینش سِحر و جادویی

گَهی چون خسرو شیرین گَهی چون عاشقی شیدا

هزاران روحِ گوناگون تَنیده در تنی تنها

بعد همین شاعر  دهه ۲۰یک مثنوی شاهکار با نام ‹شعر و حکمت› می‌سراید و در آن به بحث از شعر و حکمت می‌پردازد و وقتی به فردوسی می‌رسد می‌گوید: مثل فردوسی آدمی که خدای، گر سخن‌ش آفریده بی‌همتای/ آن‌که چون او به شعر نابغه نیست، او خدای سخن مبالغه نیست/ آن‌که آزادگی از او زاده‌ست، درس میهن‌پرستی او داده‌ست / آن‌که ما را دلاوری آموخت، سرفرازی و سروری آموخت/ آن‌که ما را زبانِ بسته گشود، پارسی را روان نور افزود/ من بر آنم که این بزرگ‌استاد، این همایون‌نژادِ فرخ‌زاد/ گر نه بر آسمانی‌آئین بود، راستْ ایران‌پرستی‌اش دین بود».

    وی در بیان نمونه‌ای دیگر به شعر آزاد شهریار با نام «فردوسی» در سال ۱۳۴۸ اشاره کرد و گفت: «شهریار به زیبایی سروده :

در قعر هزار ساله‌ی غارِ قرون/  از کشور یادهای یک قوم اصیل / کآن‌جا قُرق غرور قومیت اوست/ یک منظره‌ی شکوهمندی خفته‌ست/ یک دورنمای دلفروز تاریخ/ ایران قدیم!

   و در ادامه آن می‌گوید ‹او شاعر ایده‌آل ما فردوسی‌ست/ او پیکره‌ی غرور ملیت ماست/ فردوسی توسی، آن نبوغ قهّار/ طراح و مهندس بناهای قصَص/ نقاش قرون ماورای تاریخ/ رنگین‌کن فیلم فولکلورهای قدیم/ اسپَهبُد افسانه‌سرایان جهان...›

    دو نکته مهم در این شعر وجود دارد؛ جایی در همین شعر، شهریار از تعبیر ‹داننده‌ی رازِ انفجار کلمات› استفاده کرده است که نخست راز انفجار کلمات بسیار گسترده است و می‌تواند رساله‌ای باشد و دوم آنکه شهریار اذعان دارد که فردوسی ‹فرمانده جنگ‌های فرهنگی ماست› چه‌این‌که ما در دوره‌ی فردوسی در یک جنگ تمام‌عیار بوده‌ایم و اگر او نبود آسیب‌های زیادی می‌دیدیم». 

   وی در پایان سخن خود گفت باید توجه داشته باشیم که شهریار نه تنها در شعرهای فارسی بلکه در شعرهای ترکی‌آذربایجانی خود نیز رویکردی ملی‌گرایانه داشته است؛ که در یکی از آن‌ها با صریح‌ترین روش به سلیمان رستم شاعری در آن سوی ارس می‌گوید: گوزیاشیمسانآی آراز، قویما گوزوم باخسادا گورسون/ نه یامان پرده چکیبسن، ایکی قارداش آراسیندا...»

 حضور شاهنامه در وجوه مختلف زیست ایرانی

  سجاد آیدنلو به‌عنوان سخنران بعدی به‌سان همیشه سخن خود را با خوانش بیت «به‌نام خداوند جان‌وخرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد» آغازیده و خواند: «اکنون نه به تبریز و به ایران،‌ تنها/ دنیا همه یک‌دهَن به پهنای فلک// بگشوده به اعجاب و به تحسینِ تمام/ با هرچه زبان و ترجمانِ دل و جان// در گوشِ تو با دهانِ پر می‌گویند/ فردوسی و شاهنامه جاویدان‌اند». وی حضور در این برنامه رسمی که مطابق با تقویم ‌بود را «باعث افتخار و شادمانی بی‌اندازه» دانست. 

  سجاد آیدنلو در ادامه‌ی مبحث «جایگاه درخشان آذربایجان در شاهنامه» گفت: «شاهنامه در آذربایجان حضور هزار ساله‌ی پررنگی داشته است». 

   وی اشاره داشت که این مبحث را در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» به‌صورت گسترده توضیح داده، اما به‌سبب گستردگیِ موضوع، همواره یافته‌های جدیدی به‌دست‌ آورده که در چاپ دوم افزوده است و در چاپ سوم افزوده‌هایی نیز خواهد داشت.

   وی با اشاره به این‌که مبحثِ خود را در سه بخش انجام خواهد داد، طی نخستین بخش به موضوع «توجه به فردوسی و شاهنامه یا اشاره به شخصیت‌ها و داستان‌های شاهنامه در اشعار شعرای بزرگ آذربایجان و تبریز» پرداخته و گفت: «ما از دوران قطران تبریزی که کهن‌ترین سند ادبی ارتباط آذربایجان با شاهنامه در سال ۴۲۰یا۴۳۰ می‌باشد سند داریم ـ‌که شاهنامه در تبریز در اختیار وی بوده- سند داریم تا شهریار و شعرای دیگر که هم به زبان ملی فارسی و هم زبان ارجمند ترکی‌آذربایجانی شعر سروده‌اند؛ و شعرای تبریز هم فردوسی و شاهنامه را ستوده‌اند و هم به نام‌ها و داستان‌های آن تلمیح داشته‌اند».

   سپس با نگاه دقیق خود اشاره کرد که بهتر است تا با یک روش‌مندی علمی مجموعه توجهات شاعران آذربایجان به فردوسی و شاهنامه، در زبان‌های فارسی و ترکی‌آذربایجانی، مورد بررسی قرار بگیرد و برای مثال با نام «فردوسی‌نامه شعرای آذربایجان» چاپ شود؛ و از برای نمونه چند نفر از این شاعران را نام برد. از جمله: «شرف‌الدین رامی تبریزی، در قرن ۸، در مجموعه انیس‌العشاق که توصیف اجزای معشوق در ادب فارسی هست، از فردوسی با تعبیر ‹دارای جهانِ سخن و پادشاه جهان دانش› یاد کرده که نگاهیاحترام آمیز است. دکتر علی‌اصغر حریری تبریزی که ساکن فرانسه هستند در سال ۱۳۴۶ مثنوی آرامگاه فردوسی را در بحر متقارب که همان وزن شاهنامه است سرودند؛ و نوشتند: ‹اگر نظم شهنامه را بنگَرَند/ به آیین شعر دری پیبَرَند› علی نظمی تبریزی مثنوی ‹بر مقام فردوسی› را در بحر متقارب سرود و گفت: ‹ز شهنامه گیتی پرآوازه شد/ کهن‌داستان‌های ما تازه شد// به هرجاست دانا و داناشناس/ ز شهنامه دارد هزاران سپاس// تویی مایه‌ی فخر ایران ما/ ز تو زنده نامِ دلیرانِ ما›. محمود پدیده‌تبریزی در اثر «در بزرگداشت مقام فردوسی» که هم‌وزن مخزن‌الاسرار می‌باشد ابیاتی را گفته است.

    آیدنلو در دومین موضوع سخن گفت: «شاهنامه‌خوانی و نقالی موضوع دیگر است، اما باید پیشتر بدانیم که این دو فن متفاوت از هم هستند؛ شاهنامه‌خوانی خواندن عین ابیات شاهنامه از روی متن است که عموماً در مجلس فرهیختگان و امرا و بزرگان خوانده می‌شده، اما نقالی اجرای داستان‌های ملی‌پهلوانی ایران براساس شاهنامه و منظومه‌های دیگر به زبان نثر است که عموماً در میان عامه مردم رواج داشته و آمیخته‌ای از ابیات فردوسی شاعران دیگر را نیز در خود جا می‌داده». وی در ادامه گفت: «ما حداقل از سده ۹ سند مکتوب برای شاهنامه‌خوانی در تبریزداریم؛ این‌گونه که در دوره اوزون حسن آق‌قویونلو ‹پهلوان نظام› شاهنامه‌خوانی در تبریز بوده است». وی در ادامه افزود: «سند موثرتر مظفرالدین شاه قاجار است که دوره ولیعهدی خود را در تبریز گذراند.

   او سال ۱۳۱۰ قمری از تبریز به مغان سفر می‌کند و به شکل روزنگار خاطرات و رویدادهای سفر را یادداشت می‌کند...» وی به شکل کامل آن نامه را از روی کتاب مرحوم ایرج افشار جلد دوم خواند: «امروز که چهارشنبه ششم ماه ربیع الاول است محمدعلی بیک شاهنامه می‌خواند، خیلی حظ کردم؛ نصایح شاپور را حکایت می‌کرد. واقعا نطق فردوسی در نظم بسیار شیرین و فصیح بوده است».

   درباره نقالی در تبریز گفت: «در تذکره حدیقه‌الشعرای اسرای تبریزی که سال ۲۹۸ قمری تدوین شده از شاعری به نام ساقی‌تبریزی سخن می‌رود که گفته شده است: «ساقی تبریزی مدت ۴۰ سال است که مدح رستم دستان و نقل نظم رزم آن پهلوان را می‌کند و در میان قصه‌خوانی چون رشته‌ی کلام به نقل سهراب یا سیاوش یایکی از جوانان ایران می‌رسید چون زنِ سَکلا (فرزندمرده) ناله‌ی وامحنتا از دل می‌کشید...».

    سجاد آیدنلو از حاضران خواست تا در ذهن خودشان تصویر کنند که آن مجلس دارای چه شوری بوده که نقالِ آن مانند زنی فرزندمرده می‌گریسته است؛ و این‌گونه خواست که آن‌ها به هویت ایرانی آذربایجان پی ببرند.

  چون در این‌نشست برنامه نقالی نیز اجرا شد، آیدنلو به نقالی در تبریز اشاره کرده و از مرحوم شاکر نام برده و گفت: «استاد رحیم چاووش‌اکبری در سال ۱۳۱۵ در کتاب امثال حکم تاریخی می‌گوید در محله قره‌آقاج تبریز و در قهوه‌خانه، نقالی به نام مشهدی‌اصغر قصه‌گو وجود داشت که به‌خاطر این‌که موهای سر و صورتش سفید بود تبریزی‌ها به او لقب ‹زال زر› داده بودند». وی در ادامه گفت: «چاوش اکبری می‌گوید در سال‌های۱۳۳۰ تحلیل‌های دقیقه شاهنامه را در دانشگاه نفهمیدم، اما از تحلیل ساده‌ی زال زرد در قهوه‌خانه فهمیدم». 

   وی با اشاره به این‌که مجموعه روایت‌های نقالان را «طومارهای نقالی» می‌نامند که به‌صورت دست‌نویس وجود دارد، اما آن‌ها را چاپ نیز می‌کنند، گفت: «در سال ۱۴۰۰ در تبریز کتاب خدای‌نامه و سلحشوران ایران و فرامرزنامه و فرزندش آذربرزین، به کوشش رحیم دباغ محمدی‌نسب از انتشارات عمید در ۹۸۵ صفحه‌ی قطع رحلی، چاپ شده؛ و نویسنده آن که سال ۱۳۲۶ و کارشناس رشته زبان و ادبیات انگلیسی است گفته است من داستان‌های این اثر را از نقالان در قهوه‌خانه‌ها یادداشت کردم که در تبریز به زبان ترکی نقل می‌شد». 

   وی گفت: «شاهنامه در هنرهای مختلف نگارگری، سفالگری، خطاطی، نقاشی، فرش‌بافی و... مضمون‌بخش ایرانیان بوده و تبریز در این زمینه پیشگام بوده است» و با اشاره به سال‌های۷۳۰ تا ۷۳۷ دوره ایلخانیان گفت: «از شاهنامه ایلخانییا ابوسعیدی امروز معروف به شاهنامه دموک که مصور هست تا دوره‌های بعد این تضمین‌پذیری ادامه داشته است». سپس از «رسام ارژنگی» هنرمند تبریزی نام برد که «مجسمه‌ای از فردوسی و تصویر او نیز داشته و سعید نفیسی درباره‌ی آن به ملت ایران گفته بود: توصیه می‌کنم مجسمه‌ی حافظ و سعدی و فردوسی و صورت نادرشاه را ببینند و غرور ملی خودشان را در این صورت‌های بی‌جان زنده بیابند».

   سپس اشاره کرد که استاد شهریار نیزدرباره‌ی «تابلوی فردوسیِ» رسام ارژنگی بیتی سروده و گفته بود «تابلوی فردوسی‌اش شاهد که چون فردوسی او/ با چه زجری زیست و با چه دلتنگی بِمُرد». همچنین «در سال ۱۲۸۴یا۱۲۸۵ حسن ناجی نمایشنامه‌ای بر اساس داستان سیاوش را در تبریز به زبان ترکی اجرا کرد که آن از قدیمی‌ترین نمایش‌های اجرا شده بر اساس داستان‌های شاهنامه در ایران است». 

     سجاد آیدنلو در بیان نمونه‌های معاصر گفت: «منصور دانشور» اپرای شاهنامه را با مشارکت ۳۵۰ نفر در ۱۵ بخش تنظیم کرده است؛ و نیز در بیان نمونه‌ای دیگر گفت: چاپ کتابِ «شاهنامه با نثر روان» نوشته‌ی «نیما عظیمی» در چهار جلد، در حدود ۱۰۰۰ صفحه، از جدیدترین اهتمام «جوانان ایران‌دوست تبریز» در حوزه‌ی شاهنامه می‌باشد.

وی برای ورود به بخش سوم سخن خود گفت: «شاهنامه غیر از مسائل فنی و تخصصی و هنری در وجوه دیگر زیست ایرانیان هم همواره حضور داشته است». سپس در بیان نمونه‌ای برای این موضوع گفت:

    «مثلاً مردم ایران در شهرهای مختلف، در روایات و معتقدات عامیانه و کهن خودشان، سعی می‌کردند شهر و روستا و محل زیست خودشان را به شخصیت‌های شاهنامه ارتباط بدهند» سپس در بیان این روایت عامیانه و کهن مردم تبریز گفت: «در تبریز روایتی عامیانه از سفر رستم به تبریز وجود دارد. که او چون به اینجا آمد تحمل سرمای استخوان‌سوزش را نداشته و قصد بازگشت به سیستان می‌کند، برای همین سپر خود را داخل حیاط مسجد جامع تبریز می‌اندازد و از شدت برخورد آن سپر به زمین گودالی درست می‌شود که آن را حوض بزرگی می‌کنند و مردم می‌گویند «این جای سپر رستم است». و «این یعنی حضور و زیست شخصیت‌های شاهنامه در زندگی عامه ایرانیان وجود دارد». سپس به استفاده از نام‌های زنان و مردان شاهنامه اشاره کرده و گفت: «در نمونه‌ای در کتابخانه ملی پاریس نسخه‌ای از شاهنامه نگهداری می‌شود که در پایان آن نوشته شده است: ‹در دارالسلطنه تبریز، حضرت عباس‌میرزا این شاهنامه را به عالی‌جاه جناب بارون اِنعام فرمودند»

   وی افزود: «ببینید شاهنامه چه جایگاه بزرگی در اندیشه ایرانی داشته که آن را هدیه سزاوار و بزرگ برای میهمانان خارجی کشور می‌دانسته است»؛ و در بیان مورد دیگری گفت: «دکتر منصور ثروت استاد سابق گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز،  دخترش در سال ۱۳۹۴ و زمانیکه ۳۱ سال بیشتر نداشت به علت تصادف  در فرانسه، درگذشته، و در همان جا به خاک سپرده شد و روی سنگ قبر او نوشتند: اینجا دختر شاهنامه خفته است. این یعنی شاهنامه در زیست زبان ایرانیان بوده است».

   وی پس‌از اشاره به این موضوع گفت: «ایران‌دوستی با تمام مولفه‌های هویت ملی در زبان فارسی، دین اسلام، مذهب تشیع، مذهب تسنن و آداب و رسوم ایرانیان و زبان‌های محلی و منطقه‌ای در تبریز بوده است و پس‌از این هم به‌رغم برخی هیاهوهای ناچیز از برای هیچ، ان‌‌شاء‌الله ادامه خواهد داشت».

 شهریار ایرانیت ما را مرهون فردوسی می‌دانست

   آخرین سخنران این نشست «علی‌اصغر شعردوست» سفیر پیشین ایران در تاجیکستان با اشاره به «استقبال پرشکوه و پرشور از این نشست» گفت: «من با زیارت چهره‌های نورانی‌یی که از دم در، از طبقه پایین، پله‌ها و تالار اصلی حضور دارند، بیش‌ازپیش به احترام شاهنامه و فردوسی و به جایگاه زبانِ پارسی در تبریز پی بردم.  به‌رغم برخی حرف‌های بی‌پایه‌ که دربارۀ آذربایجان گفته می‌شود، شهریار تبریزی هر وقت می‌خواستند از یک چیز عظیم اسم بیاورد از شاهنامه، از اسامی مندرج در شاهنامه و از عظمت فردوسی می‌گفت و این که با هیچ یک از شاعران قابل‌مقایسه نیست. استاد شهریار می‌گفتند: ایرانیت ما مرهون فردوسی است و شعر تخت جمشید او گواه این مدعاست».

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
آیا بمب هسته‌ای با بمب اتم تفاوت دارد؟ «سیلیکون ولی» روسیه را می شناسید ؟!(+ عکس) رسانه اسرائیلی: گفت‌وگوهایی میان مقامات اسرائیلی و سوری با میانجی‌گری قطر برگزار شده  تبریک علی دایی برای قهرمانی تراکتور علی اکبر صالحی: با ناترازی‌های زیادی مواجه هستیم؛ به ناترازی در عقل هم توجه کنیم وزیر خارجه آمریکا: معافیت‌های اولیه تحریم‌های دمشق صادر می‌شود سفیر ایران: آمریکا شریک نسل‌کشی رژیم صهیونیستی و ادامه‌دهنده نکبت است حماس خطاب به ترامپ: غزه فروشی نیست سپیدایی یا اثر آلبدو؛ یک راه ساده و بسیار اثرگذار در برنامه‌ریزی‌ های شهری و ساختمانی(+عکس) دیدار وزرای خارجه آمریکا و سوریه؛ تاکید روبیو بر رفع تحریم‌های دمشق «ترین‌های» لیگ بیست و چهارم فوتبال پیشنهاد جدید آمریکا به ایران: فقط 3 سال غنی سازی نکنید تا صلح کنیم بیفوما رسما به پرسپولیس پیوست سازمان ملل: نزدیک به دو میلیون فلسطینی بارها به اجبار آواره شده‌اند خنده و خلاقیت در یک قاب؛ نقاشی‌های کودکان، سوژه ویدئویی پربازدید شدند (فیلم)